ارسالها: 24568
#2,281
Posted: 11 Feb 2014 14:18
عکس یادگاری با آدمک برفی
آدمک برفی
شال و کلاه می کند
که عکسی به یادگار
با سازنده اش بگیرد
اما جائی قرار نیست برود
تو نیز
جائی قرار نبود بروی
اما عکس یادگاری ات
هنوز دانلود نشده رفتی
و جای دستت را
بر گردن آدمک برفی ات
جا گذاشتی
کسی که چنین سرد و سنگین
چمدانش را بی رحمانه می بندد
باید شنیده باشد
که زیر آسمان خدا
فقط قلب آکبند فرشته ها
هرگز نمی شکند
و قلب آدمک برفی
که ذره ذره آب می شود
در آفتاب اواخر اسفند .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#2,282
Posted: 11 Feb 2014 14:18
صرف کردن فعل هستی
مرگ می تواند
گنجشک در هم چروکیده ای باشد
که از شاخه درختی در پیاده رو
میان کالسکه نوزادی خفته
بی هوا فرو افتد
یا حوض ترک خورده خانه ای کلنگی
در میان دو برج نو ساز
هستی نیز مانند مرگ
هزاران چهره دارد
فعل آن اما
بی همسفر صرف نمی شود
حتا رابینسون کروزو نیز
جزیره ای داشت و جمعه همسفری
تا در پناهشان در کند از تن
خستگی هستیدن را .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#2,283
Posted: 11 Feb 2014 14:18
در رکاب زمان
گذشت آن زمان که اوسیروس*
زمان را برای فراعنه
پس و پیش می کرد
زمان با خونسردی همیشگی اش
تا آنسوی آخرالزمان خواهد رفت
و در برابر هیچ حادثه ای
پا سست نخواهد کرد
چه قتل عام تیمور باشد
چه تاجگذاری اسکندر
یا دل کندن تو از من
و من از لندن
فقط نیروی سحر انگیز خواب است
که می تواند
این نظم ازلی را بر هم بریزد
و به یادگار قاب بگیرد
عکس های فردایمان را
بر دیوارهای امروز .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#2,284
Posted: 11 Feb 2014 14:19
خیاط دل شکسته محله چینی ها
قطار ترمز بریده ایست
این ایالت از خواب پریده
و آنقدربا سرعت بی سابقه اش
آژیر کشان
در این ساحل می راند
تا قول باز گشت هر مسافر خوش قولی را
باطل کند .
این خیاط دل شکسته نیز
مسافر باز مانده ایست
که سرا پا یش داد می زند
هیچ محلی از اعراب
در کالیفرنیا ندارد
به غیر از قیچی سیاه و
چرخ سینگری که با آن
می دوزد فراق واگیر دارش را
بر قامت مشتریان
به هیچ چیز این دیار
عادت نکرده است
حتا
به صدای پای سپیداری در پیاده رو
که بی نیاز از سالنامه و تقویم
او را از فصلی
به فصل دیگر می برد .
مشتریان چهار فصلش را نیز
مانند همین سپیدار
از صدای پایشان می شناسد
گوش او اما سالهاست
در انتظار صدای قدمهائی است
لبریز از تردید
با مکثی هزار ساله در پاگرد پلکان
که ضربان قلبش را در هر نوبت
دو چندان می کند
صدائی که تا پشت در می آید
و همانجا
مثل سیگاری زیر پا
خاموش می شود .
پایان
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#2,285
Posted: 4 Mar 2014 12:52
زندگینامه جلیل صفر بیگی
جلیل صفر بیگی متولد ۱۳۵۲ ایلام دارای مدرک کارشناسی ریاضی و مسئول واحد ادبيات حوزه
هنري استان ايلام هستند. شعرهای ایشان در قالب رباعی و شعر نو می باشد.
خلاقيت و كشفهاي ناب و زيبا در شعرهای عاشقانه و اجتماعي صفربيگي فراوان است،و رباعی های مذهبی ایشان
بسیار دلنشین می باشد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#2,286
Posted: 4 Mar 2014 12:59
تنهایی هام
یک شب نزدی سری به تنهایی هام
تا باز شود دری به تنهایی هام
هر روز اضافه می شود با هر شعر
تنهایی دیگری به تنهایی هام
♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
تنهایی
با تو دل من پر از کبوتر شده است
حال من و شعرهام بهتر شده است
حالا تو منی و من تو هستم با تو
تنهایی من چند برابر شده است
♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
باران
دریاست کویر لوت باران شده است
فریادی که سکوت باران شده است
تنهایی من اتاق سه در چاریست
با رفتنت عنکبوت باران شده است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#2,287
Posted: 4 Mar 2014 13:01
یک عمر
یک عمر پس انداز پدر تردید است
چیزی که نیندوخته ایم امید است
صندوقچه ی جواهرات مادر
جفتی صدف پر آب مروارید است
♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
خورشید به دست
لبریز شکست هم چنان می گردم
دیوانه و مست هم چنان می گردم
در شهر شما در به در انسانم
خورشید به دست هم چنان می گردم
♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
گرسنگی
با معجزه ای کاش دلم جا بخورد
کمتر به خودش بپیچد و تا بخورد
در دستم اگر عصای موسی باشد
می گویمش این گرسنگی را بخورد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#2,288
Posted: 4 Mar 2014 13:05
حرص
گفتیم چقدر چوب باور بخوریم
حرص پدر و غصه ی مادر بخوریم
ربطی نه به گرگ دارد این قصه نه چاه
مجبور شدیم تا برادر بخوریم
♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
همسایه
ما دردسری برای همسایه شدیم
همسایه ی بی نوای همسایه شدیم
از بس به کباب دلمان بو بردند
شرمنده ی گربه های همسایه شدیم
♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
دندان
مانند دهان سنگی یک مرده
انگار هزار سال خوابش برده
دندان من اعصاب ندارد دیگر
از فرط گرسنگی خودش را خورده
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#2,289
Posted: 4 Mar 2014 13:07
مادر
بد جور به هم ریخته و ترسیده
مادر که دوباره خواب شومی دیده
از بهت و سکوت پدرم می ترسم
ما گاو نداریم ولی زاییده
♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
نان
بر خوان خدا که سهم شیخ و شاه است
نانی است که اندازه ی قرص ماه است
سنگک که نه روی سفره مان سنگ گذاشت
دستی که همیشه ی خدا کوتاه است
♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
کبوتر
طفلک پسرم باز مجابش کردم
بی شام به زور قصه خوابش کردم
ناگاه کبوتری به خوابش آمد
ناچار گرفتم و کبابش کردم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#2,290
Posted: 4 Mar 2014 13:09
برای امام حسین علیه السلام
۱
سرمایه گذاشتیم ما در نیزه
در تیر سه شعبه زره و سر نیزه
شمشیر فروشی بزرگی زده ایم
باید برود این همه سر بر نیزه!
۲
ما را چه شده؟چرا همه خاموشیم؟
با آل یزید دست در آغوشیم
حالا که نمی رویم همراه حسین
شمشیر به دشمنان او نفروشیم
۳
نسکافه و آب میوه ای می نوشم
با حوصله کفش هام را می پوشم
از خیمه صدای العطش می آید
من می روم آب معدنی بفروشم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند