ارسالها: 14491
#1,151
Posted: 6 Apr 2014 16:19
تو از رفتن چه میدونی
ببار بارون تو پاکم کن .............................از این احساس یاقوتی.
پشیمونم از این همراز................................تو که حالم رو میدونی.
میخواستم خیس نشه چشمام.........................ولی بارید به اسونی.
شدم همبازی بارون................................تو هم بازی رو میدونی.
دقایق رفت به اسونی..............................گفتی با من تو میمونی.
چه زود شد این ودا کردن.......................تو از رفتن چه میدونی؟؟
قدمها فاصله دار شد.............................همه حرفها سایه دار شد.
اومد بوی بهاری تلخ..............................تو از موندن چه میدونی؟؟
دوباره سرخ شد چشمام.......................از این عشقها و حیرونی.
دوباره بارور زخمهام.........................از احساسات بیرونی.
چرا من باورت کردم...........................تو که از من گریزونی.
شدم من شاعر تکرار.........................تو از انکار چه میدونی.؟
ببار بارون
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,152
Posted: 6 Apr 2014 16:21
هر شب صداتو میشنوم توی سکوتم
هر شب صداتو میشنوم توی سکوتم .
انگار تلنگر میزنه توی وجودم .
دلگیر وخسته شدم از هر چه که بودم .
شاید به دنبال کسی مثل تو بودم .
هنوز دستهام بود نفس میده .
انگار هوای خونه به تو چسبیده.
هنوز با اسم تو دنیای غرور میشم.
غروری که عشق..از تو فهمیده.
نگاهم تیره و تاره وقتی غرق زمان میشم.
روی لبهام شعرو اوازه.با خاطره زخم میشم.
روی دیوار عکسی نیست اما من عکستو میبینم.
حس میکنم میخندی ومن کنار عکست میشینم .
هر وقت با خودم تنها نشستم .گم میشم تو هوای ابری چشمام .
زیر بارون چشمای خستم .پر میشم از بغض تنهایی دستام.
از پنجره دلگیر .زندان خودم میشم.
از منظره خسته.زنجیر دلم میشم.
با خاطره درگیر.نویسنده خودم میشم.
شروع میشه نوشتن.به گریه نزدیم میشم.
نوشتنها منو مثل بارون کرد.............شدم عاشقی که خودشو فراموش کرد.
هر شب صداتو میشنوم توی سکوتم....انگار تلنگر میزنه توی وجودم.
دلگیرو خسته از هر چه که بودم.شاید به دنبال تکرارتو بودم.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,153
Posted: 6 Apr 2014 16:25
اگه نباشی
وقتی نیستی:
دیگه دستها با من قهرن ....... شعرها بارون نمیریزن .
بغضها هم حرفهاشونو.............دیگه بیرون نمیریزن.
اگه نباشی :
دیگه تو شعرهای خسته.........باییز برگها نمیریزن.
با تو چشمهای من بسیه.........درختها اشک میریزن.
وقتی نیستی:
تو این انبوه دلتنگی..............دچار شک و تردیدم.
تو با دیروز میجنگی.........من با امروز درگیرم.
اگه باشی:
دیگه برگها نمیترسن............تو باد سرد باییزی.
من با اشعار میرقصم........تو هم از شعر لبریزی.
پایان
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,154
Posted: 6 Apr 2014 16:27
ترانه سرا
: سمیه سلطانی
بیو گرافی خاصی ندارد
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,155
Posted: 6 Apr 2014 16:28
اسیر دل
گریه شده روزُشبم
هنوز واسه نگات کمم
چرا تومستی چشات
گمم یه نور مبهمم
به التماس این بهار
منو یه شب به یاد بیار
منم اسیر گریه ها
دلم بهم میگه ببار
چرا واسه من غریب
نوشتی باز جداییو
چرا با اشک ساختی برام
قصه ی بیوفاییو
دلم یکم طاقت بیار
حقت نبود دوری یار
تنگه نفسات میدونم
زنده میمونی بیقرار
قسم به غربت نگات
منم که جون میدم برات
تو باورم کن همونم
که زندگیشو باخت به پات
به پاس دلواپسیاسم
نگوکه عاشق روسیاست
فراموشم نکن نگو
شاید که این تقدیر ماست
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,156
Posted: 6 Apr 2014 16:29
شب تنهایی
هوا ابری و دل گیره
چکاوک پر نمیگیره
خرابم کرده تنهایی
جدایی حکم تقدیره
دلم از زندگی سیره
چرا بارون نمیگیره
یه بار بارون بباربا من
نگوعاشق دیگه دیره
بپرس از حالو احوالم
بگو از چیه مینالم
چرا شب گریه ای تنهام
تو شاهد باش دوسش دارم
شبم سردو روزم تاره
دلم از غصه خونباره
تواین تنهاییو ماتم
چشام بی وقفه میباره
به نقش چشمای مستت
پریشون گیسو ام درباد
کنارت زنده میمونم
تورو دارم فقط دریاد
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,157
Posted: 6 Apr 2014 16:30
شب بی عشقی
تو شب بی عشقی من
واژه ها معنی ندارن
کاغذ من سفید بمون
اگه قلم ها بذارن
حسی نمونده بنویسم
از لحظه دلدادگی
یادته اون روزایی که
عشقت بودم به سادگی
نمیدونم چی شد که باز
جداییا پا پیش گذاشت
شاید اونی که باش بودم
منو تو قلبش نگذاشت
هر چی که هست حالا دیگه
بسم غمه دفتر من
همین دو واژه مونده از
روزخوب با هم شدن
ببخش اگه امضا شده
به اشک چشمونم ببخش
ازون همه خاطره ها
چشمات واسم شده یه نقش
هروز مرورش میکنم
تا یادت اینجا زنده شه
تو دلمی تو عشق من
فاصله هم کم نمیشه
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,158
Posted: 6 Apr 2014 16:31
هنوز یادم نرفته
هنوز یادم نرفته
اون سالیو که رفتی
فراموش کردی راحت
حرفایی که میگفتی
خیلی دوست میداشتم
اجازه هست تا بگم
عاشقت بودم اما
نذاشتی از عشق بگم
وقت کمه دوری تو
فاصلمون زیاده
رفتی و دیگه حالا
اشک امونت داده
به هرکی که ازت داشت
ادرسی یا نشونی
سپرده بودم بهم
بده تا تو بدونی
زنده ای تو خاطرم
هنوزم دوست دارم
تو بی وفایی تو عشق
دیگه شده باورم
تو اون دیار غربت
تو بی منی همیشه
ولی من بی قرارم
شبم سحر نمیشه
چیکار کنم با دوریت
که روزگاریه باش
تو سوختنا میسازم
بخواب به فکرم نباش
ای کاش نرفته بودی
کاشکی که پیشم بودی
کاش میشد بت بگم
چطورزدی ربودی
این دل بیمارتو
قلب هواخواهتو
چه جوری با نگاهی
اینجور شدم رام تو
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,159
Posted: 6 Apr 2014 16:32
رسوای عشق
روزی که عاشقت شدم
گفتم دیگه مال خودمه
تنها بودم تورو دیدم
اون موقع ها رو یادمه
نمیدیدم رسوایی رو
نبودن و تنهایی رو
حالا منم تنها و زار
نمی خواستم جدایی رو
بگو حالا چیکار کنم
با درد دوریت من هنوز
میخوای که جون بدم برات
مث یه عاشق سینه سوز
از بسکه گریه میکنم
چشام دیگه نمی بینه
بیا و مرهمم تو باش
نگو جدایی همینه
بیا و باز رحمی بکن
اصلا بیا فرار کنیم
توبگو با اینهمه غم
تو این شبا چیکار کنیم
اغوش من تورو میخواد
چشام به دنبال تو
نمیدونی چه حالیم
رو این لبام جای تو
نه به خدا نقشم که نیست
داغونتم بیا ببین
نزار که مردم ببینن
عاشقی رو که رو زمین
پرپر شده اون اینجوری
دلتنگته و از دوری
گریه میکنه بد جوری
گاهی میخنده زور زوری
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,160
Posted: 6 Apr 2014 16:32
بی هم صدایی
نمیدونی چقدر خستم
ازین بی هم صدایی ها
ازین که عشق من باشی
منم مجنون ترین تنها
آره حرفامو باور کن
توکه از غصه ها دوری
منم اون خسته از بودن
تو تکرار غم دوری
تو ای زیبا فقط یک بار
بیا بشنو به رسوایی
تموم حرفای مردی
که عشقش شد تماشایی
فقط یک بار بزار چشمات
مث آیینه واسم شه
گناهی نیست آخه این کار
میخوام این حسرتم کم شه
بیا تا باور بودن
با من همراه این شب شه
نمیخوام این نبودن رو
مث اشک روی این لب شه
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟