ارسالها: 14491
#731
Posted: 17 Feb 2014 15:39
تنها ترین
با رفتن تو شب نزدیک پنجره
بغضی شکسته در پژواک حنجره
امشب تو رفتی و از من جدا شدی
آغاز راه این شب گریه ها شدی
تنها ترین منم گیتار می زنم
بردی زیاد من شبهای روشنم
یاد نگاه تو همراه هر شبم
اسم تو صبح این چشمان در شبم
دوری برای من مرگ ترانه ها
پایان زندگی با عاشقانه ها
تنها ترین منم گیتار می زنم
بردی ز یاد من شبهای روشنم
هرشب تو ماه من خورشید زندگی
از من جدا شدی رفتی به سادگی
ای مریم نجیب معصوم و پاک من
با رفتنت زدی من را به خاک من
تنها ترین منم گیتار میزنم
بردی ز یاد من شب های روشنم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#732
Posted: 17 Feb 2014 15:39
رویای عاشقی
با من بیا به عشق تا فصل پرزدن
تا لحظه های ناب تا آشیان من
با من بیا بریم اونجا که آسمون
سقف ستاره هاش باشه پناهمون
با رنگ عاشقی صبحو صدا کنیم
بغض همیشه رو فردا رها کنیم
با این ترانه ها احساس نو شدن
پایان فصل غم آغاز راه من
عطر وجود تو میلاد رازقی
من باتو غرق این رویای عاشقی
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#733
Posted: 17 Feb 2014 15:43
یه روز تو بر می گردی
یه روز تو بر می گردی که من نفس ندارم
که بال پر گشودن از این قفس ندارم
یه روز تو برمیگردی یه روز که خیلی دیره
یه روز که نازنینم دلم داره می میره
یه روزی بر می گردی که آسمون سیاهه
پرنده ی دل من همیشه بی پناهه
من از تو می نویسم یه روز میای دوباره
یه روز که زنده بودن بهونه ای نداره
یه روزی بر میگردی همیشه مهربونم
ولی تو آسمونت نمیتونم بمونم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#734
Posted: 17 Feb 2014 15:45
تو را نمی خواهد او
نگاه تنهای من تورا نمی خواهد او
به شهر خاموش من دگر نمی آید او
تمام درها دگر به روی من بسته شد
که نازنینم ازاین دیارشب خسته شد
کجای دنیا دگر می آید آن مهربان
ز ماه رویای او کجا رسد ارمغان
من از همان لحظه ها به شعر واندیشه ام
نوشته بودم که او به غم زند ریشه ام
سپرده بودم به او تمام احساس خود
به پیله ماندم ولی همیشه پروانه شد
قسم به هستی که او همیشه در یاد من
طنین شیرین او صدای فرهاد من
نفس اگرماند ومن به او رساندم سخن
ز دوش من می رود گران ترین حرف من
که ماه من لحظه ای به من ندادی زمان
که باتو روشن شود هزارویک آسمان
پایان
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#735
Posted: 20 Feb 2014 15:52
ترانه های ازشمیم زمانی
بیو گرافی خاصی ندارد
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#736
Posted: 20 Feb 2014 15:54
پا فشاری
درس{ت} وقتی دستاتو وا می کنی
به قدر یه آغوشه دنیای من
سفر بهترین راهِ بی مقصده
نریز اشکاتو پشت پاهای من
همو می پرستیم هنوزم ولی
خدایی نکرده، دوتا بت شدیم
نه دعوا نه حرفی نه حتی یه اخم
فقط هردومون بی تفاوت شدیم
واسه موندنم گریه زاری نکن
رو برگشتنم پافشاری نکن
واسه هردومون رفتنم بهتره
عذابم نده؛ بی قراری نکن!
نمی خوام بمونم که عمری فقط
به بودن کنار هم عادت کنیم
نمی خوام تظاهر کنیم عاشقیم
که فردا یکیمون خیانت کنیم
باید خاطراتو فراموش کرد
باید بعد من عشق کم رنگ شه
نباید خیالم عذابت بده
نباید بذاری دلت تنگ شه...
واسه موندنم گریه زاری نکن
رو برگشتنم پافشاری نکن
واسه هردومون رفتنم بهتره
عذابم نده؛ بی قراری نکن!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#737
Posted: 20 Feb 2014 16:07
عیدی
عید امسال شاید،
دیگه بی تو سر نشه
یا تو از را{ه} برسی
یا شبم سحر نشه
عید امسال شاید
ماهی مون جون بگیره
سبزه ها خشک نشن
اگه بارون بگیره...
هر سال این لحظه دعام
دیدنت بوده فقط
بی تو جون دادیم و
نرسیدیم ته خط
چی میشه تحویل سال
سرِ سفره مون باشی؟
خیلی می گیره دلت
وقتی آسمون باشی
توی هف{ت} سین صدام
سادگی دیده دلت
من اگه تاریکم،
تو که خورشیده دلت
آسمون بی خورشید
مگه معنی داره؟؟
رو سرم بدون تو
سقف نیست؛ آواره!
هر سال این لحظه دعام
دیدنت بوده فقط
بی تو جون دادیم و
نرسیدیم ته خط
وقتی درد من تویی،
درمون از کی بگیرم؟
امسال از خدا می خوام
تو رو عیدی بگیرم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#738
Posted: 20 Feb 2014 22:02
کافه های بی رمق
شبای این شهرو، از غربتت کم کن
توو چشمای خیست، قهوه برام دم کن
اونقدر تلخی که، با قندونا قهری
تو که شلوغ ترین، کافه ی این شهری
موهات یه دسته گله، رو میزگرد تنت
شونَت یه کاناپه س، بدون پیرهنت
میشه شب از یادم، کم و زیاد بره
میشه سرِ یه میز، دنیا به باد بره
توو کافه های بی رمق، چشایی که مونده به در
هوای دم کرده ی شهر، خیابونای در به در
منو ببر منو ببر به جایی که دلت می خواد
به جایی که سایه هامون دنبال پاهامون نیاد
میزا که خالی شن، تو تلخ تر می شی
اونقدر می خوامت، که با خبر می شی
حساب این میزو، بذار به پای خودم
دارم ترانه می گم، خودم برای خودم
تو کافه ای بودی، درست توو دلِ شهر
چقد بده باشی، تموم مشکلِ شهر
چشات یه قهوه س که، سرد وترک خورده،
میدونه این کافه، چند سالیه مُرده...!
توو کافه های بی رمق، چشایی که مونده به در
هوای دم کرده ی شهر، خیابونای در به در
منو ببر منو ببر به جایی که دلت می خواد
به جایی که سایه هامون دنبال پاهامون نیاد
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#739
Posted: 20 Feb 2014 22:08
ترانه ای واگذار شده به ناصر چراغی عزیز
درست بعد چند ساعتی انتظار
تو میشینی روی همین صندلی
یکم از ترافیک تهرون میگی
تو بدقولیاتم قشنگه ولی!
همیشه همین که به من میرسی
واسه رفتنت پا به پا می کنی
یه بارم که حال دو تامون خوشه
تو هی ساعتت رو نگا می کنی!
میگی من نباشم زمین میخوری
فقط وقتی هستم نفس می کشی
ولی وقتی دستم برات رو بشه
میدونم چقد ساده پس می کشی
تو چشمای من زل نزن لعنتی!
نباید از این حس خبردار شی
درا رو می بندم که جایی نری
درا رو میبندم که تکرار شی...
همیشه همین که به من میرسی
واسه رفتنت پا به پا می کنی
یه بارم که حال دو تامون خوشه
تو هی ساعتت رو نگا می کنی!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#740
Posted: 20 Feb 2014 22:09
به دریا زدی...
به دریا زدی دردو فهمیده باشی
نه اینکه فقط ساحلو دیده باشی
واست حال و روزم مهم نیس میدونم
فقط میگی: ((خوبی؟!)) که پرسیده باشی!
خودت رو نذار جای اون صخره ای که
همه زندگیشو به موجا سپرده
همه دل به دریا زدن حرفشونه
ولی جون سالم کسی در نبرده!
غرورم مثه ماهیایی که مُردن،
غرورم مثه زندگیم روی آبه
غرورم با تو دشمن خونیه پس،
بذار ماهی رو موج دریا بخوابه
بخوابه تب و تاب این جزر و مدّا
تو موهاتو رو زخم دریا ببندی
به بغضی که راه گلومو گرفته،
به دریا و دردای دنیا بخندی...!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟