ارسالها: 23330
#61
Posted: 12 Apr 2016 17:23
« شهر خورشيد »
شهر خورشيد همان رمز خراسان شماست
جام جم آيتی از گردش عرفان شماست
هست در خاتم ايام خطوط ديگری
خضر نوروز به تدبير سليمان شماست
خط روشن ز لب سرح شفق می جوشد
اين تبسم اثر طالع دوران شماست
سينه صاف شما مکمن سينای شما
بوی ريحان شما خود اب ريحان شماست
نرم پيچيده به دستارچه مهر ازل
دل رحمين شما نسخه قرآن شماست
هيچ کس سلطنت جم ز شما وانستد
عشق و عرفان شما هست که ايران شماست
سنگ کُهسار شما خاتم حکمت دارد
لَخش تا وخش همه جلوه يزدان شماست
تا نبستيد به هم شهپر پرواز خرد
کنج يمگان شما ساحت يونان شماست
ای که از نور شما چشم مرا بينايست
جگرم پاره ای از لعل بدخشان شماست
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#62
Posted: 12 Apr 2016 17:24
« ای به دل شکستنم از همه دلیرت »
ای به دل شکستنم از همه دلیرتر
از ستاره دورتر از طلوع دیرتر
هرچه باشتاب تر از تو دور می شوم
می شوی تو چون نفس باز ناگزیرتر
در دلم زمان زمان می شود غمت جوان
هر قدر که می شود روزگار پیرتر
از حریر باستان پیرهن به تن کنی
بوستان باستان هست دلپذیرتر
خواستم به بال تو از همه رها شوم
گشته ام به چنگ تو از همه اسیرتر
گرچه در ستمگری از همه فراتری
گرچه در فریفتن از همه هژیرتر
ای الهه سخن جام جان نواز من
نیست از تو شهد تر نیست از تو شیرتر
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#63
Posted: 12 Apr 2016 17:24
« هیچ اندوه غریبی ز خیالم نرود »
دست دل دامن حق – دست غمت دامن دل
همچو پیراهن یوسف شده پیراهن دل.
در ز فولاد نهادی و ببستی ز درون
بس نبودت مگر ای آیینه رو آهن دل؟
بود ایا که دمی خلوت نازت شکنی؟
مایۀ ناز چه کم داشتی از مأمن دل؟
گه به دریا بزند گاه در آتش راند
شهسوار غمت از پا فکند توسن دل.
هیچ اندوه غریبی ز خیالم نرود
جاودان داده ام از دست مگر میهن دل؟
برف با باد کشد بال به روی دل من
آه پر می کشد از آبشده آهن دل.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.