انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 37 از 222:  « پیشین  1  ...  36  37  38  ...  221  222  پسین »

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)


زن

 
خاطره برفی

در رهگذر چهل زمستان عمر
فقط
یک خاطره ی برفی
ذهنم را
هرچند به تلخی
روشن می کند
و آن
روزی بود
که قدم هایم را
بر روی برف های بکر
تا کنار گور یک دوست
شماره می کردم


****************************
حادثه عشق

خشاخش برگهای زرد
صدای پاییز بود
و آغاز بستن پنجره ها
کوچه تنها می شد
با سوتهای بی وقت عشق
و
تدارکی ازلی در کار بود
تا حادثه ی عشق
در برخوردی ساده
میان بادهای گیج پاییزی
چشمان ما را تر کند
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
مسافر

صبر کن
اندکی مانده تا خورشید بر اید
نرم رقص نیلوفران را
در نوازش ترد نسیم
بنگر
ترنم جویبار را
در متن جاری یک حس
بشنو
آنگاه
از سبوی یاد یاران
جرعه ای آب بنوش
بعد با خود بگو
صبح
یعنی که شب گذشت
و برو

*************************
اسمان دی ماه

پرده
کناری ایستاده است
و سرخی آسمان دی ماه
نوید برف می دهد
و هراسی نامعلوم
چیزی شبیه حس مرگ
دلم را می انبارد
تقویم را بر می دارم
و تاریخ تولد لاله صحرایی را
به خاطر می سپارم
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
خروش

مهر او
زمزمه جویبار بود
درروزهای مکرر خالی
حال
من مانده ام
و خروش یک اقیانوس



********************
حکایت سالیان

پاها و پله ها
در قرابتی روزمره
رقم می زنند
حکایت سالیان را
و لبها
به تکرار
نجوا می کنند
قداست یادها را
و من
در خانه ای
که خشت به خشت
از خاطره است
با نگاهی
پلک به پلک
میراث عشق
فواره ی سالخورده ی حوض را می نگرم
که برای اطلسی های جوان
با صدای نرم آب
زندگی را می سراید
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
سر نوشت

هر کجا
اراده ی سترگ
تند باد حادثه را
می گیرد به هیچ
و سری را
سودای عشق را
می آزماید
تا دم تیغ
من
صدای تیر آرش را
به شب می شنوم
که می رود بر بال باد
تا سراپرده ی نور
ولی
همواره
در طنین ندایی دیرینیه
می پرسم از خویش
ایا قرابتی هست ما را با قاصدک
که چون او شناوریم
در مسیر سرنوشت

آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
در یک قدمی

چه بسیار
که در یک قدمی
همه چیز خراب می شود
و تحقق آرزویی
یکسر سراب
چه بسیار نهال شوقی
به یک صاعقه
خاکستر می شود
و امید ثمری
نقش بر آب
اما
زندگی
این عریان ترین
همواره
دستان ما را می طلبد
تا در تابش نور
به ردیف شمعدانی ها
پرده را کنار زنیم
و برای چینه ی منتظر کبوتران
دانه بپاشیم
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
دلا ویز

وقتی
یکشنبه ای
از یکشنبه ها
و شاید
دو شنبه ای
از دوشمبه ها
مرگ سراغ مرا بگیرد
چیزی فراتر از عشق
آری عشق
این کهنه کلام دلاویز
چشمانم را
با خواب رازقی ها
پیوند خواهد زد
و پیچک واهمه سالیان را
به مهر خواهد گسست
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
کنون

دیروزها را
باد برده است
و فرداها
آمیزه ای است
از امید
و تصور مبهم یک خوشبختی
کاش
در این دایره
ابر بطالت
نقطه ی روشن کنون را
پنهان نکند

***********************
همنوای باران

شبهای دراز زمستان را
طاقت می آورم
و در تنهایی بی ترانه ی خویش
به جای گریه و بهانه
به قندیل های خاطره
دل خوش می کنم
اما
بهار که از راه می رسد
پای هر درخت پر شکوفه ای
در باور فاصله ها
ابر بغضم
همنوای باران می شود

***********************
بدرقه

و ما
جوانی را بدرقه کردیم
در شتاب بی صدای زندگی
و در نیمه راههای زیادی ماندیم
با دلتنگی های نفس گیر
اما وقتی
در شهاب یادی
ظلمت شبهای بی ستاره می شکند
و با تکرار حرفی
نبض دیرینه ی عشق تندتر می زند
به گلگشت خاطرات چهار فصل می رویم

آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
اشعاری از ترانه جوانبخت

قصه ما و شما

امشب از فاصه ما و شما
می گذرم
این دلم ،
راه مرا می نگرد
قاصد صبح سپید
آنکه در اینه این
شب مهتابی من
می گرید
از غزلخانه عشق
قصه ما و شما
اندر این اینه رنگزده
جیوه اندود به بیرنگی خود
می شود جلوه هستی
ره فردا
پیدا
من در آن
قرمز مستی
سینه جنگ سراب
سبزی خاطره عاطفه
را می بینم
زردی نفرت یک
قرن فراق
قصه ما و شما
ناگهان از گذر سرد زمان
در شب مستی این بی خبری
غم همدردی یاران
در دل برف سپید
رنگ خاکستری فاصله را می گیرد
او که زد رنگ
به این بی رنگی
چونکه از جور خزان گذرش
این سپیدی
همه جا زرد نمود
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
فاصله ها

جلوه مهر زمین
گشته وطن
همچو دریای خزر
آبی مهر عمیق
سفر سبز مراد
با غم فاصله ها
می کند با دل من
صحبت از این بی خبری
نفس باور عشق
همدم این دل شیدای امید
با غم فاصله ها
کم کم از عمق دلم
زمزمه ای می اید
نغمه خوان خبر
مستی فردای دگر
مژده ی دور شدن
از تب این بی رنگی
با غم فاصله ها
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
اغوش کمان

شده در این دل من
جلوه ی رنگی پیدا
نفسم از اثر خاطره اش
حبس شده
من در آغوش کمانی
که مرا در نگهش
کرده طلسم
بازی پرتوی خورشید
و غم اشک سپهر
گذر هفت جدا
رنگ دل گمشده
را می بینم
بغض من در خوش جشن شب
سی گل عشق ،
کودکان
چون شده قربانی این
شهر کبود
کشته از موشک نابودگر
جغد ستم
تا به ابد
بشکسته
رنگ این تیرگی جور زمان
نیست در آغوش کمان
فقط این هفت جدا
رنگ شب نور سپید
بازی پرتوی خورشید
و غم اشک سپهر است
که در این دل خود
می بینم
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
صفحه  صفحه 37 از 222:  « پیشین  1  ...  36  37  38  ...  221  222  پسین » 
شعر و ادبیات

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA