ارسالها: 2135
#241
Posted: 26 May 2020 04:04
به چه مانند کنم جلوه پستان تو را؟
به يکی گوی بلور
که بود بر سر آن دانه لعل؟
یا به یک تنگ بلورین که بود پر ز شراب؟
به یکی شیشه عطر
که دهد بوی بهشت؟
یا به لیموی پر از شهد که لرزد در آب؟
مهدی سهیلی
ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍﯾﯽ هم ﺑﺎﺷﺪ، ﻻﯾﻖ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ، ﻧﻪ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﮐﺮﺩﻥ!
ارسالها: 24568
#242
Posted: 10 Sep 2020 21:08
همین جا بمان عشقم!
همین گونه که هستی.
بمان
و تنها به من نگاه کن.
نگاه کردن عشق است...
برهنه ام!
برهنه ام تا برای تو راه باشم،
این گونه برهنه و تن به تن.
بگذار نفسهایم روی تن ات سیر کند،
چشمهایت، سینه های برهنه ات، لبهایت.
همین گونه بیا
و در بسترم کنارم بخواب
و ببوس مرا بی وفقه.
باز هم بلندبلند ببوس مرا.
آری،
عشق همین سفرهای طولانی را می طلبد.
هر لحظه سوی خود بکِش مرا.
بکِش تا بدانم سهم توام،
تا بدانی سهم منی.
این گونه محکم،
این گونه گرم سمت خود بکِش مرا.
"ایلهان برک"
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 471
#243
Posted: 17 Sep 2020 21:43
ترا گاهی شبی در خواب می بینم
پر از احساس
نوازش می کنم اندام زیبایت
و چون پیچک در اندام تو می پیچم
و چون باران ز ابر لب
هزاران بوسه بر اندام زیبای تو می بارم
عقیق سرخ گرم سینه ات را می مکم آرام
و تو سرمست از خواهش
مرا درحلقه آغوش می گیری
و من محو نگاه پرخمارت می شوم زیبا
سپس آرام می گویی بیا تا قلّه های عشق با من باش
و من از خواهشی سرشار
حریصانه در آغوش تو کام از عشق می گیرم
و
آهنگ نفسهایت مرا پرالتهاب خویش می سوزد
چه خواب دلنشینی با خیالت می روم گاهی...
دسترسی من به سایت غیرممکن شده..
وجود من خیلی چیزها به لوتی اضافه کرده بود وبدین ترتیب لوتی خودش رو از یک نعمت گرانبها و ارزشمند محروم کرد، حیف شد.
ویرایش شده توسط: Steratulanch
ارسالها: 24568
#244
Posted: 9 Feb 2021 20:02
به ﭘﯿﭻ ﻭ ﺗﺎﺏِ ﺗﻨﺖ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺳﻔﺮ ﻧﮑﻨﻢ
ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﺮ ﺁﻣﺪﮔﯽﻫﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﺍﮔﺮ ﻧﮑﻨﻢ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﭘﯿﺮﻫﻦِ ﺗﻨﮓ، ﻭﻋﺪﻩ ﺟﻨﮓ ﺍﺳﺖ
ﻣﮕﺮ ﺑﻪ ﭼﻨﮓ ﺗﻮ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪﺍﻡ ﺧﻄﺮ ﻧﮑﻨﻢ؟
ﺑﻪ ﺑﻮﺳﻪ ای ﻋﻄﺸﻢ ﺭﺍ ﺑﮑُﺶ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ
ﻣﺮﺍ ﻣﺠﺎﺏ ﮐﻨﯽ ﻟﺐ ﺑﻪ ﺁﺏ، ﺗﺮ ﻧﮑﻨﻢ
ﻣﺮﺍ ﺑﺮﯾﺰ ﺑﻪ ﭘﯿﻤﺎﻧﻪ، ﻋﻬﺪ ﻣﯽﺑﻨﺪﻡ
ﮐﻪ ﺗﺎ ﺗﻤﺎﻡ، ﻧﻨﻮﺷﯿﺪﻩﺍﯼ ﺍﺛﺮ ﻧﮑﻨﻢ
ﺍﮔﺮ ﻧﺴﯿﻢ ﺷﻮﻡ ﻧﺮﻡ ﻧﺮﻡ ﻣﯽﺁﯾﻢ
ﭼﻨﺎﻥﮐﻪ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻭ ﭘﺮﺩﻩ ﺭﺍ ﺧﺒﺮ ﻧﮑﻨﻢ
ﺗﻮ ﺷﺐ ﺑﻪ ﺧﯿﺮ ﺑﮕﻮ ﻭ ﺑﺨﻮﺍﺏ، ﻣﯽﻣﯿﺮﻡ
ﺷﺒﯽ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﻮ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺍﮔﺮ ﺳﺤﺮ ﻧﮑﻨﻢ
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#245
Posted: 12 Mar 2021 15:43
تزریق میکنم بدنت را به روح شهر
تا آسمان خانه به اندازه سِر شود
باید مرا بغل بکنی سمتِ کشورت
یک روز قبل از اینکه زمین منفجر شود
بانوی عطسه های زمین در زمان ِصفر
بازار قتل هر چه ستاره ست سکه شد
آتش زدند آینه را بشکه های نفت
این غول در چراغ خودش تکه تکه شد
بانوی ورد های پراکنده در اتاق
آغوش باز پنجره ها رنگ ِ غم شدند
صدها کتاب شعر سرودم برای تو
اما تمام فاحشه ها عاشقم شدند
با باد می وزد به جنوبی ترین جهت
تصویر رقص سوتینت روی بند رخت
در خواب من زنی رحمش را برید و بعد
اعدام کرده بود خودش را درون تخت
بانوی اکتشاف فراورده های نفت
بانوی واژگانه ی فرهنگِ بی لغت
بانوی پاچه پاره ی ژولیده در اتاق
بانوی سرسپرده به مردان سگ صفت
من فرض میکنم پسری نا خلف شدم
مامای قصه های لبا لب از اقتباس
جریان فکرهای موازی به سمت توست
شیطانِ چشم دوخته بر کوچه از تراس
گردن بزن مرا بنشین بر سریرِ خون
بانوی مو کلاغی ِعفریته های دهر
من سالهاست رقص مریدانه میکنم
با شوهرت میان عزب خانه های شهر
در من حلول کن به سقوط فرشتگان
از کوه طور و مادر موسای عامری
تحریف کن مرا به خداوندی زبور
انجیل از روایت عیسای ناصری
بانوی دم کشیدن ِ شب های استرس
الیاف زمهریرِ فرو رفته در تنور
ای در اتاق گیجِ قرنطینه گم شده
متن پیام دخترِ سیاره های نور
تشکیل پارلمان مگس در زباله و ...
سیگار مرد ِ گم شده در ازدحام سطل
سرگیجه ی عفونت ِروح جنازه و ...
بانوی خوب ِ وسوسه در ارتکاب قتل
آقای سرنوشتِ رقم خورده در کتاب
بانوی کرم خوردگیِ انبه های کال
افسار من به دست خدایان ِ وحشت است
من جبر می کشم که بیافتم به احتمال
یک روز قبل از اینکه زمین منفجر شود
عریان بشو مقابل چشمان هیز من
کاری بکن که فاصله ها جا بجا شوند
بانوی عاشقانه ی معنا گریز ِ من
"رئوف دلفی"
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#246
Posted: 21 Dec 2023 14:05
تو شعله شعله شدی آتش و زدی به تنم
بزن که لذت محض است از تو سوختنم
نسيم شهوتی و بی گدار می آيی
خودت عبور کن از تار وپود پيرهنم
بريز عطر خوش زن بريز در نفسم
بپيچ ساقهءگرما بپيچ بر بدنم
دو پلک،چشم مرا پر کن ازخمار شراب
بنوش نوبر سرخ انار از دهنم
تو آبشاری ودر ظرف برکه ميريزی
به آستانه طغيان رسيده خواستنم
بگير درمن و عريانی مرا گم کن
بپيچ بانوی نيلوفری!به دور تنم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#247
Posted: 17 Jan 2024 21:27
همین جا بمان عشقم
همین گونه که هستی
بمان
و تنها
به من نگاه کن
نگاه کردن
عشق است
برهنه ام
برهنه ام تا برای تو راه باشم
این گونه برهنه و تن به تن
بگذار نفس هایم
روی تن ات
سیر کند
چشم هایت
سینه های برهنه ات
لب هایت
همین گونه بیا
و در بسترم، کنارم بخواب
و ببوس مرا
بی وفقه
باز هم بلند بلند ببوس مرا
آری
عشق
همین سفرهای طولانی را
می طلبد
هر لحظه سوی خود
بکش مرا
بکش تا بدانم
سهم توام
تا بدانی سهم منی
این گونه محکم ، این گونه گرم
سمت خود بکش مرا
ایلهان برک
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند