انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 233 از 267:  « پیشین  1  ...  232  233  234  ...  266  267  پسین »

اشعار شاعران معاصر (لیست شاعران در صفحه نخست)


زن

andishmand
 
جغرافیا

دلت تا کی به چشمم نسبت الحاد خواهد داد؟
خیال تو سر من را کجا بر باد خواهد داد؟

یقین دارم که روزی شیشه ی شفاف عمرم را
به دست سرنوشت –این کور مادرزاد- خواهد داد

و یا در یک شب تاریک، در اوج جنون، عشقت
به پشتم کوله بار سنگی فریاد خواهد داد

خدا یک روز می آید ز سمت ناکجاآباد
رموز عشق بازی را به انسان یاد خواهد داد

و یا یک روز خواهد برد، از این جا دل ما را
به ما جغرافیایی بی حد و آزاد خواهد داد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
که این همه

چقدر تجربه های جدید یادم داد
غزل، که این همه شعر سپید یادم داد

گرفت دست مرا و به آسمان ها برد
و مهربانی و عشق و امید یادم داد

چقدر حافظ و سعدی، چقدر مولانا
غزل چقدر نگاه جدید یادم داد

خدا گواه ...، من از عشق بی خبر بودم
سر کلاس غزل، بوسعید یادم داد

رموز حیرت و اسرار عشق بازی را
به یک اشاره شبی بایزید یادم داد

خلاصه اینکه من از شعر، بی خبر بودم
خدا که چشم تو را آفرید، یادم داد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
سه تصویر از آینه ی کوژ

(۱)

چیز دیگری نمی داند
فقط بلد است
به چشم های ما زل بزند و
شکلک ما را در بیاورد
به حرف می آمد اگر
این آینه ی لال
می گفت که
زندگی
چیزی جز یک چشم بندی ساده نیست

(۲)

می ترسم
از دست این آینه
دق کنم
با پررویی
رو در رویم می ایستد و
-بی رودربایستی-
چین های صورتم را
به رخم می کشد
انگار نه انگار
که خودش
از سنگ تراشیده شده است

(۳)

عاقبت
صدای مرا در می آورد
این آینه
که ادای مرا در آورده است .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
چندتا نقطه؟

همین است دیگر!
تا می خواهی حرفت را بزنی،
ناگهان پرانتزی دهان باز می کند و
حرف هایت را می بلعد
بعد هم
تا می خواهی سر و ته شعرت را هم بیاوری
سر و کله ی چندتا نقطه پیدا می شود و ...
همیشه هم
علامت سؤالی پیدا می شود
که سرش را پایین بیندازد و
آخر شعرت بنشیند؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
روزگار سیاه

روزگارشان سیاه می شود
این کودکان
که دست در کفش دیگران می کنند و
آیینه پیش پای مردم می گذارند
شب را چه برقی انداخته اند !
اینان
که چهار پایه زیر پای ما گذاشته اند
وما
از فکر هیچ کدامشان بالا نرفته ایم
روزگارمان سیاه شده است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
بعد از میهمانی

میهمانان رفته اند و
اسکلت خاطره های شان
بر جای مانده است
گربه ها آمده اند
خاطره ها را بو می کشند
مگس ها
لحظه های شیرین را
به ثبت می رسانند
و دهان چرب قابلمه
باز مانده از حسرت
زن مانده
با ظرف های نشسته و
اعصاب به هم ریخته ی سیم ظرف شویی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
این نیز بگذرد

آن ماه گر ز کوچه ی ما نیز بگذرد
شاید که قرن سلطه ی پاییز بگذرد

صد مولوی هلاک شود در تب فراق
تا شمس ما ز مشرق تبریز بگذرد

تا بوده عشق بوده و خوف و رجای من
تا از سر که این تب خونریز بگذرد

چشم تو جام مملو از اکسیر زندگی است
کو آن که زین پیاله ی لبریز بگذرد

گفتم : هزار سال از این روز رفته است
با خنده ، عشق گفت که : « این نیز بگذرد »
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
تر کند

کاش بارانی ببارد قلب ها را تر کند
بگذرد از هفت بند ما ، صدا را تر کند

قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها
رشته رشته مویرگ های هوا را تر کند

بشکند درهم طلسم کهنه ی این باغ را
شاخه های خشک و بی بار دعا را تر کند

مثل طوفان بزرگ نوح در صبحی شگفت
سرزمین سینه ها تا ناکجا را تر کند

چترهاتان را ببندید ای به ساحل مانده ها
شاید این باران _ که می بارد _ شما را تر کند

پایان
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
زندگینامه کاظم بهمنی

متولد ۱۲ /۱۲ / ۱۳۶۴

هم اکنون ساکن تهران می باشند .

مدرک : مهندس مکانیک ،

اثر چاپ شده :

مجموعه ی غزل پیشــــآمد ( هم اکنون چاپ ششم )
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
بی فایده!

شاخه را محکم گرفتن این زمان بی فایده است
برگ می ریزد ، ستیزش با خزان بی فایده است

باز می پرسی چه شد که عاشق جبرت شدم
در دل طوفان که باشی ، بادبان بی فایده است

بال وقتی بشکند از کوچ هم باید گذشت
دست و پا وقتی نباشد ، نردبان بی فایده است

تا تو بوی زلف ها را می فرستی با نسیم
سعی من در سربه زیری ، بی گمان بی فایده است

تیر از جایی که فکرش را نمی کردم رسید
دوری از آن دلبر ابرو کمان ، بی فایده است

در من عاشق توان ذره ای پرهیز نیست
پرت کن ما را به دوزخ ، امتحان بی فایده است

از نصیحت کردنم پیغمبرانت خسته اند
حرف موسی را نمی فهمد شبان ، بی فایده است

من به دنبال خدایی که بسوزاند مرا
همچنان می گردم اما ، همچنان بی فایده است


بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
صفحه  صفحه 233 از 267:  « پیشین  1  ...  232  233  234  ...  266  267  پسین » 
شعر و ادبیات

اشعار شاعران معاصر (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA