ارسالها: 14491
#181
Posted: 12 Jul 2016 19:38
شیرینی لبانت را
آنگاه حس کردم که وقتی
تورابوسیدم
زنبورعسلی رویلبانم نشست
ومن درکندوی نگاهت
به تماشای زیباترین گل نشستم
وتوسینه مرمرین ات را
به شهوانی ترین نگاهمان گستراندی
ومرابه هرچه گناه بود قهقه خنداندی
خالد بایزیدی
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#182
Posted: 19 Jul 2016 20:53
خیلی وقتها
باید چشم را بست
نفس های عمیق کشید
دست ها را رها کرد و پاها را حلقه
و
گذاشت
تا
سرانگشتان من
شروع کنند به نوشتن
نت های داغ عشق
و
باز هم نفس عمیق باید کشید
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#183
Posted: 20 Jul 2016 20:45
از من گرفتی خلوت بکر جهانت را
می خواستم مهتاب باشم آسمانت را
می شد اگر می خواستی مانند تن پوشی
دور تن ام محکم بپیچی بازوانت را
هم دوست دارم غرق عشقی آتشین باشی
هم تشنه ام نفرین کنم همبستران ات را
تنها شرابت را بنوش و دلربایی کن
بی من ننوش اما تو جام شوکرانت را
بوسیدن تو آرزویی غیر ممکن نیست...
من می رسانم بر لبم یک روز جانت را ...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#184
Posted: 5 Aug 2016 08:49
با این واژه های گنگ
نمی توان غوطه خورد
دربرکه زلال پیرآهنت
باید درید و شکافت
پوست واژه ها را
تا جوانه ها مستوری کنند
و هر انگشت ترانه ایی شود
تا هزار دستان بوسه ها را
در زیر گوشهای تو زمزمه کند
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 24568
#185
Posted: 6 Aug 2016 18:56
مرا تنگ در آغوش بگیر
آن چنان
که کسی نتواند
مرا از تــو جدا کند
مرا سخت ببوس
میانه ی این آغوش های آسان
مرا میان حجاب گیسوانت پنهان کن
مرا بپوش
از چشم های بی پروا
مرا غرق کن
در تلاطم آغوشت ...
آنچنان که از تو
به هیچ ساحلی نرسم!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 14491
#186
Posted: 11 Aug 2016 16:48
از ماسه زار خشک دستانم
تا ظرافت برگچه نورس دستانت
از دار بست چوبین محقر خوابگاهم
تا شکوفه باران شگرف پرچین باغت
از غبار سرخ گلویم در غروب نخلستان عطش
تا طلوع محشر چشمانت بر پیشانی آسمان
از شوره زار تنهایی پیکرم
تا خنکای نسیم پیراهنت در رقص باد
از ظهر شرجی این بندر بی باد در خراب اباد مدار جهنم
تا نصف النهار بلندای صبح قامتت
از انقباض خشم پیشانیم
تا تبلورمواج گودی گونه ات
تا طراوت لبخندت
تا بلور آبشار بازوانت
تاعطر خاطره ات
تا شکن زلفت
تا گریزگاه امن شانه ات
راهی در جغرافیای زمینم نیست
بگذار شبی در رویای طلوع چشمانت
تا عطراطلسی اغوشت پرواز کنم.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#187
Posted: 11 Aug 2016 16:54
لبانت به ظرافت شعر
زيباترين نغمه هاى عاشقانه را
اواز ميدهد
و من سرا پا گوش
صداي تو را نفس مي كشم
و مست میشوم
از بوي پیراهنت
و دستانم جوانه ميزند
تا مرز شاخسار قامتت
ما جنگلي ميسازيم
بي پاييز
سبز سبز
زيرا كه آسمان آبي
بر برگهاي زرد ما
دست مي كشد
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 12859
#188
Posted: 21 Aug 2016 07:49
نمیدانم اروتیک محسوبش میکنید یا خیر!....اما فضاسازی این شعر عالی است!
دیشب که نسیم پیش گلها بودست
از یک یکشان بند قبا بگشودست
نرگس! تو مگو کجا و کی! بیهودست!
دامان تو هم به شبنمی آلودست!
Make the REST of your life, the BEST of your life
ارسالها: 24568
#189
Posted: 26 Aug 2016 11:13
بُرده عِطر سیبِ یکدیگر چنان از هوشمان
می تراود قطره قطره مستی از آغوشمان
آن چنان از شربتِ لب های هم نوشیده ایم
کر شده گوش فلک از بانگِ نوشانوشمان
چون دومارِ - پیچ خورده زیر باران - خفته ایم
آبشار گیسوانت ، ریخته بر دوشمان
تا نبیند رویمان ، چشمان شور آفتاب
جامه ای از جنس عُریانی شده تن پوشمان
پادشاهِ "بابِل " و " عیلامِ " تن های همیم
عشق و لذّت ، میوه هایِ باغ هایِ شوش مان
در شبِ وصلِ "عطش آقا " و " بانویِ نیاز "
آفتاب و ماه می آیند دوشادوشمان
تا که در بازارِ طعنه هیچ حرفی نشنویم
بی خیالی ، پنبه را کرده فرو در گوشمان
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#190
Posted: 2 Sep 2016 19:39
رسیدنت به سلامت نگار غم شکنم
توئی که با تو بهار آمدست در چمنم
عسل فروش لبت را بگو دکان وا کن
که خیل بوسه به صف مانده اند بر دهنم
کنار قند نگاهت چقدر دلچسب است
به چای داغ لبت گاه نیز لب بزنم
مرا بگیر و در آغوش خویشتن بفشار
که بی تو خسته تر از مردمان بی وطنم
مرا هوای رها گشتن از قفس ها نیست
به شوق با تو پریدن به فکر پر زدنم
تمام پیکر تو قطب های جاذبه است
من از توئی که چنینی چگونه دل بکنم ؟
" احسان اکابری "
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند