ارسالها: 14491
#132
Posted: 17 Jul 2015 11:55
تمناي آغوش وحشي
لذت لمس گناه
وسوزش خيانت بوسه...
تو در کجاي احساسم جا مانده اي
از من چه ميخواهي؟
عشق در من لال
هوس در من کور
احساس در من کر است
با تو از چه بگويم
وقتي ميسوزم از التماس
پيچش پيچک وار تن هايمان
وقتي ديوانه ام ميکند حس خيسي تنت
در عشق بازيمان.....
تو در کجاي احساسم جا مانده اي؟
لمس گناه ميخواهم برگرد!!!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 24568
#133
Posted: 17 Jul 2015 11:57
لخت و هوس انگیز
روی آینه دراز می کشی
که به خودت چسبیده باشی،
تنهاخور؟!
پس سهم من چه می شود؟!
سیب سرخ برای دست چلاق حیف نیست؟!
ای کاش، من هم یک آینه بودم
ولو سرد و مات و مبهوت
نه مثل حالا
داغ و پر جنب و جوش!
بر آینه حرام باد
لذت همآغوشی با تو !
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 14491
#134
Posted: 18 Jul 2015 08:10
ﮔﺎﺯ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﮐﺎﺭ ﺳﮓ ﻫﺎﺳﺖ
ﻭ ﺍﻣﺎ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﺕ ...
... ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﻢ ﮔﺎﺯ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﮐﺎﺭ ﺳﮕﻬﺎﺳﺖ
ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺳﮕﻢ ﻣﯿﮑﻨﺪ ...
.
.
.
امشب...
پایان یك هم آغوشی ست...!
در دریای تن تو...!
...
چشمانت را ببند...!
این شعر صحنه دارد!!!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#135
Posted: 18 Jul 2015 08:18
ﻟﺤﻈﻪﻫﺎﻱ ﻧﺎﺏ
ﺑﻮﺳﻪﻫﺎﻱ ﺑﻲ ﺷﺘﺎﺏ
ﺁﺏ
ﺗﺸﻨﮕﻲ
ﺁﺏ
ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻭ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻭ ﺷﺮﺍﺏ..
.
.
.
باور کن خدا هم به تماشا می نشیند وقتی من بینِ سینه هایت
تـــــــــــــــــــــــــــــــــــــمــــــــــــــــــــــــــام
میشوم
.
.
.
شـکــ نکن
تــن عریــان تو میتوانــد
ملک دستــ هایــی سلطه جــو نباشد
بلکــه نــاجی روحــی
خسـته ولــی عریــان مردی باشد
کـه در خـــود همیــشه تســلیم توست.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#136
Posted: 19 Jul 2015 09:53
میدانی از سر شب ثانیه ها را میشمارم
برای اغوش نیمه شبت
لعنت به این ساعت دیواری که به کما رفته است
.
.
.
لبان خشکم عطش لبانت را دارد
کامی بده تا سیراب شوم
از بوسه هایت.......!
.
.
.
دستهایت که اندامم را لمس میکند
زنانگی ام،
اولین چیزی است که به آن می بالم
بفهم مرد..
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 24568
#137
Posted: 19 Jul 2015 10:39
کلافه کرده هر شبم ، کلاف بوسه های تو
معاف می شود لب از عفاف بوسه های تو
لبم که در کشاکش لب تو داغ می شود
ترک دوباره می خورد بوسه های تو
به چشمه بلوغ بوسه های مبتذل گلم
رها نمی کند دلم طواف بوسه های تو
در این وصال نقره ای به حرمت تو مانده ایم
من و غزل ، به اعتراف بوسه های تو
به شانه های خسته شکست خورده ات قسم
لبم گریز دارد از مصاف بوسه های تو
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#138
Posted: 19 Jul 2015 10:55
عشق یا خواهش تن ؟
تن من، چون تن یک بید در باد !!!
حال عشق باشد یا خواهش،
چه فرقی دارد ؟
وقتی این دل نه هوس می داند
و نه بویِ خوشِ عشق
به من بیاموز
عشق را و خواهش تن را
بگذار با وجب به وجب معجزه تن تو آشنا شوم
و بر خود بلرزم
شاید فقط یکبار
امـــا
یکبار برای همیشه
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 14491
#139
Posted: 20 Jul 2015 14:43
ﺳﺠﺎﺩﻩ ﭘﻬﻦ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯽﺍﯾﺴﺘﻢ
ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻗﺒﻠﻪ ﺗﻦ ﺗﻮ
ﻣﻦ ﻭﺿﻮ ﺑﺎ ﺷﻬﺪﯼ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﭼﺸﻤﻪ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﺗﻮ
ﺑﻮﺩ
ﻣﺤﺮﺍﺏ ﺷﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﯿﺎﯾﺸﻢ
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮐﻌﺒﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﻤﯿﺪﻩ ﺑﻪ ﺳﺠﺪﻩ ﻧﺸﺴﺖ
ﻭ ﻟﺐ ﺑﻪ ﺿﺮﯾﺢ ﺗﻮ ﮐﺸﯿﺪ
ﺷﮑﻮﻩ ﻫﻮﺳﺖ ﻣﻮٔﻣﻨﻢ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻋﺎﺷﻘﯽ
ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺩﺍﺩﻡ
ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻥ ﺯﯾﺮ ﺁﻭﺍﺭ ﺍﯾﻦ ﻟﺬﺕ
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﯿﺮﻭﻧﻢ ﻧﮑﻦ ﺣﻮﺍ
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 24568
#140
Posted: 20 Jul 2015 23:46
هیچ می دانستی ؟
ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ
ﻟﺐ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻮﺳﯿﺪﻡ
ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ
ﮐﻪ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺩﯼ ﺍﺯ ﻋﺴﻞ
ﭼﻄﻮﺭ ﺷﺐ ﺯﻧﺪﻩ ﺩﺍﺭﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ...
و اما ...
تنت...
سفره گناهان من است؛
دستهایم را از رستگاری شسته ام
و دل در ناله های حرام تو بسته ام
بی پروا بگستر سفره رنگین تنت را...
که این گرسنگی..
بی پروا پنجه در گلویم انداخته..
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand