شماره ۱۵۱ ای کرده سپهر و اختران یاری توفخرست جهان را ز جهانداری تومستند مخالفان ز هشیاری توبخت همه خفته شد ز بیداری تو**************************************** شماره ۱۵۲ ای شاه چو آسمان کمان داری تووز تیر ستارهٔ روان داری تونشکفت که شاهی و جهان داری توتا دست زده در آسمان داری تو **************************************** ♤♤♤♤♤ ه ♤♤♤♤♤ شماره ۱۵۳ خورشید بر آسمان نپیماید راهزان گونه که بر زمین سپه راند شاهجز شاه ملکشاه به یک نیمهٔ ماهاز دجله به جیحون که کشیدست سپاه **************************************** شماره ۱۵۴ دارند همه شگفت میران سپاهاز ابلق شاه و ابرش فرخ شاهفرق است میان هر دو سبحان اللهکین سیر زحل دارد و آن رفتن ماه **************************************** شماره ۱۵۵ خصمان تو رسم بد نهادند همهبر ملک در فتنه گشادند همهچون عهد تو را به باد دادند همهاز چرخ به خاک درفتادند همه
شماره ۱۵۶ ای پیش تو حاسدانت را سنگی نهدر جنب تو دشمنانْتْ را رنگی نهملک از ملکان بری و آهنگی نهلشکر شکنی و در میان جنگی نه**************************************** ♤♤♤♤♤ ی ♤♤♤♤♤ شماره ۱۵۷ پروین و ستارگان گردون پیمایاندر شب هجر تو نجنبند ز جایگویی توکه دست هجرت ای بزم آرایدارد به فسونی هر یکی را بر پای **************************************** شماره ۱۵۸ افروخته دولت شه عالم رایملکافزای است و عدل گستر همهجایزین دولت عدل گستر ملکافزایجشم بد خلق دور داراد خدای **************************************** شماره ۱۵۹ ای رایت و رای تو همایون چو همایوای نامه و اناما تو رسیده همه جایگیتی چو سرایی به تو دادست خدایشاهان جهان تورا غلامان سرای **************************************** شماره ۱۶۰ شاها در فتح بر تو بگشاد خدایمنشور ظفر به تو فرستاد خدایچون عالم بر تو راست بنهاد خدایهرچ آن پدرت خواست تورا داد خدای
شماره ۱۶۱ دامی که در آن دام شکارم کردیدر حلقهٔ او تو بیقرارم کردیای فتنهٔ روزگار در حسرت خویشانگشت نمای روزگارم کردی**************************************** شماره ۱۶۲ ای عشق تو عمرم به کران آوردیای هجر تنم را به فغان آوردیای دل تو مرا کار به جان آوردیای دیده دلم را به زبان آوردی **************************************** شماره ۱۶۳ از بهر جمال چهرهٔ همچو پریدستت به سوی آینه تا چند بریاز بس که همی به آینه درنگریبر چهرهٔ خویشتن ز من فتنهتری **************************************** شماره ۱۶۴ در بر ملکا دل توانگر داریدریای محیط استکه در بر داریتا برکف جام و بر سر افسر داریمه بر کف و آفتاب بر سر داری **************************************** شماره ۱۶۵ ای باخته عشق در جهان با دگرینوشیده سبک می گران با دگریدر مذهب دوستی روا نیست چنینمن بی تو به غم تو شادمان با دگری
شماره ۱۶۶ هر سال بهکار ملک بیدار تریچون گوی زنی شها و چوگان بازیهر روز سخی تری و دیندارتریچوگان ز خمیده قد ایشان سازی**************************************** شماره ۱۶۷ هر دم زادمیا خجسته دیدار تریبا خیل مخالفان نبرد آغازیهرچند که مهتری نکوکارتریسَرشان بَدَل گوی همی اندازی **************************************** شماره ۱۶۸ زاهد نکند توبه به زهد ای ساقیهرچند عیان عمل نمود ای ساقیپرکن قدحی شراب زود ای ساقیکاندر ازل آنچه بود، بود ای ساقی **************************************** شماره ۱۶۹ خور گوید کاشکی که زرین تنمیتا جام شراب شاه شیر اوژنمیمه گوید کاشکی من از آهنمیتا نعل ستور شاهگیتی، منمی **************************************** شماره ۱۷۰ ای شاه نگویمت که چون گردونیزیراکه به قدر و جاه از او افزونیاز قدر و محل همی ندانم چونیگوییکه ز وهم آدمی بیرونی
شماره ۱۷۱ این مجلس شاه و گلفشان اندرویخلدست و نعیم جاودان اندرویوین خانه و این آب روان اندر ویچرخ است و رهکاهشکان اندر وی**************************************** شماره ۱۷۲ لبیک دهد بخت چو آواز دهیتکبیرکند چو رزم را ساز دهیآنرا که بهدست خویش بگماز دهیاقبال گذشته را بدو باز دهی **************************************** شماره ۱۷۳ یار از غم من خبر ندارد گویییا خواب به من گذر ندارد گوییتاریکترست هر زمانی شب منیارب شب من سحر ندارد گویی **************************************** شماره ۱۷۴ ای ماه کمان شهریاری گویییا ابروی آن طرفه نگاری گویینعلی زده از زرّ عیاری گوییدرگوش سپهر گوشواری گویی پــــــایـــــان