ارسالها: 14491
#871
Posted: 28 Sep 2013 19:56
تا به خودم بیایم می پرستم کردی
گر در وصالت بسته باشد
دل عمری به پایت نشسته باشد
نروم ز کویت به نا امیدی
تا جان زتنم نرفته باشد!
*************
کردی نگهی به ناز و مستم کردی
فارغ زهر آنچه بود و هستم کردی
گر ناز نگهت نستانی ز دلم
تا به خود بیایم می پرستم کردی!
نروی گاه زیادم
ز غم دوری تو وای که دیوانه شدم!
همدم ساقی و همخانه ی پیمانه شدم!
نروی گاه ز یادم به می و مستی عشق
به عبث از غم تو ساکن میخانه شدم!
**********************
خبر اوردند که عزیز مصر در ره کنعان است
ز بس کشیده بودند غم هجر
یعقوبها ندیده رویش
به هوای عطر حضورش بینا شدند!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#872
Posted: 28 Sep 2013 20:01
پلی بهر دل
برای مرغ عاشق لانه باشیم
برای یکدگر دیوانه باشیم
در این آشفته بازار محبت
بیا با عاشقان همخانه باشیم
بیا تا بر در میخانه عشق
به بزم گلرخان پیمانه باشیم
بیا تا خانه ساقی بجوییم
به درس عاشقی فرزانه باشیم
اگر رویید گل بغضی به دلها
برای گریه هامان شانه باشیم
بیا در امتداد قلبهامان
برای همدلی افسانه باشیم
برای وصل دلهای تکیده
پلی بهر دل ویرانه باشیم!
کلبه ای ساخته ام
توی دهکده محبت زیر پل عاشقی
کلبه ای ساخته ام!
و دلم را فقط وقف نگاهی کرده ام
که از حادثه عشق تر است!
بدیدنم اگر آمدی برایم جام بیاور
تا از سرچشمه مهر چشمانت
پیاله ای بنوشم !
این روزها دلم فقط
کمی مستی می خواهد
آن هم از می ناب چشمانت!
پایان
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#873
Posted: 4 Oct 2013 18:01
مینا توکلی
زندگینامه از زبان خودش :مینا توکلی هستم، متولد سرزمین شعر و شاعری خراسان، شهرعشق و آهو، شهر غربت رضا، مشهد.
در برگریزان سال 1354 در بیمارستان آریای مشهد چشم به جهان گشودم.
در یک خانواده فرهنگی پرورش یافتم، بود و نبود هر آنچه دارم را مدیون پدری عاشق علم و مادری دلسوز و فرشته خو هستم.
جانم فدای هر دوشان که خاک پای پدر و مادر، طوطیای چشم دردمند من است.
در دبیرستان رشته تجربی را انتخاب کردم و علیرغم این رشته، علاقه بسیار شدیدی به ادبیات داشتم.
در انجمن شاعران استان خراسان به مدت 8 سال شرکت میکردم و از برکت حضور اساتیدی چون استاد سبزواری، استاد جواد کاظمی، استاد محدث خراسانی، استاد مرحوم زارعی، استاد مرحوم قیصر امینپور و.... فیض بردم.
در سال 1372 با رشته زیست شناسی مقطع لیسانس وارد دانشگاه آزاد واحد بروجرد شدم.
آنجا هم در آذر 74 در کنگره سراسری شعر دانشجویان دانشگاه آزاد جزو برترینها شناخته شدم.
در دوران تحصیل با همسرم آشنا شدم و ثمره این پیوند پسرم بهزاد و دخترم مانیا است و اکنون در شهر اصفهان زندگی میکنم.
دفاتر شعر :شقایق های تشنه /به یاد پدرم /خلوتنامه /یک نفس تا عشق
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#874
Posted: 4 Oct 2013 18:09
دفتر شقایق های تشنه
اواز بیداری
ای بشر از دل این بادیهها کوچ نما
و گل مشت شب بادیه را پوچ نما
بادیه صورت زنگاری هر خاطرهایست
بادیه دخترک مردهی در خاطرهایست
بادیه جایگه مردن گلهای دل است
بادیه خودگره حل معمای دل است
وای بر ما و شما، وای بر این قرن سیاه
وای بر ثانیهها کاین همهشان گشته تباه
همگی دیگر از این خواب فراری باشیم
بهرتندیس هوس خنجر کاری باشیم
ساعتی از دل و دنیا همه بیزار شویم
طبل رسوایی شب را زده بیدار شویم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#875
Posted: 4 Oct 2013 18:10
بمان قافله
غنچههای دوستی در فصل سرما مردهاند
پایههای زندگی درهم شکسته بردهاند
کاش میشد زندگی با غنچهها همراه بود
هر دو تفسیر نگاه شاعری افسردهاند
فکر فردا را مکن امروزمان را چاره کن
کودکان عاطفه در شهر ما سر خوردهاند
کاش میشد این خزان یک ساعتی مهلت دهد
تا ببینیم این غزلهامان چرا پژمردهاند
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#876
Posted: 4 Oct 2013 18:11
فصل دلتنگی
چه قدر امشب سرد است
شیشه وجودم، یخ بسته
میترسم،
با تلنگری بشکنم
آنروزها....
آنقدر از گرمای تو پر بودم
که در تب میسوختم
پس کوچههای مهربانی را
گام به گام،
شانه به شانه
قدم می زدیم
اما نمیدانم
کدام کوچه حسود
قدمهایت را از من ربود
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#877
Posted: 4 Oct 2013 18:13
پای غزل
دوست دارم بروم..... دوست دارم زچمن تا بر آب
تا افقهای سپید الفت..... تا هیاهوی نسیم
تا صدای خورشید..... گام تا گام قدم بردارم
دوست دارم بروم..... تیغها خنجر گل
برگها پهنهی خواب..... ساقهها پای غزل
دوست دارم بروم..... بروم تا سخن آغاز کنم
سخن از مرغ سحر..... سخن از عشق و شرر
سخن از مرد خطر..... سخن از کوه و کمر
دوست دارم بروم..... آه میدانم من!
شب نوایی دارد..... دل ندا میدهم
غم دوایی دارد
دوست دارم بروم
دوست دارم در میخانهی عشق..... انتظاری دگر آغاز کنم
دوست دارم که به بازار هنر..... حجرهای باز کنم
حجرهای پر زمحبت، شادی..... عشق و دلداری و امید و صفا
دوست دارم بروم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#878
Posted: 4 Oct 2013 18:15
سپاه عشق
منم که غربت و غم را دلم گواهی داد
برای کشتن من عشق هم سپاهی داد
دو چشم من که سفر کرده بود سوی شما
زبطن حادثهها ارمغان، تباهی داد
در آن زمان که به تلخی امید من میرفت
جواب خواهش من را فقط نگاهی داد
چه کردهام که بدین سان به بند میکشیدم
عزیز من که به من تهمت گناهی داد
سلام بر تو اجل حاضرم بیا برویم
بیا که این دل من مرگ را گواهی داد
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#879
Posted: 4 Oct 2013 18:18
حرف شاعرانه
مرغ شباهنگ سرودم در بهاران
صد هلهله، صد شادی و صد شور دارد
فرش زمرد زیر پای شعر باید
گلهای این قالی سری مغرور دارد
ما آسمان را آسمان ببینیم لیکن
این آسمان مأوای شعر عاشقانه است
هم جان و هم دل، هم. فضای خانهی ما
روشن زپرتوهای حرف شاعرانه است
مهر و محبت، عاطفه، عشق و جدایی
هر یک در این ابیات حرفی تازه دارد
از دردها و غصهها از شادکامی
تصویرهای ناب، بیاندازه دارد
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#880
Posted: 4 Oct 2013 18:24
یادش بخیر
از شهر چشممان اگر امروز بگذرید
کوه امیدمان به نظر بید می رسد
این عرصه را چگونه به ما تنگ کردهاند
آخر چه وقت نوبت امید می رسد؟
یادش بخیر حرمت پیشین اشکها
آن اشکهای شادی و این اشکهای غم
حالا بیا ببین که همه دود گشت و رفت
حتی همین نشانه اعجازهای کم
درمان دردمان فقط امروز خاطرهست
یادی که از گذشته و دیروز میکنیم
امروز هر چه خواند کسی از شکست خواند
ناچار یاد لحظهی پیروز میکنیم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟