ارسالها: 6368
#211
Posted: 15 Jan 2014 16:23
حضـــور
شدی نقره داغ و شدی آسمونی
که باید به دستت بیارم یه روز
می گن زندگی آرزو داشتنه
منم زندگی ، آرزومه هنوز
تورو باید از من شنید از دلم
نباید جهان ، رو به تو وا بشه
فقط کافیه از تو نوری بیاد
همین کافیه ، برکه دریا بشه
واسه داشتنت مومنم تا هنوز
حضورت رو هر شب دعا می کنم
پلنگی ترین پنجه ی حسرتو
به ماهه نگاهه تو وا می کنم
تو غوغای خلوت ترین لحظه می
به هر زیر و بم با تو حاضر شدم
تو مرداد دلتنگیای منی
من از لمس دست تو شاعر شدم
من از حس بی تو شدن ... بگذریم
برای حضورت پر از وسوسه م
سه شنبه پر از حال تو می شم و ...
یه جمعه به دستای تو می رسم
واسه داشتنت مومنم تا هنوز
حضورت رو هر شب دعا می کنم
پلنگی ترین پنجه ی حسرتو
به ماهه نگاهه تو وا می کنم !
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#212
Posted: 15 Jan 2014 16:24
جـــنگ تن
تن تو مث سرزمین برام
که باید به سمتش قدم پیشه کرد
باید جنگو به جون خرید تا بشه
به اعماق پاک تنت ریشه کرد
باید دستمو بستو بی واهمه
به شلاق چشمای تو تن سپرد
باید پیرهنم بوی مردی بده
بشه از وجودت حواست رو برد
باید اول از قله های تنت
به هر نقطه از جسم تو خیره شد
تمامه حریمارو باید شکست
به اصلی ترین مرز تو چیره شد
می خوام سینه خیز از لبت رد بشم
جهانم همینجا همین وسعته
چقدر شب به رنگ تنت می خوره
واسه حمله شب بهترین فرصته
باید خشم شب زد به آغوش تو
که شاید بشه عشق فردارو دید
نفس هاتو باید گروگان گرفت
به هر جلوه ای از تن تو رسید
می خوام دست من را بره رو تنت
بگو زیر این سلطه حالت خوشه
شب این فرصتی رو که داده به ما
داره ما رو تو غرق هم می کشه
چقدر گرمه این نقطه از وسعتت
ارادت رو چشمت دیگه کم شده
تمامیت تو ... تو چنگ منه !
تمام منم با تو محرم شده
می خوام سینه خیز از لبت رد بشم
جهانم همینجا همین وسعته
چقدر شب به رنگ تنت می خوره
واسه حمله شب بهترین فرصته
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#213
Posted: 15 Jan 2014 16:26
ســـرباز
امروز قراره که بیام
دوباره تر شه خاطره م
شاید بیام و تا ابد
دیگه به هیچ جایی نرم
روزای سختمون گذشت
دوساله این روزو می خوام
تو تک تک ثانیه هام
بوی تو میده لحظه هام
با دل پر با گل سرخ ...
همین لباس ارتشی
موهام تراشیده شدن
ازم خجالت نکشی ؟
امروز پر از رهایی ام
پر از جنونه دیدنت
یه انتظار بی امون
واسه به من رسیدنت
چقدر شلوغه خونه تون
اون کیه می خنده برات ؟
چرا به اسم میگه تورو
چه نسبتی داره باهات
توره سفیده رو سرت
سیاهه روزگار من
اون کیه دس دادی باهاش ؟
حرف منو بهش نزن
دو ساله هرچی شعر می گم
رو پاکت سیگارمه
توره سفیده رو سرت
حکم طناب دارمه
الهی خوشبختت کنه
اونکه رو بخت من نشست
اصلا مهم نیس واسه تو
منو به زیر پا شکست
موهام تراشیده شدن
ازم خجالت نکشی
دارم میام ببینمت
... با این لباس ارتشی !!!
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#214
Posted: 15 Jan 2014 16:27
کودکان سرطانی
یه حسی بهم می گه این معجزه س
که تو روی تختت تو آرامشی
تورو می کشه صد دفعه این عذاب
تو این یاسو بی واهمه می کشی
هنوزم اتاقت پر از خلوته
هنوز وسعت دید تو پنجره س
نشستی رو این صندلی ... دلخوری
آخه زیر بارون واست خاطره س
می گی آینه بی مو نشونت می ده
حالا که شکستی یه لحظه بشین
برات آینه و روسری می خرم
حالا توی آینه خودت رو ببین
می خوام پر شم از حال دلگیره تو
باید از همین لحظه تنها بشم
شریکت بشم ... بسه این زندگی
شاید با حضور تو معنا بشم
نجابت ، سکوتت ، امیدت ، داره
صدامو به سمت خودت می بره
ترانه م رو هر کی شنیده ... ببین
داره آینه و روسری می خره
می گی آینه بی مو نشونت می ده
حالا که شکستی یه لحظه بشین
برات آینه و روسری می خرم
حالا توی آینه خودت رو ببین
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#215
Posted: 15 Jan 2014 16:28
یه نیمکت
یه خونه باورش سنگینه امشب
یه سیگار ، توی یک اتاق شخصی
یه فیلم فلسفی ، پایان مجهول
که نزدیک به اتفاق شخصی
اتاقی که تو قلبش شعر باشه
رو دیوارش یه چندتا پوستر مرد
و گم شم تو خودم اما یهلحظه
صدایی بگه شامت حاضر مرد
چقدر تلخه ، اتاقی سهم من نیست
جهانم هشت ساعت دور تا صبح
یه نیمکت ، تا سحر باید بشینم
و اینجا یک نفر ، مجبور تا صبح !!!
همین شب پرسه ها هم انتخابه
خیابون ، روی نیمکت ، آخرین مرد
من امشب تا همیشه بغض دارم
گرفته لحظه هامو ترس این درد
تو این تاریکی و سرما ... یه کافه
و من خورشیدو پاک از یاد بردم
من امشب شام هم ... غمگینه قصه
گرسنه م نیست ... خنجربس که خوردم
چقدر تلخه ، اتاقی سهم من نیست
جهانم هشت ساعت دور تا صبح
یه نیمکت ، تا سحر باید بشینم
و اینجا یک نفر مجبور تا صبح ...
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#216
Posted: 15 Jan 2014 16:29
خدا با توام ...
خدا با توام پس حواست کجاس ؟
یه کم دستتو روی شونه م بذار
بگم قهرم از اینهمه فاصله
بگم پس کجایی ؟ بهونه بیار
یه کم بچه شم با تو بازی کنم
ازهرچی بدون توئه بگذرم
بخندی برام دستاتو وا کنی
می خوام توی آغوش تو بپرم
بذار عشق تو تا وجودم بره
که این حادثه حس بی انتهاس
بگو که شنیدی ... همه حرفمو
خدا با توام پس حواست کجاس ؟
خدا با توام ... با منی ... خلوته
چقدر خوبه که از خیالت پرم
بگیری اگه از سرم سایه تو
تحمل ندارم ... زمین می خورم
یه شب دعوتم کن بیام آسمون
بگو مدتی رو کنارم بمون
صدا کن خدا اسم کوچیکمو
بگو شعر تازه نوشتی ... بخون
بذار عشق تو تا وجودم بره
که این حادثه حس بی انتهاس
بگو که شنیدی ... همه حرفمو
خدا با توام پس حواست کجاس ؟
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#217
Posted: 15 Jan 2014 17:44
سعید سروی ............. بیوگرافی ندارد.
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#218
Posted: 15 Jan 2014 17:44
چشمات
سگِ چشماتو دوس دارم
نبودن هاتو منحل کن
همه دلواپسی هامو
با یه لبخند ناب حل کن
تو دنیای منی عشقو
با چشمای تو فهمیدم
برای لمس آغوشت
باهر احساسی جنگیدم
باهرحسی که بِم می گفت
به دنیایِ تو بدبین شم
به چشمای تو وابستم
بایدکه بیشتر ازاین شم
منو باور کن از عشقت
یه دیوونم یه دیوونه
کنارم باشی هیچ دردی
توو این خونه نمی مونه
منو جذبِ خودت کردی
باچشمایی که سگ داره
بگیر دستامو محکم تر
دلم تنهات نمی ذاره
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#219
Posted: 15 Jan 2014 17:45
فقط
فقط میرم نمی دونم
کجای جاده بن بسته
تو یه جوری خلاصم کن
از این افکار وابسته
آخه وقتی که تو نیستی
فقط درگیر تشویشم
نه آرامش نه دلتنگی
فقط دیوونه تر میشم
بمون هرجای دنیایی
دلم سمت تو راهی شد
نبودت واسم این روزا
با یه لبخند تلافی شد
با لبخندت تو عکسی که
کنار آینه جا مونده
با چشمای نجیبی که
همه زخمامو پوشونده
تو رو دوس دارمو هرشب
تا مرزه بوسه هات می رم
برای این که برگردی
فقط بهونه می گیرم
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#220
Posted: 15 Jan 2014 17:46
دیوونه نیستم
هر بار که نزدیکت شدم
گفتی ازم دورشو برو
کجا برم بی معرفت؟؟؟
من انتخاب کردم تورو
دستامو می گیری ولی
یه حسرته بوسیدنم
از بس که سردی با دلم
با بودنت یخ می زنم
هر بار که وابستت شدم
دنیا خراب شد رو سرم
این بار بازی نیس ولی
از هرچی دارم می گذرم
گفتی برو می رم ولی
برگشتنم دست تو نیس
می رم از این جا بی خبر
اما نه با یه چشم خیس
می خندمو داد می زنم
اون که نمی مونه منم
دیوونه نیستم خودمو
به دیوونگی می زنم
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...