انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 12 از 30:  « پیشین  1  ...  11  12  13  ...  29  30  پسین »

Reza Farmand Poems | مجموعه اشعار رضا فرمند


زن

 
۲۵۶

در ژرفا واژه‌ها خود به خود با هم می‌آمیزند
و شعر را می‌آفرین‌اند


˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۵۷


من آرامش‌ام را به کنار ساحل آورده‌ام
من استرس‌ام را به کنار ساحل آورده‌ام
من به همه‌ی این سکوت‌ها نیاز دارم


˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۵۸


خود را هرجور که می‌خواهمی معنا کن
مگرنه زمان هرجور که خواست معنایت می‌کند


˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۵۹


خوشبختی‌ام وحشی شده است


˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۶۰

برخیز!
هیچ راه‌ای با گام‌ها تو دشمن نیست
برخیز!
گام‌هایت را با هوش راه بیامیز!
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
۲۶۱

وقت، دوست سبُک‌بال توست
شتاب‌هایش را دریاب


˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۶۲


ریشه‌های اکنون‌ات را پیدا کن
آب بیندیش، سبز بمان!


˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۶۳


خواهش سوخته،
جغرافیای کبود خود را دارد
و با تهی‌‌های خودش می‌اندیشد


˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۶۴


آغوشی را که در نوبُرنایی به سوی تو گشوده بودم
هنوز نتوانسته‌ام ببندم


˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۶۵

از یارانم تنها مانده‌ام
از شعر، نه!
شعر، همیشه با من بیدار مانده است!
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
۲۶۶

خواهش گرسنه در غارهای خون
همچو اژدهایی بزرگ می‌شود


˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۶۷

وقت را باید همشه تازه نگه داشت
مگرنه ماهی‌هایش بیرون آب می‌افتند


˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۶۸

در کشتزار «وقت» هرچه کاشته‌ام سود بُرده‌ام
و هر چه نکاشته‌ام از دست داده‌ام


˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۶۹

ژرفا پُربارترین کشتزارهاست
آنجا هرچه بکاری سبز می‌شود



˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۷۰

در جهان شعر هر شتابی را شکار می‌کنم
در جهان شعر خدای خودم هستم
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
۲۷۱

شعر از پروانه سبک‌تر است
شعر از مرگ، بی‌پرواتر است


˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۷۲

شعر، همیشه حرفی دارد؛ سکوت کن!
شعر، همیشه دست تکان می‌دهد؛ نگاه کن!



˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۷۳

من شعرم را با شتاب‌ها و سفرها
و از هوش پیکر زن، تازه می‌کنم



˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۷۴

شعر، خواهر من است؛ همسر من است
شعر، دوستِ بزرگ سکوتِ من است!


˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۷۵

بی‌شعر، من جایی نمی‌روم
بی‌شعر من با زنی نخوابیده‌ام
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
۲۷۶

واژگانم را باید از کهربای شعر جدا می‌کنم
تا بتوانم یک گفت و گوی ساده داشته‌ باشم.


˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۷۷


دست‌ شعر همیشه باید به سوی خودت گشوده شده باشد
شعرت را نومید مکن!


˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۷۸


دوست نباید از شعر آویزان باشد
کار نباید از شعر آویزان باشد


˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۷۹


شعر، دستِ رهای اندیشه است
و همواره اوج‌اش را تازه می‌کند
شعر، زبان دیگر دنیاست!
شعر، هوای معناها در تهی واژه‌هاست


˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۸۰

شعر، نیمتنه‌ی نجاتی‌ست کز دورن پوشیده می‌شود
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
۲۸۱

برمی‌خیزیم
همه‌ی شعرها را می‌فشرم و قله‌ای می‌سازم
همه‌ی راه‌ها را می‌فشرم و شاهراه‌یی می‌سازم


˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۸۲


بی‌خون شعر، دل جهان چگونه خواهد تپید؟
حتی پیامبران، دانش‌آموز شعر بوده‌اند
و پیام‌هاشان را در آهنگ شعر پیچیده‌اند


˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۸۳


مردی که سی ‌سال در کلاس غربت درس خوانده بود
و از پیکر زنان آزاده، فکرش همیشه روشن بود
پس از گذشتن از لا به لای سوره‌ی عقد
در اندرونی ناموس با همسرش ناپدید شده است


˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۸۴


از یارانم تنها مانده‌ام
از شعر، نه!
شعر همیشه با من بیدار مانده است


˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۸۵

خوشبختی‌ام به دورترین ستاره‌ها چشم دوخته است!
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
۲۸۶

در همین دم است که باید بارور شوم
در همین دم است که باید اوج بگیرم
خوشه‌های شاداب من در تاک‌های همین لحظه‌ست!


˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۸۷


پیام سفید اندام‌اش هوس‌هایم را مست کرده بود:
بیا و بارورم کن! بیا و بارورم کن!


˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۸۸


واژه‌ها دانه‌های پرواز‌ند.


˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۸۹

خوشبختی، پالودن واژگان همگانی‌ست!



˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۹۰

سکس، زیباست!
ابرهای ناپیدای جان را می‌باراند
و زندگی را تازه می‌کند
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
۲۹۱

سیلاب سکس فرو کوفته به واژگان می‌ریزد
و هوش را تاریک می‌کند


˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۹۲


مادگی، ژرفای تر است


˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۹۳


از زمان می‌توان سکوتی بُرید و گورستانی ساخت
از زمان می‌توان شتابی بُرید و شاهپری ساخت


˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۹۴

با چکش سخن، میخ هیچ حقیقتی را نمی‌توان
به هیچ‌ کجای غرور کوفت



˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۹۵

وقت، بی‌بهاست
تا زمانی که در وقفه ای همه چیز را باید بخواهی!

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
۲۹۶

مرگ، همینکه سنگین شود
من آرزوهایم را رها می‌کنم تا سبُک‌تر شوم


˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۹۷


با دین‌‌اتان چراغ خانه‌ی خود را روشن کنید


˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۹۸


من تنهایم؛ در معرض وقتم!
واژه‌هایم را به شتاب می‌سایم تا جرقه‌‌ای پرتابم کند


˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۲۹۹

یا تو حادثه را رام می‌کنی
یا حادثه تو را شکار می‌کند



˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۳۰۰

زندگی، سخت شده است
هیچ را باید چون زرهی پوشید
هیچ، مرگ است
«مرگ» سلاح کمی‌ نیست
هیچ، نام دیگر «هرچه بادا باد!» است

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
۳۰۱

راه، همیشه خود را پاک می‌‌کند
واژه‌ای که راه رود سرود می‌شود


˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۳۰۲


از راه‌های‌ توست که به سوی‌ تو می‌آیند


˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۳۰۳

در کینه‌وزری، آدمی در دست‌های خودش منفجر می‌شود



˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۳۰۴

وجدان تلخ، دریچه‌ای‌ست که بسته نمی‌شود
وجدان تلخ، کلافی‌ سردرگم است
وجدان تلخ، زهری‌ست که ریخته‌ست
و گمان می‌بری که به دست تو ریخته‌‌ست



˜*·. ˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜˜"*°·.˜"*°··°*"˜.·°*"˜ .·*˜

۳۰۵

حقیقت، رهاست؛
و از کهربای نان و نمک، پُرکشش‌تر است
حقیقت با هیچ قبیله‌ای سنگ نمی‌شود
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
صفحه  صفحه 12 از 30:  « پیشین  1  ...  11  12  13  ...  29  30  پسین » 
شعر و ادبیات

Reza Farmand Poems | مجموعه اشعار رضا فرمند


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA