انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 14 از 16:  « پیشین  1  ...  13  14  15  16  پسین »

هاتف اصفهانی


زن

 
شمارهٔ ۴۰

گوهر این نه صدف آقا عزیز
شیعهٔ یکرنگ علی ولی

حق پسری داد ز لطفش که هست
نور رخش چون مه تابان جلی

نام محمدعلیش ساختند
زاد چون با حب نبی و علی

مولد او چون دل احباب را
ساخت چو آیینه ز غم منجلی

عقل به هاتف پی تاریخ گفت
بدر منیر است محمدعلی
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
شمارهٔ ۴۱

میرزا صادق که پیش قامتش
سرو باشد چون نهال کوتهی

آنکه از نورالهی روی اوست
آگهی بخش دل هر آگهی

کوکب بخت بلند بی‌زوال
پیش پا بگذاشتش روشن رهی

بست عقد ازدواج و اتصال
با درخشان مهری و تابان مهی

چون به شادی و نشاط آن هر دو یار
همنشین گشتند در خلوت‌گهی

عقل با هاتف پی تاریخ آن
گفت مهری مجتمع شد با مهی
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
شمارهٔ ۴۲

حیف و صد حیف کز نهیب اجل
شد ز احباب دور کلبعلی

در گرفتش ز خلق عالم و کرد
میل غلمان و حور کلبعلی

خلق در ماتم وی و دارد
خود به فردوس سور کلبعلی

چون به دارالسرور خلدبرین
شد روان از غرور کلبعلی

بهر تاریخ زد رقم هاتف
شد به دارالسرور کلبعلی
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
شمارهٔ ۴۳

دریغا که شد در نقاب تراب
رخ عالم‌آرای سیدعلی

دریغا که گم شد در این خاکدان
ثمین در یکتای سیدعلی

سوی خلد رو کرد ازین تیره خاک
روان مصفای سیدعلی

چو بیرون شد از دنیی دون و شد
بهشت برین جای سیدعلی

به تاریخ آن کلک هاتف نوشت
شده خلد ماوای سیدعلی
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
شمارهٔ ۴۴

هزار حیف که از گلشن جهان آخر
چو گل به باد خزان رفت میرزامهدی

فروغ محفل آل رسول بود و دریغ
که شمع‌سان ز میان رفت میرزامهدی

ز الفت تن خاکی ملول شد جانش
به سوی عالم جان رفت میرزامهدی

هوای قصر جنان کرد از جهان خراب
به آن خجسته مکان رفت میرزامهدی

به حیرتم چه شنید از فسانهٔ ایام
که خوش به خواب گران رفت میرزامهدی

غرض چو جانب عشر تسرای خلدبرین
ز بزم همنفسان رفت میرزامهدی

رقم زد از پی تاریخ رحلتش هاتف
به بزمگاه جنان رفت میرزامهدی
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
شمارهٔ ۴۵

محیط مروت که جوید نقاب
ز رشک ضمیرش رخ آفتاب

سپهر فتوت محمدحسین
جهان کرم‌خان والا جناب

امیری که گردنکشان را بود
ز طوق غلامیش زیب رقاب

دلیری که دارد ز سر پنجه‌اش
همه گر بود شیر چرخ اضطراب

سواری که زیبد ز چرخش سمند
ز خورشید زین و ز مه نو رکاب

جوادی که در خشک سال کرم
ز جودش خورد کشت آمال آب

کریمی که از لطفش آباد گشت
به هر جا دلی بود از غم خراب

ز چنگال شهباز نیروش چرخ
زبون چون کبوتر به چنگ عقاب

قضا خیمهٔ دولتش چون فراخت
به مسمار تایید بستش طناب

کند تا بدان در یکتا قرین
ثمین گوهری کرد بخت انتخاب

به سلکی یکی گوهر ناب بود
بدو باز پیوست دری خوشاب

به محجوبه‌ای یار شد کز عفاف
ز مهرند حجاب او در حجاب

کرامت شعار و سعادت دثار
طهارت جهان و خدارت نقاب

مکارم نهاد و اکابر نژاد
معلی نسب فاطمی انتساب

ز رشکش پری زادمی محتجب
ز شرمش ملک را ز خلق احتجاب

ز تاثیر این سور، گردون پیر
دگر باره آمد به عهد شباب

یکی محفل عیش آراست چرخ
که شب‌ها نشد چشم انجم به خواب

همی ریخت کیوان به رسم نثار
ز درج ثوابت گهرهای ناب

پی خطبه برجیس محفل طراز
همی خطبه خواندی به فصل‌الخطاب

کمربسته بهرام مجمر به دست
همی عود کردی بر آتش مذاب

فروزان ز می ساقی مهرچهر
به گردش در آورده جام شراب

نوازنده ناهید رقصان به کف
دف و بربط و چنگ و عود و رباب

ستاده سطرلاب در دست پیر
همی جست طالع پی فتح باب

مه آمیخت در جام شیر و شکر
بیاراست زان سفرهٔ ماهتاب

معنبر سحاب و معطر شمال
از آن گل فرو ریخت وز آن گلاب

پریزادگان در هوا از نشاط
رسن باز با ریسمان شهاب

به عشرت همه روز پیر و جوان
به عیش و طرب روز و شب شیخ و شاب

رخ دوستان لعلی از ناب می
دل دشمنانشان بر آتش کباب

زمین مانده از آسمان در شگفت
نعم ان هذالشیئی عجاب

همیشه بود تا به بزم جهان
زمین را درنگ و فلک را شتاب

شتابد به بزمش سرور و در آن
درنگ آورد تا به یوم‌الحساب

به کام دل دوستان جاودان
بماناد و باد این دعا مستجاب

غرض آن دو فرخنده اختر شدند
چو از وصل هم خرم و کامیاب

پی سال تاریخ هاتف ز شوق
رقم زد: به مه شد قرین آفتاب
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
اشعار عربی

شمارهٔ ۱

تجافی طبیبی نائیا عن‌دوائیا
اخلای خلوتی ابیت و دائیا

بنی ام قد ابکی دما و تروننی
فما بالکم لاترحمون بکائیا

الم یان اخوانی لکم ان ترحموا
علیکم کئیبا فی دمی اللیل باکیا

فصرت ولا ادری من‌الیوم لیلتی
ولا عن یمینی لو نظرت شمالیا

اذا غالنی یا قوم دائی خلالکم
و مت فممن یطلبون بثاریا

فقوموا بلامهل و شوقوا مطیکم
الی کعبه الامال دار الامانیا

الی بلدة حفت بکل مسرة
الی بلدة اضحت من الهم خالیا

الی بلدة فیها هوای و منیتی
الی بلدة فیها جیبی ثاویا

قفوا عنده مستانسین و بلغوا
الیه سلامی ثم بثوا غرامیا

و قصوا له همی و کربی و لوعتی
و شدة اسقامی و طول عنائیا

و کثرة آلامی و قلة حیلتی
و طول مقاساة النوی و اصطباریا

و قولواله یا صاح یا غایة المنی
و قاک اله العالمین الدواهیا

امن طول ایام الفراق نسیتنی
و حاشاک ان تنسی محبا موافیا

ام اخترت غیری من محبیک مؤثرا
و حاشاک ان تعتاضنی بسوائیا

نسیت عهودا بیننا و نقضتها
فیاویح نفسی ما حسبتک ناسیا

مضی‌العمر فی ضر من‌العیش و انقضی
و ما الدهر الاباخل عن مرامیا

الی الله اشکو لیلة مد لهمة
علی‌العین ارخت من دجاها غواشیا

الی الله اشکو من هموم صغارها
یحاکی الجبال الشامخات رواسیا

سئمت حبیبی من انیتی ورنتی
و اصغاء آلامی و طول مقالیا
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
شمارهٔ ۲

سلمی علی رحلها و الرحل محمول
والرکب مرتحل و القلب مبتول

تودع الصحب فی لهف و فی اسف
و قلبها بی عن‌الاصحاب مشغول

ترنوا الی بطرف مدنف خفر
وردنها من سحوم الدمع مبلول

بقیت لما سروا جیران اثر هم
کاننی خلف تلک العیس عزمول

لا ضیر لولا منی فی حبها احد
جهلا بحالی و حال الصب مجهول

یا عاذلی فی هواها ما بذالک قل
فالصب یزداد حبا و هو معذول

دخلت منزلها لیلا علی و جل
من اهلها و قناع اللیل مسدول

مالت الی و قالت و هی ضاحکة
یا طارق اللیل جن انت ام غول

مم اجتراء ک و الحراس ایقاظ
و بین عینیک مذبوح و مقتول

نحوه عنی سریعا لا ابالکم
دم‌الاجانب فی الا خدار مطلول

فقلت صبک لابل عبدالعاصی
امری الیک و منک العفو مامول

فداک ما ولدت امی و ما رضعت
اللب عند اهتیاج الشوق معزول

فقبلتنی و قالت مرحبا بفتی
اغواه حبی و عذر الصب مقبول

انعم مساء فنعم الضیف انت لنا
والروح فینا علی الضیفان مبذول

جرت بذمانی الی اعلی اریکتها
و مهدها عبق بالمسک مشمول

دنت و من معصیها قلدت عنقی
و عز جید بذاک الغل مغلول

شدت حبایل قلبی من غدایرها
و ساد عبد بهذالقید مکبول

فارقدتنی و جائت فی غلالتها
تمیس نحوی رویدا و هی عطبول

بیض ترائبها سود ذوائبها
ما بینها من نظیم‌الدر عثکول

قز عقایصها بالبان فائحة
ممسک بید الحوراء مفتول

الدر منتشر فی‌النطق من فمها
و بعد یا عجبا ملای من‌اللل

ازیبق ثدیها فی الدرع منعقد
ام کوکب بحلیب الفجر محلول

لابل عی صدرها بدر بلا کلف
علیه من درة بیضاء ثولول

فالصقتنی علی صدر لها بهج
کانه الشمس او بالشمس مصقول

فصرت لما سقتنی خمر ریقتها
کاننی ثمل نشوان معلول

قنمت فی اطیب العیش الرغیدبها
زعمت ان معها فی لیلنا طول

فینهتنی و قالت و هی باکیة
قم و اهربن فسیف الصبح مسلول

صحبی اراق دمی ظلما بلحظتها
عین علیل غضیض الطرف مکحول

ان استطعتم لعل القول ینفعها
لمن اراق دمی مستحقرا قولوا

قتلت نفسا بلاذنب و لاحرج
تالله انک عن هذ المسئول
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
شمارهٔ ۳ - فی مدیح الرسول صلی الله علیه و آله و سلم

نادمت اهل الحمی یوما بذی سلم
فارفتهم و ندیمی بعدهم ندم

عاشرتهم غانما بالطیب و الطرب
هاجرتهم نادما بالهم و السدم

اصبحت من وصلهم فی‌الروح و الفرح
امسیت من هجرهم فی‌الضر و السقم

فی ربعهم عشت ملتذا بصحبتهم
والدهر یعتقب اللذات بالالم

حاشای ما کنت من یختار فرقتهم
لکن قضاء جری فی اللوح بالقلم

فلیس لی منیه منذ افتقدتهم
الا ملاقاتهم فی ذلک الحرم

ما بال عینی تذری من تذکرهم
بمدمع هطل کالغیث منسجم

کالمزن تهمی بوبل معذق و دق
متی تشاهد و مض البرق من اضم

حاولت املی کتابا کی اشیر بما
قلبی یقاسیه فی نبذ من الکلم

من ذکرهم هملت عینی فما نزلت
علی الرقیمه حرف غیر منعجم

مهما و طئت ربی نجد و تربته
مالی تسابق راسی مسرعا قدم

یا حبذا الربع و الاطلال و الدمن
من ارض نجد سقاه الله من دیم

فیالها تربه کالمسک طیبة
جادت علیه الغوادی اجود الرهم

کانها رفرف خضر قد انبسطت
تحت القر تفل و الریحان و العنم

متی تهب صبا نجد بریلها
یستنشق المسک منها کل ذی خشم

طوبی لصاد تروی من مناهلها
فی الحر مغترفا من مائها الشیم

فلو غسلت العظام البالیات به
تعود منه حیوة الاعظم الرمم

قد کان سکانها مستانسین بها
فی ارغد العیش محفوفین با النعم

فالدهر غافصهم فیها و اجلاهم
عنها و فرقهم بالاهل و الحشم

بیوتهم قد حوت صفرا بلا اهل
خیامها قد خلت من ساکن الخیم

اضحت مساکن سادات اولی خطر
ظلت منازل اشراف ذوی همم

مأوی الثعالب و الذئبان الضبع
مثوی الرفاقیف و الغربان و الرخم

فاقفرت دورهم حتی کان بها
مستأنسا بعد لم یسکن و لم یقم

و سد باب لدار ترب سدته
کانت مناص و جوه العرب و العجم

دار لال رسول الله مقفرة
بنائها اسست بالجود و الکرم

داریباهی بها جبریل مفتخرا
لوعد فیها من الحجاب و الخدم

عفت رسوم مغاینهم و لولاهم
رب‌الخلیقة خلق‌الخق لم یرم

قلوبهم من سلاف العلم طافحة
تفض منها و تجری صفوة الحکم

وجوههم عن جمال‌الحق حاکیه
عن درک انوارهم طرف العقول عمی

ما للقدیم شبیه حادث لکن
حدوثهم اشبه الاشیاء بالقدم

یا فجعتی حین ما اصغی مصائبهم
ما لا یطاق لسانی ذکرها و فمی

اوذوا و قد صبروا فی کل ماظلموا
والله من ظالمیهم خیر منتقم

یعجل الله فی اظهار قائمهم
حتی یزیج ظلام الاعصر الدهم

و یملاء الارض عدلا بعد ماملئت
ظلماء ظلم علی الافاق مرتکم

یا سادتی یا موالی الکرام بکم
رجاء عبد کثیرالذنب مجترم

قد اصبحت لممی بیضاء فی سرف
والوجه کالقلب مسود من اللمم

ظهری انحنی و انثنی من حمل اوزار
صغارها کالجبال الشم فی‌العظم

مالی سوی حبکم والاعتصام بکم
مطفی لحدة نار اوقدت جرمی

فحبکم لمضیق اللحد مدخری
و بغض اعدائکم فی‌الحشر معتصمی

لو لم ینلنی شراب من شفاعتکم
یا حر قلب من‌الحرمان مضطرم

اتیتکم بمدیح لایلیق بکم
و هل یلیق بکم ما اسود من قلمی

کلا هل یتاتی نشر مدحتکم
من اعجمی بنظم غیر منتظم

هیهات و البلغاء الماد حون وان
اطروا بکل لسان عد فی بکم

لا من مدبحی و لکن من مواهبکم
ارجو الحمایه یوما للعصاه حمی

و کل ذی و طراعیت مذاهبه
لورام ابواب اهل الجود لم یلم

صلی علیکم باذکاها و اطیبها
رب البرایا صلوة غیر منحسم

ما انضرت ارض نجد من غمایمها
خضر المرابع و الاطلال و الاکم

و استطربت سجعا فیها حمایمها
مغردات علی اغصان بالنغم
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
رباعیات



گر فاش شود عیوب پنهانی ما
ای وای به خجلت و پریشانی ما
ما غره به دین‌داری و شاد از اسلام
گبران متنفر از مسلمانی ما




ای غیر بر غم تو درین دیر خراب
با یار شب و روز کشم جام شراب
از ساغر هجر و جام وصلش شب و روز
تو خون جگر خوری و من بادهٔ ناب




از عشق کز اوست بر لبم مهر سکوت
هر دم رسدم بر دل و جان قوت و قوت
من بندهٔ عشق و مذهب و ملت من
عشق است و علی ذالک احیی و اموت




روی تو که رشک ماه ناکاسته است
باغی است که از هر گلی آراسته است
گر زان که خدا نیز وفائی بدهد
آنی که دل من از خدا خواسته است




ساقی فلک ارچه در شکست من و توست
خصم تن و جان می‌پرست من و توست
تا جام شراب و شیشهٔ می باشد
در دست من و تو، دست دست من و توست
من هم خدایی دارم
     
  
صفحه  صفحه 14 از 16:  « پیشین  1  ...  13  14  15  16  پسین » 
شعر و ادبیات

هاتف اصفهانی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA