ارسالها: 14491
#381
Posted: 19 Jan 2014 09:12
شکلک
سلام ای کسی که چشماش با شکوه تر از غروبه
حالمو اگه بپرسی ، به دروغ میگم که خوبه
یاد اون روزا که دستام واسه دستات استوا بود
این روزا دستای خالیم ، بدتر از قطب جنوبه
خالی ان دقیقه هایی که بدونت بی عبورن
شادیام منظره هایی از یه حسّ سوت و کورن
این چشا جزیره بودن توی اقیانوس چشمات
ولی از وقتی که رفتی ماهیِ دریای شورن
غصه ی بی کسیامو وقت رفتنت می خوردی
محرمی پیدا نمی شد ؛ منو به خدا سپردی
خواستی مجنون داشته باشی ؛ ولی مجنون شدی لیلی
آخه تقصیر خودت بود ، دل بد کسیو بردی
دو تا شکلک که کشیدی ، گفتی اون تو ، گفتی من این ،
جای لبهاشون دو تا U (یو) ، کشیدی گفتی بخندین ،
رفتی و خبر نداری شکلک من غصه داره
یا لباش یه خط صافه ، یا یه منحنی به پایین
رو صدای قلب خسته م ، غما زیر و بم می ذارن
شبا سنگینی ِ یادت ، پلکامو رو هم می ذارن
به ترانه هام سپردم نذارن تنها بمونی
باز دلم راضی نمیشه ، میدونم که کم می ذارن
گفتی هیچ جا جا نداری ؛ عزیزم بین کلامت !
این دل تنگ و کوچیکو بپذیر ، زدم به نامت
چرا آفتابی نمی شی ؟! نکنه از این می ترسی
قلب من تو رو می بینه ، وایمیسه به احترامت !
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#382
Posted: 19 Jan 2014 09:12
نذر
وقتی که تو نمی خندی ، نفس ترانه بنده
آسمون مسیر اوجو رو کبوترا می بنده
تیکه تیکه های مهتاب ، روی دست شب میمونه
ثانیه گردونِ ساعت ، از همه عقب می مونه
وقتی که تو نمی خندی ، نور تُو پنجره می میره
چلچله تموم روزو ، روزه ی سکوت می گیره
خونه متروکه و خالی ، قاب عکسا نگرونن
غنچه ها عزا می گیرن ، میدونن تنها می مونن
آینه رو دوره میگیره غبار و اون می گه تسلیم
انگاری خدا بهارو برمی داره از تُو تقویم
وقتی که تو نمی خندی ، یه چیزی کمه تُو دنیا
قلبم از نفس می افته ، طعم کابوس میده رویا
سایه خورشیدو میدزده ، شب ستاره کم میاره
دیگه حتی یه فرشته رو زمین پا نمی ذاره
تو رو جون یاس و پیچک گره ی اخماتو وا کن
چشای دلنازُکم هیچ ، رحمی به اقاقیا کن
لب من نذر کرده لبهات اگه باز به خنده وا شه
تا ابد زائرترین تُو صحن لبخند تو باشه
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#383
Posted: 19 Jan 2014 09:13
خندت
میخام دیوونه شم با یادِ خندت
به جون ِ بغض من افتاده خندت
شبیه ِ حَل شدن تُو متن رویاست
بهم احساس خوبی داده خندت
حسِ لم دادن ِ تُو بستر ِ شوق
مث برف بازی تُو مرداد ِ خندت
میشه تا عمق لذّت رفت و برگشت
فقط با یه بلیطِ ساده ، خندت
یه دستی داره تُو نقضِ سکوتم
طنین ِ نازکِ بیدادِ خندت
قفس یک قصر خوشبختیه وقتی
یه زندون باشه با ابعاد خندت
ازت دورم ولی دلتنگ ِ چشمام
خیال ِ دیدنش آزادِ خنده ت؟!
بخند تا روزهای خوب عمرم
مساوی باشه با تعداد ِ خندت
یهو دنیا واسم زیباترین شد !
گمونم اتفاق افتاده خندت
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#384
Posted: 19 Jan 2014 09:14
بهشت
دنیای من کوچیکه ، امّا شاده
دلخوشیاش کمه ، ولی زیاده !
گوشه ی یه دهکده ی دورِ دور
یه خونه ساختم آجراش جنس نور
یه خونه که پنجره هاش رو به باغ
بازه حتی تُو اوج ظهرای داغ
خونه ی من پرده هاش از حریره
خورشیدُ صُب به صُب بغل میگیره
پرستوا تُو سقف خونه ی من
لونه ی خوشبختیشونو میسازن
تُو باغ خونه م پُرِ عطر یاسه
اینجا خزون یه فصل ناشناسه
گُلا منو تُو جشنشون را می دن
به لحظه هام فرصت رؤیا می دن
صدای بلبلا یه سِحر نابه
جاری تر از طرح خوشه یه خوابه
پامو به اون چشمه ی سرد می سپارم
به آب دارم انگاری درد می سپارم
تنگ غروب یه صندلی تُو اِیوون
منتظر منه ، من ِ پریشون
تا که غروبو بپاشه تُو چشمام
یادم بره تُو این بهشت چه تنهام
میخاد منو گره بده به مهتاب
یسپاردم دست حریر یک خواب
شیوع شب اینجاها رؤیاییه
موج سکوتش چه تماشاییه
سقفِ ستاره رو سرم می چرخه
شب پره ای دور و برم می چرخه
شب ، تشک نرم غزل زیرِ پام
ترانه لالایی میگه رو لبهام
صب که میشه من پُر لمس نورم
روحمو تُو برکه ی شُکر می شورم
قشنگتر از قشنگترین آرزوم
بازم نشسته این بهشت ، روبروم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#385
Posted: 19 Jan 2014 09:14
جنگ
ون دو تا چشمای معصوم ، دوباره کُن فَیَکون کرد !
این دلِ وحشیو رام ِ دو تا قطره کهکشون کرد
دو تا مخملیه نایاب ، توی صورتت نشسته
حیرونم از چیه طرحش ، قانون ِ رنگو شکسته
زیر آرامش ِ پلکات ، یه آتیش بازیِ محضه
من دلم انبار باروت ، یه جرقه و یه لحظه ...
تو می خندی ، اون دوتا مست ، بیخود از خودن ، می رقصن
زیر ابروهای تیزی که حالا راهمو بستن
یه سپاه قشنگی داری ، اون دو تا ... – سردار ِ نازن !!
یه قشون دل دارم و عقل ؛ چه جوری بهت نبازن؟!
ابروهات تُو همه یعنی ، این یه آرایشه جنگه ؟!!
واسه دیوونگی کردن ، میدونی دلم چه تنگه؟؟!
اون دو تا مُهره ی جادو ، توی شطرنج نگاته
که دلم حریف نمی شه ، که چشام همیشه ماته
معرکه یعنی دو چشمات ، معرکه یعنی سکوتم
یعنی این جنگو بذاری ، واسه وقتی روبروتم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#386
Posted: 19 Jan 2014 09:15
قاب عکس
باهام حرف بزن ، حرف ، که کم داری از من
که کم دارم از تو ؛ تو بیزاری از من ؟!
نه جادو ، نه آهنگ ، نه واژه ، نه غوغا
چه کرده سکوتت که تب کرده رؤیا ؟
باهام حرف بزن ، حرف ، سکوت تو مرگه
عطش داره گلبرگ ، تو چشمات تگرگه
سکون ِ سکوت ِ تو رنج صدامه
نگو اعتصابِ لبت انتقامه
باهام حرف بزن ، حرف ، که لهجه ت حریره
صدام کن دوباره ، که بارون بگیره
نه شوری ، نه عشقی ، مث حسّ قبره
و وِردِ نگاهِ تو تزریق صبره
کی میخونه من رو ، صمیمی تر از تو ؟
چی رو مرز لبهات ، قــُرق کرده حرفو ؟!
باهام حرف بزن ، حرف ، تموم میشه تکرار
تو عشق منی یا ... یه قابی رو دیوار ؟!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#387
Posted: 19 Jan 2014 09:16
انتقام
چرا انگشتت می لزره ؟ تو که تردیدی نداشتی
تو تموم زندگیتو ، واسه این لحظه گذاشتی
چرا خیره ای به چشمام ؟ دنبال چیزی می گردی؟!
وقت گریه کردنت نیست ؛ تو یه عمرو گریه کردی
این تموم نفرتِ تو ، این همون بغض گلوته
کسی که میخای نبخشیش ، آره ؛ حالا روبروته
این همون اوج سرابه ، که تــــُو باورت نشسته
با حریرِ سنگیه وهم ، قاب ِ رویاتو شکسته
این همونه که یه روزی پرسه زد توی حواست
جای خنجراش هنوز هست ، رو رگای التماست
این همون گُرگه که گفتی ، لباس مجنونو تن کرد
قلبِ لیلیشو دریدو – تُو خرابه هاش وطن کرد
منو نسپار به خدا که ، گناهم توبه نداره
واسه آرامش قلبت ، انتقام چاره ی کاره
دیگه معطل چی هستی ؟ این من و تو و یه لحظه
ماشه رو بِکِش غریبه ، چرا انگشتت می لرزه؟
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#388
Posted: 19 Jan 2014 09:17
تصادف
یه تصادف جــــدایی ؛ باز یه اورژانســــــی ِ تقدیر
این یکــی کارش تموم بود اگه با یه ذره تأخیر ...
*******
تو سرش خاطره پخشه ، عینهو یه فیــلم صـــــامت
هیچکسی دوروبرش نیست جــز گذشـته های ساکت
معـــجزه ست که زنده مونده ، زیر جـــــراحی یادت
توی شُکّــه از جــــــدایی ، هـــــنوزم خیلی میخادت
بخــــــیه های بی تفاوت ، جای زخــم حــرف مردم
پانسمــــان کردن اشکاش! ؛ بستری – بخـش ترحّم
چهـــــره ی بی حالــــتی که خیره به سقف ِ نگـاهه
یه قــــط-ع- نخاعی ِ عشق ؛ یه فـلج رو تخـت آهه
حتی لبخندای جعلیش ، یه ذره شبـــیه اصـل نیست
به تن لـَــــــش ِ امیدش ، سِـرُمِ زندگی وصل نیست
باز یه فــــــــــریاد کُــــــشنده که روی لباش بیداره
باز دیازپام سکوت و چشـــــــمایی که بیـــــــقراره
نبضــی که گرفتنــــی نیست ، قلـــبی که لگد پرونه
تزریق مورفــین ِ صبر و دردی که رو به جــــنونه
گـُلای صــورتی ِ خشک ، چشمای یخ زده ی مات
سینه ای که تنگه از درد ، یه جسد ، یه بی ملاقات
یه غــــرورِ گچ گرفته ، روح مجروحـــی که زرده
کسی که زیرش گــــــرفتی ، بدجــوری هواتو کرده
برگ ترخیص علاقــــــه ش ، تـوی دستای تظـاهر
برمیگرده ؛ به نــــــبودن ، روی ویلـــــچر تنفــــر
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#389
Posted: 19 Jan 2014 09:19
دوسط دارم!
دوسِط دارم با – ت ِ ی ِ دسته دار تا
تِـــــشو بکوبم تـــُــو سر حســـودا
دوسِت دارم خیـــــلی زیاد ، همیـــشه
بگم چقــــــــدر که باورت نمــــــیشه
دوســـــت دارم نه معمـــولی نه ساده
عجــــــیب تر از این کســـی دل نـداده
دوسِت دارم با ســـــین تـــــیز سوزن
تا بدخـــوا مَــدخواهات همه بسوزن!!
دوسِت دارم بیشتر از عشـــق مجنون
مـــــث از اینــــجا تـــا تــه آسمــــون
دوسِت دارم با طعــــم بــــــی قــراری
واســت میمــــــیرم اگــه تو بــذاری!!
دوصِت دارم گاهی با س ِ مثل صــــاد
به کسی چه ؟ من دلم اینـجور میخاد!!
دوسِت دارم بـه رنــــگ مهــــــربونیت
حتی شـــــیرین تر از شـــیرین زبونیت
دوسِت دارم پنـهــــــونی ، بــی مـــجوز!
دیــــــوونه وار – البـته تــُـــو پرانـــــــتز
دوثِت دارم مـــن – با سه ی ِ سه نقطـــه
اینـــــــم یه جـــــــوره ، اتفــــــــاق میفته
حتــــــی اگـه دنیا بـــــــــــیاد به آخـــــــر
دوسِــــــت دارم از خودتــــم قشنگـــــــتر
دوسِت دارم مثل خـــــودت بیسـت ِ بیست
مـــــث ماها گشــــتم نبود ، نگــرد نیست
پایان
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#390
Posted: 20 Jan 2014 06:16
ترانه سرا
حمیده السادات غفوریان *****بیو گرافی خاصی ندارد
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟