ارسالها: 14491
#981
Posted: 28 Feb 2014 11:54
سرد و گرم چشيده
چنان به دست تو مغرور و شاد و خرسندم
كه دل به دست كسي در جهان نمي بندم
تو مثل يك دم گرمي كه بي تو ممكن نيست
تو مثل خون شده اي در ميان هر بندم
ببين، من آن گل سرخم كه سرخي ام از توست
كه بي تو نام ندارم، بدون پسوندم
تو سرزمين مني، وسعتت تمام جهان
تو شور رم، غم دهلي، تويي سمرقندم
اگرچه مردم دنيا مقابلم باشند
به خوش خيالي شان ريسه ريسه مي خندم
تو سرد و گرم چشيده؛ تو از قديم و نديم
هميشه بوده اي و هستي اي دماوندم
اگرچه ثروت دنيا از آن من باشد
به گيسوان پر از تابت آرزومندم
به هیچ جای جهان بر نمی خورد گل من!
چه مي شود كه به آغوش تو بپيوندم؟
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#982
Posted: 1 Mar 2014 05:58
مار گزیده!
دستی برسان این لب بیچاره رسیده است
خون در رگ خشکیده ی این تاک دویده است
انگار خدا لطف نموده است که چندی است
خورشید به هر گوشه ی این باغ دمیده است!
تو آمده ای تا بمکی خون مرا شیشه به شیشه
گویی که خدا ناف مرا با تو بریده است
ای وای چرا درد تو اینقدر عجیب است؟
آنگونه که انگار مرا مار گزیده است!
صد بار گذشتم بخدا از تو و دیدم
تقدیر مرا سوی تو هر بار کشیده است
من دشت تر از دشتم و در وسعت این دشت
هر بار کسی از در این خانه رمیده است
باید بروی سهم من این است بمانم
عطری به مشام آمد و انگار پریده است!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#983
Posted: 1 Mar 2014 06:04
خدای خوب جهان!
نشسته ای به دلم با تمام شک و گمان
خدا به خیر رساند، خدای خوب جهان
نوازشی کن و من را بگیر زیر پرت
درست مثل پری خانمی قشنگ و جوان
همیشه و همه جا در کنار من هستی
تویی که در مقابل چشمی، تویی که ورد زبان...
رسیدنم به تو حتمی ست گوش شیطان کر
بیا کنار من و داغ بر دلش بنشان
مرا که دلخوشی م بغض های توی گلوست
شبیه ابر به گرمای سینه ات برسان
درون موج جنون خیز دامنت غرقم
بریز شعله به جانم، به آتشم بکشان
قرار رفته و این تازه اول عشق است
بمان که راه زیادی ست تا سپیده دمان
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#984
Posted: 1 Mar 2014 06:06
طلوع چشم تو!
طلوع چشم تو آغاز راه این غزل است
به من بتاب که خورشید نسخه ی بدل است
حریم پاک تو یک گوشه از بهشت است و
برای داشتنش بین عاشقان جدل است
به پیشگاه تو باید که سر فرو دارند
تمام عالم و آدم، هر آن کسی که یل است
توئی و قلب هزاران هزار زائر تو
تو ضامنی و وفایت برای شان مثل است
اگرچه جاه ندارم خوشم که قسمت من
-غلام حلقه به گوش تو بودن- از ازل است
تمام خواسته ام یک نگاه کوچک توست
از آن دو چشم که گویی دو کاسه ی عسل است
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#985
Posted: 1 Mar 2014 06:08
تنورت گرم
آتش گرفته دست من از دست های تو
دیدی چقدر زود شدم مبتلای تو؟
آواز باد و نم نم باران و لحن گل
چون نغمه ای خلاصه شده در صدای تو
وقتی حضور ماه نباشد، ستاره چیست؟
خاموش می کنم همه را در ازای تو
وقتی لباس هم به تنت تنگ می شود
پس حق بده که این دل کوچک برای تو...
باید به دور هر کس و هر چیز خط کشید
باید نفس کشید فقط در هوای تو
یک عمر زندگی کن و آنگاه آخرش
با شوق حاضرم که بمیرم به جای تو
آتش بزن عزیز، تنورت همیشه گرم
لطفن قبول کن که بسوزم به پای تو
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#986
Posted: 1 Mar 2014 06:22
به بوسه ای دل مظلوم را به جا آور!
تـو آفـریـــده شـدی تــا کــه دلبــری بکنی
که مـن غلام تو بــاشـم که سروری بکنی
غلامــی تو بـــرایم شبیـــه یک گنـج ست
مبـــاد گنـج مـــرا سهـــم دیگــــری بکنی
شدم مریـــض تو شـــاید مـــرا در آغوشت
برای یـک شــب کــــــوتـاه بستــری بکنی
سخن بگو که به بـوی خوشش مرا هر دم
به ســوی خود بکشـانی و مشتری بکنی
اگر که خنـده کنـی، غنــج می رود دل من
اگر که اخم...، چه صحرای محشری بکنی
چگــــونه از تـو شکـایــت کنم؟ خودت بایـد
بــــرای ریـــش سفیـدان کلــان تری بکنی
مریـد آن لب و چشمـم، مریــد آن گیـــسو
فقـط تو لـایــق آنــی کــه رهبـــــری بکنی
به بــــوسه ای دل مظلــــوم را بـه جــا آور
ثــواب دارد اگـــر داد گستــــــــــری بکنی
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#987
Posted: 1 Mar 2014 06:23
به خیالت دخیل می بندم، به تو شاید دوان دوان برسم!
به خیالت دخیل می بندم، به تو شاید دوان دوان برسم
درد من را فقط تو می فهمی پس چرا نزد دیگران برسم؟
ای که لب هات خوشه های انار، ای که پیراهنت شب یلداست
پشت شب جایگاه خورشید است کمکم کن به صبح آن برسم
گل نازک دل پر از نازم با غم و غصه هات می سازم
سعی کن راه را خلاصه کنی تا به تو تازه و جوان برسم
می شود در کلاس درس شما سر و پا گوش بود و خسته نشد
می شود با مرور چشمانت به فراسوی آسمان برسم
عشق یعنی بهار در راه است، عشق یعنی که من گلی دارم
عشق یعنی تمام عمرم را به گلم مثل باغبان برسم
جای دوری نمی رود بخدا، دست در دست های من بگذار
مثل گنجشک های بی تابم، کاش می شد به آشیان برسم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#988
Posted: 1 Mar 2014 06:25
آه و صد آه!
آه و صد آه و فقط آه و فقط آه و فقط آه
سوی خود می کشدم چشم تو در هیبت یک چاه
پلک بر هم زدنت مثل شب و روز جهان است
مثل شیرینی یک خواب به هنگام سحرگاه
خواستم کوه بمانم دم دیدار تو اما
مثل یک ابر بهاری شده ام وقت بزنگاه
چشم زیبای تو مستنسخ خوبی است مبادا
چشم در چشم تو باشم، شده یک لحظه ی کوتاه!
در دلم حرف فراوان به تو دارم که بگویم
باشد اما به چه تابی؟ به چه رویی به تو ای ماه؟
سینه ام خانه ی تنگی است بفرما گل زیبا
چند وقتی است که مهمان شده ای، ساده و جانکاه
آه و صد آه و فقط آه و فقط آه و فقط آه
آه از دست تو ای ماه، تو ای ماه، تو ای ماه
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#989
Posted: 1 Mar 2014 06:27
از راه رسیده است، در آغوش بگیرید!
از راه رسیده است، در آغوش بگیرید
اما تن او نیست که بر دوش بگیرید
تن قسمت گودال و سرش قسمت نیزه
گلبانگ اذان بر سر نی، گوش بگیرید
ای در سرتان کوفه ی تردید بیایید
تا پاسخ خود از لب خاموش بگیرید
خورشید حقیقی رخ او بود و بر این نور
هرگز نتوانید که سرپوش بگیرید
عالم همه خمخانه ای از خون حسین است
از جوشش دریای غمش جوش بگیرید
هرچند عطش داشت ولی ناز نگاهش
ساغر به کف آرید و دمی نوش بگیرید
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#990
Posted: 1 Mar 2014 06:28
تا بیایی دل من آب شده، دیر نکن!
تا بیایی دل من آب شده، دیر نکن
بی خودی این ور و آن ور نرو و گیر نکن
در مسیرت نکند عاشق هر کس بشوی
خلق را با دو سه لبخند نمک گیر نکن
با تو بودن غم و شادی، خوشی و ناخوشی است
من جوانم بخدا، زود مرا پیر نکن
نازبانو کمی از ناز بکاه و من را
با جماعت همه جا دست به شمشیر نکن
لحظه ای عاشقی و لحظه ی دیگر فارغ
عشق را عاطفه را این همه تحقیر نکن
من که افتاده ام از چشم همه، پس تو مرا
مثل بیگانه در این محکمه تکفیر نکن
ای که زیبایی تو آفت دین و دنیاست
دست و پاهای مرا در غل و زنجیر نکن
بهتر این است فقط خاطره ای باشم و بس
پس تو و خنجر و این سینه و تأخیر نکن!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟