ارسالها: 12859
#241
Posted: 20 Nov 2016 08:28
nnasrin: ............. زدم ازبس که غمت ....... شد،
............ زدم "شانه ام ....... که نیـست"
زانو
سنگین
فریاد
الوند
.
.
.
.
چشم در .... الهی باز کن ... را ببند!
بهتر از .... بود ..... خط استاد را
Make the REST of your life, the BEST of your life
ارسالها: 14491
#242
Posted: 1 Dec 2016 00:00
صنع
لب
عشق و زخم
از یک...
اگر خویشاوندیم یا نه
من سرا پا همه ...
تو سرا پا
همه .... نوازش باش
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 1264
#244
Posted: 2 Mar 2017 21:24
realsex_mazyar: از من رمقي به سعي ... مانده است
وز صحبت خلق، ... مانده است
از ... نوشين قدحي بيش نماند
از عمر ندانم كه چه باقي مانده است
ساقی
بی وفاقی
باده
چند بارد غم دنیا به تن ......
وای بر من تن ...... و غم دنیایی
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
ارسالها: 1264
#246
Posted: 25 May 2017 05:48
realsex_mazyar: پریچهرگان پیش .... بپای
سر زلفشان بر سمن مشکسای
همه بزمگه بوی و رنگ ....
کمر بسته بر پیش سالاربار
خسرو
بهار
تا کی به ........شوق غمت جا کند کسی
.....را به جای باده به .... کند کسی
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
ارسالها: 3694
#247
Posted: 27 May 2017 19:08
nnasrin: تا کی به ........شوق غمت جا کند کسی
.....را به جای باده به .... کند کسی
بزم ..خون ... تمنا
'ای کاش که جای آرمیدن بودی ____ یا این ره ..... را رسیدن بودی
کاش از پی صد هزار سال از ..... خاک _____ چون ...... امید بر دمیدن بودی
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 24568
#248
Posted: 27 May 2017 19:12
aliazad77: 'ای کاش که جای آرمیدن بودی ____ یا این ره ..... را رسیدن بودی
کاش از پی صد هزار سال از ..... خاک _____ چون ...... امید بر دمیدن بودی
دور
دل
سبزه
از اشعار زیبای خیام
<<<
کی رفتهای زدل که ... کنم تو را
کی بودهای نهفته که ... کنم تو را
....نکردهای که شوم طالب حضور
پنهان نگشتهای که ...کنم تو را
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 3694
#249
Posted: 27 May 2017 20:58
andishmand: کی رفتهای زدل که ... کنم تو را
کی بودهای نهفته که ... کنم تو را
....نکردهای که شوم طالب حضور
پنهان نگشتهای که ...کنم تو را
تمنا .. پیدا ....غیبت ... هویدا
.... رها کن عاشقــا دیوانه شو دیوانه شو
و انـدر دل آتش درآ پــــروانـه شــو پروانــــــه شو
هــم خــویش را ..... کن هم خانه را.......کن
و آنگه بیا با ...... هم خانـه شـو هم خانه شــو
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 87
#250
Posted: 3 Jun 2017 09:30
aliazad77: حیلت رها کن عاشقــا دیوانه شو دیوانه شو
و انـدر دل آتش درآ پــــروانـه شــو پروانــــــه شو
هــم خــویش را بیگانه کن هم خانه راویرانه کن
و آنگه بیا با عاشقان هم خانـه شـو هم خانه شــو
کس نیست که ..... آن زلف دوتا نیست
در رهگذر..... که دامی ز بلا نیست
چون چشم تو دل ..... از گوشه نشینان
همراه تو بودن گنه از ..... ما نیست
اگر شاد بودی آهسته بخند تا غم بیدار نشود،
اگر غمگین بودی آرام گریه کن تا شادی ناامید نشود...