ارسالها: 24568
#961
Posted: 29 Aug 2013 21:47
غم
غم
دیدن موهای بلند زنی ست
که مخالف آمدن باد
از تو دور می شود
******************
رد پا
مرا به رد شعرم دنبال کن
من رد پا ندارم
رد درد را بگیر
و به من برس
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#962
Posted: 29 Aug 2013 21:48
کار ِ شعر
کار شاعر شعر است
کار گندمکار درودن
کار نانوا نان
دریغ گندم قحطی است
دریغ نانوا گرسنگی
دریغ گزمه گان کشتار
دریغ شاعر ... چه بگویم؟!
آزادی اگر نیست
از شعر نیست به خاطر شاعر نیست
گندم اگر نیست
از شعر نیست به خاطر شاعر نیست
نان اگر نیست
از شعر نیست به خاطر شاعر نیست
گندمزار در آتش است
گندمکار در محاصره ی ِ غروب
شاعر در بند
حکومت گزمه گان به خاطر شاعر نیست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#963
Posted: 29 Aug 2013 21:50
شعر من
در شعرهایِ من
ممكن است ماه
راه شود
و كوه
دريا
اما درد
كماكان
همان است كه بود...
*************
دعایِ باران
کشاورز دعایِ باران خواند
و باران آمد
کاش تو را خواسته بود
کاش تو آمده بودی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#964
Posted: 29 Aug 2013 21:51
جاي خالي
برق رفته است
کبريت مي کشم و شمع را روشن مي کنم
مبل و صندلي هستند
ميز و ديوار و چيز هاي ديگر هم
از تو اما فقط يک جاي خالي مانده است
جاي خالي ِ دستت بر قاشق
جاي خالي ِ پايت در کفش
جاي خالي ِ حضورت در من
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#965
Posted: 29 Aug 2013 21:52
فقط گورم
مرا بازداشت كردند
به جرم ارتباط با بيگانگان
دستهايم را بستند
با دستبند خارجي
حكم اعدامم را نوشتند
با خودكار خارجي
مرا به ميدان اعدام بردند
با ماشين خارجي
و تيربارانم كردند
با سلاح خارجي
من
فقط گورم ايراني بود
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#966
Posted: 29 Aug 2013 21:53
به خودش...
ماشين را براي ِ خودش نگه داشت
خودش را پياده كرد
خودش را به خانه برد
براي خودش چاي ريخت
خودش را به رختخواب برد
و خودش را دلداري داد
كسي
كه به خودش پي برده بود
*****************
نام ِ تو
در صدا کردن ِ نام ِ تو
یک «کجایی؟!» پنهان است
یک «کاش میبودی»
یک «کاش باشی»
یک «کاش نمیرفتی»
من نام ِ تو را
حذف به قرینهی ِ این همه دلتنگی و پرسش صدا میزنم...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#967
Posted: 29 Aug 2013 21:57
باش؛
باش
تا بی اشتها شوم
نباشی اگر
نان میخرم و آب میخورم
باش؛
تا به هرچه غیر تو
بی اشتها شوم
مثل دو عاشق
که ساعتِ نگاه کردن را
به غذا خوردن
تلف نمیکنند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#968
Posted: 29 Aug 2013 21:59
در فراقِ تو
خودم را به چیزهایِ بسیاری شبیه کردم
تا در فراقِ تو
شعری تازه بگویم
اما برعکس شد
همه یِ آن چیزها شبیه من شدند
و دردِ فراق گرفتند.
********************
تنهایی
تنهایی از کنارِ همین تیرک برق آغاز شد
و به شهر
کشور
و زمین
گسترش پیدا کرد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#969
Posted: 29 Aug 2013 22:01
عابران مي گويند نيست
من به در ِ خانه ات تکيه داده ام
عابران مي گويند نيست
به خانه ي متروکش نگاه کن
نيست
رفته است
مي گويند و مي روند
سي سال است مي گويند
نيست
رفته است
گفته اند و رفته اند
من اما
به درِ خانه ات تکيه داده ام
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#970
Posted: 29 Aug 2013 22:02
موزه
روزي زندان اوين موزه خواهد شد
و من به بند۲۴۰ خواهم رفت
و به جاي ِ خالي ِ مردي در سلول نگاه خواهم كرد
كه پشت به بيننده
مانند جنيني توي خودش مچاله شده
رو به ديوار دراز كشيده
و به روزي فكر ميكند
كه اوين موزه خواهد شد
و او از دريچه سلول
به جاي ِ خالي مردي نگاه خواهد كرد
كه پشتش به بيننده
مانند جنيني توي خودش مچاله شده
و رو به ديوار دراز كشيده است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند