ارسالها: 23330
#1
Posted: 18 Aug 2013 21:30
سلام
درخواست تایپکی در تالار شعر و ادبیات را دارم
نام تایپک: بابا افضل کاشانی
تعداد صفحات:بیش از شش صفحه
کلمات کلیدی: بابا افضل کاشانی + اشعار بابا افضل کاشانی
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#2
Posted: 19 Aug 2013 16:24
بابا افضل کاشانی
افضل الدین محمد بن حسین بن محمد مَرَقی کاشانی معروف به بابا افضل ( زاده نیمۀ اول قرن شش، فوت حدود ۶۱۰ ه.ق.)، فیلسوف و حکیم بزرگ ایرانی است که تعداد زیادی رباعی به او نسبت داده شده است. از جزئیات زندگی او تقریباً هیچ چیز روشنی در دست نیست، بر اساس قراین در اوایل قرن هفت مقارن حملۀ سراسری چنگیز به ایران زمین، بابا افضل در سنین پیری بوده است. خواجه نصیرالدین توسی گفته است که شخصی به نام کمال الدین محمد حاسب که از شاگردان بابا افضل کاشانی بوده است در روزگار نوباوگی خواجه نصیر ( زادۀ ۵۹۷ ) به دیار آنها ( توس ) افتاده است وخواجه نصیر برای یادگیری ریاضی پیش وی می رفته است.
نسخه های خطی نوشته های فلسفی بابا افضل در کتابخانههای ایران و جهان به نسبت زیاد است. نوشتههای فلسفی او کوتاه است و بیشترین آنها به زبان فارسی و تعدادی هم به زبان عربی است و بعضی از نوشتههای عربی خود را به خواهش دوستان و مریدان به فارسی برگردانده است. نوشتههای فارسی او به زبانی روان و سلیس نوشته شده است. بابا افضل در نوشته های فلسفی خود اصطلاحات نوین فلسفی ابداع کرده است. هم چنین تعدادی از نامههای او در زمینۀ فلسفه به جای مانده است. برخی از نوشتههای فلسفی بابا افضل جداگانه و پراکنده چاپ شده بود تا آنکه آقای مجتبی مینوی با همراهی آقای یحیی مهدوی، مصنفات بابا افضل را در دو جلد در سالهای ۱۳۳۱ و ۱۳۳۷ با تصحیح علمی - پژوهشی در انتشارات دانشگاه تهران منتشر کرد. در جلد دوم این مجموعه، تعداد ۱۹۲رباعی، ۷ غزل و ۳ قصیده درج شده است که مستند است.
هر چند شهرت بابا افضل در حوزۀ فلسفه است ولی در حوزۀ ادبیات رباعی های بابا افضل آوازۀ بلند بالایی داشته اند، در لابه لای جُنگ ها و سفینه ها تعداد زیادی رباعی به بابا افضل منتسب شده است که یقیناً اکثریت آنها از او نیست.
در دوران جدید، اولین بار، به دستور مخبرالدوله، اولین وزیر تلگرافخانه، رباعی های بابا افضل گردآوری شده و به خط خوش نستعلیق نگارش یافته است. این کتاب حدود ۴۰۰ رباعی در بر دارد و در شعبان ۱۳۱۹ قمری پایان یافته و نسخهای از آن در کتابخانۀ مجلس به شمارۀ ۳۹۶/ ۵۵۰۱ موجود است.
آقای سعید نفیسی، در سال ۱۳۱۱ شمسی، رباعی های بابا افضل را چاپ کرده است که حاوی ۴۸۳ رباعی است که به اذعان خود نفیسی تعداد زیادی از آن رباعی ها به شاعران دیگر هم منتسب هستند.
در سال ۱۳۵۱ چهار تن به نام های آقایان مصطفی فیضی، حسن عاطفی، عباس بهنیا و علی شریف ( گویا همه از فرهنگیان کاشان) کتابی را چاپ کردند و اسم آن را گذاشتند دیوان بابا افضل ( تا آن تاریخ بابا افضل دیوان نداشت)، در آن دیوان۶۸۷ رباعی و چند غزل و قصیده گردآوری شده است که بسیاری از آنها از بابا افضل نیست. تنافر اندیشۀ زمینهساز رباعی های گرد آمده در این مجموعه بسیار زیاد است و آشکارا نشان می دهد که این همه شعر های متنافر نمیتواند از یک شاعر یگانه و آن هم بابا افضل باشد. اندیشههای بابا افضل در نوشتههای فلسفی او کتبا وجود دارد و میتواند معیار سنجش رباعی های منتسب به او باشد.
مجموعهای که در اینجا برای گنجور تهیه شده است اشعاری است که ازجلد دوم مصنفات بابا افضل چاپ مجتبی مینوی استخراج شده و به فرمت گنجور تایپ گردیده است.
کتابها و نوشته های فلسفی که از بابا افضل به جای مانده است :
۱) مدارج الکمال ، که عنوان دیگر آن گشایش نامه است.
۲) ره انجام نامه
۳) ساز و پیرایۀ شاهان پرمایه
۴) رسالۀ تُفّاحه
۵) عَرْض نامه
۶) جاودان نامه
۷) ینبوع الحیاة
۸) رسالۀ نفس ارسطو طالس
۹) مختصری در حال نفس
۱۰) رساله در علم و نطق ( منهاج مبین )
۱۱) مبادی موجودات نفسانی
۱۲) ایمنی از بطلان نفس در پناه خرد
۱۳) نوشتههای پراکنده ( تا ۳۶ نوشتۀ کوتاه شمرده شده است)
۱۴) نامهها و پاسخ پرسش ها ( ۷ نامه شمرده شده است)
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#3
Posted: 19 Aug 2013 16:43
رباعیات بابا افضل کاشانی
شماره ۱
گر با توام از تو جان دهم آدم را
از نور تو روشنی دهم عالم را
چون بی تو شوم قوت آنم نبود
کز سینه به کام دل برآرم دم را
شماره ۲
اندوه تو دلشاد کند هر جان را
کفر تو دهد تازگی ای ایمان را
دل راحت وصل تو مبیناد دمی
با درد تو گر طلب کند درمان را
شماره ۳
دل سیر نشد از کم و از بیش تو را
با آن که منازل است در پیش تو را
عذرت نپذیرند گهِ مرگ، از آنک
بسیار بگفته اند در پیش تو را
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#4
Posted: 19 Aug 2013 16:48
شماره ۴
در کار کش این عقل به کار آمده را
تا راست کند کار به هم برزده را
از نقش خیال در دلت بتکده ایست
بشکن بت و کعبه ساز بتکده را
شماره ۵
بی آن که کس رسد زوری از ما
یا گشت پریشان دل موری از ما
بی هیچ برآورد به صد رسوایی
شوریده سر زلف تو شوری از ما
شماره ۶
ای دل تو ز هیچ خلق یاری مطلب
وز شاخ برهنه سایه داری مطلب
عزت ز قناعت است و خواری ز طمع
با عزت خود بساز و خواری مطلب
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#5
Posted: 19 Aug 2013 16:53
شماره ۷
آبی که به روزگار بندد کیمُخت
تو گه پسرش نام نهی، گاهی دخت
خانی شد و پندار در او رخت نهاد
دیگی شد و امید در او سودا پخت
شماره ۸
گر بر فلکی به خاک باز آرندت
ور بر سر نازی، به نیاز آرندت
فی الجمله حدیث مطلق از من بشنو
آزار مجوی تا بنیازارندت
شماره ۹
باشد که ز اندیشه و تدبیر درست
خود را به در اندازم از این واقعه چست
کز مذهب این قوم ملالم بگرفت
هر یک زده دست عجز بر صحبت سست
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#6
Posted: 19 Aug 2013 17:04
شماره ۱۰
تا گوهر جان در صدف تن پیوست
وز آب حیات گوهری صورت بست
گوهر چو تمام شد، صدف را بشکست
بر طرف کله گوشهٔ سلطان بنشست
شماره ۱۱
ترس اجل و بیم فنا، هستی توست
ور نه ز فنا شاخ بقا خواهد رُست
تا از دم عیسی شده ام زنده به جان
مرگ آمد و از وجود ما دست بشست
سماره ۱۲
ترس اجل و بیم فنا، هستی توست
ور نه ز فنا شاخ بقا خواهد رُست
تا از دم عیسی شده ام زنده به جان
مرگ آمد و از وجود ما دست بشست
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#7
Posted: 19 Aug 2013 17:11
شماره ۱۳
معلوم نمی شود چنین از سر دست
کاین صورت و معنی ز چه رو در پیوست
اسرار به جمله گی به نزد هر کس
آن گاه شود عیان که صورت بشکست
شماره ۱۴
با یار بگفتم به زبانی که مراست
کز آرزوی روی تو جانم برخاست
گفتا: قدمی ز آرزو زآن سو نه
کاین کار به آرزو نمی آمد راست
شماره ۱۵
ترکیب عناصر ار نگشتی کم و کاست
صورت بستی که طبع صورتگر ماست
بفزود و بکاست تا بدانی ره راست
کاین عالم را مصور کامرواست
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#8
Posted: 19 Aug 2013 18:24
شماره ۱۶
در عین علی، هو العلی الاعلی ست
در لام علی، سّر الاهی پیداست
دریای علی سورهٔ حی قیوم
برخوان و ببین که اسم اعظم آن جاست
شماره ۱۷
هر نقش که بر تختهٔ هستی پیداست
آن صورت آن کس است کان نقش آراست
دریای کهن چو بر زند موجی نو
موجش خوانند و در حقیقت دریاست
شماره ۱۸
در کار جهان، بیع و شری بر هیچ است
نقشی است خوش آدمی، ولی بر هیچ است
زنهار بر این چهار دیوار وجود
فارغ ننشینی، که بنی بر هیچ است
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#9
Posted: 19 Aug 2013 18:31
شماره ۱۹
افضل دیدی که هر چه دیدی هیچ است
سر تا سر آفاق دویدی هیچ است
هر چیز که گفتی و شنیدی هیچ است
و آن نیز که در کنج خزیدی هیچ است
شماره ۲۰
آن کیست که آگاه ز حسن و خرد است
آسوده ز کفر و دین و از نیک و بد است
کارش نه چو جسم و نفس داد و ستد است
آگاه بدو عقل و خود آگه به خود است
شماره ۲۱
با یک سر موی تو اگر پیوند است
بر پای دلت هر سر مویی بند است
گفتی که رهی دراز دارم در پیش
از خود به خود آی، دوست بین تا چند است
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#10
Posted: 19 Aug 2013 18:36
شماره ۲۲
در کوی تو صد هزار صاحب هوس است
تا خود، به وصال تو، که را دسترس است
آن کس که بیافت، دولتی یافت عظیم
و آن کس که نیافت، داغ نایافت بس است
شماره ۲۳
در بادیهٔ عشق دویدن چه خوش است
وز خیر کسان طمع بریدن چه خوش است
گر دست دهد صحبت اهل نفسی
دامن ز زمانه در کشیدن چه خوش است
شماره ۲۴
سرتاسر آفاق جهان از گل ماست
منزلگه نور قدس کلی، دل ماست
افلاک و عناصر و نبات و حیوان
عکسی ز وجود روشن کامل ماست
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.