ارسالها: 14491
#2,121
Posted: 6 Jan 2014 18:22
واگویه های دلی بی قرار
کس ندید آن اشک و آه نیمه شب را
کس ندید این گریه های بی ثمر را
کس ندید آن شعله جانسوز را
تلخی تنهایی هر روز را
کس ندید آن زلفکانم شد سپید
مرغ دل اندر هوایش پر کشید
کس ندید آن دم که او خنجر کشید
شرحه شرحه این دلم در خون کشید
کس ندید اما خدایا، تو ببین
حال و روز این منِ رسوا ببین
بعد هجرش واله و شیدا ببین
همچو مجنون جانب صحرا ببین
ای خدا شیدایی من تا به کی؟
ای خدا رسوایی من تا به کی؟
خنده بر درد دل من تا به کی؟
گریه بر هجر رخ او تا به کی؟
دیگرم بس، آن همه دل سوختن
چشم خود بر حلقه در دوختن
دیگرم بس آن همه دلدادگی
در جواب عشق من بیگانگی
ای خدا مهر رُخش از من بگیر
بند عشقش از سر این دل بگیر
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,122
Posted: 6 Jan 2014 18:27
خسته ام.....
خسته از زندگی زار و نزار
خسته از دقایق ظلمت بار
خسته از عاقبت نکبت بار
خسته از حقایق ذلت بار
خسته از روابط رو به زوال
خسته از این همه آمال و محال
می روم تا که ز خود دور شوم
در چمن زار نهان لاله مغرور شوم
می روم تا که ز تو دور شوم
ز تو ای جلوه امید محال
می روم تا که در آن وادی دور
از همه چیز و همه کس دور شوم
می روم تابدانجا که در آن....
سایه نارونی تا ابدیت جاریست
می روم تا بدانجا که درآن
غم و اندوه فغان دیگر نیست
می روم وارهم از تلخی این چرخ کبود
می روم وارهم از عشق تو و بود و نبود
می روم وارهم از غصه و آه
وین همه خواهش بی جا و تباه
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,123
Posted: 6 Jan 2014 18:47
نیاز
کنج خانه، جای غمِ دیوانه نیست
ای خدا در این سرا، غم خانه نیست
بس که گفت این دل، غم عشق تو را
دیگرش ،تاب و توان گفتن این غصه نیست
ای خدا گویند فضل تو بوُد حاجت روا
پس چرا فضل تو با حاجات ما همراه نیست
ای خدا فضلی بکن، بندِ غم از دل وا نما
کاین تلطف کار هر عیّار و هر آگاه نیست
پایان
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,124
Posted: 16 Jan 2014 14:20
اشعاری از شهرام شفیعی
بیوگرافی
مدرس زبان انگلیسی . مترجم ادبی ، سیاسی . اولین مجموعه ی شعرش به نام "باغ آئینه ها" اردیبهشت 91 به چاپ رسید . دومین مجموعه ی شعرش به نام " مردی که با شعرهایش خود کشی کرد " در دست چاپ هس . ترجمه ی نمایشنامه ی Blood Wedding (عروسی خون ) اثر فدریکو گارسیا لورکا در مرحله ی صدور مجوز به سر می برد.
شاعران مورد علاقه: شهریار - شاملو - فاضل نظری - کاظم بهمنی - مهدی فرجی - علیرضا بدیع - اصغر معادی
سبک مورد علاقه: سپید - طرح
تحصیلات: کارشناس مترجمی زبان انگلیسی
تاریخ تولد: 1369
شهر محل سکونت: تبریز
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,125
Posted: 16 Jan 2014 14:21
گویا که شب
دیگر هیچ مسکنی
یارای جنگ با دردهایم را ندارد
به جز خوابت
که آن هم زود تمام می شود
گویا که شب
نشتی دارد .
دفتر شعرم
دفتر شعرم
کنار پنجره ورق می خورد
باد ، نام تو را برد
حالا تمام شهر از تو می گویند
حرف تو که می شود
من چقدر ناشیانه
ادعای بی تفاوتی می کنم
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,126
Posted: 16 Jan 2014 14:23
کفش سیندرلا
از پشت پنجره ی اتاق
از قاب بازوانم
که هر صبح به آغوشت میکشیدم
به شهر سلام نکرده
ناپدید شدی و رفتی
من ماندم و
کشداری رخوتناک حسی
که به یک بی اعتنایی مزمن مایل میشود
به دادم برس
بعد از رفتنت
جای خالی ات
مثل کفش سیندرلا
اندازه ی هیچ یک از مردم شهر نشد
حتا به زور.
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,127
Posted: 16 Jan 2014 14:31
اضطراب آمدنت
من بارها
اضطراب آمدنت را
لای ناخن هایم جویده ام
اما هربار
دوباره رشد کرده اند
روسری ات را که باز می کنی
جهان من
در موهای تو خلاصه شده
سیاه ، سرکش ، پیچیده
روسری ات را که باز می کنی
جهانی آشوب می شود.
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,128
Posted: 16 Jan 2014 14:35
کابوسی وحشتناک
نیمه شب
از کابوسی وحشتناک
از خواب پریده
تا به آغوشت پناه برم
یادم نبود
که از نبودنت ، به خواب پناه برده بودم
تاریکی اتاقم شکسته می شود با نوری ضعیف
لرزشی بر جان ِ میز کنار تختم می افتد
از این صدا متنفر بوده ام امّا
چشمهایم را می مالم
" یک پیام ِ جدید "
تا لود (load ) شود
آرزو می کنم ای کاش تو باشی
...
سکوت می کنم
آرزوی بی جائی بود .
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,129
Posted: 16 Jan 2014 14:38
چه سنگین شده است
آنقدر از تو نوشته ام
که دست هایم
بوی ترانه ی تو
بوی ساده دوست داشتن من
ساده گذشتن تو از من
بوی همیشه نبودنت را گرفته اند
عادتم هم این است
به آنهائی که از دور می آیند خیره بمانم
تا آن زمان که ثابت شود " تو " نیستند
نبودن هایت را
با خیال بودنت به هم بافته ام
چه سنگین شده است این شال گردن
بغضم را در گلو خفه می کند .
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,130
Posted: 16 Jan 2014 14:38
خاطره هایم
خاطره هایم
روی بند دلم تاب می خورند
باران خیسشان می کند
گیره های نگاهت
نمی گذارند باد ببرد
باران که بند می آید
تازه خاطره ها شروع می کنند به چکّه کردن
گیره های نگاهت بند دیگری یافت
نه بنده ای دیگر مانده
نه گیره ای
فقط تصویری مبهم
از خاطره هائی که گرفته ای
مرور می کنم آنها را
اما مگر کپی برابر اصل می شود ؟
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
صفحه 213 از 267