زندگینامه فروغالزمان فرخزاد (زادۀ ۸ دی ۱۳۱۳ - درگذشته ۲۴ بهمن، ۱۳۴۵) شاعر معاصر ایرانی است. وی پنج دفتر شعر منتشر کرد که از نمونههای قابل توجه شعر معاصر فارسی هستند. فروغ فرخزاد در ۳۲ سالگی بر اثر تصادف اتومبیل درگذشت.فروغ با مجموعههای «اسیر»، «دیوار» و «عصیان» در قالب شعر نیمایی کار خود را آغاز کرد. سپس آشنایی با ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز سرشناس ایرانی و همکاری با او، موجب تحول فکری و ادبی در فروغ شد. وی در بازگشت دوباره به شعر، با انتشار مجموعه «تولدی دیگر» تحسین گستردهای را برانگیخت، سپس مجموعه «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» را منتشر کرد تا جایگاه خود را در شعر معاصر ایران به عنوان شاعری بزرگ تثبیت نماید.بعد از نیما یوشیج فروغ، در کنار احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث و سهراب سپهری از پیشگامان شعر معاصر فارسی است. نمونههای برجسته و اوج شعر نوی فارسی در آثار فروغ و شاملو پدیدار گردید.فروغ در ظهر ۸ دیماه در خیابان معزالسلطنه کوچه خادم آزاد در محله امیریه تهران از پدری تفرشی و مادری کاشانیتبار به دنیا آمد.پوران فرخزاد خواهر بزرگتر فروغ چندی پیش اعلام کرد فروغ روز هشتم دی ماه متولد شده و از اهل تحقیق خواست تا این اشتباه را تصحیح کنند.فروغ فرزند چهارم توران وزیریتبار و محمد فرخزاد است. از دیگر اعضای خانواده او میتوان برادرش، فریدون فرخزاد و خواهر بزرگترش، پوران فرخزاد را نام برد.فروغ با مجموعههای اسیر، دیوار و عصیان در قالب شعر نیمایی کار خود را آغاز کرد. ازدواج با پرویز شاپور فروغ در سالهای ۱۳۳۰ در ۱۶ سالگی با پرویز شاپور طنزپرداز ایرانی که پسرخاله مادر وی بود، ازدواج کرد. این ازدواج در سال ۱۳۳۴ به جدایی انجامید. حاصل این ازدواج، یک پسر به نام کامیار بود.فروغ پیش از ازدواج با شاپور، با وی نامهنگاریهای عاشقانهای داشت. این نامهها به همراه نامههای فروغ در زمان ازدواج این دو و همچنین نامههای وی به شاپور پس از جدایی از وی بعدها توسط کامیار شاپور و عمران صلاحی در کتابی به نام «اولین تپشهای عاشقانهٔ قلبم» منتشر گردید. سفر به اروپا پس از جدایی از شاپور، فروغ فرخزاد، برای گریز از هیاهوی روزمرگی، زندگی بسته و یکنواخت روابط شخصی و محفلی، به سفر رفت. او در این سیر و سفر، کوشید تا با فرهنگ اروپا آشنا شود. با آنکه زندگی روزانهاش به سختی میگذشت، به تئاتر و اپرا و موزه میرفت. وی در این دوره زبان ایتالیایی، فرانسه و آلمانی را آموخت. سفرهای فروغ به اروپا، آشناییاش با فرهنگ هنری و ادبی اروپایی، ذهن او را باز کرد و زمینهای برای دگرگونی فکری را در او فراهم کرد. آشنایی با ابراهیم گلستان و کارهای سینمایی فروغ آشنایی با ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز سرشناس ایرانی و همکاری با او، موجب تغییر فضای اجتماعی و درنتیجه تحول فکری و ادبی در فروغ شد.در سال ۱۳۳۷ سینما توجه فروغ را جلب میکند. و در این مسیر با ابراهیم گلستان آشنا میشود و این آشنایی مسیر زندگی فروغ را تغییر میدهد. و چهار سال بعد یعنی در سال ۱۳۴۱ فیلم خانه سیاهاست را در آسایشگاه جذامیان باباباغی تبریز میسازند. و در سال ۱۳۴۲ در نمایشنامه شش شخصیت در جستجوی نویسنده بازی چشمگیری از خود نشان میدهد. در زمستان همان سال خبر میرسد که فیلم «خانه سیاهاست» برنده جایزه نخست جشنواره اوبر هاوزن شده و باز در همان سال مجموعه تولدی دیگر را با تیراژ بالای سه هزار نسخه توسط انتشارات مروارید منتشر کرد. در سال ۱۳۴۳ به آلمان، ایتالیا و فرانسه سفر میکند. سال بعد در دومین جشنواره سینمای مؤلف در پزارو شرکت میکند که تهیه کنندگان سوئدی ساختن چند فیلم را به او پیشنهاد میدهند و ناشران اروپایی مشتاق نشر آثارش میشوند. پس از این دوره، وی مجموعه تولدی دیگر را منتشر کرد. اشعار وی در این کتاب تحسین گستردهای را برانگیخت؛ پس از آن مجموعه ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد را منتشر نمود. پایان زندگی آخرین مجموعه شعری که فروغ فرخزاد، خود، آن را به چاپ رساند مجموعه تولدی دیگر است. این مجموعه شامل ۳۱ قطعه شعر است که میان سالهای ۱۳۳۸ تا ۱۳۴۲ سروده شدهاند. به قولی دیگر آخرین اثر او «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» است که پس از مرگ او منتشر شد.در میان سالهای ۱۳۴۲-۴۳ فروغ یکبار دست به خودکشی زد که یک جعبه قرص گاردنال را خورد ولی خدمتکارش در هنگام غروب متوجه شد و او را به بیمارستان البرز بردفروغ فرخزاد در روز ۲۴ بهمن، ۱۳۴۵ هنگام رانندگی با اتوموبیل جیپ ابراهیم گلستان بر اثر تصادف در جاده دروس-قلهک در تهران جان باخت. جسد او، روز چهارشنبه ۲۶ بهمن با حضور نویسندگان و همکارانش در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد. مسعود کیمایی ادعا می کند جنازه فروغ فرخزاد را غسل کرد، او در این باره می گوید: مردی از غسالخانه بیرون میآید. میگوید: غسال زن نداریم. باید به مرحوم محرم شوید. خطبهای خوانده میشود. دونفر از ما به فروغ محرم میشویم. میشویم برادران او. روی او آب میریزیم. اما پوران فرخزاد درباره وقایع منجر به غسل فروغ تصریح نمود: اینکه در زرنگه مرده شور نبود، درست است و پس از این، فروغ را به ظهیرالدوله آوردند. در ظهیرالدوله یک چتی کوچک و متروکی که انگار صد سال است کسی آنجا نرفته، وجود داشت که فروغ را آنجا بردند و مقداری طول کشید که کسی بیاید برای غسل و در نهایت زنی را پیدا کردند که آمد و غسل فروغ را انجام داد.وی تاکید کرد: تنها من به همراه دختر عمهام، احمدرضا احمدی، علیرضا میبدی و اسماعیل نوری اعلاء (نوری اعلاء را مطمئن نیستم) حضور داشتیم که رفتند و فروغ را برای آخرین بار در آن اتاق دیدند. دختر عمهام اصرار کرد که برای آخرین بار بیا و فروغ را ببین و گفت: «مثل ماه شده است» و من نتوانستم بروم و از آنجا آوردند و به خاک سپردند. شاهد حرفهای من هم اشخاصی که نام بردم، هستند.فرخزاد ضمن اظهار تعجب از روایت مسعود کیمیایی از این واقعه متذکر شد: با کمال احترامی که برای آقای کیمیایی قائلم، گفتههایشان را تکذیب میکنم و متأسفانه تمام اینها که گفتهاند، داستان است. ایشان هیچ نقشی در غسل فروغ نداشت و من یادم نمیآید اصلاً ایشان را دیده باشم. تصاویر این تشییع جنازه نیز ثبت شده و مشخص است که جایگاهها چگونه بوده است آرزوی فروغ از زبان خودش: آرزوی من آزادی زنان ایران و تساوی حقوق آنها با مردان است... من به رنجهایی که خواهرانم در این مملکت در اثر بی عدالتی مردان میبرند، کاملاً واقف هستم و نیمی از هنرم را برای تجسم دردها و آلام آنها به کار میبرم. آرزوی من ایجاد یک محیط مساعد برای فعالیتهای علمی هنری و اجتماعی زنان است.
آثار ۱۳۳۱ - اسیر، شامل ۴۳ شعر۱۳۳۵ - دیوار، شامل ۲۵ قطعه شعر۱۳۳۶ - عصیان، شامل ۱۷ شعر۱۳۴۱ - تولدی دیگر، شامل ۳۵ شعر۱۳۴۲ - ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد، شامل ۷ شعر
سالشمار زندگی فروغ فرخزاد ۱۳۱۳ تولد: ۸ دی ماه۱۳۴۵ مرگ: ۲۴ بهمن ماه۱۳۳۰ چاپ مجموعهٔ اشعار اسیر در ۱۷ سالگی۱۳۳۴ چاپ مجموعهٔ اشعار دیوار در ۲۱ سالگی۱۳۳۶ چاپ مجموعهٔ اشعار عصیان در ۲۳ سالگیچاپ این سه مجموعه، بسیاری را علیه فروغ شوراند ولی..... او را به شهرت رساند. شاید فروغ همیشه و هنوز در اسارت شهرت بی موقع اسیر، دیوار، عصیان است.۱۳۳۶ سفر به آلمان و ایتالیا۱۳۳۷ آشنایی با ابراهیم گلستان و امور سینمایی در ۲۳ سالگی۱۳۳۸ سفر به انگلستان جهت مطالعهٔ سینما و امور تشکیلاتی فیلم۱۳۳۹ بازی در فیلمی مستند، دربارهٔ مراسم خواستگاری، به سفارش مؤسسهٔ فیلم ملی کانادا.۱۳۳۹ تهیهٔ سومین قسمت فیلم آب و گرما.۱۳۴۰ سفر مجدد به انگلستان جهت مطالعهٔ امور سینمایی – بازگشت به ایران و تهیهٔ یک فیلم کوتاه برای مؤسسه کیهان با همکارش سهراب سپهری.۱۳۴۱ سفر به تبریز جهت مقدمات فیلمی دربارهٔ جذام و جذامیها.۱۳۴۱ سفر مجدد به تبریز همراه سه تن، اقامت در تبریز به مدت ۱۲ روز و تهیهٔ فیلم خانه سیاهاست، دربارهٔ جذام و جذامیها......... شاهکاری از جاودانههای سینما.۱۳۴۲ تهیهٔ فیلمنامه برای فیلمی که هرگز ساخته نشد.۱۳۴۲ بازی در نمایش شش شخصیت در جستجوی نویسنده اثر لوئیجی پیراندلو به کارگردانی پری صابری.۱۳۴۲ دریافت جایزهٔ بهترین فیلم مستند از فستیوال اوبرهاوزن برای خانه سیاهاست. ولی فروغ به جایزه میخندید:جایزه چه معنی دارد. من لذتی را که باید میبردم از کار بردهام. ممکن است یک عروسک هم به من بدهند. عروسک چه معنی دارد؟ جایه هم عروسک است!۱۳۴۳ چاپ مجموعهٔ اشعار تولدی دیگر که حادثه ایست در شعر معاصر ایران و تولد دیگر برای فروغ فرخزاد!۱۳۴۳ همکاری در فیلم خشت و آینه ساختهٔ ابراهیم گلستان.۱۳۴۳ ترجمهٔ نمایشنامهٔ ژان مقدس اثر برنارد شاو دربارهٔ زندگی ژاندارک که قرار بود به روی صحنه بیاید و فروغ عهده دار نقش ژاندارک باشد.۱۳۴۳ ترجمهٔ سیاحتنامهٔ هنری میلر در یونان به نام «ستون سنگی ماروسی».(چاپ نشد)۱۳۴۳ چاپ برگزیدهٔ اشعار فروغ۱۳۴۴ تهیهٔ یک فیلم نیم ساعته، از زندگی فروغ فرخزاد، توسط سازمان یونسکو به پاس شعر و هنر او که در سطح جهانی قرار میگرفت.۱۳۴۴ سفر برتولوچی، کارگردان شهیر ایتالیایی به ایران برای تهیهٔ یک فیلم کوتاه از زندگی فروغ.۱۳۴۵ سفر مجدد به ایتالیا و شرکت در دومین فستیوال مؤلف.۱۳۴۵ پیشنهاد کشور سوئد به فروغ جهت اقامت در سوئد و ساختن فیلم در سوئد و قبول این دعوت از طرف فروغ.۱۳۴۵ پیشنهاد کشورهای آلمان، سوئد، انگلستان، فرانسه به فروغ برای ترجمه و چاپ اشعار او.۱۳۴۵ مرگ! در بعد از ظهر یک روز زمستانی فروغ فرخزاد در یک حادثهٔ اتومبیل جان سپرد.
در كتاب همايش شاعران ايران و جهان جايي براي فروغ نيست ایلنا: صبح امروز؛ دوشنبه(23 فروردين) نشست خبري نخستين همايش شاعران ايران و جهان با حضور موسي بيدج(دبير همايش) و مصطفي اميدي(مديركل دفتر مطالعات و برنامهريزي فرهنگي و كتابخواني و دبير اجرايي همايش) در سراي اهل قلم برگزار شد.به گزارش خبرنگار ايلنا، مصطفي اميدي در ابتداي اين نشست گفت: اين همايش روز بيست و هشتم فروردين (سالروز بزرگداشت عطار نيشابوري) ساعت 16 در تالار وحدت تهران آغاز شده و تا اول ارديبهشت (سالروز بزرگداشت سعدي) در سه شهر اصفهان، شيراز و تهران برگزار خواهد شد.وي در مورد برنامههاي اين همايش توضيح داد: بيست و نهم فروردين در دانشگاه ادبيات تهران؛ ساعت 9 و 30 دقيقه و در همين روز از ساعت 20 تا 22 در تالار ورشچيان اصفهان شاعران حاضر در اين نمايش به شعرخواني خواهند پرداخت.وي افزود: در روز 30 فروردين ساعت 19 تا 21 شاعران در مزار حافظ در شهر شيراز حاضر شده و به شعرخواني ميپردازند و در روز 31 فروردين صبح در دانشگاه ادبيات شيراز و بعدازظهر در مزار سعدي شيرازي برنامهها ادامه خواهد يافت.اميدي در مورد چگونگي انتخاب شاعران خارجي توضيح داد: براي اين همايش نامهنگاريهاي زيادي انجام شد و از ميان شاعران پيشنهادي افرادي معرفي شدند كه طي مكاتبات تعداد اين افراد به 50 نفر رسيد و بعد از تائيد نهايي با همكاري وزارت امور خارجه و نهادهاي مختلف رواديد و بليط آنها مهيا گرديد.وي به مراسم اختتاميه نمايش اشاره كرد و گفت: مراسم اختتاميه نمايش شاعران ايران و جهان روز 1 ارديبهشت در مزار سعدي شيرازي در شهر شيراز و با حضور شاعران اين 50 كشور و شاعران ايراني حاضر در همايش برگزار خواهد شد.وي درباره برنامههاي جانبي اين همايش نيز توضيح داد: رونمايي از دو كتاب نوريالحراج بزرگداشت خانم الجيوسي توسط دانشگاه الزهرا تهران، بازديد از كتابخانه ملي ايران و چندين چند برنامه ديگر به عنوان برنامههاي جانبي اين همايش درنظر گرفته شده است.دبير اجرايي اين همايش درباره همكاران نهادي اين همايش گفت: وزارت امور خارجه، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، صدا و سيما، استانداريها و ادارات كل ارشاد دو استان اصفهان و شيراز، دانشگاههاي ادبيات اصفهان و شيراز، تالار وحدت، شركت هواپيمايي آسمان، بنياد فارسِشناسي، بنياد حافظشناسي، مركز تحقيقات زبان دانشگاههاي علامه و مدرس و .... ازجمله نهادها و اداراتي بودند كه در راه برگزاري هر چه بهتر اين نمايش ما را ياري دادند.وي خاطرنشان كرد: تمام برنامههاي اين همايش با نظر كارشناسان مرتبط برنامهريزي شده است و اگر در اين برنامهها تغييري ايجاد نميكرديم مسلما به مشكل برميخورديم.وي از چاپ دو كتاب براي اين همايش با عنوان پنجرهاي به باغ شعر ايراني و پنجرهاي به شعر جهان خبر داد و گفت: در اين دو كتاب ضمن معرفي شاعران ايراني دوره بعداز نيما، چند شعر نيز از آنها آورده شده است كه به دو زبان فارسي و انگليسي در كتاب چاپ خواهد شد.وي درباره چگونگي انتخاب شاعران خارجي توضيح داد: در تعاملات و تبادلات فرهنگي بين كشورها دو نوع ديپلماسي وجود دارد يكي مردمي و ديگري دولتي. ما در برگزاري اين همايش از هر دو شيوه استفاده ميكنيم يعني يا مستقيم با خود شاعر يا با هماهنگي وزارت امور خارجه با دولت متبوعه آن شاعر ارتباط برقرار كرده و از آنها دعوت ميكنيم.در ادامه اين نشست موسي بيدج(دبير همايش) گفت: شعر آيينه آمال و آلام ملتهاست و ايرانيان از قديمالايام به شعر دوستي در ميان جهانيان شهره بودند. شعر يك رسانه است. رسانهاي شفاف و نجيب كه ميتواند كلامي را از جايي به جاي ديگر منتقل كرده و به تبع آن فرهنگ را از جايي به جاي ديگر منتقل كند. اين گذاره اصل تاسيس اين همايش است.بيدج خاطر نشان كرد: همه جا به ما ميگفتند كه شما شاعران بسيار مطرح و بزرگي داريد پس چرا شعر امروز شما را كسي نميشناسد. ما براي اينكه ثابت كنيم شعر امروز ايران نيز از جايگاه والايي برخوردار است اقدام به برگزاري اين همايش كرديم كه اگر شاعران مدعو با هنر، فرهنگ و مردم ايران آشنا شوند و رهاورود سفر خود را در كشورهاي خود صادقانه ابراز كنند ما به تمام اهداف خود رسيدهايم.وي درباره چگونگي انتخاب شاعران ايراني توضيح داد: براي اين همايش ممانعتي وجود ندارد ولي اولويتهايي وجود داشت كه ما آنها را رعايت كرديم. اين اولويتها شامل اين بود كه چه كساني بايد دعوت شوند و چه كساني نبايد دعوت شوند.دبير همايش درباره چگونگي برنامههاي اجرايي اين همايش توضيح داد: اولويت با شاعران خارجي است كه حدود 50 نفر هستند. اين 50 نفر طي اين پنج روز شعرخواني خواهند كرد و دركنار آنها 20 الي 30 نفر شاعر ايراني نيز هراز چندگاهي به شعرخواني خواهند پرداخت.وي اضافه كرد: شعر صرفا ادبيات نيست لحن و صداي شاعرنيز مهم است كه ميتوان از آن لذت برد. به همين خاطر ما از شاعران خارجي دعوت كرديم كه با زبان خود در اين جلسه شعرخواني كنند.موسي بيدج در پاسخ به سئوال خبرنگاري درمورد دليل عدم حضور فروغ فرخزاد به عنوان يكي از شاعران مطرح بعداز دوران نيما در كتاب اين همايش گفت: شعر ايران داراي شاعران برجستهاي است و ما بنا به نظر خود و شوراي سياستگذاري از ميان شاعران بعداز دوران نيما 26 شاعر را انتخاب كرديم كه به عنوان شاعران برتر اين دوره در كتاب اول اين نمايش معرفي كنيم كه فروغ جزو اين 26 نفر نبود. منبع
دکلمه هایی با صدای فروغ فرخزادهمه ی هستی من ،آیه ی تاریکی است که تو را .... عکسهایی از این شاعرآن کلاغی که پرید...بیش از اینها می توان خاموش مانددر ابتدای درک آلودگی ...همه ی هستی من ...امیدوارم یاد فروغ هرگز از یاد ایرانی ها نرود
این نقدی است از منتقد معاصر رضا براهنی بر شعر فروغ خوندنش خالی از لطف نیست. فروغ بی فاصله با خود شعر گفته است رديد ندارم كه فروغ فرخزاد بزرگترين زن تاريخ ايران است. اما شايد اين حرف تازگي نداشته باشد. ديگران نيز ممكن است همين اعتقاد را داشته باشند. من خود نيز قبلا، شايد در همان حول و حوش مرگ فرخ زاد، ممكن است همين حرف را زده باشم. هنوز هم پس از گذشت بيش از سي سال از مرگ او همين اعتقاد را دارم. برايم دشوار خواهد بود كه خلاصه ي بيش از دويست صفحه مطلب را كه به زبانهاي فارسي، انگليسي و تركي درباره ي او چاپ كرده ام در اين جا بيان كنم. اما اشاره به رئوس مطالب در اين مراسم بزرگداشت كه به همت خواهر ارزشمند او، خانم پوران فرخ زاد، و شاعران و نويسندگان ارزنده كشور برگزار شده، احتمالا بي فايده نباشد. آن رئوس مطالب اينهاست:1ـ فروغ فرخزاد نخستين زني است كه عليه رأس خانواده قيام كرده و اين قيام را در زندگي شخصي و زندگي شعري، به عنوان مسئله اصلي زندگي و هنر يك زن شاعر متجلي كرده است. اين قيام عليه رأس خانواده قيام عليه تاريخ مذكر ايران است كه همه چيز آن بر محور تسلط مرد شكل ميگيرد. فرخ زاد سنت خانواده ي پدري، سنت خانواده ي شوهر، و سنت خانواده ي معشوق را زير پا ميگذارد. در اولي و دومي مرد مسلط است، در سومي، او معشوق را از چارچوب خانواده زندار و بچه دار برميگزيند. فرخ زاد سيستم خانواده را به هم زده است. ممكن است زنهاي ديگري هم دست به چنين كاري زده باشند، و چه بسا كه در عالم شعر از اين بابت هم فرخ زاد پيروان و حتي مقلداني هم داشته باشد، اما مسئله اين است، بيان چنين مسئله اي در شعر، و هستي خود را درون شعر ديدن، و دو هستي، يعني زندگي، و زندگي شعر را با هم تركيب كردن، و با استمرار تمام دنبال معناي اين دو در قالب شعر بودن را، تا به امروز، در كمال نسبي آن، در شعر فرخ زاد ميبينيم. صميمت شعري اين نيست كه شاعر امروز درباره يكي احساساتي شود، فردا درباره ي آن ديگري. صميمت شعري در اين است كه بين درد و لذت زندگي، و درد و لذت شعر بي واسطگي مطلق وجود داشته باشد. فرخ زاد بي واسطه با خود، و يا بهتر بي فاصله با خود شعر گفته است. بيش از هر شاعر ديگري در زبان فارسي، ريشه ي اصلي اين بي فاصله بودن در آن قيام عليه قرارها و قراردادهاي سنتي است كه دست كم از زمان مشروطيت به بعد، بويژه اكنون و حتما در آينده، طرح اصلي تاريخ ايران و تاريخ همه جوامع مشابه ايران است.2ـ هر چند زنده ياد پرويز شاپور هنرمندي با ارزش بود و از دوستان مهربان و وفادار همه ي ما، و هر چند مراقبت و تربيت كاميار هنرمند و برومند را مديون پدري چون پرويز هستيم، اما فرخ زاد به حق، مثل هر مادر جدا شده از فرزند و دورمانده از او به سبب قوانين حاكم بر ارتباط جدايي زن از شوهر، از درد اين جدايي ناليده است، و تنبيه عصيان عليه شوهر و قراردادهاي اجتماعي هرگز نميبايست خود را به صورت جدايي از فرزند بيان كرده باشد، حتي نميبايست اصلا تنبيهي در كار بوده باشد. بر اين ارتباط و عدم ارتباط حق انساني حاكم نبوده است. آن دوره ي عصياني فرخ زاد در سرسراهاي تاريخ به صدا درآمده است. آن عصيان كابوس مرداني است كه هنوز "ترازوي عدل" تاريخ مذكر را بر بالا سر زن و بچه نگاه ميدارند. فرخ زاد در آن دوره، شعر مظلوميت زن و بچه را به عنوان عصيان سروده است. ديوارها هستند، اسارت هست و عصيان بر اين ديوار و بر اين اسارت حتمي است، و اين طرح اصلي رهايي است.3ـ در دهه ي سي، دهه ي وهن تحميل شده بر ايران با كودتاي سيا، دو شاعر اهميت سياسي دارند. به رغم اينكه نيما زنده است، به رغم اينكه اخوان ثالث تعدادي از بهترين شعرهايش را در اين دوره ميگويد، آن دو شاعر، يكي شاملو است، و ديگری فرخ زاد. شاملو خطاب به زن شعر ميگويد، فرخ زاد خطاب به مرد. شاملو براي بيان اين رابطه به نثر ميگويد، فرخ زاد براي بيان اين رابطه در چهارپاره شعر ميگويد، بين آنچه شاملو ميگويد و نحوه گفتن او، فاصله اي نيست. اما فرخ زاد در چهار پاره اي كه قبلا مردان در قالب آن شعر ميگفتند، عصيان خود را عليه مرد، و عشق خود را به مرد، بيان ميكند. اين عصيان و عشق، بي شك قالب را خواهد شكست. اين شكستن محتوم و ضروري است. همانطور كه شاملو پس از آن خودكشي و اظهار ندامت از فريفتگي اش به آلمان، زبان منظوم، حتي زبان و قالب نيمايي را كافي براي عصيان خود نميداند، و به همين دليل به شعري ميگرايد كه امروز شعر سپيد خوانده ميشود، و همانطور كه پيش از او نيما، با تجربه ي "ققنوس" و "غراب" زبان را از جمله ي ساده، به سوي جمله ي مركب و مختلط ميراند و نشان ميدهد كه شعر بايد با جمله ي مختلط به سوي تفكر در زبان رانده شود، فروغ فرخ زاد هم به تدريج به اين نتيجه ميرسد كه بايد چارچوب چهارپاره را بشكند، و به سوي آزادي قالب شعر بيايد. زبان واقعي شعر زن در اين مرحله به وجود ميآيد. براي نگارش چنين زباني جهان بيني شعر نيمايي است، با تاثيراتي از شاملو. ولي براي شكستن قالب، همسايگي شعرهاي بعدي فرخ زاد را بويژه در وزنهاي مركب شكسته با شعر نصرت رحماني و نادر نادرپور نميتوان كتمان كرد. البته داده ها و مفروضات اصلي اين زبان از تجربه خود فرخ زاد با شعر سرچشمه ميگيرد. نه زبان مفخم و "ادبي" شعر عاشقانه شاملو. اين نياز بيان زن را برطرف ميكند، نه وزن شكسته تقريبا قراردادي شده ي نيمايي با پايان بندي هاي نسبتا منظمش، و نه زبان نصرت رحماني و نادرپور، به رغم واقعيت گرايي زبانشناختی نسبي زبان اولي، و بلاغت مبتني بر شيوه ي عراقي و سلاست عمومي زبان "شاعرانه" ي دومي. فرخ زاد تركيب ركن هاي افاعيلي را نرم تر ميكند، يا در وزنهاي ساده كار ميكند و تازه بر آن سادگي اخلال زيباشناختي وزن را ميافزايد، و يا در وزن هاي مركب، چند هجا اين جا و آن جا، و چند تغيير ريشه ي وزني در آن جا و اين جا، ميافزايد و يا كم ميكند و يا به وجود ميآورد، و شعر را با صيقل واقعيت گرايي زبانشناختي سامان ميدهد. به تدريج اين حالت چنان ملكه ي ذهني او ميشود كه شعر در مصراع شكسته تر از نظر وزني، بيشتر حرف ميزند و صميمانه هم حرف ميزند، به جاي آنكه با بلند خوانده شدن موسيقي وزن را به رخ بكشد. با اين تمهيدات است كه فرخ زاد به طور جدي در زبان و قالب دگرگوني به وجود ميآورد. اين دگرگوني شعر زن را به يك واقعيت تاريخ ادبي تبديل ميكند. بر اين شعر گاهي تغزل ساده حاكم است و گاهي بينش فلسفي، ولي روي هم در بهترين كارها تغزل و فلسفه با هم تركيب ميشوند. گاهي طنز اجتماعي و گاه بيان اعتراض اجتماعي در واقعيت گرايي زبانشناختي، اين نوع شعرها را در شمار بهترين شعرهاي فارسي درميآورد.4ـ شعر فرخ زاد بي شك شعر اعتراضي ست، و از همين ديدگاه بيشتر شعر معني شناختي است. براي اينكه زن در حوزه ي شعر، قصه ي كوتاه و يا رمان دست به كار جدي بزند، و جهان زنانه فردي و يا اجتماعي ـ تاريخي خود را بيان كند، به ناگزير بايد از خود، محيط و درون خود اطلاع بدهد. اين برداشت را ميتوان شعر اعتراضي خواند. چون جهان زن درست كشف و بيان نشده است، دادن اطلاعات از طريق نوشته، و مرتبط كردن خواننده به حريم خصوصي شاعر و يا نويسنده به يك ماموريت و مسئوليت جدي تبديل ميشود. به طور كلي ميتوان گفت كه فرخ زاد تا چيزي براي گفتن نداشت، شعر نميگفت. به نظر ميرسد مايه اصلي اين شعرها زندگي فردي و شخصي و ذهني اوست. با فرخ زاد ما وارد حيطه ي آشنايي با زن ميشويم0 درست در زادگاه زبان زن و اعتراف در زبان و اعتماد زن به زبان شخصي و فردي، و به عنوان يك هستي نزديكتر از معشوق به شاعر.5ـ موضوع ديگر در شعر فرخ زاد، سامان دادن يك شعر بلند از طريق توسل به حذف بعضي پاره ها، و خالي نگه داشتن جاي آنها، و سامان نهايي دادن به آن از طريق حذف و بيان است. بين پاره هاي مكتوب "ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد"، سكوتها از تامل هايي سخن ميگويند كه در خود ذهن انگار، محذوف مانده اند. عمق شعر فرخ زاد از اين حضور محذوفات سرچشمه ميگيرد. با حفظ فاصله، همه فاصله هاي ممكن. بگويم: ما همه از فرخ زاد متاثر شده ايم، از او تاثير پذيرفته ايم، و اين تاثير، سراسر مثبت است.21 بهمن 97 تورنتوپيام فوق را شاعر و نويسنده ارجمند غلامحسين سالمي در جلسه ي بزرگداشت فرخ زاد قرائت كرده است، به تاريخ 24 بهمن 79
شب و هوسدر انتظار خوابم و صد افسوس خوابم به چشم باز نمی آید اندوهگین و غمزده می گویم شاید ز روی ناز نمی آید چون سایه گشته خواب و نمی افتد در دامهای روشن چشمانم می خواند آن نهفته نامعلوم در ضربه های نبض پریشانم مغروق این جوانی معصوم مغروق لحظه های فراموشی مغروق این سلام نوازشبار در بوسه و نگاه و همآغوشی می خواهمش در این شب تنهایی با دیدگان گمشده در دیدار با درد ' درد ساکت زیبایی سرشار ' از تمامی خود سرشار می خواهمش که بفشردم بر خویش بر خویش بفشرد من شیدا را بر هستیم بپیچد ' پیچد سخت آن بازوان گرم و توانا را در لا بلای گردن و موهایم گردش کند نسیم نفسهایش نوشد بنوشد که بپیوندم با رود تلخ خویش به دریایش وحشی و داغ و پر عطش و لرزان چون شعله های سرکش بازیگر در گیردم ' به همهمه ی در گیرد خاکسترم بماند در بستر در آسمان روشن چشمانش بینم ستاره های تمنا را در بوسه های پر شررش جویم لذات آتشین هوسها را می خواهمش دریغا ' می خواهم می خواهمش به تیره به تنهایی می خوانمش به گریه به بی تابی می خوانمش به صبر ' شکیبایی لب تشنه می دود نگهم هر دم در حفره های شب ' شب بی پایان او آن پرنده شاید می گریدبر بام یک ستاره سرگردان
شعله رمیدهمی بندم این دو چشم پر آتش را تا ننگرد درون دو چشمانش تا داغ و پر تپش نشود قلبم از شعله نگاه پریشانشمی بندم این دو چشم پر آتش را تا بگذرم ز وادی رسواییتا قلب خامشم نکشد فریاد رو می کنم به خلوت و تنهاییای رهروان خسته چه می جویید در این غروب سرد ز احوالش او شعله رمیده خورشید است بیهوده می دوید به دنبالش او غنچه شکفته مهتابست باید که موج نور بیفشاند بر سبزه زار شب زده چشمی کاو را به خوابگاه گنه خواند باید که عطر بوسه خاموشش با ناله های شوق بیآمیزددر گیسوان آن زن افسونگر دیوانه وار عشق و هوس ریزد باید شراب بوسه بیاشامد ازساغر لبان فریبایی مستانه سر گذارد و آرامد بر تکیه گاه سینه زیبایی ای آرزوی تشنه به گرد او بیهوده تار عمر چه می بندی روزی رسد که خسته و وامانده بر این تلاش بیهده می خندی آتش زنم به خرمن امیدت با شعله های حسرت و ناکامی ای قلب فتنه جوی گنه کرده شاید دمی ز فتنه بیارامیمی بندمت به بند گران غم تا سوی او دگر نکنی پرواز ای مرغ دل که خسته و بی تابی دمساز باش با غم او ' دمساز