ارسالها: 8724
#161
Posted: 25 Jun 2012 17:44
شاهین نجفی :من دیگر درد مشترک نیستم. من خود دردم .
سالها قبل از اینکه فتوای مرگ بر علیه شما صادر شود ترانه ای به یاد فریدون فرخزاد خوندید که میگفت “آخه زندگی تو راه تو پر درد سره، قدم تو راهی که لحظه لحظه خطره. اصلا من گوسفندم، بذار چشام رو ببندم، من اهل سیاست نیستم، ببخش شرمندم.” واضح است که خود به هشدار این ترانه توجه نکردید و شاید هم در اینجا “گوسفند” و “شرمنده” منظور از خود خواننده نیست. آیا
جدالی درونی وجود دارد بین شاهین نجفی سلحشور و شاهین نجفی که آرزو میکند میتوانست گوسفند وار زندگی را بگذراند؟
دقیقا.در باور من کسانی به صورت تاریخی، منتخبند برای شیپور بودن.عموما هم سرنوشتشان به درهمشکستگی و طردشدن وخودویرانگری ناشی از عذاب های نازل از ناکجاآبادهای ذهنی می انجامد.می توان لیستی بلند بالا را ردیف کرد.در باور من انسان برای تفکر زاییده نشده است.انسان دچار تفکر شده است وآنان که به زندگی روزمره می پردازند و در آن می مانند طبیعی تر و نزدیک تر به انسان-حیوان غریزی ذهن من هستند.از این روی به گوسفندواری، نباید پوزیتیویستی نگاه کرد.درست یا نادرست،بد یا خوب موضوعیت ندارد.بحث بودن یا نبودن است.من بارها تلاش کردم که دیگر شعر و ترانه ننویسم و این بیماری را رها کنم.مانند بسیاری دیگر دچار سطحی از زندگی شوم که بدون خطر و بی دردسر باشد.می توان کتاب خواند و حتی درگیر هنر و ادبیات بود و فیلم ساخت، اما معضل نبود.من در مقام غده ای سرطانی ام که یا باید آن را از بین ببری و خفه اش کنی یا بزودی سرتاسر بدن را فرا می گیرد.سرطانی بودن برای یک تاریخ و فرهنگ لزوما شجاعت نمی خواهد. من اگر چیزی جز این باشم،معنی وجودی ام زیر سوال می رود و با آپاندیس اشتباه می گیرند مرا و زمانی دیر یا زود بی مصرفی ام را جراحی می کنند.من دیگر درد مشترک نیستم. من خود دردم.
جالب توجه است که در میان کارهای هنری ناگهان به تنظیم زندگی نامه ای مختصر در مورد /کورت /کبین پرداختید. شخصیت هنری او از شهرتی که بدست آورده بود در عذاب بود تا حدی که گاه به دوربین تلویزیون تف میانداخت و هواخوهانش را مورد اهانت قرار میداد، تا حدی که شاید به مرگش انجامید. در زندگی هنری خود چه کشیدید که باعث شد به مطالعه زندگی /کورت /کبین بپردازید؟
آن زمان پروژه ای بود که برای یک رادیو کار می کردم.اما کوبین ،گویی من بودم در دهه نود میلادی.من کوبینِ کودک را می دیدم که بی هوا بر سر و روی جهان و تمام بازی ها و شعبده هایش تف می انداخت. من بکارت او را دوست داشتم و با خودم قرار داشتم که با او و بقیه دوستان کلوپ ۲۷ ساله ها، در ۲۷ سالگی هم خانه بشوم، که نشد و نخواستم،چون هنوز گمان می کردم که کارهایم را انجام نداده ام.چگونه توضیح بدهم که چه کشیده ام؟در ایران و برای ایرانی ها هنرمند بودن،آن هم هنرمند از این زاویه،یعنی روی میخ دویدن.
از طرفی شیعیانی که از ترانه “نقی” رنجیده اند شعار مرگ شما را میدهند، از طرف دیگر انتقادهای تشر انگیز شما از دو رویی سیاسی اصلاح طلبان، روشنفکران و فمینیستهای خارج از کشور باعث شده که شمارا در رده همیاران خود نپندارند. در غیاب از وطن و دوری از خانواده همدردان و همفکران را از چه طبقه اجتماع ایران میبینید؟
من در بسیاری از کارهایم به هیچ طیف و گروهی رحم نکرده ام .در عین حال از هر طیف و مسلک و جریانی دوستانی دارم غیر قابل تصور. تقسیم بندی مخاطبان دیگر زیاد جالب نیست. با کارهای من ، دانشجویان مقاطع مختلف به شکلی ارتباط برقرار می کنند و کف خواب های خیابان تهران وشهرستان های دورافتاده و روستاها به شکلی.در من چند شاهین است که هر کدام از اینها را تجربه کرده است. از دانشگاه و محیط های روشنفکری گرفته تا همنشینی با طردشدگان و بزهکاران و افراد عادی.شک من به جامعه شناسی تئوریک از همین روی است،زیرا تا وقتی در ساحل قدم نزده باشی نمی توانی از داغی ماسه ها حرف بزنی.
شش ساله بودید که پدرتان فوت شد و فقط مادر شما را بزرگ کرد. در ترانه “بگا مگا” با مادر گفتگوی دارید که شاید راست میگفت بهتر است راهی کم ماجرا تر در پیش بگیرید. آیا هیچگاه او استعداد هنری شما را تشویق میکرد؟ تا چه حد هنر شما را درک میکرد؟ اگر مادر نبود، چه کسانی شما را تشویق به ادامه کار میکردند؟
تشویق؟نمی توان اسمش را تشویق گذاشت.مادرم همیشه تاکید می کرد که کتاب برای مغز من مضر است.مادر من سعادت را در آرامش می دید. مادر من نمونه ی یک ستم تاریخی بود که سرگذشت اش را پذیرفته بود.نه او که تمامی اطرافیانم هنر را در حد تفریح و زیبایی می فهمیدند .از همین روی شعرگفتن های ابتدایی من در نوجوانی تشویق می شد و زمانی که بعد از ۴ سال در هجده سالگی درگیری هایم تغییرات اساسی پیدا کرد ،نگران من و شعرهایم شده بودند.
در ترانه “ما مرد نیستیم” بدیهیست که نسبت به وضعیت مادر خود دید اجتماعی داشتید و موقعیت او را درک میکردید. چه مقدار از ترانههای ضد مرد سالاری شاهین نجفی از زبان مادر است؟ چه تجربیات خانوادگی این حقایق را در بینش شما قرار داد؟
مادر من دچار مردی شده بود که حدود بیست سال از او بزرگ تر بود و او را به زور به عقد او درآورده بودند. یعنی پدر من عکسی داشت که مادرم را در نوزادی در آغوش گرفته بود.آنها اقوام دور هم بودند.یک زندگی به شدت تراژیک.پدر من انسانی نظامی و با دیسپلین های خاص و به معنی دیکتاتور بود.من از پدرم چیز زیادی به خاطر ندارم اما خواهران و برادرانم به اندازه ی کافی از او گفته اند.اهل شعر و خوشنویسی و آواز بود،اما زن برای او از حد کلفت بیشتر نبود.من تمام این تاریخ را در شیارهای صورت مادرم می دیدیم.جز این در مجموع مگر می شود در ایران باشی و نوع رفتار مردان با زنان را تجربه نکنی و بعد به خارج از کشور بیایی و تازه بفهمی که زنان ایرانی در چه اوضاعی بودند؟از همین روی من همیشه می گویم که جامعه آلمانی مرا دوباره تربیت کرد.به من گفت که زن چیزی ست که باید دوباره بشناسمش.
آیا انتقادتی که به مرد ایرانی میکنید گاه در مورد خود نیز صادق میبینید و متوجه میشوید…و یا در گذشته صادق بوده؟ نمونههایی بیاد دارید که بتوانید با ما در میان بگذارید؟
دقیقا.من در بیست سالگی به شدت دچار نوعی نگاه به زن بودم که گویی موجودی ست که برای رفاه حال من به وجود آمده.زن یک موجود سطحی و بی بنیه و ضعیف بود برای من.من در اروپا فهمدیم که سکس یعنی چه.که زن چگونه می تواند بیشتر از من لذت ببرد. که چگونه زن می تواند مرد را همچون یک عروسک در سکس به بازی بگیرد.زن فلسفه می خواند.زن موسیقی را می بلعد.نقاشی می کشد .موتور سیکلت سوار می شود و تا خرخره مشروب می خورد و می تواند مست کند و صورتت را بنوازد. به یاد دارم زمانی که در بیست سالگی عاشق یک دختر شدم اولین صحبت های منطقی مان درباره ی نظرات من درباره ی نوع لباس و غلظت آرایش و ساعت های رفت و آمد به بیرون و بلند خندیدن و این مزخرفات بود.گاهی برای تمام آنچه بودم و بودیم شرمنده ام.
از ترانههای شما پیداست که کودکی را در فقر نسبی گذراندید. آموختن موسیقی، خرید گیتار، سیم، ٔنت یا موسیقی ضبط شده در این شرایط باید مشکل بوده باشد. از کجا آوردید که استعداد موسیقی خود را به ثمر برسانید؟
ما خانواده ای متوسط بودیم که پس از مرگ پدرم سختی های خاص آن زمان را کشیدیم.ما بودیم و حقوقی که از پدرم مانده بود.اما هر چه بزرگ تر شدم زمان هم از جهت مالی به نفع من تغییر کرد و از همین دوران یاد گرفتم که در پول خرج کردن شلخته نباشم و لباس و ظاهر و..برایم در اولویت نباشد و یادبگیرم که همیشه خطرفقر آدمی را تهدید می کند. من از همان دوران سخت و قوی شدم.زمانی بود که شب ها به صورت خصوصی گیتار تدریس می کردم و روزها همان پول را در کلاس های سلفژ و هارمونی آموختن، خرج می کردم.تمام خرج من تنها برای کتاب و ساز و سینما وسیگار بهمن بود و از شما چه پنهان، حلیم و جگرو کله پاچه هم دوست داشتم.نه خرج زیادی برای ادکلن و لباس داشتم و نه پارتی و تولد و کافی شاپ رفتن، زمان و پول مراهدر می داد.
به تعبیری دین و هنر بر سر روح انسان در رقابت هستند. در مصاحبهای گفته اید که جنبه زیبا شناسی اثر بر مفهوم آن غلبه دارد. به نظر شما در دین هم زیبا شناسی در کار است و کاربرد دارد؟
یقینا . اصلا نگاه من به عهد جدید و قدیم (بایبل) و قرآن و گاتها به همین شکل است.من فنوتیک زبانی قرآن را دوست دارم و هنوزهم می توانم تحت تاثیر صدای “شهید القراء شیخ محمد منشاوی” که زمانی مقلدش بودم قرار بگیرم.این تنها ربطی به دستگاه های غرب و صدای محزون خواننده ندارد بلکه هم معنا و تجانسی که در قرآن هست،به عقیده من زیباست.مشکل اینجاست که من یاد گرفتم بی اعتقادی و بی ایمانی ام تداخلی با نظر زیبایی شناسانه ام پیدا نکند.برخورد ما با متون اساطیری هلنی و رومی نیز می تواند اینگونه باشد و پل ریکور نمونه ی خوبی از فلاسفه ایست که با این منظر به اساطیر دینی نگاه می کرد.من چندی پیش درگیر نماد ها و نشانه های مکتب مانوی بودم و به غایت لذت می بردم از قصه های اساطیری مانوی که چگونه از ذهن نا آموخته و کودکانه بشر شروع می شد و گاها به پیچیده ترین شکل های آفرینش ختم می شد.
در ترانه “تو از م بدت میاد” میگوئید “تو از م بدت میاد حق داری چون کسی مث من از زشتیا تو چشات نخوند.” در تاریخ هنر ایران چه کسان دیگر را در داغی آتش انتقادی تحسین می کنید؟
فکر می کنم صادق خان هدایت اینگونه بود.شاملو و فروغ هم هرکدام به نوعی در این راه بودند.فکر می کنم در بسیاری از هنرمندان ایرانی ما این حس اعتراض مبنایی به هستی هست و فقط تفاوت اش در شدت اش است.
شما از طرف افراط گران مذهبی تحت خطر جدی قرار گرفته اید ولی در خطاب به آنان گفته اید، “با شاهین کل کل نکن جون سید.” این حرف به این منظور که ترانههای شما شاید بتواند از کتب دینی بیشتر هواخواه داشته باشد. ولی در جدالی که بین تعصّب مذهبی و هنر راه افت هنرمند نمیتواند فتوای مرگ دهد و او خلع صلاح به کارزار میرود. چه میتوان کرد تا رقابت برابر تر شود؟
در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود(ابتدای عهد عتیق”کتاب آفرینش”).جنگ ما از همین جمله ی آغازین عهد عتیق آغاز می شود.متون مقدس، هستی و آفرینش را به “الست” و فرمان “باش” و “شد” تقلیل می دهند و این از جهات اسطوره ای ایرادی ندارد، اما وقتی قرار بر بازآفرینی آن در زندگی انسان باشد، اختلاف هنر و دین اغاز می شود.سلاح ما در ابتدا مشترک است.”کلمه”. اما دین سیاسی شده یعنی نگاه مذهبی تمامیت خواه، وقتی دیگر با کلامش نمی تواند تاثیر گذار باشد،دست به شمشیر می برد.مانی دست به شمشیر نبرد و چه شد؟اگر محمد به مکه حمله نمی کرد چه می شد؟اگر امپراطور روم، مسیحی نمی شد و مسیحیت بدون شمشیر چه می شد؟جدال ما همچنان نابرابر باقی می ماند چون هنر پرنسیب های خود را دارد و نمی تواند دست به شمشیر ببرد.هنر راهش از همین جا با زیباترین ایده های سیاسی جدا می شود:تو می توانی برای هنر بمیری، ولی نمی توانی برای هنر کسی را بکشی.تفاوت ما در این است.
خشم انتقادی شما از عرصه سیاسی و اجتماعی ایران فراتر میرود و سزاوار آن است که شنونده جهانی پیدا کند. بسیاری تقاضای زیر نویس از ویدیوهای شما میکنند. فکر میکنید زیر نویس کافیست؟ اعتماد به نفس شما در مورد شروع کار به زبان انگلیسی یا آلمانی تا چه حد است؟
اعتماد به نفس رو به افزایش.حالا در حال خواندن دوباره انگلیسی هستم و آلمانی هم که خوب زبان دوم من است .ولی بیشتر در پی زبان انگلیسی هستم. ولی باید مطمئن باشم که جواب می دهد.
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#162
Posted: 25 Jun 2012 20:37
دانلود موزیک ویدیو آهنگ بکنیم با صدای شاهین نجفی
شعر : فاطمه اختصاری
دانلود از مدیافایر:
Download
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#163
Posted: 7 Jul 2012 18:45
دانلود آلبوم هیچ هیچ هیچ بصورت تک به تک
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#164
Posted: 7 Jul 2012 18:47
آهنگ رانندگی در مستی
ترانه سرا : یغما گلرویی
دانلود از مدیافایر:
Ranandegi Dar Masti
من یه گلایولم که تو این سرزمین شوم
راهم به قبرو سنگ گرانیت میرسه
هر روز به قتل میرسمو شعر من فقط،
به انتشار شعله کبریت میرسه
دردم هزار ساله مثه درده حافظه،
درمونشم همونیه که کشف رازیه
نسلی که سر سپرده عصر حجر شده
به ساقیای ارمنیه پیر راضیه
وقتی که زندگی یه تاتر مزخرفه
تنها به جرعه های فراموشی دلخوشم
راسکول نیکف یه پیرزنو شقه کرده و من،
با اون تبر فرشته الهامو میکشم....
هی مست میکنم مثه یه بطری شراب
که وقتی پاش بیافته یه کوکتل مولوتوفه
یه مجرم فراری شدم که تو زندگیش
درگیر یه گریز بدون توقفه
فرقی نداره جادۀ چالوس و راه قم
من مستی ام که خوش داره رانندگی کنه
یه ماهی که تو آکواریوم زار میزنه
تا توی اشکهای خودش زندگی کنه
باید تلو تلو بخوری این زمونه رو
وقتی که مست نیستی به بن بست میرسی
تو مستی آدما دوباره مهربون میشن
حتی برادرای توی ایست بازرسی
میخندن و به دست تو دست بند میزنن
راهو برای بردن تو باز میکنن
تو دام مورچه ها به سلیمان بدل میشی
قالیچه ها بدون تو پرواز میکنن
این بار چندمه که به یه جرم مشترک
هشتادتا ضربه پشتتو هاشور میزنه؟
برگرد خونه حتی اگه با خبر باشی،
تنها دل خودت برای تو شور میزنه...
یه گلایلیو تو این سرزمین شوم
راهت به قبرو سنگ گرانیت میرسه
هر روز به قتل میرسیو شعر تو فقط،
به انتشار شعله کبریت میرسه
هی مست میکنی مثه یه بطری شراب
که وقتی پاش بیافته یه کوکتل مولوتوفه
یه مجرم فراری شدی که تو زندگیش
درگیر یه گریز بدون توقفه
هی مست میکنی مثه یه بطری شراب
که وقتی پاش بیافته یه کوکتل مولوتوفه
یه مجرم فراری شدی که تو زندگیش
درگیر یه گریز بدون توقفه
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#165
Posted: 7 Jul 2012 18:51
آهنگ نگفتمت نرو
دانلود از مدیافایر:
Nagoftamat Naro
بگوش پرده پاره شاعری که کم نشسه و ایستاده با دهان باز معر در فشنگ شعر عاصی
و تصور ترانه لایه پای خایه جای پوتین و سیل سیلی روی ریش و ریشه
و جوانه های خون روی لب خراش زیر چان (چانه)
نگفتمت نرو گلایل این زمین به قدر یک کفن کفاف ریشه نمی دهد
نگفتمت که جز بوی چرک چاک سینه های خالی از قلب در فضا نمیدمد
نگفتمت که این جماعت جریده با خط و رد وحشی نگاهت غریبه اند
نگفتمت که جای بوسه آلتی کریه بر دهان سرخ آتشت می نهند
نگفتمت نرو نرو ،نگفتمت نرو نرو ،نگفتمت نگفتمت نگفتمت نرو نرو
نگفتمت نرو نرو ،نگفتمت نگفتمت نگفتمت نرو نرو ،نگفتمت نرو نرو
نگفتمت نگفتمت نگفتمت نرو نرو ،نگفتمت نرو نرو
نگفتمت هرآنچه گفتیو نوشته ایم کشک بود
نگفتمت نرو که رفتنت نتیجتا اشک بود
نگفتمت تو هم به گور جد خلق گشنه بخند
نگفتمت که حال کن طبیعتا میان این همه جسد بگند
که خر شو ، که کر شو ، که کور شو دهان را ببند ،دهان را ببند ،دهان را ببند
این چنین هوا پس است و هر که سوی خیش داره
دم نزن سکوت کن که گفتن تو نیش داره
این چنین هوا پس است و هر که سوی خیش داره
دم نزن سکوت کن که گفتن تو نیش داره
نگفتمت بشین کنار من ، کنار گود
بوس هست بوس هست
شب زفاف جمعی
و فروش سیاسی
و جاسوس عن
عن تولک ، تولک
مبارز مدافع حقوق حشر هست فقط اعتماد کن بمان
نگفتمت نرو بمان کنار هم بشین به حال هم بغض میکنیم
نگفتمت چگونه در میانه ول معطلیم
ببیبن چگونه در زیر آبزار میزنیم
نگفتمت هرآنچه گفتیو نوشته ایم کشک بود
نگفتمت نرو که رفتنت نتیجتا اشک بود
نگفتمت تو هم به گور جد خلق گشنه بخند
نگفتمت که حال کن طبیعتا میان این همه جسد بگند
ولی تو خر نمیشوی ولی تو کر نمیشوی
تو نبض و حلق خلق هر ترانه ای
که بر بار ، بر دار میشود
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#166
Posted: 7 Jul 2012 18:54
آهنگ سگ هار
دانلود از مدیافایر:
Sage Haar
حال و روزم مثِ سگِ هاره
که فقط پارس هاشو میشماره
زخم دستاشو گاز میگیره
جیغ ترمز رو آرزو داره
شکل پرسه رو فرشی از پوکه
توی یه سرزمین متروکه
مشت میشم روی کلاویهی
این پیانو که دیگه ناکوکه
گریه تو وزن مفتعل فعلن
واژه با طعم شاش توی دهن
فکر تو چارچوبِ چَک خوردن
شعر تو وزن مطلقا قدغن
قدغن مثل شَک تو سوریه
مثل یه تانگو توی قونیه
خشک میشم ولی نمیمیرم
مثل دریاچهی ارومیه
مثل حرفی که صد دفعه خط خورد
مثل برگی که سبز موند و مُرد
دل خنک میکنم تو میدون با
فحش دادن به عکس رو بیلبورد
غرق میشم تو برکهی الکل
توی میکس سنایچ با اتانل
روی فرش سرنگ میرقصم
با جوونای مُرده زیرِ پُل
حال و روزم مثِ سگِ هاره
که فقط پارس هاشو میشماره
زخم دستاشو گاز میگیره
جیغ ترمز رو آرزو داره
من یه مَردم تو گوشهی تابلو
با دوتا چشم باز مونده به تو
که داری ضجه میزنی دائم
نعشٍ معصومِ آرزوهاتو
حال و روزم مثِ همون مَرده
که زمین خورده روی اون پرده
با یه شمشیرِ مُرده تو دستش
میگه از راه برنمیگرده.
مثل حرفی که صد دفعه خط خورد
مثل برگی که سبز موند و مُرد
دل خنک میکنم تو میدون با
فحش دادن به عکس رو بیلبورد
غرق میشم تو برکهی الکل
توی میکس سنایچ با اتانل
روی فرش سرنگ میرقصم
با جوونای مُرده زیرِ پُل
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#167
Posted: 7 Jul 2012 18:56
آهنگ فیس پوک
دانلود از مدیافایر:
Facepook
دنیا خلاصه شده امروز توی لپ تابم / شب تو فیسپوک بیدار و روز بیخوابم
مثل دیونه ها چک میکنم همش ایمل مو / تو گویا به یالا ترین شکل میریزه آبم
از چشمی که بدان میکشه عکسارو تو نت / بعد به خودم حتی فرهاد هم میخندم
حدس میزنم هفته دیگه کی رو میگیرند / زنم خواب من محکم در دست شویی رو میگیرم
وقتشه بلند شم بنویسم میخوابم / گیج و بد جوری انگار بیتابم
دیگه خودمم دلیل اشکامو نمیفهمم / مثل کرمی که تو پیله به خودم میتابم
وقتشه بلند شم بنویسم میخوابم / گیج و بد جوری انگار بیتابم
دیگه خودمم دلیل اشکامو نمیفهمم / مثل کرمی که تو پیله به خودم میتابم
یکی جلوم ردیف میکنه جسد بیانیه هارو / یه بار امضا میکنم و صد بار امضا میکنه مارو
همه رنگ نو امه یه شکلا موج موج موج / ببین چطوری ترانه قی میشه از گلوی این یارو
شعر ته میکشه خشک میشه گیتارم / میگن بنویسم نشون بدم یه چیزی بگم از غارم
کم میشم گم میشم توی عقده جنسی یک زن / یه دادگاه برا من به جرمی که بیدارم
وقتشه بلند شم بنویسم میخوابم / گیج و بد جوری انگار بیتابم
دیگه خودمم دلیل اشکامو نمیفهمم / مثل کرمی که تو پیله به خودم میتابم
وقتشه بلند شم بنویسم میخوابم / گیج و بد جوری انگار بیتابم
دیگه خودمم دلیل اشکامو نمیفهمم / مثل کرمی که تو پیله به خودم میتابم
وقتشه بلند شم بنویسم میخوابم / گیج و بد جوری انگار بیتابم
دیگه خودمم دلیل اشکامو نمیفهمم / مثل کرمی که تو پیله به خودم میتابم
وقتشه بلند شم بنویسم میخوابم / گیج و بد جوری انگار بیتابم
دیگه خودمم دلیل اشکامو نمیفهمم / مثل کرمی که تو پیله به خودم میتابم
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#168
Posted: 7 Jul 2012 19:00
آهنگ بکنیم
دانلود از مدیافایر:
Bokonim
پالام پولوم پلیچ
باز دست تو رو شد
که گرگ هستی و باید فرار را بکنی
به جای دورتری از حیات از خانه
کنار جاده فرعی قرار را بکنی
بدون هرچی اضافیست پیش هر اتوبوس
بایستیم و با هم سوار را بکنیم
درون صندلی سفت پشت شیشه ی مات
دچار دلهره ها انتظار را بکنیم
به ناکجا برسیم از کجا ادامه دهیم
در ایستگاه سر شب قطار را بکنیم
با چشم های بسته تا ته جهان سفری
با گونه های خیس از شیطنتت خندیدن
از تو به کوی کسی که بوی کفن میداد
جهان لیلی بود و جنسیتش رو نفهمیدن
دوتا دونه بدون بلیط و بدون مقصد که
میان هدفون قرضی نوار را بکنیم
دوباره شهر پر از رفت و آمد و آدم
کنار مترو تصویر غار را بکنیم
پیاده از اتوبان شلوغ رد بشویم
جلوی خط چین ها اختیار را بکنیم
درون ساندویچی پشت میز خورده شویم
و بعد یک جا شام و ناهار را بکنیم
شب است هر دو به یک خواب خوب محتاج
که زیر پل بغل هم فشار را بکنیم
که بیخیال تموم اضافه ها تنهام
مدام زندگی خنده دار را بکنیم
یواش میزنی از پشت سر به من دستی
که گرگ هستی و باید شکار را بکنیم
با چشم های بسته تا ته جهان سفریدن
با گونه های خیس از شیطنتت خندیدن
از تو به کوی کسی که بوی کفن میداد
جهان لیلی بود و جنسیتش رو نفهمیدن
با چشم های بسته تا ته جان ریدن
با گونه های خیس از شیطنتت خندیدن
از تو به کوی کسی که بوی کفن میداد
جهان لیلی بود و جنسیتش رو نفهمیدن
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#169
Posted: 7 Jul 2012 19:02
آهنگ ناگهان
دانلود از مدیافایر:
Nagahan
ناگهان زنگ می زند تلفن، ناگهان وقت رفتنت باشد...
مرد هم گریه می کند وقتی سر ِ من روی دامنت باشد.
بکشی دست روی تنهاییش، بکشد دست از تو و دنیات.
واقعا عاشق خودش باشی، واقعا عاشق تنت باشد.
روبرویت گلوله و باتوم، پشت سر خنجر رفیقانت.
توی دنیای دوست داشتنی! بهترین دوست، دشمنت باشد.
دل به آبی آسمان بدهی، به همه عشق را نشان بدهی.
بعد، در راه دوست جان بدهی... دوستت عاشق زنت باشد!
چمدانی نشسته بر دوشت، زخم هایی به قلب مغلوبت.
پرتگاهی به نام آزادی مقصد ِ راه آهنت باشد.
عشق، مکثی ست قبل بیداری... انتخابی میان جبر و جبر.
جام سم توی دست لرزانت، تیغ هم روی گردنت باشد.
خسته از «انقلاب» و «آزادی»، فندکی درمیاوری... شاید
هجده «تیر» بی سرانجامی، توی سیگار «بهمنت» باشد.
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#170
Posted: 7 Jul 2012 19:07
آهنگ نینوش
دانلود از مدیافایر:
Ninoush
منو به حال خودم بذار این مردو
منو تمام پلشتی این دردو
که قد تمام کرم های عالم دوستت دارم
که قد تمامی دوش ها میبارم
که درد میکشم قد پریود های هفت روزت
که سردرد میکنم به سردردهای مرموزت
که با صدای تو
قطع کن .. نه بمان هنوز
که دوستم داری کمی بیشتر از دیروز
که لای سینه های تو بی هوا گریه شوم
که مست توی کوچه های غمت بدوم
که لای سینه های تو بی هوا گریه شوم
که مست توی کوچه های غمت بدوم
ببین این تخت خواب شکسته دائم استرس داره
ببین این چراغ خواب سوخته هم هنوز بیداره
ببین بنان چطور با صدای من بغض کرده
که اشک های سر شب تازه اول کاره
به مادرت بگو نفست چقدر غمگین است
که حبسیده در خود و رمز جان کندنش این است
که رو به روی آب نشسته سراب میبیند
فقط شکنجه شکنجه عذاب میبیند
که لای سینه های تو بی هوا گریه شود
که مست توی کوچه های غمت بدود
که لای سینه های تو بی هوا گریه شود
که مست توی کوچه های غمت بدود
همیشه به اندازه ی یک یتیم خواب میدیدی
تو از نبود و من از بود پدر ترسیدیم
میان داشته ها هر دو بی پدر بودیم
میان سکته و سرطان هر دو دربدر بودیم
به جان تو بانو نخورده مست بیهوشم
تو فرض کن درد تکیلاست که مینوشم
تو فرض کن این آخرین بیت شعر من باشد
که ضجه میزنم و مینویسم و نی،نینوشم
که ضجه میزنم و مینویسم . .
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***