ارسالها: 316
#81
Posted: 11 Jul 2013 15:08
دانلود دکلمه هایی از زنده یاد حسین پناهی [hl]حرمت نگه دار دلم
اینجایم
من
مردم
پنجره
میترسم
مردگان
استاد
زندگی
[/hl]
برین به فلسفه هنر به هرچه بود و هست و نیست . برین به دین برین بدین نگو نپرس چند
http://postimg.org/image/prdpo8iul/
ارسالها: 8724
#82
Posted: 23 Aug 2013 09:37
دانلود دکلمه ی غزل حسین صفا
دانلود دکلمه
چشم هاي تو قوطي رنگ اند
همه جا را سياه مي گيرد
به تو نزديك مي شود شب من
نفسم بوي ماه مي گيرد
ما بناهاي محكمي بوديم
بولدزرها خرابمان كردند
بعد از آن، هر خرابه اي ما را
با خودش اشتباه مي گيرد...
به هوای قدم زدن در شهر
خانه را گاه ترک می گفتیم
گاه دیوار کورکورانه
پشت قابی پناه میگیرد
مهره های سیاه می ایند
مهره های سفید می سوزند
سقف هر خانه ی سفیدی را
اسمانی سیاه میگیرد
لاک پشتی که راهی دریاست
پیش پای تو غرق خواهد شد
چمدانی که رفته قلب من است
که در اغاز راه میگیرد
هر درختی که بر زمین افتاد
هر چه گنجشک بود را پر داد
خون بهای درخت ها را باغ
از من بی گناه میگیرد
صبح امروز کاملا تلخ است
می توان چای دم نکرد امروز
استکان را که میبرم به دهان
چای هم طعم اه میگیرد
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#83
Posted: 19 Jan 2014 19:47
دانلود دکلمه عشق علیرضا آذر
دانلود
لهجه ات را غلاف کن ای عشق
زخمــی ام از زبان نـوک تیزت
شمس مولای بی کسی ها باش
بی خیــــال شکــوه تبریزت
مثنوی ، زخم های تدریجی است
مرگ آرام در تحمل بستر
مثل ققنوسِ شمس برگشتن
در مسیحایِ سردِ خاکستر
دست هایم به کار کشتنم اند
این جنایت به پاس بودن هاست
شهرِ بی شعر نوش جان شما
شاعر اینجا جنازه ای تنهاست
دوست دارم به آسمان بزنم
تا نگاهم به ماه برگردد
می فروشم خدای نورم را
روزگار ِ سیاه برگردد
بیت، من را گرفته از خویشم
اولم شعر بوده، عشق آخر
شعر یعنی تمام آدم ها
عشق یعنی علیرضا آذر
عشق اما نهایتی مجهول
بی حضورش اگر چه شب عالی است
در تن فکرهای هر شبه ام
باز هم جای خالی اش خالی است
پشت ذهنم دهان سوراخی
به خیال کلید وا مانده
یا کلیدی به فکر سوراخی
توی جیب جلیقه جا مانده
آنور قفل های تکراری
می پذیرم عمیق چاهم را
دوزخت از بهشت آبی بهتر
می کشم وزنه ی گناهم را
چشم هایت کنار ماشین ها
زیر پاهای شهر جان بدهند
عابرین شلوغ بی سر و ته
رد شوند و سری تکان بدهند
جفت گیری گاو - آدم ها
پای تابوت کرکسی مُرده
ماهیانی که دیر فهمیدند
کوسه از رنج بی کسی مُرده
*
باز روزی شریک جرمت را
توی تار عنکبوت می بینی
دست و پای ظریف جفتت را
روی میز نهار می چینی
توی بشقاب مهمان ها
تکه های غرور خون بارت
زیر چشمی تعارفی بزنی
به لب و لوچه ی پرستارت
مفصل و ساق استخوانت را
به سگ هرزه ای نشان بدهی
استخوان را به نیش خود بکشی
رو به خود هم دمی تکان بدهی
بعداز عمری خر خودت باشی
یک نفر گردن کلفتت را
مفت دریا به تخم ماهی ها
یک نفر در طویله جفتت را...!!!
از دهان تو خسته تر باشم
زیر فحش تو جان به جان بدهم
زیر فحش تو خوار مادر را
به درک!! روی خوش نشان بدهم
عشق یعنی علاج واقعه ای
قبل از افتاد و بعد از افتادن
عشق یعنی که نامه ای خوش خط
به زن هیتلر فرستادن
و بگویی که عاشقش هستی
بچه ها هم تفنگ می گیرند
عشق یعنی به تخم ماهی ها
که هزاران نهنگ می میرند
غرق در انتهای یک باور
در تمنای صید مروارید
زیر آبی و غافل از اینکه
بچه میگو به هیکلت میرید!
بی نفس از فشار یک پوچی
در سراشیب تن پس از سیگار
زیر لب آرزو کنی هر شب
دست از این مَردِ بی پدر بردار
مثل کبریتِ بی خطر باشی
هیزمی از تو گـُر نگیرد یا...
مثل آتشفشان سردی که
برف را ساده می پذیرد بعد...
عشق یعنی بغل کنم زن را
فکر زن جای دیگری باشد
عشق یعنی زنی بغل کُندم
فکر من جای دیگری باشد
*
جان این ایستگاه متروکه
زنده کن لاشه ی قطارم را
هیچ عشقی به مقصدم نرسید
پس بده مهره های مارم را
ضامنم را بکش که منتظرند
بمب هایی که در مدار منند
رو به صفری که می رسد بشمار
لحظه در لحظه انتظارم را
تشنه ی قطره های خون آبم
در تکاپوی مرگ ِ من بودی
نوش جان کن مرا حلال توام
سر بکش موج انفجارم را
تیک تاک تمام ساعت ها
تاک تیک دقیق مرگ من است
رو به صفر زمان تماشا کن
حرکت ثانیه شمارم را
نه به تقویم اعتقادی نیست
فصل فصلم به زرد معتقد است
مثل پتیاره ای که در بستر
می فروشم تن بهارم را
*
حیف از تو که آسمانِ تو هم
سوت و کور از خسوف ماهی که
حیف از من غلط کنم که دگر...
باز تکرار اشتباهی که...
عشق یعنی به تخم ماهی ها
آبی از آب تکان نخواهد خورد
با به بوق بلند آدم ها!!!!
یک نفر توی آب دارد... مُرد!
مثل جغرافیای نامحدود
هر زبانی شکنجه ای بلد است
مجمع الدردهای در نوسان
مثل نبضی که خط ممتد بست
کوچه راهم قدم قدم باشم
هیکلت توی چشم های من است
در من ابری به جوش می آید
از بهاری که پشت پیرهن است
من مسلمانم و نمازم را
در کلیسای داغ اندامت
مسخ ناقوس های آویزان
گوژپشتم که در نوتردامت
پوزخندی تمسخری لطفاً
یک بغل حبه قند کم دارم
باغ من از گیاه تکمیل است
لاله ای از هلند کم دارم
کوه و دریای نور یک عمر است
پشت یک سینه بند بیدارند
صف به صف نطفه های بودایی
زیر پوتین چرم افشارند
حرف های نگفته ای دارد
این مهاراجه اسب ابلیس است
پیرمردی که با شب ادراری
تخت طاووس هر شبش خیس است
حرف های نگفته ای دارم
مثل هر آدمی که در شهر است
مردمانی عبوس در بن بست
اجتماعی که با خودش قهر است
حرف های نگفته ای دارم
گوش هایی که سوت از سیلی...
منگولانی که شعر می فهمید!!
چرخه ی ازدواج فامیلی!!!
حرف های نگفته ای دارم
گوش خود را به چشم من بدهید!
اوج تنها و یار مردان نیست
اندکی هم به جنس زن بدهید
من کجای جهان من بودم
که سر و کله ی تو پیدا شد؟
عرشه را آنقدر دعا کردم
تا خدا نا خدای دریا شد
من زبان مزخرفی دارم
واژه ها در سرم الک شده اند
شکل هایی عجیب و بی معنا
بر تنم با کلنگ حک شده اند!
*
عشق یعنی تو را کسی از دور
به خیابان بی کسی بکشد
مثل دستی که حجم مُردن را
شکل یک بوته اطلسی بکشد!!
*
عشق من را دوباره بازی داد
سینه ام در محاق زندان است
توی چشمم شیار ناخن هاست
بر تنم جای زخم و دندان است
در سرم رد پای اقیانوس
مرغ های سفید ماهی گیر
سینه ام داغ کهنه ای اما
قلبم اندازه ی بیابان است
نا امید از تمام داروها
ناامید از دعای هر ساعت
چشمم اما خلاف پاهایم
رو به دروازه ی خراسان است
حس یک ماه مُرده را دارم
توی تابوت خیس دریاچه
چهره ی تکه های مواجم
زیر انگشت های باران است
آه سرها که در گریبانید
آسمان سرخ و برف می بارد
اسکلت-باغ ها بلور آجین
های بگشای در، زمستان است!
*
گور خرها دوباره زندانی
کره خرها دوباره زندان بان
لهجه ات را غلاف کن ای عشق
هرزه است این جهان بی تنبان
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#84
Posted: 10 Feb 2014 12:07
دانلود دکلمه استکان حسین صفا
Hossein Safa - Estekan
مي خواهم از همين استكان تو را به خانه دعوت كنم
هوا نسبتا سرد است ودست هايت را مي فشارم
هوا كاملا سرد مي شود
سر مي كشم لباسهايم را پتوها را
تو اين عرياني را نمي فهمي
تو در جيب هايت فرو رفته اي
و پا به يك ميهماني رسمي گذاشته اي
مي خواهم هردوپايم را
در اين ميهماني جا بگذارم
ابديت رو به اتمام است
بگو بميرم
مي خواهم بميرم
يخ بسته است هوا
واقعا در اين آسمان سبكسر
پرنده ها
كپسول هاي اكسيژن خود را
چگونه حمل مي كنند؟
روي دلم سنگيني مي كند اينهمه وزن
ستون فقراتم را كجا فرو بريزم
بند نمي آيد اينهمه حرف
چرا زخم دهانم را
با گوشه ي پيراهنت نمي بندي؟!
باد
پرهاي ريخته ام را در چمدان مي گذاردو
در قفس را به روي چمدان مي بندد
حالا چه كار كنم ؟
تو از مسافرت باز نمي گردي
حالا چه كار كنم؟
شعر دوم
استخوان اين ماهي را از گلويم بيرون كنيد.
من فقط حوضي كوچكم
خاطرات هندوانه هاي تابستان در من است
و پاي مردان و زناني كه سالها پيش مرده اند
تا قوزك در قلبم فرو رفته است
عميق بودي
غرق شدم.
سراغ ماه را از هر كس گرفتم
گريست
و دانستم صداي خوشي ندارم
و درصبحي تاريك
با صداي ناشتا گفتم
طعم دانستن
گلويم را مي خواشد و پايين مي رود
در خيابان
سنگباران مهيبي ست
جاي بوسه هايت را به همراه دارم
پيشاني ام به اختصار مي شكند
اما نجات مي يابد
در من لنگر مي اندازد غروب جمعه
وضو مي گيرد
خستگي در مي كند
كدام كشتي از اينجا گذشته است
كه احساس كوفتگي دارم؟
هیچ...
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#85
Posted: 28 Feb 2014 18:01
دانلود دکلمه فوق العاده زیبای علیرضا آذر و احسان افشاری به نام دو در یک
شعرو صدای قسمت اول : احسان افشاری
شعر و صدای قسمت دوم : علیرضا آذر
ملودی و تنظیم : امیر سلطانی
هنرمند عکسبردار : رضا طاهایی
مسترینگ : احمد صانقه
و مهر کمپانی کار بلد " مزو "
Ehsan Afshari & Alireza Azar - 2 Dar 1
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#86
Posted: 28 Feb 2014 18:07
من ریزه کاریهای بارانم
در سرنوشتی خیس میمانم
دیگر درونم یخ نمیبندی
بهمنترین ماه زمستانم
رفتی که من یخچال قطبی را
در آتش دوزخ برقصانم
رفتی که جای شال در سرما
چشم از گناهانت بپوشانم
ای چشمهای قهوه قاجاری
بیرون بزن از قعر فنجانم
از آستینم نفت میریزد
کبریت روشن کن بسوزانم
از کوچههای چرک میآیم
در باز کن سر در گریبانم
در باز کن شاید که بشناسی
نتهای دولا چنگ هزیانم
یک بیکجا درمانده از هر جا
سیلی خور ژنهای خودکامه
صندوق پُست پَست بی نامه
یک واقعا در جهل علامه
یک واقعا تر شکل بی شکلی
دندانههای سینِ احسانم
دندانهام در قفل جا مانده
هر جور میخواهی بچرخانم
سنگم که در پای تو افتادم
هر جا که میخواهی بغلتانم
پشت سرت تابوت قایقهاست
سر بر نگردان روح عریانم
خودکار جوهر مردهام یا نه
چون صندلی از چهار پایانم
میخواهی آدم باش یا حوّا
کاری ندارم من که حیوانم
یک مژه بر پلکم فرود آمد
یک میله از زندان من کم شد
تا کـــش بیاید ساعت رفتن
پل زیر پای رفتنم خم شد
بعد از تو هر آیینهای دیدم
دیوار در ذهنم مجسم شد
از دودمان سدر و کافوری
با خنده از من دست میشوریی
من سهمی از دنیا نمیخواهم
میخواستم حالا نمیخواهم
این لالهی بدبخت را بردار
بر سنگ قبر دیگری بگذار
تنهاییام را شیـر خواهم داد
اوضاع را تغییر خواهم داد
اندامی از اندوه میسازم
با قوز پشتم کوه میسازم
باید که جلاد خودم باشم
تفریق عداد خودم باشم
آن روزها پیراهنم بودی
یک روز کامل بر تنم بودی
از کوچهام هرگاه میرفتی
با سایهی من راه میرفتی
ای کاش در پایت نمیافتاد
این بغضهای لخت مادر زاد
ای کاش باران سیر میبارید
از دامنت انجیر میبارید
در امتداد این شب نفتی
سقط جنونم کردی و رفتی
در واژههای زرد میمیرم
در بعدازظهری سرد میمیرم
باید کماکان مرد اما زیست
جز زندگی در مرگ راهی نیست
باید کماکان زیست اما مُـرد
با نیشخندی بغض خود را خورد
انسان فقط فوّارهای تنهاست
فوّارهها تُفهای سر بالاست
من روزنی در جلد دیوارم
دیوار حتما رو به آوارم
آواره یعنی دوستت دارم...
آوار کن بر من نبودت را
با "روت" نه ، با فوت ویرانم
از لای آجرها نگاهم کن
پروانهای در مشت طوفانم
طوفان درختان را نخواهد برد
از ابر باران زا نترسانم
بو میکشم ، تنهایی خود را
در باجهی زرد خیابانم
هر عابری را کوزه میبینم
زیر لبم ، خیّام میخوانم
این شهر بعد از تو چه خواهد کرد ؟
با پرسههای دور میدانم
یک لحظه بنشین برف لاکردار
دارم برایت شعر میخوانم
...
خوب است و عمری خوب میماند
مردی که روی از عشق میگیرد
دنیا اگر بود بود و بد تا کرد
یک مردِ عاشق ، خوب میمیرد !
از بس بدی دیدم به خود گفتم
باید کمی بد را بلد باشم ...
من شیرِ پاک از مادرم خوردم
دنیا مجابم کرد بد باشم !
دنیا مجابم کرد بد باشم !
من بهترین گاوِ زمین بودم !
الان اگر مخلوقِ ملعونم
محبوبِ رب العالمین بودم ..
سگ مستِ دندان تیز چشمانش
از لانه بیرون زد ، شکارم کرد
گرگی نخواهد کرد با آهو
کاری که زن با روزگارم کرد !..
هرکار میکردم سرانجامش
من وصلهی ناجورتر بودم
یک لکهی ننگ دائمی اما
فرزندِ عشقِ بی پدر بودم..
دریای آدم زیر سر داری
دنیای تنها را نمیبینی
بر عرشه با امواج سرگرمی
پارو زدنها را نمیبینی
ای استوایی زن ، تنت آتش
سرمای دنیا را نمیفهمی
برف از نگاهت پولکی خیس است
درماندگی ها را نمیفهمی
درماندگی یعنی تو اینجایی
من هم همینجایم ولی دورم
تو اختیار زندگی داری
من زندگی را سخت مجبورم
درماندگی یعنی که فهمیدم
وقتی کنارم روسری داری
یک تار مو از گیسوانت را
در رخت خواب دیگری داری ...
آخر چرا با عشق سر کردی ؟
محدوده را محدودتر کردی
از جانِ لاجانت چه میخواهی ؟
از خط پایانت چه میخواهی ؟
این درد انسان بودنت بس نیست ؟
سر در گریبان بودنت بس نیست ؟
از عشق و دریایش چه خواهی داشت
این آب تنها کوسه ماهی داشت ...
گیرم تورا بر تن سری باشد
یا عرضهی نان آوری باشد
گیرم تورا بر سر کلاهی هست
این ناله را سودای آهی هست
تا چرخ سرگردان بچرخانی
با قدِ خم دکان بچرخانی ...
پیری اگر روی جوان داری
زخمی عمیق و ناگهان داری
نانت نبود ، بامت نبود ای مرد ؟
با زخم با ناسورت چه خواهی کرد ؟
پیرم دلم هم سنِ رویم نیست
یک عمر در فرسودگی ، کم نیست !
تندی نکن ای عشق کافر کیش
خیزابِ غم ، گردابهی تشویش
من آیههای دفترت بودم
عمری خدا پیغمبرت بودم
حالا مرا ناچیز میبینی ؟
دیوانگان را ریز میبینی ؟
عشق آن اگر باشد که میگویند
دلهای صاف و ساده میخواهد
عشق آن اگر باشد که من دیدم
انسان فوق العاده میخواهد !
سنی ندارد عاشقی کردن
فرقی ندارد کودکی ، پیری
هروقت زانو را بغل کردی
یعنی تو هم با عشق درگیری
حوّای من ، آدم شدم وقتی
باغ تنت را بر زمین دیدم
هی مشت مشت از گندمت خوردم
هی سیب سیب از پیکرت چیدم
سرما اگر سخت است ، قلبی را
آتش بزن درگیر داغش باش
ول کن جهان را ! قهوهات یخ کرد ..
سرگرم نان و قلب و آتش باش !
این مُردهای را که پیاش بودی
شاید همین دور و ورت باشد
این تکه قلب شعله بر گردن
شاید علی آذرت باشد
او رفت و با خود برد شهرم را
تهران پس از او تودهای خالیست
آن شهر رویاهای دور از دست
حالا فقط یک مشت بقالیست !
او رفت و با خود برد یادم را
من ماندهام با بی کسی هایم
خوب دستِ کم گلدان عطری هست
قربان دست عطلسی هایم
او رفت و با خود برد خوابم را
دنیا پس از او قرص و بیداریست
دکتر بفهمد یا نفهمد باز
عشق التهاب خویش آزاریست..
جدی بگیرید آسمانم را
من ابتدای کند بارانم
لنگر بیاندازید کشتیها
آرامشی ماقبل طوفانم
من ماجرای برف و بارانم
شاید که پایی را بلغزانم
آبی مپندارید جانم را
جدی بگیرید آسمانم را
آتش به کول از کوره میآیم
باور کنید آتشفشانم را ..
میخواستم از عاشقی چیزی
با دست خود بستند دهانم را
من مرد شبهایت نخواهم شد
از بسترت کم کن جهانم را
رفتن بنوشم اشکِ خود را باز
مردم شکستند استکانم را
تا دفترم از اشک میمیرد
کبرای من تصمیم میگیرد
تصمیم میگیرد که برخیزد
پائین و بالا را به هم ریزد
دارا بیافتد پای سارا ها
سارا به هم ریزد الفبارا
سین را ، الف را ، را و سارا را !
درهم بپیچانند دارا را !
دارا نداری را نمیفهمد
ساعت شماری را نمیفهمد
دارا نمیفهمد که نان از عشق
سارا نمیفهمد ، امان از عشق
سارای سالِ اولی ، مرد است
دستانِ زبر و تاولی ، مرد است
این پاچه سارا مالِ یک زن نیست
سارا که مالِ مرد بودن نیست
شال سپیدِ روی دوشت کو ؟
گیلاسهای پشتِ گوشت کو ؟
با چشم و ابرویت چها کردی ؟
با خرمن مویت چها کردی ؟
دارا چه شد سارایمان گم شد ؟
سارا و سیبش حرف مردم شد ؟
تنها سپاس از عشق " خودکار " است
دنیا به شاعرها بدهکار است ...
دستان عشق از مثنوی کوتاه
چیزی نمیخواهد پلنگ از ماه
با جبر اگر در مثنوی باشی
لطفی ندارد مولوی باشی !
استادِ مولانا که خورشید است
هفت آسمان را هیچ میدیدست
ما هم دهان را هیچ میگیریم
زخم زبان را هیچ میگیریم
دارم جهان را دور میریزم
من قوم و خویش شمس تبریزم
نانت نبود ؟ آبت نبود ای مرد ؟
ول کن جهان را ! قهوهات یخ کرد ..
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#87
Posted: 14 Mar 2014 15:09
دانلود دکلمه فوق العاده زیبای یاسر بینام و حمید فریزند به نام سوگند
Yaser Binam Ft Hamid Farizand - Sogand
[ یاسر بینام ]
به خداحافظی ِ تلخ ِ تو سوگند نشد
هرچه کردم که کنم ترک ِ تو
سوگند نشد
خسته از بازی ِ تکراری ِ ما
رفتن ِ ما
به تو سوگند
نشد
یه مُردم ...
یه مُردم که گاهی نفس میکشه
رو قلبش یه عکس ِ
قفس میکشه
دل ِ بی شرف باز گره خورده به
دلی که همش
پاشو پس میکشه
نگو غیر ِ ممکن شده موندنت
نگو جا نزاشتم
واسه موندنت
گناهم فقط بی گناهی شده
یه چیزی این وسط
اشتباهی شده
حواست به من نیست
حواست کجاست؟!
چقدر خواسته ی ِ من ازت نا به جاست
تو باید بری آسمونی بشی
جهنم که جای ِ چشای ِ تو نیست
اتاقیی که من توش قدم میزنم
یه دم خالی از ماجرای ِ تو نیست
فقط اومدی دل هوایی کنی
یا بعدش هوای ِ جدایی کنی
تمومش کن آخه تا به کی؟!
میخوای تو دل ِ من خدایی کنی
تمومش کن
.
دیگه اصلا ازت خوبی نمیخوام
دیگه اصلا شبا
نوری نمیخوام
بزرگی کردی تا اینجاش ممنون
تحمل کردی مارو
جاش
هه ...
ممنون
[ حمید فریزند ]
نگاه کن
نگاه کن یه پر ادعارو چطور تونستی با چشمات شکارش کنی
تو باید بری من یه دیوونه َم یه بیمار و میخوای چیکارش کنی
فقط اومدی دل هوایی کنی
فقط اومدی دل هوایی کنی
و بعدش هوای ِ جدایی کنی
تمومش کن
آخه بگو تا به کی؟!
میخوای تو دل ِ من خدایی کنی
نباشم شبا با کی حرف میزنی؟!
غمآی ِ کی و از تنش میکنی
قرار شد بری عاشق ِ کی بشی
داری آرزوم و به گند میکشی
تو که رفتی کار ِ هر روز و شبم
هق هق شد
بخدا شاهد ِ دق کردن ِ این عاشق شد
حق ِ من این همه بی کسی و آزار نبود
حق ِ من خیره شدن به عکس ِ دیوار نبود
تو که رفتی ریشه های ِ منو با داس زدن
زنده بودم و به قاب ِ عکس ِ من یاس زدن
با ربان ِ مشکی عکس ی منو تزئن کردن
یعنی میشه خاطرات ٍِ خوبمون برگردن؟!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#88
Posted: 6 Apr 2014 19:18
دانلود دکلمه های آلبوم بانو با شعر و صدای کیکاوس یاکیده
::. دانلود .::
How Wonderful Is
چقدر دزدیدن نگاه از چشمان تو لذت بخش است
گویی تیله ای از چشمم به دلم می افتد
بانو ، با مردی که تیله های بسیار دارد می آیی
شب پره ها برای رسیدن به ماه بانویشان شب را گم کردند
در میان این همه ماه فریب که درختان مرده گل داده اندپرهایشان را گم کردند
بانو شب پره ها گم شدند گم شدند
نگاهم در آینه فرو میریزد
جزیره ای به زیر آب میرود
در ساحل آینه دستانی کورمال عطر تو را میجویند
و پرندگان بودن جزیره را فراموش میکنند
زنبیل پیر زنی را برده ام که هیچ نمیشناختمش
گفت به خانوم سلام برسان ، با تو صمیمی بود بانو که میگفت خانوم
بعد از آن دیگر با زنبیل ندیدمش
بنفشه ها راز سِحر رقص تو را نمیدانند
باغبان چشمهایش آبی نیست
بوی رفتن میدهی در را باز میگذارم
وقتی برو که گنجشگها و ستاره ها خوابند
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#89
Posted: 6 Apr 2014 19:21
::. دانلود .::
Do You Know Someone
کسی را میشناسی که شیشه شکسته پنجره ای را بند بزند
پیش از آن که بروی پیش از آنکه بشکند
هر صبح از فراز پل در دور دست خیال ، سایه
چمدانی پر از نام عشقش را به رود میسپارد
رود ، دریا ، باران
بوی عشق میدهند
میترسم از سگ همسایه
دنبالم میکند ، یکی از همین قفس من برایش بساز
تا آدم شود
آی بانو ، بانو ، بانو ، بانو جان
فقط همین
آی بانو ، شوخی نکن
چشم خسته بسته میشود ، قلب خسته می ایستد
پنجره دلش ریخت سنگ فرش پر زخم شد
در کوچه های زخمهایش روشنش قلب پاره پاره ، مورچه ای راه میجست
آدمها قطارها روی ریل حرکت میکنند
عاشق میشوند ، فاجعه آغاز میشود
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#90
Posted: 6 Apr 2014 19:23
::. دانلود .::
Let Me Be Part Of
بگذار در دور دست ، جزئی از خیال باشم
مثل کشتی ، دور که هستم شاعرم
پشت به خورشید ، جزئی از افق
نزدیک شوم من هم فریاد دیدبانم و دکل
بادبانمو زنجیر
تاریک است ، پناهم ده پناهگاهیم نیست تا نفسی تازه کنم
از سوز شلاق این باد بد دهن
از ظهر تا غروب طول کشید
دشتی را شخم زدم تا دفنش کردم
بد عادت شده بود گاهی جلوتر از من راه میرفت تا زود تر به تو برسد
سایه ام را میگویم بانو که خواب دیده بود تو به دیدارش آمده ای
دیشب ماه در حوض خانه مادر بزرگ ماهی سرخی زایید عاشق خورشید
پر قصه و بی صدا ، بی صدا
هر شب که میخواهم بخوابم میگویم
صبح که آمدی با شاخه ای گل سرخ ، وانمود میکنم هیچ دل تنگ نبودم
صبح که بیدار میشوم میگویم
شب با چمدانی بزرگ می آید و دیگر نمی رود
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***