ارسالها: 14491
#1,431
Posted: 9 Jan 2014 13:48
کابوس تنهایی
شورش می کنند یاخته های تنم
در نبودنت...
سرود درد می خوانند
در اتحادی یکپارچه
و مرا محکوم به نیستی
به سرزمینی دوردست تبعید می کنند
همانجا که شبهایش
پر است از کابوس تنهایی
و روزهایش،سراب دیدارت...
من، جدا مانده از خویشتن
در هوای سرد دلتنگی
مبهوت جاده های خیال،
چشم به آمدنت خواهم دوخت....
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,432
Posted: 9 Jan 2014 13:49
بید کهن
ریشه دارد در خاک
این بید کهن،
به ژرفای تاریخ...
پیکرش به صلابت کوه،
اصیل و ناب...
کهنه و تر، شاخه هایش
خم بر اورده بر کرنش خاک...
یادگاریهاست بر تنش،
همه از نیک و بد قصه ی باغ
از عشق و گهی هم ،
نفرت...
چندیست امًا،
صدای تبر می آید از جنگل
باغبانی بایدش،
دلسوخته
تا امانش دارد از هیزم شکن...
پایان
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,433
Posted: 10 Jan 2014 15:17
اشعاری از
الهه درخشان
در مورداو :
شاعران مورد علاقه: حافظ، فروغ، فریدون مشیری
سبک مورد علاقه: نو
تحصیلات: آسیب شناس گفتار و زبان ( گفتار درمان)
تاریخ تولد: 1366
شهر محل سکونت: مازندران
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,434
Posted: 10 Jan 2014 15:18
من و پرستو
بهار آمد،
تو مسخ شدی و
شکوفه دادی
و به آواز پرستو ایمان آوردی
که هر سال
تنها دو فصل است
روییدن و بلوغ ،
و گنجشک
راهش را گم کرد!
پاییز شد...
تو ماندی،
و باوری که فرو ریخته بود!
...
نترس!
من با حریر سبزی بر سر
باور برهنه ت را،
برگ خواهم شد!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,435
Posted: 10 Jan 2014 15:20
مسافر
یک کوله پشتی، کفش... تصویر، مبهم نیست
با یک مسافر که خیلی مصمم نیست
از پشت یک شیشه باران چه بی معنی است
احساس و دیدن که اندازه ی هم نیست
خسته شدم از شعر، از واژه ها، از خود
-تکیه به یک دیوار ... این پایه محکم نیست-
چون انتخاب من دریای طوفانی است
آرامش دریا حقی مسلم نیست
هنگامه ی رفتن ... پاهای لج کرده
دیگر گشایش در، اسماء اعظم نیست !!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,436
Posted: 10 Jan 2014 15:24
گندم
خودم دیدم!
پدرم
گندم دزدید
مادرم
با خوشحالی نان پخت
اما،
از هیچ کجا بیرونشان نکردند!
انگار
همه در آسمان و زمین خوابند
فقط ،
من گرسنه ماندم!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,437
Posted: 10 Jan 2014 15:26
موج بالقوه طوفان در من
صبر کن معجزه ای نزدیک است
-مغزی آماده ی یک شلیک است-
خاطره... حسرت بی اندازه
عشق هم عضو "بلاتفکیک" است
و برآیند دل من، تو، عشق
یک معمای بد فیزیک است
سیبی از صورت من چیدی که
سرخیش از اثر ماتیک است !!
مثل آن دخترک قصه ی فقر
که نگاهش طرف بوتیک است
یا همان کوچه که سرتاسر آن
مملو از تسلیت و تبریک است
موج بالقوه ی طوفان در من
سال ها منتظر تحریک است
دست بر ماشه ام و می خوانم
صبر کن معجزه ای نزدیک است
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,438
Posted: 10 Jan 2014 15:33
یکبار هم
پاهایم را
در باغچه ی باورت بکار
جوانه میزنم!
بگذار درخت کوچ کند
من هستم!
بگذار یک بار هم
درخت به دنبال بهار برود!
بگذار
با بیابان آشنا شود
یک بار هم بیابان عاشقی کند!
بگذار
از روزنه خارها
هزاران چشمه بجوشد
یک بار هم
زمین بر آسمان ببارد !
و ستاره های سیل زده
بیایند
بر موهای من خانه کنند!
یک بار هم،
من ناز کنم!
نترس
شاعر را که مرزی نیست!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,439
Posted: 10 Jan 2014 15:36
شاعر که می شوی
"شاعر که می شوی"
دردها از همه جا
کوچ می کنند
به سینه ات !
و تو
در خماری یک واژه می مانی ،
که سینه ات را
از این فشار نجات دهد !
"شاعر که می شوی"
یک کیسه شعر
میندازی بر دوشت ،
میان کوچه های گمنامی
احساس های خسته و مانده را
اطعام می کنی !
"شاعر که می شوی"
دیگر نمازهای شعرت را
به وقت میخوانی !
اگر داغ واژه ها بر دلت باشد
فرشته ها هم می آیند
شانه به شانه ات می ایستند
واژه ها را
دانه
دانه
به دستت می دهند
و بعد ،
شعرهایت را
مثل بذر بر زمین می پاشند !
"شاعر که می شوی"
هزار دلی با یک دهان !
دور دلت پرچینی می کشی
مینویسی ،
ورود آزاد !
سنگ نیستم ،
ولی صبورم !
"شاعر که می شوی"
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,440
Posted: 10 Jan 2014 15:38
بر ما چه گذشت
بر ما چه گذشت یک شبه مرد شدیم
ما شرم شدیم و دختر درد شدیم
بر ما چه گذشت کودکی هامان مرد
از بدو ورود تحت پیگرد شدیم
بر ما چه گذشت مثل آتش بودیم
از ترس گناه چون یخی سرد شدیم
برما چه گذشت شاعرانی تنها
فرزند، سرودیم و گلی زرد شدیم
بر ما چه گذشت تار شد اندیشه
در طول زمان بگو چرا طرد شدیم؟
یک عمر که داند به منو تو چه گذشت
بازیچه شدیم، مهره ی نرد شدیم
ما نسل تکیده ی زنان ممنوع
در اوج زنانگی خود، مرد شدیم!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟