انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 55 از 57:  « پیشین  1  ...  54  55  56  57  پسین »

اشعار امیر معزی


زن

andishmand
 
شماره۵۱

هرگز دل تو به هیچکس شاد مباد
وز بند تو بندهٔ تو آزاد مباد

تا عشق تو را دلم عمارت نکند
ویران شدهٔ عشق تو آباد مباد




****************************************




شماره ۵۲

گیتی ملکا جز به تو آباد مباد
در عادت تو جز هنر و داد مباد

خصم تو ز بند محنت آزاد مباد
هر کاو به تو شادی نکند شاد مباد




****************************************




شماره ۵۳

هر کار که هست جز به‌ کام تو مباد
هر خصم‌ که هست جز به دام تو مباد

هر شاه که هست جز غلام تو مباد
هر خطبه که هست جز به نام تو مباد




****************************************



شماره ۵۴

ای ناصر دین ناصر تو یزدان باد
اقبال تو در تن سعادت جان باد

گردون به مراد رای تو گردان باد
وز گردش آن هر چه تو خواهی آن باد





****************************************




شماره ۵۵

دلها همه در زلف تو آویخته باد
جانها همه از طبع تو آمیخته باد

هر شور که در جهان برانگیزد چرخ
آن شور ز جعد زلفت انگیخته باد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
شماره ۵۶

ایزد ملکا سعادت جم به تو داد
ملک همه شاهان مقدم به تو داد

چون تاج و سریر و تیغ و خاتم به تو داد
شاهی به تو ختم‌کرد و عالم به تو دادد




****************************************




شماره ۵۷

تا دولت تو به گرد گردون گردد
گردون همه بر فال همایون‌ گردد

ور با تو ستاره‌ای دگرگون گردد
تیره شود و ز چرخ بیرون‌ گردد




****************************************




شماره ۵۸

ای از همه خسروان چو افریدون فرد
وز دولت تو رسیده بر گردون گَرد

ای ‌گشته به دولت تو روزافزون مرد
ایزد به تو این جهان ا‌همه‌ا میمون‌ کرد




****************************************



شماره ۵۹

ای صدر جهان هرکه می‌کین تو خورد
از رنج خمارگشت با ناله و درد

گر شیر سیه بود به هنگام نبرد
شد عاقبت کار به حال سگ زرد





****************************************




شماره ۶۰

عشقت صنما به روی‌ زردم دارد
وز کام و هوای خویش فردم دارد

این خود صنما قاعدهٔ بخت من است
با هر که وفا کنم به دردم دارد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
شماره ۶۱

جانی‌که زمهر توست نقصان نبرد
دردی که زکین توست درمان نبرد

هرکس‌که تورا به طوع فرمان نبرد
گر عالم جان شود ز تو جان نبردد




****************************************




شماره ۶۲

تا عصمت ایزدت نکوخواه نکرد
توقیع تو اِعتَصَمت بِالله نکرد

هرگز ستمی بر دل تو راه نکرد
ایزد به غلط تو را شهنشاه نکرد




****************************************




شماره ۶۳

ایزد که بنای دولتت عالی کرد
نگذاشت که خصم با تو محتالی کرد

گر خصم نکرد دل ز کینت خالی
اندیشهٔ تو جهان ازو خالی کردد




****************************************



شماره ۶۴

چون شاه جهان کمان کشیدن گیرد
پیروزی از آسمان رسیدن گیرد

هر تیر کز آن کمان پریدن گیرد
صبحی دگر از ظفر دمیدن‌ گیرد





****************************************




شماره ۶۵

هر تیر که شاه تیر گیر اندازد
گویی که ز گردون اثیر اندازد

دشمن ز نهیب او چو تیر اندازد
گویی که ز چنبران ا‌به زیرا اندازد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
شماره ۶۶

ای شاه زمین فلک سریرتو سزد
مریخ به جَدْی پرّ تیر تو سزد

خورشید نگویم که دبیر تو سزد
یک نقطه ز اتوقیع‌ا وزیر تو سزد




****************************************




شماره ۶۷

سلطان علم عدل به هر عالم زد
درکشور روم عالمی بر هم زد

هر دم ز قیاس عیسی مریم زد
نگذاشت که نیز هیچ کافر دم زد




****************************************




شماره ۶۸

من با تو بتا نفس نمی‌یارم زد
در موکب تو جرس نمی‌یارم زد

جان میدهم و نفس نمی‌یارم زد
دست از تو به هیچ‌کس نمی‌یارم زد




****************************************



شماره ۶۹

چون شاه سرای پرده بر هامون زد
از دجله و نیل خیمه تا جیحون زد

چون بارهٔ تازی از میان بیرون زد
کیمخت زمین ز گَرد بر گردون زد





****************************************




شماره ۷۰

هر شب که وصال یار دلبر باشد
شب زورق و ماه باد صرصر باشد

وان شب که فراق آن سمن بر باشد
شب کشتی و آفتاب لنگر باشد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
شماره ۷۱

گر نعمت دشمنت ز حد بیرون شد
بنگر که به عاقبت ز محنت چون شد

از قارون‌ گر به مال و گنج افزون شد
در زیر زمین نهفته چون قارون شد




****************************************




شماره ۷۲

تا فتح تو تاریخ مسلمانی شد
پیروزی تو اصل جهانبانی شد

تا خان ز سیاست تو زندانی شد
از بیم تو چشم خانیان خانی شد




****************************************




شماره۷۳

چون شاه سوی تخت سرافراز آمد
پیرامن او بخت به‌پرواز آمد

آن روز ز تخت شاهی آواز آمد
کامروز مسیح از آسمان باز آمد




****************************************



شماره ۷۴

چون رخ بگشاد آن نگار دلبند
جای صلوات باشد و جای سپند

احسنت زند ستاره از چرخ بلند
آن مادر راکه چون تو زاید فرزند





****************************************




شماره ۷۵

گر ابر به جود خویشتن را چو تو خواند
فراش تو بود او همی‌گرد نشاند

هر چند بسی‌ گهر پراکند و فشاند
آخر گهرش نماند و بی‌کار بماند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
شماره ۷۶

از هیبت تو به روم کفار نماند
وز نصرت تو به روم زنار نماند

با عدل تو در زمانه تیمار نماند
با جود تو در خزانه دینار نماند




****************************************




شماره ۷۷

در عشق تو ای صنم مرا رای نماند
وان طبع لطیف حکمت آرای نماند

بر جای همی بود دلم بی‌غم تو
تا جای غم تو گشت بر جای نماند




****************************************




شماره۷۸

ای شاه بنای ملک محکم به‌تو ماند
باغ ظفر و فتوح خرم به تو ماند

شاهنشهی از نژاد آدم به تو ماند
رفتند مخالفان و عالم به تو ماند




****************************************



شماره ۷۹

در عشق تو زیر و بم هم‌آواز منند
اندیشه و باد سرد دمساز من اند

خاموشی و صبر خازن راز من اند
رنگ رخ و آب دیده غماز من اند





****************************************




شماره۸۰

تیراندازان همه گرو در بستند
بردند گمان که با ملک همدستند

آخر همه عاجز و خجل بنشستند
وز شرم ملک تیر و کمان بشکستند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
شماره ۸۱

خصمان تو لاف سپر زرد زدند
شش پنج به‌ گاه ماندن نرد زدند

گر سرد سخن شدند وا مرد زدند
با دولت تو بر آهن سرد زدند




****************************************




شماره ۸۲

چون باز خیال تو پر و بال زند
در جان رهی عشق تو چنگال زند

آن کس‌ که نه از وصال تو نال زند
شاید که ز چشم خویش قیقال زند




****************************************




شماره ۸۳

هر شب که رهی فال ز روی تو زند
مرغی شود و بال به سوی تو زند

هر نعره که پاسبان کوی تو زند
گویی‌که زجان مهرجوی تو زند




****************************************



شماره ۸۴

ترکان ملک با خرد و باهوشند
حور شَبَه زلف و دیو آهن پوشند

دیوند چو روز رزم جان را کوشند
حورند چو پیش تخت شه می‌نوشند





****************************************




شماره ۸۵

خصمان ملک چو جغد در ویرانند
دایم همه را همچو مگس میرانند

خود را چو همای از چه قِبَل می‌دانند
کز چشم چو سیمرغ همی پنهانند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
شماره ۸۶

گر بر فلک از تاجوران راه کنند
وز قدرت و قدر دست بر ماه کنند

ور دست فلک ز دهر کوتاه کنند
آخر همه خطبه بر ملکشاه کنند



****************************************




شماره۸۷

ای شاه تورا ماه نگین خواهد بود
زیرِ قدمت ملک زمین خواهد بود

ملک تو ز روم تا به چین خواهد بود
ما فال زدیم و همچنین خواهد بودد




****************************************




شماره ۸۳

تا چند دل تو چشمهٔ نور بود
زان چشمهٔ نور چشم بد دور بود

ملک و سپه و خزینه معمور بود
آن خسرو را که چون تو دستور بود




****************************************



شماره ۸۹

از عمر شبی به‌ کام دل دوشم بود
کاواز سرود و رود درگوشم بود

بگذشته و بامداد فرموشم بود
مهتاب نبود و مه در آغوشم بود





****************************************




شماره ۹۰

حیرت همه در درنگ و سنگ تو بود
نصرت همه در شتاب و جنگ تو بود

تا پرّ عقاب بر خدنگ تو بود
دشمن چو کبوتری به چنگ تو بود
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
شماره ۹۱

هرکس که سزای افسر وگاه بود
خدمتگر این خدمت درگاه بود

در روی زمین اگر بسی شاه بود
شاه همه سنجر ملکشاه بود



****************************************




شماره ۹۲

هر بزم که کردی همه بهروزی بود
کار تو نشاط و مجلس افروزی بود

هر رزم که کردی همه پیروزی بود
هرچ آن دگری خواست تو را روزی بود




****************************************




شماره ۹۳

دجله ملکا زمان زمان بفزاید
تا با تو به جود اخویش‌ا پهلو ساید

چون دجله هزار اگر تو را پیش آید
در جنب دل تو قطره‌ای ننماید




****************************************



شماره ۹۴

خرگه زند وکارکسی نگشاید
مطبخ زند و نان به کسی ننماید

گر دود به مطبخش درآید شاید
کز مطبخ او دود همی برناید





****************************************




شماره ۹۵

سلطان جهان برکیارق باید
کز دولت او جهان همی آراید

بس برناید تا هنرش بِفْزاید
بندد کمر و همه جهان بگشاید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
شماره ۹۶

از درگه تو ملوک را تاج آید
در همّت تو هزار معراج آید

توقیع تو چون به ‌دست محتاج آید
چون‌کعبه بود که بیش حُجاج آید



****************************************




شماره ۹۷

شاها چو دلت در صف تدبیر آید
او را مدد از عالم تقدیر آید

تیغ تو جهان‌گرفت آری شک نیست
آن راکه تو برکشی جهانگیر آید




****************************************




شماره ۹۸

چون آتش خاطر مرا شاه بدید
از خاک مرا بر زبر ماه کشید

چون آب یکی ترانه از من بشنید
چون باد یکی مرکب خاصم بخشیدد





****************************************





♤♤♤♤♤ ر ♤♤♤♤♤


شماره ۹۹

حوران سپاهت ای شه شیر شکر
در آب روان همی نمایند صُوَر

آن است مرادشان که باشند مگر
در خدمت مجلس تو اِستاده کمر



****************************************




شماره ۱۰۰

دست مَلِک ملوکِ عالم‌ْ سنجر
بحری است‌ که در جهان چنان نیست دگر

چون باد سخاکند بر آن بحرگذر
موجش همه دُر باشد و آبش همه زر
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 55 از 57:  « پیشین  1  ...  54  55  56  57  پسین » 
شعر و ادبیات

اشعار امیر معزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA