ارسالها: 8724
#141
Posted: 1 Jun 2012 20:36
حکم مرگ ما خواننده: داریوش d2 درحمایت از شاهین نجفی و آزادی بیان ما همه مرتدیم VIDEO
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را *ای عشق* ***M***
ارسالها: 8724
#142
Posted: 1 Jun 2012 20:56
بازداشت زینب جعفرزاده افشار دانشجوی ترم آخر دانشگاه تربیت مدرس کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: در پی انتشار آهنگ اخیر شاهین نجفی با عنوان «آی نقی» و واکنش بسیاری از موافقان و مخالفان این ترانه، زینب جعفرزاده، دانشجوی دانشگاه تربیت مدرس تهران روز چهارشنبه بازداشت شد. به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، خانم جعفرزاده افشار، صبح روز چهارشنبه سوم خردادماه و توسط ماموران ناشناس، در محل خوابگاه خود در خیابان علامه طباطبایی واقع در منطقه سعادت آباد تهران بازداشت شده است. بر اساس اظهارات نزدیکان زینب جعفرزاده افشار، این دانشجوی ترم آخر زبان شناسی دانشگاه تربیت مدرس تهران پس از بازداشت به انفرادی بند وزارت اطلاعات (209) زندان اوین تهران منتقل شده و به دلیل حمایت از شاهین نجفی و به اتهام «توهین به مقدسات» تحت بازجویی قرار دارد. همچنین دیگر گزارش ها از بازداشت تعداد دیگری از شهروندان طی هفته گذشته با دلایل و اتهامات مشابه حکایت دارد. لازم به ذکر است که انتشار آهنگ «آی نقی» به خوانندگی شاهین نجفی خواننده و ترانه سرای ایرانی مقیم آلمان، واکنش های بسیاری را از سوی موافقان و مخالفان این ترانه در پی داشت که حتی منجر به صدور فتوای قتل توسط تعدادی از مراجع و تعیین جایزه نقدی برای کشتن این خواننده رپ ایرانی از سوی محافل تندروی مذهبی جمهوری اسلامی گردید.
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را *ای عشق* ***M***
ارسالها: 3194
#143
Posted: 1 Jun 2012 22:27
حاجی ما آخر خطیم VIDEO
دلم می خواست زمان را به عقب باز می گرداندم… نه برای اینکه آنهایی که رفتند را باز گردانم… برای اینکه نگذارم آنها بیایند…!
ویرایش شده توسط: nazaninsexyy
ارسالها: 593
#144
Posted: 2 Jun 2012 09:22
آقا به چند زبون زنده ی دنیا باید بگیم؟؟؟ ما شررریم we are evil wir sind böse nous sommes mal Vi är onda vi er onde que son malos Мы зло نحن شر մենք չարիք
You know what don't be killed? an Original VAMPIRE
" به وسعتت جهانمو ، «شکنجه زار» میکنم "
ارسالها: 593
#145
Posted: 4 Jun 2012 11:11
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای و شاعری که حکمش ارتداد است ایستاده مردن سریع دانلود کنید و بغض ها رو بشکنید http://www.bargmusic.com/1769-Shahin-Najafi---Istade-Mordan
You know what don't be killed? an Original VAMPIRE
" به وسعتت جهانمو ، «شکنجه زار» میکنم "
ارسالها: 593
#146
Posted: 4 Jun 2012 11:17
ترجمه فارسی مصاحبه ی شاهین نجفی با مجله ی اشپیگل ------------------------------------------------------------------------------------- اشپیگل : آقای نجفی شما حالا نزدیک به 3 هفته است که پنهان شده اید. با زندگی روزمره چه می کنید ؟ نجفی : من میخونم ، مینویسم ، گیتارم رو با خودم دارم. من به تهدید اصلا فکر نمیکنم. اشپیگل : آیا کسی شما رو ملاقات کرده ؟ نجفی : نه ، هیچکس. فقط مدیر برنامه هام و آقای Wallraff. اشپیگل : شما در آلمان ازدواج کردید. برخورد خانواده شما با این شرایط چه بود ؟ نجفی : دشواره ، ترجیح میدم بیشتر در این مورد حرف نزدم. اشپیگل : آیا با خانواده تان در ایران تماسی گرفته اید ؟ نجفی : با چند تا از دوستانم تماس داشتم. اونها مشکلی خاصی نداشتن. مادر من قضیه رو فهمیده، اون خیلی پیره. اشپیگل : پدر شما چه کار کرده است ؟ نجفی : پدر من وقتی 5 سالم بود مرد. اون برای پلیس کار میکرد. اشپیگل : کجا بزرگ شدید ؟ نجفی : در بندر انزلی ، شهری در شمال ایران.من یه فروشگاه سازهای موسیقی بین سالهای 2000 تا 2004 داشتم و بعدش ایران رو ترک کردم. اشپیگل : چگونه وارد عرصه موسیقی شدید ؟ نجفی : من برای تبدیل شدن به یه قاری حرفه ای قرآن آموزش میدیدم. از سن 14 تا 18 سالگی.این درگیری باعث شد من هارمونی زبان عربی، تکنیک تنفس و تمام چیزهایی که لازم بود رو یاد بگیرم و البته این مسئله مطالعه قرآن رو هم برام پیش آورد. اشپیگل : شما شیفته ی این شده بودید ؟ نجفی : من آدم بسیار مومنی بودم تا اینکه یکروز قرآن رو با صدای یک مصری در مسجد شنیدم. این موسیقی عمیقا منو به خودش فرو برد و اشکم رو جاری میکرد.یه پسر بچه ای اونجا بود ازش پرسیدم این چه موسیقی هست و اون به من گفت.طول نکشید که که من دوباره به چنین موردی خوردم.اون در جنوب آلمان زندگی میکرد،گیتار میزد و پینک فلوید گوش میکرد.من دریافتم که علاقه و اشتیاقم به خوندن قرآن مسیری است که به پایان خودش رسیده. اشپیگل : پس شما برای مطالعه به دانشگاه رفتید. نجفی : بله ، جامعه شناسی. البته من درسم رو تموم نکردم. در درجه اول بخاطر اینکه اون جامعه شناسی اسلامی بود و من نمیتونستم از دگماتیسم ( اصول فلسفی ) اونجا چیزی بگم. این یه علم نبود ، طوری که در غرب هست. بعدش منو از دانشگاه اخراج کردن پس من تصمیم گرفتم برم ارتش، جایی که من ایمان و اعتقادم رو از دست دادم. اشپیگل : چه اتفاقی افتاد ؟ نجفی : تا اون موقع من یک جوان آرمانگرا بودم ، در جهان شعر و اندیشه زندگی میکردم.من فکر میکردم زندگی همه چیز در مورد هنر و فلسفه بود.در ارتش بود که ناگهان زندگی واقعی رو پیدا کردم. اشپیگل : شوک واقعیت ؟ نجفی : کاملا ، تقریبا تمام سربازان هم دوره من از کلاسهای پایین تر اومده بودن. من برای اولین بار آدمایی رو دیدم که تلاش میکردن تا زنده بمونن و هیچ چیزی نداشتن.داستان اینطور افراد تکان دهنده بود. بعضی از اونها مجبور بودن برای مقابله با مواد مخدر بجنگن و بعضی هم مجبور بودن تو این راه همسر خودشون رو بفروشن. اشپیگل : چه زمانی بود ؟ نجفی : در سال 1999. سربازی من 21 ماه طول کشید. خانواده من فکر میکردن وقتی برم سربازی کمی معقول تر و آروم تر میشم اما من همیشه در هر چیزی که انجام میدادم افراطی بودم چه به عنوان یه آدم معتقد و مومن و چه به اصطلاح نا باور .وقتی از سربازی برگشتم بیشتر از همیشه فهمیدم که چقدر بی عدالتی در ایران وجود داره . گفتن این بی عدالتی مهمترین چیز برای فقرایی بود که از عدالت اجتماعی برخوردار نبودن. اشپیگل : چرا ایران رو ترک کردی ؟ نجفی : بعد از سربازی من با گروهی مشغول کار در سبک موسیقی پاپ غربی شدم ، ولی اولش ما فقط با آلات موسیقی کار میکردیم چون مشکلی رو برای ما مقابل مسئولین پیش نمیاوردن.پس من در گروهی بودم که آهنگهایی از Gypsy Kings رو میخوند که اونها هم ممنوع نشده بود و به این طریق اجازه کار داشتیم. اما با شروع سال 2003 من اولین آهنگ خودم رو نوشتم و خوندم. و به سرعت سرویسهای اطلاعاتی رو پشت خودم دیدم.در نوامبر 2004 من آخرین کنسرتم رو اجرا کردم و از طریق ترکیه به آلمان فرار کردم.چون من به 3 سال زندان و 100 ضربه شلاق برای یکی از آهنگام محکوم شده بودم. اشپیگل : چرا آلمان ؟ نجفی : این برگرفته از علاقه ی اولیه من به ادبیات و فلسفه آلمان بود.به عبارت دیگه فرهنگ نزدیک آلمان هم بود و اینکه ایرانی های تبعیدی زیادی هم در آلمان زندگی کرده بودند. اشپیگل : این برای یک هنرمند آسان نیست که در تبعید زندگی کند. شما مخاطبان قدیمی خود را از دست داده اید و حالا مخاطبان جدید هم نمی شناسید. نجفی : من تفننی کارم رو شروع کردم و آخرش به رپ رسیدم.من واقعا موسیقی هیپ هاپ رو دوست نداشتم، مبتذله و فرهنگ پایینی توش هست، مخصوصا رپرهای گانگستری چیزی من اصلا ازشون خوشم نمیاد. اما در همین حال ، رپ یه زبان ساده، مستقیم و کلامی قوی هست. اشپیگل : پس نباید برای شما واکنش ها به آهنگ نقی خیلی سورپرایز کننده باشه، جایی که شما یه امام رو که برای شیعیان بزرگ و مقدس هست به پرده بکارت، فساد و سکس قسم می دهید. کاور آهنگ گنبد مسجد را به شکل یک پستان نشان می دهد و بالای آن یک پرچم رنگارنگ در حال وزش است.شما از این بیشتر نمی توانستید تحریک آمیز تر باشید. نجفی : برای من کاملا روشن بود که رژیم رو تحریک میکنه. این کاور در میان چیزهای دیگر، اشاره به ازدواج موقت در ایران دارد که توسط ملاها گاهی حتی برای چند ساعت صورت میگیرد و منبع درآمدی برای آنها حساب می شود. و پرچمی که بر فراز گنبد قرار گرفته نمادی از مجازات مرگ برای هم جنسگرایان است که در لباس دین توسط رژیم انجام می شود. با این وجود واکنشی شدید تر از این انتظار نمی رفت. اشپیگل : اینجا در شعر شما بذله گویی هایی هم دیده می شود. نجفی : بله ، من طنز پرداز هم هستم و قدرت هم طنز رو دوست نداره. اشپیگل : با این حساب سلمان رشدی هم میتوان یک طنز پرداز نام برد. نجفی : بنیادگرایان نمی تونند شوخی و طنز رو قبول کنن. همیشه. اونها میخوان ما اطاعت کورکورانه کنیم،طوطی وار هر چیزی که اونا میخوان رو انجام بدیم و محذورات اونا رو قبول کنیم. اشپیگل : در آهنگ نقی شما عکسی از ایران را در قالب یک جامعه کاملا فاسد کشیده اید. نجفی : و اینکه چطوریه. یه مثال: با توجه به حجاب چند چیز برای زنها در صورتشون باقی میمونه که خیلی مهمه. مثلا ابروها: حتی یه دختر کم سن و سال هم ابروهای خودش رو تاتو میکنه. در این کشور حوزه های خصوصی و دولتی کاملا از هم جدا هستن.هیچ چیزی در ملاء عام مجاز نیست در صورتی که همه چیز پشت درهای بسته مجاز هست. اشپیگل : مردم آهنگهای شما رو کجا گوش میدن ؟ نجفی : البته در خفاء . اشپیگل : پس چگونه آهنگهای خود را در ایران عرضه می کنید ؟ نجفی : زمانی که یه آلبوم جدید منتشر میشه شما میتونید همه جا اونو از طریق اینترنت بخرید به جزء ایران. به همین علت ما به مردم پیشنهاد میدیم که آهنگها رو از طریق وبسایت ها آزادانه دانلود کنن. مردم میتونن آهنگها رو روی موبایل هاشون گوش بدن. اشپیگل : آیت های بزرگ ایران بیشتر مسن و سالخورده هستند، در صورتی که بیشتر جمعیت کشور ایران را جوانان تشکیل می دهند. آیا درگیری با شما درگیری با نسل جوان است ؟ نجفی : در نگاه اول بنظر همینطوره. به اعتقاد من، هر چند آیت های بزرگ مورد استفاده هم قرار میگیرن. اینجا تعداد زیادی پیرمرد وجود داره که زندگی کردن رو فراموش کردن و آرمانها، منافع و آرزوهای جوانان ایرانی رو لمس نمیکنن. من شرط میبندم که آنها هرگز آهنگ منو نشنیدن، اونها فقط کلاسهای درسشون و جایی که آموزش میدن رو میشناسن. من در مورد چیزی دارم حرف میزنم که میدونم. من خودم وقتی جوان بودم اونجا بودم. من به سخنرانی ها گوش دادم، به آیت الله مکارم شیرازی ... اشپیگل : کسی که برای اولین بار فتوایی با اسم شما رو صادر کرد. نجفی : بله ، کسی که وقتی من نوجوان بودم به سخنانش گوش میدادم ! اشپیگل : کسی که به نظر شما به عنوان یه آیت الله بزرگ مورد استفاده قرار میگیره ؟ نجفی : درک ایران به این سادگی نیست. هر چند این نوعی از حکومت استبدادی حساب میشه اما اونها مرکز کنترل نیستن. اینجا نیروهای زیادی به صورت موازی دارن کار میکنن، ارتش، وزارت اطلاعات، سپاه پاسداران، روحانیت و دولت. همه ی اونها یه ترس مشترک رو در دل جوانان ایرانی کاشتن.این کاملا مشخصه که چرا اونها از من تصویر یه دشمن رو ساختن. کنترل از راه دور ! این ایده ای هست که اونها توجه ها رو از بسیاری از فعالان حقوق بشر، روشنفکران، نویسندگان،خوانندگان و ... دور کنن و به زندان بندازن. اشپیگل : در سیاست به چه چیزی اعتقاد دارید ؟ نجفی : من به آزادی معتقدم، من به جهانی بدون مرز معتقدم. اما این ایده آل هست، پس از نظر علمی من به یه دولت سکولار که در اون مذهب نقش کوچیکی رو داره اعتقاد دارم.در دسته بندی های غربی، من احتمالا Social Democratic Pragmatist رو با گرایش آنارشیستی میخوام.به نظر من مهمترین عنصر دموکراسی، حمایت از اقلیت هاست. اشپیگل : آیا یک فتوا میتواند تجدید نظر شود ؟ نجفی : این هرگز قبلا اتفاق نیفتاده. آیت الله های بزرگ باور دارن که اونها حقیقت مطلق رو در اختیار دارن و به همین خاطر از خطا به دور هستن. اشپیگل : آیت الله امجد که هم اکنون در تبعید زندگی میکند این حکم فتوا علیه شما را محکوم کرده اند.آیا شما متحدی فراتر از طرفداران خود دارید ؟ نجفی : اینجا هزاران نفر از اونها وجود دارن که بر روی اینترنت حرف میزنن و منو تشویق میکنن که تسلیم نشم. اشپیگل : آیا شما وحشتی ندارید که باید مدتی طولانی را به صورت مخفی زندگی کنید ؟ نجفی : بله ، البته. من یه موزیسین هستم و باید کارم رو بکنم.من نمیتونم تسلیم بشم. من حتی شجاع تر شدم.ما میدونیم که تعداد زیادی دشمن داریم.نه تنها در ایران.اما این مهم نیست. آینده متعلق به ماست.من فکر میکنم که هنر یک نیرویی هست که میتونه دنیا رو تغییر بده. اشپیگل : این سخنان عالی هستند. نجفی : شب گذشته من یه ویدئو رو در اینترنت دیدم. دو تا مردی که نقاب زده بودند منو تهدید میکردن، به زبان فارسی اما با لهجه افغانی. اونها سوال میکردن. چرا تو به اعتقادات ما توهین کردی؟ ما پیدات می کنیم. مهم نیست کجا پنهان شدی، هیچ کجا امنیت نداری. و بعدش اونها به آلمانی صحبت کردن. شاید اونها در آلمان زندگی میکنن یا اینجا بزرگ شدن.من باید چیکار کنم ؟ تسلیم بشم؟ اظهار پشیمانی کنم ؟ من اینکارو نخواهم کرد. من به تاریخ باور دارم. ما به زمان احتیاج داریم.زمان میبره تا چیزهایی تغییر کنه اما این اتفاق خواهد افتاد. اشپیگل : آقای نجفی ، برای این مصاحبه از شما سپاسگذاریم ترجمه از ارسلان گلی
You know what don't be killed? an Original VAMPIRE
" به وسعتت جهانمو ، «شکنجه زار» میکنم "
ارسالها: 8724
#147
Posted: 4 Jun 2012 12:35
آهنگ جدید شاهین نجفی به نام ایستاده مردن jumbofiles |glumbouploads |mediafire ایستاده مردن سری میان دست تو بریده / نگاه من به ساعت پوکیده و شعرهای غمگین و عاصی / و گرگ خسته کز تفنگ نترسیده به شبهه های من به اصل هستی / به بغض بی کسیت وقت مستی وحسرت تو را و بو کشیدن / و عمق فاجعه: تو را ندیدنرگی که سرنوشتش انسداد است / و جرم تو که داد پیش باد است همیشه انتهای قصه تلخ است / و شاعری که حکم اش ارتداد است خدای خوب و خوابِ تو کتابم / منی خشک روی تخت خوابم خدای خوبِ خشم و قتل و فتوا / و گریه های من به شعر یغمامرا بخوان به کاکتوس ماندن / بمان کنار من که شعر خواندن کنار تو به عهد با کویری / که رمز ماست ایستاده مردن بگو حدیث ما حدیث خون بود / شرارتی که ناشی از جنون بود بگو چگونه ما واندادیم / بگو که مردیم و ایستادیم خدای خوب و خوابِ تو کتابم / منی خشک روی تخت خوابم خدای خوبِخشم و قتل و فتوا / و گریه های من به شعر یغما مرا بخوان به کاکتوس ماندن / بمان کنار من که شعر خواندن کنار تو به عهد با کویری / که رمز ماست ایستاده مردن
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را *ای عشق* ***M***