ارسالها: 14491
#191
Posted: 6 Sep 2016 15:19
چه ظریفانه از غصه هایت ترانه میسازی
از ارزوهایت
از نداشته هایت
از ستمی که برتو روا شده
.........
..............
..................
و بوی نفست
انگیزه باروری بهاران
نهال سبز اندامت
از ساقه های ترد
خط شیرین لبانت را
پروانه ها نقاشی کرده اند
و درخشش چشمانت
تلالو مروارید است در صدف پلک
وآواز خنده ات
هل هله رود ست
که در پیکر سخت سنگیم
رسوخ می کند
من اما زاده فصل زمستانم
وبر شاخسار باغ پاییزیم
بجز کلاغ
هیچ پرنده ایی آواز نمیخواند
پیکرم از خشت خام خشونت
درکوره داغ خشک شده است
زخمهای پنهانت را چه ساده اشکار میکنی
و من چه سخت زخمهای اشکارم را پنهان میکنم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 24568
#192
Posted: 7 Oct 2016 23:13
بیا لباس هم باشیم
دکمه دکمه
روی تن هم بوسه بدوزیم
دلم می خواهد
دست من در آستین تو باشد
دست تو در آستین من
طوری که عطر تنمان گیج شود
و آغوش، نفهمد چه کسی
آن یکی را بیشتر از
آن یکی دوست دارد
و لب نفهمد کدامیک داغتر است
راستش را بخواهی
من از این جنس سردرگمی ها
که نمی دانی تار عاشق تر است یا پود...
خوشم می آید ....
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#193
Posted: 13 Oct 2016 12:10
نگران نباش
بتهای این بتکده مقدسند
همشان را روزی مردی سرشته است
که دست بر اندام من کشیده است
دستانت را
به گلهای سرخ و وحشی آغشته کن
اندام مرا لمس کن
از من بتی بساز
که هیچ پیامبری آن را نشکند
من عاشق بوسه هایت هستم
مرا با بوسه ای بشکن!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 14491
#194
Posted: 27 Oct 2016 21:27
ياد مرا،
ترا فراموش
بوسه ز من !
از تو فقط گرمي آغوش
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#195
Posted: 14 Dec 2016 22:11
در من
گلّهای اسب وحشی
تاخت میکند و در تو
رودخانهای آرام
میگذرد..
پیش از آنکه از تو بگذرم
در آغوشاَم بگیرو
رامَم کن!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 24568
#197
Posted: 12 Jan 2017 20:12
چون دوستم میداری و تنگ در آغوش میکشی
هیجانزده تسلیم میشوم
تا توفانها و هراسهایم را آرام کنم
عشق من با من سخن بگو
باید شبهای ناخوشایند را
از فریادهای شوقمان و لذتمان لبریز کنیم
شبهای آرام را افسون کنیم
عشق من با من سخن بگو
در شبی که قربانی سرنوشتهای شوم است
اشباه دلهره میآفرینند
و تو مگر مردهای هستی!؟
در آغوشم بکش و
عشق من با من سخن بگو
دوستم اگر داری
باید بگویی
هیجانت را باید ثابت کنی
شور و شوقت را
عشق من با من سخن بگو
دروغ هم حتی گفته باشی
حتی وانمود به شور و هیجان هم کرده باشی
برای اینکه رؤیا ادامه یابد
عشق من با من سخن بگو
" روبر دسنوس "
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 14491
#198
Posted: 23 Jan 2017 16:37
لبانت، شرجی ترین ساحل منند ..
به ساحل آتشین لبهایت، که میرسم..
صلیب میشوم و،حمام آفتاب میگیرم..
دیوانگی ام بالا میزند..
واین جنون، همان بوسه های مکرر و، پراز آتش توست، که مرا، سرکش میکند..
همانند دختر قبیله، بدور آتش گداخته ی وجودت، جیغ میکشد...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#199
Posted: 26 Jan 2017 06:14
باید ببوسی چشــم های روشنــم را
تا پــُر کنــد آغــوش تــو حجـمٍ تنــــم را
تـلخ است فـال قهــــوه ی چشمم و شاید
شیرین کُند طعــــمٍ لبت بوسیدنم را
تا حلقه گیسـوی تو راهی دراز است
مهمـــان دستانت کُن امشب گردنــم را !
آرام در دستت بیفتد سیبٍ لذت
شاید که آسانتر کند این ! چیدنــم را !
سرمست خواهم شد به بــوی صد سبــد یـاس
وقتی که عطرت پـُر کند پیراهنـم را
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟