انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 52 از 57:  « پیشین  1  ...  51  52  53  ...  57  پسین »

اشعار امیر معزی


زن

andishmand
 
شماره ۵۴

نگارا تو دلبند و زیبا نگاری
پسندیده ترکی و شایسته یاری

نبودست حور و پری آشکارا
تو این هردویی پس چرا آشکاری

ز عشق تو بحر محیط است چشمم
تو در بحر چون لؤلؤ شاهواری

به شب دیده بر ماه و پروین‌ گمارم
چو تو لشکر هجر بر من‌ گماری

دو جان و دو دل داری و چون دل و جان
منم بی‌دل و جان‌ که تو هر دو داری






بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
شماره ۵۵

کافر بچه‌ای سنگدل آوردهٔ غازی
دلهای مسلمانان بربوده به‌ بازی

شد در صفت حیلت بازی دل او سخت
تا سست کند قاعدهٔ ملت تازی

هر توبه‌ که دیدیم در اسلام حقیقی است
در عشق همان توبه شد امروز مجازی

سوگند خورم‌ کز دل و جان بندهٔ اویم
هرچند که هرگز نکند بنده نوازی

اندر صف خوبان پری چهره چنان است
کاندر صف شمشیر زنان حیدر غازی

مسکین دل من هست همیشه به ‌کف او
گردان شده چون دف به کف حیدر رازی




بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
شماره ۵۶

بر من این رنج و غم آخر به سر آید روزی
لب من‌ بر لب آن خوش پسر آید روزی

گر چه دورم زبر یار بدان خرسندم
که مرا زو به سلامت خبر آید روزی

ضربت هجر همی خسته کند جان مرا
آه اگر ضربت او کارگر آید روزی

هر شبی قافلهٔ وصل ز من دورترست
آخر این قافله نزدیکتر آید روزی

ماه اقبال بر آید ز سر کوه مراد
گر نگارم ز سرکوی درآید روزی

آسمان گر نکشیدست قلم بر نامم
نامم از نامهٔ اقبال برآید روزی

راه برتافته از ره بره آید وقتی
نجم بگریخته از در به در آید روزی

دولت نیک مرا کشت بسی تخم امید
تخم دولت چو بکاری به بر آید روزی

در جهان دل نتوان بست‌ که نیک و بد هم
گرچه بسیار بپاید به سر آید روزی



بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
شماره ۵۷

آن‌ که از سنبل نقاب ارغوان آرد همی
عیش او بر چهرهٔ من زعفران کارد همی

هر کجا خواهم‌ که دریابم سبک دیدار او
باز یابم زو که با من سرگران دارد همی

ابر دیدستی‌ که باران بارد اندر نوبهار
دیدهٔ من خون دل را همچنان بارد همی

تا گل وصلش فرو پژمرده در باغ دلم
خار هجرانش مرا در دیدگان خارد همی

روزگار و کار من در وصل او آمد بسر
روزگار هجر او کارم به‌ جان آرد همی



بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
شماره ۵۸

آن صنم‌ کاندر دو لب تنگ شکر دارد همی
بر سر سرو روان شمس و قمر دارد همی

حلقه‌های زلف او عمدا کند زیر و زبر
تا دل و جان‌مرا زیرو زیردارد همی

تلخ‌ گفتار است و شیرین لب نگارین روی من
وین عجب بنگر که زهر اندر شکر دارد همی

آیت و اللیل بر خواند همی شمس الضحاش
تا نقاب از آیت وَالْفَجر بردارد همی

آتش عشقش ببرده است آب رویم تا مرا
لب از آتش خشک‌ و چشم از آب تر دارد همی

گر نخواهد تا غنی‌ گردد ز سیم و زر چرا
اشک من چون سیم ‌و رخسارم چو زر دارد همی



بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
شماره ۵۹

ای ترک زبهر تو دلی دارم و جانی
ور هر دو بخواهی به‌ تو بخشم به زمانی

با چون تو بتی زشت بود گر چو منی را
تیمار دلی باشد و اندیشهٔ جانی

از کوچکی ای بت که دهان داری گفتم
آن غالیه‌دان است همانا نه دهانی

وز لاغری ای بت که دهان داری گویم
آن سیمین کلک است همانا نه میانی

نه نه‌ که به آن سان‌ که میان و دهن توست
من بنده‌ام ازکلکی و از غالیه دانی

باد آید و از حلقهٔ زلفین تو هر شب
بر لاله ستان تو کند مشک فشانی

شادند همه شهر به‌دیدار تو امروز
حقا که چنین است و در این نیست گمانی



بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
شماره ۶۰

دوست دارم که برآشوبی و بیداد کنی
شادیی ‌کن ‌که مرا با غم و فریاد کنی

زاتش عشق چو پولاد بتابی دل من
پس دل خویش چو ناتافته پولاد کنی

به‌تو ای طرفهٔ بغداد نه زان دادم دل
که تو از دیدهٔ من دجلهٔ بغداد کنی

بندهٔ روی چو ماهت نه از آن شرط شدم
که مرا بیهده بفروشی و آزاد کنی

بندهٔ روی توام عاشق بیداد توام
بنده‌تر گردم و عاشقتر اگر داد کنی



بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
شماره ۶۱

آه ازین کودکان مشکین موی
آه ازین دلبران زیباروی

رخ ایشان چو لاله بر سر کوه
قد ایشان چو سرو بر لب جوی

عالم از رنگ و بویشان چو نگار
چون گل و چون ‌سمن به ‌روی و به ‌بوی

گاه تن را جدا کنند از جان
گاه زن را جدا کنند از شوی

زلف ایشان به‌سان چوگان است
دل مسکین من چو گردان گوی

چون من مستمند مسکین دل
هر یکی را هزار بر سر کوی

گرچه در عشقشان چو موی شدم
در غزلشان همی شکافم موی



بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
قطعات




☀☀☀☀☀☀ ا ☀☀☀☀☀☀

شماره ۱

ای خداوندی که چون در بزم بنشانی مرا
از بلا و محنت ایام برهانی مرا

حق خدمت دارم اندر دولت تو سالها
گر کس دیگر نمی‌داند همی دانی مرا

تا قیامت فخر من باشد که اندر بزم خویش
در بر تختم نشانی و بدر خوانی مرا





************************

شماره ۲


شریف خاطر مسعود سعد سلمان را
مسخرست سخن چون پری سلیمان را

نسیج وحده که نو حُلّه‌ای دهد هر روز
زکارگاه سخن بارگاه سلطان را

ز شادی ادب و عقل او به دار سلام
همه سلامت و سعدست سعدسلمان را

اگر دلیل بزرگی است فضل پس نه عجب
که او دلیل بزرگی است فضل یزدان را






************************



شماره ۳

این منم آمده نزدیک کریمی‌که شدست
شخص او قبله قبول شرف وتمکین را

وین منم دست به من داده بزرگی‌که سپرد
به‌کف پای بزرگی سر علیّین را

وین منم یافته اقبال وزیری‌که زعدل
تازه کردست کنون قاعدهٔ پیشین را

وین منم از پس سی سال به‌کام دل خویش
دیده در صدر خداوند معین‌الدین را

باد در صدر معالیش همه ساله بقا
تا بقا باشد بر چرخ مه و پروین را



بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
☀☀☀☀☀☀ ت ☀☀☀☀☀☀

شماره ۴

شاه بهرامشاه بن مسعود
خواجه مسعود سعد را بنواخت

از کرم حق شعر او بگزارد
وز خرد قدر فضل او بشناخت

کز سواران فضل بهتر از او
کس به ‌چوگان فضل ‌گوی نیاخت

زرّ کانی بیافت وقت سخن
زرّ طبعی که در سخن بگداخت

در سخن زر چو او که داند یافت
در سخن دُرّ چو او که یارد ساخت

تا معزی قصایدش بشنید
دل ز بیهوده‌ها همه پرداخت





************************

شماره ۵


جهاندار شد صدر دین در وزارت
سپهدار شد شمس دین در امارت

ز جد و پدر یادگار اند هر دو
یکی در امارت یکی در وزارت






************************



شماره ۶

تیر شه را به‌ نظم بستودم
شکر کرد و به‌ فخر سر بفراشت

آمد و بوسه داد سینهٔ من
رفت و پیکان به‌ سینه در بگذاشت

من ندانم که این ودیعت را
سینه تا کی نگاه خواهد داشت



بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 52 از 57:  « پیشین  1  ...  51  52  53  ...  57  پسین » 
شعر و ادبیات

اشعار امیر معزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA