ارسالها: 14491
#1
Posted: 16 Aug 2013 13:18
اشعار و دلنوشته هایی از شاعران نویسندگان ... .
میلاد تهرانی
گلی امیر اصلانی
نیکی فیروز کوهی
کامران فریدی
شهریار بهروز
حمید جدیدی
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2
Posted: 17 Aug 2013 17:01
میلاد تهرانی ، نویسنده ، شاعر و همچنین ترانه سرا در سبک های مختلف
موسیقی می باشد .
مهارت او در سرودن ترانه ها و خلق آثار " مدرن " و "
پُست مدرن " مثال زدنی است.
در حال حاضر کتاب "گیلاس آبی"او منتشر شده است.
هم اكنون نيز بعضي از اشعار وي در مجله "موفقيت" به چاپ مي رسد
مي پرسم : "چه كار ميكني؟"
مي گويي : "به آينده فكر مي كنم!"
مي پرسم : "آينده؟"
مي گويي :
" آ : آري، كاش
ي : يك بار
ن : نشان بدهي
د : دوستم داري
ه : همين !!!"
امواج زندگي را
با آغوش باز پذيرا باش.
حتي اگر گاهي،
تو را به قعر دريا ببرد!
آن ماهي كه هميشه بر سطح آب مي بينم ...
مرده است !!!
چند ريال
چند دلار
بگو چه قدر بيشتر؟
سكوت نكن!
بگو عشق او، چه قدر بيشتر از من
ارزش داشت؟!!!
او كه سيبي از شاخه چيد،
تا بگويد: "دوستت دارم!"
شرمسار عشق شد !!!
...
من كه كاري نكرده بودم ..
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#3
Posted: 17 Aug 2013 17:05
از وقتي فراموشم كردي،
زيباتر شدي!
دروغ گوها را بايد فراموش كرد!
امشب اعتراف مي كنم
به تنها دروغي كه گفتم :
"من نيز فراموشت خواهم كرد!!!"
ساعت از نيمه گذشته است
و من به اين مي انديشم :
"اگر كاري كه عشق با من كرد
با تو مي كرد،
چند روز دوام مي آوردي؟!"
چند كيك روي شمع مي گذارم!
تا مبادا
يك سال ديگر،
يا يك فوت ...
دود شود !!!
از دسته گلي كه به آب دادي
تا به دستم برسد،
ممنونم!
مهرت را سپاس دوست من!!!
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#4
Posted: 17 Aug 2013 17:06
✿✿✿✿✿
ما هميشه در حال فراموش کردنيم
از خودمان گرفته تا خدا
.....
(ادامه اش نمي دهم
خودت فکر کن چرا؟!!)
✿✿✿✿✿
کتاب هاي روان شناسي را
خط به خط مي خواني
در انتظار معجزه ؟!
ببين پيامبر قلبت چي ميگويد
نويسنده ها امامزاده نيستند!!!
✿✿✿✿✿
هميشه برايت بهترين ها را خواسته ام
در هرشرايطي و به هر نحوي
وقتي غريبه ها اين گونه به تو ايمان دارند
چگونه مي تواني نااميد باشي
دوست من ؟!
✿✿✿✿✿
دوستت دارم هايت را باور ميکنم
درست مثل امضاي آخر نامه هايت
که مي گويي خون است
ولي طعم آب انار مي دهد!!!
✿✿✿✿✿
مي داني ...
پزشکان که هيچ
حتي مامورين بازيافت هم
از اين قلب شکسته
قطع اميدکرده اند !!!
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#5
Posted: 17 Aug 2013 17:09
✿✿✿✿✿
می گفتند که ...
چشمانت دیگر جاذبه ای ندارند!
امروز از آنها افتادم ،
باورم شد !!!
✿✿✿✿✿
وقتي پايت خواب مي رود
نمي تواني درست راه بروي
لنگ مي زني!
وقتي قلبت خواب مي رود
نمي تواني درست فكر كني.
عاشق مي شوي!!!
✿✿✿✿✿
عشق اگر وجود داشته باشد
اولويت اول زندگی آدم می شود
پس...
نگو عاشقمی
وقتی به فکر همه هستی
جز من!!!
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#6
Posted: 17 Aug 2013 17:15
✿✿✿✿✿
به دنبال یاری ماندگار نگرد
آنگاه که خود ماندگار نیستی
.
.
.
تنها درسی که عشق به من آموخت
✿✿✿✿✿
اینجا که سنگ روی سنگ بند نمیشود
سنگ ترا
به
سینه میزنم
✿✿✿✿✿
تنهایی ادم را حشره شناس میکند!
...
حتی نایاب ترین عنکبوت های دنیاهم
در اتاق من تارتنیده اند!!!
✿✿✿✿✿
عشق براي من
شبيه انرژي هسته اي شده است !
با تمام دردسرهايش ,
لازم است !!!
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#7
Posted: 17 Aug 2013 17:28
✿✿✿✿✿
تو هميشه در ياد من
آسمان به آسمان، كوچه به كوچه
رويا به رويا.
هر جايي كه مي نگرم با مني.
اما ...
دلم برايت تنگ مي شود!!!
مي گويي براي قلبت دامي پهن كرده ام،
تا دوباره عاشقت كنم.
"عزيزكم. كسي اين گونه تا به حال ...
كلاغ هم نگرفته !!!"
بيا براي بهبود شرايط،
چند قدم برداريم.
يك، دو، سه،
...
هشت، نه، ده.
چه قدر مهربان تر شده اي حالا كه از هم،
بيست قدم دوريم !!!
سه كوه،
چهار دره،
يك دريا،
در ميانه هاي صحرا پرسيد:
"كي مي رسيم؟ ديگر خسته شده ام؟"
پاسخ داد:
"قرار نيست هميشه عشق به جايي برسد !!!"
و هر يك به سويي رفتند.
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#8
Posted: 17 Aug 2013 17:28
✿✿✿✿✿
حق داري دلگير شوي!
وقتي پاسخي از من نمي رسد.
مرا ببخش دوست من،
گاهي زندگي سخت مي شود!!!
چند تار موي سياه را
ار ميان موهاي سپيدم، مي كندم !
پاي اين عشق، جواني ام ...
فداي يك تار موي سياهت شد !!!
روي صندلي راحتي ات،
كتابم را مي خواني و
با خاطرات نداشته مان سرگرمي،
نه من مي شناسمت. نه تو مرا
براي همين به عشق مان پايبندي !!!
دست روي دلم مگذار !
مني كه سال ها برايت عاشقانه نوشتم.
مني كه صادقانه نوشتم.
مني كه ...
دست روي دلم مگذار
پاكت نامه را
خالي بفرست!
كلمات، احساست را محدود مي كند !!!
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#9
Posted: 17 Aug 2013 17:29
✿✿✿✿✿
هميشه با احساسم در ستيز بوده ام.
گاه برنده مي شدم و گاه بازنده !
حاصل يك عمر عشق ورزيدنم،
يك جمله بيشتر نيست :
"چه عاشقش بودي، چه نه ...
هديه اش را، هديه نده !!!"
چمدانم را گوشه اتاق مي گذارم.
تو را گوشه قلبم،
اشك را گوشه چشمم.
اميد را در گاوصندوق گذاشته ام.
مراقبش باش!
دلم روي گاز است ...
بوي سوختني مي آيد !
هود را روشن كن.
براي يافتن مقصر، زندگي را تلخ و سياه نكن.
بگذار آنچه در پايان يك عشق به جاي مي ماند،
خاطرات خوشي باشد از لحظه هايي كه ديگر ...
براي هيچ كدامتان تكرار نخواهد شد.
برايت دعا ميكنم.
هر بار كه پرنده اي مي بينم،
هر بار كه مردم بي تفاوت از كنارم مي گذرند و
هر بار كه نفس مي كشم، برايت دعا مي كنم،
تا به آنچه مي خواهي برسي.
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#10
Posted: 17 Aug 2013 17:32
✿✿✿✿✿
نامه اي از تو نمي رسد.
نه پاكتي، نه الكترونيكي!
ديگر آن قدر دور شده اي
كه احساس كنم نزديكي !!!
اين جا هوا ده درجه زير صفر است.
آتش عشق را با دست نوشته هايم
روشن نگه داشته ام!
هر وقت شير قهوه گرمت را نوشيدي،
شومينه را رها كن و برگرد.
آخرين صفحه، تا نيمه سوخته !!!
خداي مهربانم
صميمانه كه با تو سخن مي گويم
خطي بر آن مي كشند.
سكوت مي كنم.
ناگفته هايم را اجابت كنيد لطفاً !
از گفته هايم پشيمانم !
پايت را روي پدال گاز فشار بده.
سرعتت را بيشتر كن!
ما در انتظار ايستاده ايم
كنار جاده اي برفي.
- خيالت راحت ...
فقط تويي و ما و گودالي از آب و گل!
اگر احساس غرور مي كني ...
سرعتت را بيشتر كن !
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
صفحه 1 از 38