انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 42 از 267:  « پیشین  1  ...  41  42  43  ...  266  267  پسین »

اشعار شاعران معاصر (لیست شاعران در صفحه نخست)



 
تاریک ، روشن

و چشمانت تاریک
و چشمانم روشن
ده ستاره و بیست ماه بدر
در شب جاودانه ات
و روزی بی طلوع
در نگاه من
دستانت را نمی گیرم
دنیا پر از سنگ است
راهها هم مزاحمند
ای همقدم
با گامهایمان
به لمس حضور ماه و ایینه نمی رسیم
چشمانم روشن
و چشمانت تاریک
چشمانم را خواهم بست
چونان کودکی ام که آفتاب بود و زندگی روشن
و پدر که در حجم وسیع نور محو شد
و من چشمانم را بستم
چرا که می دانستم برای به یاد آوردن چشم را باید بست
و چشمانت روشن
و چشمانم تاریک
روز را به تو می بخشم
تا شبم را پر ستاره کنی
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
عبور

عبور را نشان خواهمت داد
کوره راه ها و راه ها را
می توانی بی آنکه بلغزی
و در این همه فریاد گم شوی
چونان خواب
کوتاه و لطیف
عبور کنی
و تو شب را نشان خواهی داد
از تاریکی می هراسم
و از چراغهایی که از هر سوی این خانه
نمایان می شوند
شبت را نشان بده
شبی که تاری است
اما ستارگانش ستاره اند
بگذار پیش از آنکه در همهمه فریادها گم شوم
شبم را پیدا کنم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
آتشگاه

آتشی خاموش در ذهن باد است
من به فراز چشمان پدران رفتم
درسیاهی مردمکشان عکس نوری نبود
آتشها خامشو شده اند
و آتشدانها
آتشی خاموش در ذهن جهان است
من به ریشه های سیاه سفر کردم
سیاه بود و آتش
س یاه بود و روشن
و انسانها که از سیاهی اش نشئه می شدند
آتشی خاموش در ذهن باد است
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
غریبانه

بر خاک سرد خفته بودم
با بانگ امیدت چه بی تابانه از خاک بر شدم
نزدیک ها امیدی بر نمی داد
چه عاشقانه به دورها نگریستم
و دورها چه بی صبرانه از پس نگاه منتظرانه ام
محو می شدند
و هنوز از باور عاشقانه ام تهی نشدم
که غریبانه از خاک پر شدم


============================================

همریشگان سبز

دست درخت برای رقص
به سوی شاخه های خشک گیسوان من نمی اید
گویی چنگ می زند مرا
همریشگان من
همریشگان سبز
با باد ، باد سخت
کو ریشه مرا از خاک قلب دوست
ز جا برفکند
همدوش می شوند
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
دلاویز شعر

چه دل انگیز شبی
چه دل آرام شعری
چه دلشده شوری
در آن زمان که یاد پرده از پنجره ها می درد
چه رقص دل افروزی د نفس باد بر عریانی پنجره هاست
دریغ شعر گر در این شب
پوشیده با همخوابه اش باشد
و شب زنده داران
چه دل انگیزتر نمازی
که نیتش عشقبازی باران است و اینه
و هر رکوعش
تمنای بوسه واژه از لبان من است
که در هر سجود با من همخوابه می شود
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
« سبحان معظمی گودرزی »

  • از این شاعر بیوگرافی خاصی پیدا نکردم.
  • گلچین ، دل و درد و سرود تنهایی ، اینک سپیده دمان ، و نه دیگر هرگز و پرواز بی پروا نام مجموعه های شعری او هست.

این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  ویرایش شده توسط: paaaaaarmida   

 
گلچین

حرف های بی جواب

قلم در دست
چشم ها مست
افق را محو می بینم
آسمان را بی ستاره

تیک تاک لحظه ها جاری
خنده های تلخ زاری
روزها را تاریک می بینم
چشم ها را بی نظاره

خاطراتت یادگار
چون درختی ماندگار
ریشه ها را استوار می بینم
ساقه ها را بی بهار

لشگر غم
همچو ماتم
دسته ها را تیزتاز می بینم
اسب ها را بی سوار

روزگار واپسین
جان رها و دل حزین
نفس ها را سرد می بینم
حرف ها را بی جواب

کار دنیا را ببین
در بهاری اینچنین
زندگی را سخت می بینم
لحظه ها را بی صواب
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
سه رنگ

جعبه مدادرنگی را برمی دارم
جای خالیت را سبز می کنم
و از جاده ای که رفتی
تا امتداد خانه قلبم فرش قرمز پهن می کنم
و مداد آبیم را نمی تراشم
تا زمانی که بیایی و آسمان دلم را آبی کنم


============================================

دل اسیر

دل من پرپر زد
که زبان بگشاید
که بگوید که اسیر است اسیر
تو شنیدی اما
تو به خود سخت نگیر
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
غزل 1

همای بخت من بر من نظر کن
دمی دیگر بر آسمانم گذر کن

چو می دانی بدون تو دلی نیست
چو دلداری به رویایم سفر کن

به گرمی درد عشقت برگزیردم
ز سردی بهر درمانم حذر کن

چو آزمودی عیار مستی ام را
به فتح هستی ام ای جان خطر کن

ربودی گرچه آرام و قرارم
به انعامی ز دستانت ضرر کن

چو شمعی سرد و خاموش است این دل
تو جانش را ز گرمایت شرر کن

شبان رفتند و روزان از پی هم
شبی هم سوته دل بی دل سحر کن
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
غزل 2

تا كه در دام تو ام از همه غم آزادم
لحظه اي جور تو مهپاره دهد بربادم

شبحِ شعله كه افتد به تن آينه ها
نفسِ صبحِ شب وصل تو آرد يادم

به خرابات شدم ديشب و شب هاي دگر
تا كه از رنج تو آسوده كند آبادم

خواب و بيدار كه نوشيدم از آن شهد و شراب
ساقي حسن به لقاي تو بشارت دادم

بس كه در هجر تو فرياد كنم بيهوشم
تو بگو تا به كجا ها رسد اين فريادم؟

سوته دل جان به دل شاد تو بست
تا كه لبخند تو بالنده كند دلشادم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  
صفحه  صفحه 42 از 267:  « پیشین  1  ...  41  42  43  ...  266  267  پسین » 
شعر و ادبیات

اشعار شاعران معاصر (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA