ارسالها: 8911
#501
Posted: 27 Jun 2013 14:05
فکر نمی کردم ...
فکر نمی کردم زمونه
با این خیال دیوونه
برای عشق من و تو
شعر جدایی بخونه
فکر نمی کردم آسمون
با این همه رنگین کمون
نوبت سرنوشت که شد
اشکش و اسم جا بمونه
من می دونم تو بی گناه
تو مثل اشک چشمه ها
تو هم دلت راضی نبود
دلم زیر پات بمونه
من می دونم که اون خدا
نخواست که ما با هم باشیم
واسه قناریهای عشق
دون محبت بپاشیم
اما مبادا تو یه وقت
بشینی و غم بخوری
دل کوچیک پاکت
به دست ماتم بسپری
مبادا او چشمای ناز
پر بشه از درد و نیاز
خون بشه زیر غصه ها
بشه برات یه گریه ساز
بزار که من جات بسوزم
بزار که من جات بسازم
بزار تو این ویرونه ها
جای همه جون ببازم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#502
Posted: 27 Jun 2013 14:06
همسایه
دلم همین نزدیکیا
مثل ماهی تو برکه ها
چند سالیه گیر افتاده
دلم همین نزدیکیا
مثل پری تو قصه ها
به دست تقدیر افتاده
بهش می گم عزیزکم
قشنگتر از شاپرکم
بنای این حرفا دیگه
تو این زمون برافتاده
حکایت این دل ما
حکایت دیوونه هاست
مثل یه تنهای غریب
یه گوشه تکی افتاده
کاش اونکه این نزدیکیا
بی خبر از احوال ما
میاد ، میره ، بی اعتنا
خبر می شد چی می گذره
تو این دل عاشق ما
کاشکی یکی پیدا می شد
بهش می گفت این همسایش
که تنها مونده با سایش
دلش همین نزدیکیا
مثل یه برگ از تو هوا
پس افتاده پیش شما
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#503
Posted: 27 Jun 2013 14:07
بازی بد
اون شب یادم نمیره
اون قطره های اشک تو
می رقصیدن توی چشات
نمی شه از یادم بره
می گفتی من دوستت دارم
محال بی تو زندگی
هر چی دارم با تو دارم
هر چی دارم با تو دارم
می گفتی عشقت واسه من
مثل هوای نفس
دارم بی تو جون می کنم
دوری دیگه واسم بسه
می گفتی بی تو می میرم
اگه به دادم نرسی
تموم لحظه هام شده
پر از غم و دلواپسی
تو اون شبای بی کسی
که خام حرفات می شدم
ندونستم فریبی
بازیچه اشکات شدم
دوستت دارم برای تو
حکم یه بازی رو داشت
یه بازی پر ادعا
که تنها زمی جا می ذاشت
شاید که من دلم می خواست
اسیر حرفات می شدم
تو رویاها با تو برم
شاهزاده دنیا بشم
نمی دونم که چی بگم
نمی دونم به کی بگم
اما دیگه تو رو خدا
تو رو به هر چی قسم
هیچ کسی رو بازی نده
فکر نکن آدم کم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#504
Posted: 27 Jun 2013 14:07
تو کجا بودی ؟
وقتی قلبم دردشُ ، رو تن دریا می نوشت
التهاب یک شکست از عشق پروا می نوشت
وقتی تنها گوش حرفام باد بی حوصله بود
روی دست سرد قلبم داغ یک فاصله بود
وقتی مرگ آرزوم به چشم هیچکس نیامد
قاصدک پشت به من کرد و سراغم نیامد
تو کجا بودی ، کجا بودی کجا ؟
رو کدوم تخت غرور ، تو کدوم جشن صدا
تو کجا بودی وقتی از گریه چشام خاموش می شد
چادر سیاه شب رو زندگیم تن پوش می شد
جرم من ، وسعت عشقم ، رنگ ِ صاف بی ریایی
جرم من لذت طعم خواب خوشرنگ طلایی
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#505
Posted: 27 Jun 2013 14:09
کسوف
می خواستم دست تو رو بدوزم رو پوست دستم
همه ی ویرونه هام بسازم با دست خستم
می خواستم اسم تو رو حک کنم سردر قلبم
تموم دنیا ببین پای اسم تو نشستم
می خواستم که رویاهام ُ سایه بونت بذارم
تیکه های سرخ عشق جای نونت بذارم
شب که شد شمعدونیا رو بیارم رو طاق ایوون
پای حرفای نجیب و مهربونت بکارم
آره وقتی که می خواستم ، آسمون آبی و صاف بود
خرس غصه ، تک و تنها ، روی کوه دور قاف بود
آره وقتی که می خواستم ، خورشیدم روشن و داغ بود
تو شب تاریک و خاموش چشم تو نور چراغ بود
اما وقتی تو نخواستی، قصمون خواب و خیال شد
با تو بودن ، از تو بودن آرزوهای محال شد
دیگه وقتی تو بریدی ، خورشیدم من ُ بغل کرد
برای زخمهای بی تو ، همه دنیا رو غزل کرد
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#506
Posted: 27 Jun 2013 14:09
من و تو
لحظه لحظه لحظه ی من
از گذشته پر و خالی شدن ِ
تکه تکه تکه ی من
پیله ی عقیم ِ زاری شدن ِ
لحظه لحظه لحظه ی من
چهره ی عبوس ِ تنها بودن ِ
ذره ذره ذره ی من
وحشت دوباره عاشق شدن ِ
عاشقونه عاشقونه
دل بریدم از حضورت
بی نشونه ، بی نشونه
گریه کردم از غرورت
بی شکایت ، بی شکایت
سرسپردم به وداعت
بی نهایت ،بی نهایت
خالی موندم از نگاهت
قطره قطره قطره ی اشک
قصه ی کوه غم رو سینه من
قفل بی کلید ماتم
مزد ناقص دل ِ بی کینه ی من
تو شکسته ، خسته بودی
از من ُ تکرار ِ چشمام
نه به من دل بسته بودی
نه به گرمی نفسهام
عاشقونه عاشقونه
دل بریدم از حضورت
بی نشونه ، بی نشونه
گریه کردم از غرورت
بی شکایت ، بی شکایت
سرسپردم به وداعت
تا قیامت ، تا قیامت
جا می مونم تو نگاهت
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#507
Posted: 27 Jun 2013 14:10
تو کی هستی
تو کی هستی ؟ نمی دونم
از کدوم ایل و تباری
که شروعت زندگی بود
ای که از جنس بهاری
تو کدوم ستاره ای نور
که چشات پر از فروغ
یا کدوم وسعت نابی
که صدات پر از بلوغ
تو کدوم وسوسه هستی
که نبودنت شکسته
از کجای خواب و رویا
شب من دل به تو بسته
می دونم کوچه قلبم
تنگ و تاریک و حقیر ِ
اما کاشکی تو بدونی
که دلم پای تو گیر ِ
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#508
Posted: 27 Jun 2013 14:15
« احمد زاهدی »
- از این شاعر بیوگرافی خاصی پیدا نکردم.
- کباب بال نام مجموعه شعری او هست.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#509
Posted: 27 Jun 2013 14:16
آن ِ زایش
شعری برای نوشیدن
جامی که سرکشیدنِ تقدیر است
خودم، تجویز کرده برای دکتر
سنگ، بیهوا تاب/ در هوا دنبالِ...
کبوتری در آب جان میکند
و آبی انعکاسِ آسمان است
یا دریا/ برعکس
«چه فرقی میکند؟»
مهم آبیاست که میخورده
از هرکجا حالا
حالا که مرده.
آب، شعر میشود
کبوتر قربانی
و شاعر، مینوشد
جامی برای قربانی
زبان، خیسِ شعر است
و کبوتر باز
رفعِ عطش کرده باشد انگار، میپرد.
گنبدِ خورشید پایینتر
آسمان، آبی است
در آبِ حوضِ کنارِ من
شعری میتابد انگار
از آفتاب.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#510
Posted: 27 Jun 2013 14:16
از بالا
در آبِ حوضِ کنارِ من
تصویرِ تو تکرار میشود
بالای سرم ایستادهای
سربهزیر، آب را میبینم
میدانم در آسمانی
تصویرت را میپایم
خنک میشوم
و آبِ سرد، پاهایم را میبُرد
تو دیگر نیستی
انگار ابری را باد آورده باشد
و پاهای من، تکرار میشوند.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)