ارسالها: 14491
#231
Posted: 27 May 2014 13:21
♤♤♤♤♤
گیر افتادهایم پشت تپهها
شبهایمان را با منور سفید کردهاند
روزهایمان را با هرچه گلولهی توپ و تانک و اسلحه است ، سیاه
آب نداریم
جیرهی غذا به ته رسیده است
فرمانده نفسهای آخرش را میکشد
گردان یتیمتر از همیشه
انگار به آخر خط رسیده است ؛
راستی سلام
تو خوبی؟
بیسیمچی را هم دیروز زدند
کسی جراتش را نداشت
من جانشینش شدم ؛
میدانی
با خودم گفتم
شاید فرجی شد
میان اینهمه موج و خط و اتصال
خط روی خط شد
افتاد روی خط خانهی شما !
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#232
Posted: 27 May 2014 13:25
♤♤♤♤♤
به قبله ام
که سرگردان ِ یک نگاه توست قسم
ایمان می آورم
به شیطانی
که در چشم های تو می خندد
حرام می کنم خواب بی تو را
پناه می برم به آغوش بخشنده ات
و از آیه ای که بر لبهای تو نشسته است
هزار سوره تفسیر می کنم برای دوست داشتنت !
♤♤♤♤♤
در تو پیامبریست
که لب هایش
شفابخشِ روزگارند
و چشمهایش
شقُ القمرِ آفرینش ؛
دینِ تو عشق است
و من
مؤمن به عشقِ تو
و شعر های من
کتابِ هدایتِ توست
برای آنها که
در کلامشان گاهی
تازیانه می روید !
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#233
Posted: 27 May 2014 13:39
♤♤♤♤♤
من
گاو پیشانی سفید عاشقی هستم
که قومِ غم
داشته و نداشته ام را
چپاول کرده است
خانه ام را به آتش کشیده
و تجاوز کرده است
به زنی که در درون سینه ام می زیست؛
غم
این حرامزاده ی بی پدر
این زالوی پیر
این درخت بی ثمر
بی تو
وحشیانه در انحطاط رگ های خسته ام
ریشه دوانده است !
♤♤♤♤♤
دلم هوای تورا می کند هر صبح
وقتی بجای دستهای نوازشگرت بر روی گونه هام
وقتی بجای صدای مهربان تو در لاله ی گوشهام
که نرمِ نرم می خوانند :
- بیدار شو نازنینم
بیدارشو
ببین
ساعت از وقت گذشته است -
وقتی که
با صدای دلخراش گوشی
از خواب می پرم
بدون تو
دلم هوای تورا می کند هرصبح !
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#234
Posted: 27 May 2014 13:43
♤♤♤♤♤
عشق من
سرانگشتانِ تو
رودخانه هایِ محبتند
در من دریایی کاشته اند
که در التهابِ دست هایِ تو
همیشه طوفانیست ؛
در نگاهِ تو
ناخدایِ مغروریست
و در من
کشتی هایِ بی قراری که
نامت را
مدام
سوت می کشند.
بی شک
روزی هزار بار
تو را
در خودم
سفر می کنم.
ناخدای من
کشتی ها به بندر برنمی گردند
اگر انگشتانِ تو
بر خطوطِ سینه ام جاری نباشند؛
نه
تو سرگردان رهایم نمی کنی
می دانم
به عرشه می آیی
و سکان را
به سمت من می چرخانی
هرگاه که لبریز از تو می شوم؛
به گِل می نشیند دلم
کویر می شود
اگر نیایی.
عشق من
آشوب می شود در دلِ دریا
موج برمی خیزد
و سر به صخره می کوبد
پی در پی
ماهیِ کوچکی که پر از دوست داشتنت بود
اکنون
نهنگی شده است
که خود را به ساحل می زند
تنها برایِ نوازشی کوتاه
به امید لبهایِ تو
مرا ببوس
پیش از آنکه
چاقوی طوفان
بر گلویِ دریا بنشیند
و سر از تنِ عشق جدا کند.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#235
Posted: 27 May 2014 13:44
♤♤♤♤♤
1
بی تو
با خدا شده ام
روزه می گیرم
نماز می خوانم
دخیل می بندم به هر امامزاده ی پرت و دور
شاید که بیایی ...
2
بی تو
پاییز
طاعونِ سرخِ بی مهریست
که در ریشه ی درختان دویده است؛
فصل زردی که آبانش آسمان ندارد
و آذرش همیشه یلداست
3
بی تو
پاییز را به آتش کشیده است
سیگاری که
یادت را
پشت دستم داغ می گذارد
هر روز
4
بی تو
در ردیف شعرهای من
سه نقطه ای منتظر
جای خالی تو را
به قافیه نشسته اند
5
بی تو
در شعرهای پاییزیِ من
چشمهایت
پر از شکوفه اند
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#236
Posted: 27 May 2014 13:45
♤♤♤♤♤
1
شعر
روح شعله ور من است
که از دوریت
آتش گرفته است.
2
شعر
جنگجوی خشمگینی ست
با شمشیری
آلوده از زهر واژه ها
اگر می توانی بگو نه
تا دو شقه ات کند
احساس تیز من
3
شعر
سفینه ی من است
با فضانورد کاشفی
که در کهکشانها
بدنبال کشف توست
تا پرچمی در میان سینه ات فروکند
به نشانه ی فتح
4
شعر
اسلحه ی من است
مسلسل پر گلوله ای که
به تمامیتِ تو می اندیشد
شبیخونِ هر شبانه ام
برای ماندگار کردنت در خودم ...
5
شعر
پیراهن سفید گلداری ست
که من
برای روزهای بی من ات دوخته ام؛
روزهای بی هوایی که شاید دوباره
تنت را هوایی کند
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#237
Posted: 27 May 2014 13:48
♤♤♤♤♤
1
بی تو
روزهایم را قرقره می کنم
شبهایم را
پاشویه
2
بی تو
خانه ای متروکم
با سقفی ویران
دیواری لرزان
و دلی مجروح
از سنگهای کودکانه ای که
بعد از رفتنت
مرا درهم شکستند .
3
بی تو
روزگارم را سیاهی ول نمی کند
موی سرم را
سپیدی
4
بی تو
ماشین کهنه ی بی صاحبی هستم
با چهار چرخ پنچر
بی موتور
بی فرمان
بی آینه ...
و صندلیهایی که کودکان با تیغ دریده اند
5
بی تو
شعرهای کوتاه من
هجای بلندی هستند
از دردهای بزرگم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#238
Posted: 27 May 2014 13:51
♤♤♤♤♤
1
بی تو
باد در کدام گیسو
بوزد بانو ؟!
نگفته ای
بدون گیسوان تو
طوفان می شود در دلم ؟!
ندیده ای
ویران می شوم بی تو ؟!
2
بی تو
تن ِ بی جانِ رویاهایم را
در آغوش می فشارم و زار زار گریه می کنم
هر شب
3
بی تو
هیچ چیز دیگری
مرا مرد نمی کند
حتی سیگار
4
بی تو
در خوابهای شعله ورم
جگر کباب می کنند جاده ها
5
بی تو
کجای شعر را
به بوسیدنت مجاب کنم؟
پایان
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#239
Posted: 30 May 2014 11:59
اعترافات مترسک فراری ؛ شهریار بهروز
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#240
Posted: 30 May 2014 12:01
✯✯✯✯✯
بیایی اگر
به کار|َم می رسم ...
دکور خانه را عوض می کنم ,
ماشین را می دهم تعمیرگاه ,
می روم صف نان
شیر تازه
سبزی ...
میوه ی نوبرانه می خرم
و شب ها که می بوسم تو را
به جلسه ی فردا فکر می کنم
به قسط عقب افتاده ی بانک
به راه آبِ کیپِ ظرفشویی ...
به اینکه ...
به اینکه کاش ...
من از حرف|َم برگشتم
تو اگر می خواهی بیایی
بیا.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟