ارسالها: 14491
#111
Posted: 3 Jun 2015 10:18
نـفـــــــس بـکش مــــــــــــرا ...
غـرق ميشـود اين انـدوه در پس بوسـه هاي وحـشــي ات
من عاشـقـي ام را درست همين جــا ميــان بـــازوان تـــــو ميخواهم ! عميق نـفـس بکش تـن تـشنـــــه ام را ...
هوس کرده ام مسـت شــوم با طعـم دستــانت !
دسـتـــــــانت ...
محـکـم تـرين چـيزي که ديــده ام ...
نـزديک تــر بيـــا !
سـايه شو بَــــر نــااميـدي هاي اين مرد !
من صداي نـفـس هاي عاشق تـــو را به بـي نقص تـرين سـمفـونــي ها نمــي فروشــم....
عطـر دلتـنگـي هـايت هـر روز مشـــام احسـاسـم را تحـريک ميکند.. حـتــي اگــر ...
لابـه لاي غرور زنان ات پـنهانـش کنـي ...
نـفـس بکش اين مرد عـاشـق را ...
بگذار هرچه ميخواهند بگويند...
مـن وجـــودم را در تصاحـب دستـان تــــو ميخواهم..
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#112
Posted: 3 Jun 2015 10:34
تو در اغوشم خوابيده اى ٠٠٠
ميدانم ٠٠٠
حس ميكنم عطر تنت را ٠٠٠
بزار بگويند ديوانه ام ٠٠٠
تو نيستى ٠٠٠
اما من تو را حس ميكنم ٠٠٠
تو را هر شب در اغوش ميكشم ٠٠٠
در رويايم بوسه بارانت ميكنم ٠٠٠
با هم عشق بازى ميكنيم ٠٠٠
تو هستى ٠٠٠
تو را لمس ميكنم با بند بند انگشتم٠٠٠
هر چند در خيالم ٠٠٠
اما من هر شب با يادت ٠٠٠
در خيالت ٠٠٠
به رويا ميروم ٠٠٠
بگذار بگويند ديوانه ام
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 24568
#113
Posted: 21 Jun 2015 17:03
چگونه می شود آنشب شود فراموشم؟
شبی که برف تنت در حیاط آغوشم...
نشست و چای لبانت چنان مرا دم کرد
که سالهاست پس از رفتن تو می جوشم
شبی که فاصله صلح تن به تن با تو
بجز حریر لباست نبود و تن پوشم
همان شبی که نفس در نفس گره می خورد
و دار قالی مویت رسید تا دوشم
شبی که هر نفسش عمر جاودانی بود
عجب! که خاطره اش کرده باز بی هوشم
اگر چه رفتی و من در کویر تنهایی
به یاد مستی آنشب سراب می نوشم
هنوز هم که هنوز است خواب می بینم
نشسته برف تنت در حیاط آغوشم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#114
Posted: 26 Jun 2015 19:10
لواشکانه به دندان نشسته ای جانم
بگو که دل بکنم از تو یا که دندانم
تمام مزه دنیا به ترشرویی توست
فدای تنگی خلقت لبان خندانم
چه خوب،آمدی امشب ،که مانده بودم باز
چگونه این دل درمانده را بپیچانم
زغال چشم سیاه و دوسیب گونه تو
بساط عیش مهیاست پای قلیانم
خمیر بوسه ورآمد سخن بگو با من
که تا تنور لبت گرم شد بچسبانم!
به دکمه دکمه پیراهنت قسم هر شب
به یاد صبح تنت تا سپیده بارانم
اگر چه چشم پر از خواب و جاده هموار است
به شوق سیب لبت تا بهشت می رانم!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 14491
#115
Posted: 1 Jul 2015 23:32
امشب
واژه ها سوی تو پر می زنند
بگو با عاشقانه هایم چه میکنی؟
وقتی که من
نشانی ات را به قاصدک ها بدهم!
ای کاش بدانی با آمدنت
غرق شکوفه می شود دست هایم
میدانی؟
چشمهایم را
کوک کرده ام روی نبض نفس هایت
و برای تمام نفس هایت
در ساعت عاشقی
شعر خواهم نوشت
آرامش شمعدانی ها
تعریف چشمان توست
وقتی هرم نگاهت
به احساسم لبخند می زند
بیا راحت جانم
دستانم گرمای دستان تو را کم دارد
و طراوت عطر تن ات
مرا سرشار از خاستن میکند
باران تویی
و آغوشت
تکراری از تازگی هاست
و من
آهویی آرامم
در این احساس ناب
همین
درست همین فاصله ی چند وجبی
بین بازوانت
امن ترین جای دنیاست
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#116
Posted: 2 Jul 2015 00:29
در نزهت سواحل چشمان آب ات
مرغات نازپرور عصمت
آزرمگین به روی گیاهان آبزی
نشسته اند
بس آیه های پاک نجابت نوشته اند
ای خوب تر ز گل
ای پاک تر ز جان
یک شب مرا به ساحل چشم و لبت بخوان
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 24568
#117
Posted: 2 Jul 2015 20:57
چه شود به خلوت خود اگر، به شبي سيه بكشانمت
نه گلاب وگل، كه به مقدمت، دو سه جام مي بفشانمت
در خانه ببندم و پرده ها، بكشم به پشت دريچه ها
كه كسي نبيند و جامه ها، بدرانيم! بدرانمت
فكنم، فكني همه در شرر، كه چو كفر و دين همه سر به سر
بشوند شعله و شعله ور، پس از آن بسي بستانمت
ز تنت به بوسهي بي امان ،زتو جان و جان بدهم به تو
كه چنانكه از تو چشيده ام، زتن و زجان بچشانمت
چو بجز من و تو و جز هوس، به سرا، نه شيخ و نه هيچكس
زپي تو همچو گذشته ها، بدوم من و، بدوانمت
تو چو آهوان گريز پا، چو پلنگ تشنه من از قفا
برسم كه كشًم ترا و ولي، نكًشم به بر بٍكشانمت
چو درخت ميوهي باغ عدن، بكشم به برتن نازكت
ونهان ز ديدهی باغبان، بخمانمت بتكانمت
چو زميوه هاي تو خسته شد، لب و دست و ديده ي تشنه ام
بنشينمت به مقابل وبه هزار واژه بناممت
گل من دلم ،دل من گلم ، عسل و گلاب و مي و هلم
مه و موج و كشتي و ساحلم، چه بگويمت چه بخوانمت
تو بگو چگونه بنوشم از، نه لبت، دو چشم سياه تو
كه تو بيكرانه به حسني و من ناتوان نتوانمت
تو بگو كه چگونه ميتوان، به نهايت تو رهي گشود
مگر آنكه ز راه «وفا» شبی، بشناسمت، و بدانمت
" اسماعیل وفا یغمائی "
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#118
Posted: 4 Jul 2015 14:25
از سراپای تو میگذرم
و از بازارگمشده در زمان عطاران
گیسوانت عطر تالابهای شب را میپراکند
لبانت بوی انارو شعله ولعل،
بناگوشت شمیم غنچه ای بی نام که پروانه ها
نامش را مخفی کرده اند
وپستانهایت
رایحه ی ترنجستانی وحشی
که تنها بادهای داغ باغبانش بوده اند
و بگذار پس از این تنهاسکوت از تو سخن بگوید
***
غبار آلوده مدیحه سرای سربازانی بوده ام
که چون بر خاک افتادند
شمشیر دشمن را در سینه داشتند
و دشنه ی دوست را بر دوش
از شهرها و شعبده ها و شهریاران گریخته ام
خورشید فرو رفت و ماه بر آمد
عریان شو و بیارام تامدیحه سرای تو باشم
" اسماعیل وفا یغمائی "
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 14491
#119
Posted: 6 Jul 2015 20:27
آغوش تو چقدر می آید به قامتم
در آن به قدر پیرهن خویش راحتم
می پوشمت که سخت برازنده ی منی
امشب به شب نشینی خورشید دعوتم
خوشوقتی صدای تو از دیدن من است
من هم از آشنایی تان با سعادتم!
با خود تو را به اوج _ به معراج_ می برم
امشب اگر به خاک بریزد خجالتم
بازار شام کن شب مان را به موی خود
بگذار دیدنی بشود با تو خلوتم
بر شانه ام گذار سرانگشت برف را
کوهم ولی تمام شده استقامتم
من سیرتم همان که تو می خواستی شده
لب تر کنی عوض شود این بار صورتم!
جنگیدم و به گنج تو فرمانروا شدم
این است از تمامی دنیا غنیمتم
با من بمان که نوبت پیروزی من است
چیزی نمانده است به پایان فرصتم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 24568
#120
Posted: 8 Jul 2015 11:13
اگر تمام تنت بوسه میشد
و تمام تنم لب
و اگر تمام تنم بوسه میشد
و تمام تنت لب
شاید، میتوانستم ببوسمت
ودریغ از لبان ناتوان من
و ابدیتی که توئی....
از یک بوسه هزار باغ گل میشکفد
هزار دریا
هزار رود
و هزار پرنده آواز میخوانند
از یک بوسه
هزار دریچه باز میشود
و هزار افق
اگر آن بوسه از لبان تو باشد
و اگر آن بوسه بر لبان تو باشد
و اگر آن بوسه از آن من باشد...
" اسماعیل وفا یغمایی "
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand