انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 136 از 222:  « پیشین  1  ...  135  136  137  ...  221  222  پسین »

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)


زن

 
باده ی ارغوان من

رنگ تو را گرفته است سرخیِ اين بهانه ها
ساز تو می زند همی عاشقیِ ترانه ها

شور پر التهاب تو, مست شراب ناب تو
باغ خزانی دلم پر شده از جوانه ها

باده و جام من تویی, شهد به كام من تويی
بر لب من رسان لبِ ساغرِ جاودانه ها

باده ي ارغوان من، عشق تو آسمان من
بال و پرم شدی تو تا سادگیِ نشانه ها

جان من و شراره ها, شبنم اشک لاله ها
سر به فلک كشيده است, شعله یِ عاشقانه ها
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
کژدم ابروی تو

نیش به قلبم فِکَند کژدم ابروی تو
آتش جانم شده شعله ی گیسوی تو

زار و پریشان شده عاشق و حیران شده
هر که نگاهش فتاد بر رخ مه روی تو

سرو خرامان من شور بهاران من
قبله گَه ما شده خاک سر کوی تو

هجر تو ای مهربان برده از این دل امان
کاش مرا می رسید یک خبر از سوی تو

ای گل باغ بهار از تو غمی یادگار
خاطر شب پر شده هر نفس از بوی تو

شوق تو افسانه است سر نهانخانه است
فاش نمی گویدش عاشق کم روی تو

ای که حبیبم شدی کاش طبیبم شوی
زخم مرا مرهمیست غالیه ی موی تو
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
نرگس مخمور

یاد باد آن آتشی را کَز شرارت شور داشت
شوق مستی را دل از آن نرگسِ مخمور داشت

تا تو ماه هر شب و خورشید هر روزم بُدی
روزگار خُرّمَم هرگز شب دیجور داشت؟

آن صفایی کز دَمَت بر روزگارم می دَمید
تلخی صد غصه را از خلوتم معذور داشت

عشق تو چون پادشاه سرزمین سینه شد
رِخوَت و خشم و غم و آفت ز قلبم دور داشت

قرعه ی صیاد چشمت چون بنام من فتاد
عقل وهوشم را رُبود واز سرم مهجور داشت
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
ای عشق تو شور آسمانی

ای عشق تو شور آسمانی
از هجر تو شد قدم کمانی

مویم ز غمت سپید و رخ زرد
از سوز و گداز دل چه دانی

داغی به جگر نهاده حسرت
آتش به وجودم ارمغانی

هر روز پی نشانم از تو
در باده و باغ ارغوانی

در سعی فتاده ام من از پا
چون دُرّ و گوهر تو در نهانی

عمری به غمت گذر شد اما
یک دم تو حدیث دل نخوانی

از مَرهم مهر خود کَرَم کن
اکنون که طبیب خسته جانی
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
سودا زده


من ز شرارت ای صنم شهره ی شهر می شوم
ساکن دشت و درِّه و ماهی بحر می شوم

بر غم جان ستان من باده دوا نمی شود
چاره ی دل نمی شوی طالب زهر می شوم

صد دل به فنا دادی از شوخی چشم خویش
آسان بِرُبودی دل از زاهد و از درویش

حیران شده ی رویت همچون دل ما شد بیش
شهری ز غمت نالد سودا زده و دل ریش

تیغ تشویشی که از هجرت به جان افتاده است
همچو بادی بر درختان کز خزان افتاده است

دل جدا گردانَد از من همچو برگ از روی شاخ
بر وجودم چون زمین جور زمان افتاده است

سوسن زبان و سرو قد من به باغ عشق
افروخته در لاله ی قلبم چراغ عشق

خاکسترم به باد فنا داده حسرتش
هستی به کام آتشم افکنده داغ عشق
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
می عشق

بنازم مستی چشمانت ای گل
می عشقت به كامم نوش بادا

‌بُوَد تا قطره ای جان در وجودم
دلم با يادت هم آغوش بادا

قدم چون می نهی در باغ و بستان
گل از عطر خوشت مدهوش بادا

شرار و آتش اَفكن بر وجودم
نهانم چون می ِ در جوش بادا

سمن رو، دلبر سيمين تن من
ز ياس و مريم ات تن پوش بادا

سلامت باشی و خرم دل ای دوست
كمند گيسويت بر دوش بادا

هر آنكس را كه چشم ديدنت نيست
چراغ خانه اش خاموش بادا
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
افسانه ی من

چون گُرد راه او شدن افسانه ی من است
هرجا که کوی دوست بُوَد خانه ی من است

حاشا که راه میکده باشد گذار من
تا چشم مست او می و میخانه ی است

دیوانه می شوم ز غم خوش گوار دوست
حُزنَش صفا وشوکت ویرانه ی من است

جانا بسوزتا به ابد در هوای دوست
سوزش نشاط و عشرت جانانه ی من است

چندان به شعله داده ام از شوق جان خویش
من در میان و شعله چو پروانه ی من است

آسان نمی شود به ره عقل کار من
مجنون او شدن ره مستانه ی من است


پایان
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
اشعاری از شاعر خانم شهرزاد خادم
دفاتر شعر :
اصالت فراموش شدهٰ جهلی ناتمام
در پس آینه ها
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
زنی در پس فلسفه ...

گیرم که تیناب زهره ی شب دارم
در دوران سایبان های سیمابی
اما در کدامین دوران به سر می برم
که سالارهایش سایه ها گستردند
از ستوه خویش
اینچنین به من دلبسته به دیوان تحیر منگر
منی که هم خوابه ی نگارینه های فریب خورده ام
دانی که به مقال می گذارم هم آغوشی نگاهت را
با زنی که در برآینه ها می نشیند
تا نامش را بازشنود
از فراز فلسفه ی توجیه ها
آه ، زنهار ، زنهار
از هرزه پراکنی های آفتاب
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
زن

 
آه شازده .....

ستاره هایت را باز شمردی شازده
حال بازگو
که در کدامین سیاره توانم
پروانه ای یابم که رنگ بالش
نباشد برای فریب شمع
در کجا توانم
بشنوم صدای نفس باغچه را
به هنگام پیوند پنده هایی
که با هم ، درکنار هم
نامشان می شود باران و
می آلایند شک را از ضمیر
پیچک نورسته به خواهش
بی دغدغه
بی هراس
بی سایه ی به کمین نشسته ی مرگ
آه شازده
بوی پیپت ، مرابرد
به دوران گمان هایم
به زمانی که باحس توهم سایه ها
شب را به اجاره گرفتم
برای اهالی دشتستانی
بی راهدار و
بی راهبر
حال ، فرمان ده
به ره گوی شهر نگاه های افسار گسیخته
تا بخواند ترانه ای را
که قرار بود
هریک سهم خود را بسراییم.

آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
صفحه  صفحه 136 از 222:  « پیشین  1  ...  135  136  137  ...  221  222  پسین » 
شعر و ادبیات

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA