ارسالها: 8724
#1
Posted: 17 May 2012 09:32
درود
درخواست ایجاد تاپیک در تالار موسیقی ایرانی را دارم
نام تاپیک: هایده | Hayedeh
آپلود سنتر : solidfiles.com
کلمات کلیدی: دانلود فول آلبوم هایده + بیوگرافی هایده+ دانلود موزیک ویدئو هایده + دانلود آهنگ های هایده + دانلود آلبوم های هایده + متن آهنگ های هایده + دانلود فول آلبوم + دانلود آهنگ + دانلود آلبوم + دانلود موزیک ویدئو + دانلود فول آلبوم + متن آهنگ
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#2
Posted: 17 May 2012 09:35
«فـــــــــهــــــــــرســــــــــتـــــــــــ»
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#3
Posted: 17 May 2012 09:54
« بـــیـــوگـــرافـــیــــــــــ »
- نام اصلی معصومه دده بالا
- نام مستعار هایده
- تولد ۲۱ فروردین ۱۳۲۱
- تهران، ایران
- ملیت ایرانی
- مرگ ۳۰ دی ۱۳۶۸ (۴۷ سال)
- سانفرانسیسکو، کالیفرنیا، ایالات متحده
- سبک(ها) موسیقی سنتی ایرانی
- موسیقی پاپ فارسی
- نوع صوت کنترآلتو
معصومه دده بالا با نام هنری هایده (زادهٔ ۲۱ فروردین ۱۳۲۱ در تهران - درگذشتهٔ ۳۰ دی ۱۳۶۸ در سان فرانسیسکو) خوانندهٔ مشهور موسیقی سنتی و پاپ ایرانی است. هایده دارای صدای کنترآلتو بود و بیش از دو دهه فعالیت در اجرای آواز و ترانههای ایرانی داشت.
هایده که نام اصلی او معصومه دده بالا است، ۲۱ فروردین ۱۳۲۱ در تهران متولد شد. پدر وی محمد دده بالا اهل تبریز و مادرش زینت بلغاری اهل رشت بودند. هایده در ابتدا بهواسطهٔ صدای توانمند، اپرایی و آلتو اش و سپس با پالودن صدایش به واسطهٔ دقت بیشتر، غزلسرایی و تنوع برجسته شد. صدای هایده به لحاظ زیباشناختی با صدای آوازخوان دیگر موسیقی ایرانی، دلکش، که از وی قدیمیتر بود مقایسه میشد. در کنار توانایی صوتی درخور توجه، محبوبیت هایده در میان شنودگان ایرانی، در درجهٔ اول بهدلیل تسلط وی بر اصول بنیاد موسیقی، صدای زایا، مجموعهای از آهنگهای ایرانی و اجرای ردیفهای آواز بودهاست. این اجراها جایگاه وی را در فهرست آوازخوانهای برجستهٔ موسیقی ایرانی در سدهٔ بیستم میلادی تثبیت کرد. خواهر کوچکتر او، مهستی نیز از خوانندگان معروف ایرانی است که حدود سه سال، پیش از هایده خوانندگی را آغاز کرد.
هایده در سال ۱۹۷۹ به بریتانیا و کمی بعد به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرد. وی تا پایان عمر در لوس آنجلس زندگی کرد. وی فردای کنسرتی در شمال کالیفرنیا بر اثر حمله قلبی درگذشت و چند روز بعد در گورستان وستوود هالیوود به خاک سپرده شد.
پیش از آنکه هایده به جرگهٔ آوازخوانهای مشهور بپیوندد، خواهر جوانترش — که با نام هنری مهستی مشهور بود — جایگاهی در میان خوانندگان حرفهای بهدست آورده بود. هایده نزد استادان موسیقی ایرانی شاگردی کرد؛ وی آموزش را با علی تجویدی، مربی آواز، استاد ویلن و آهنگساز شروع کرد، او کسی بود که با دلکش نیز همکاری داشت. البته هایده پیش از آنکه تجویدی صدای وی را در اجرایی عمومی بشنود، تبحری در موسیقی یافته بود. تجویدی پس از شنیدن صدای هایده بیدرنگ ریجسترهای نادر در عمق صدای آلتوی هایده را تشخیص داد. این ریجسترها رنج میانهٔ بسیط (پردامنه) صدای هایده را آشکار ساخت و تجویدی به هایده ارائهٔ آموزش و یاری در آموختن مجموعهٔ موسیقی آوازی ایرانی را ارائه کرد. در آغاز صدای بسیط (پردامنه) و خوشمیزان هایده، آمیزهای از نقدهای قوی و توجه مردمی را به دست آورد.
هایده، آنگونه که خود به کرات در چندین مصاحبه متذکر شده است، تحت تأثیر صدای پر قدرت و شیوهٔ آوازخوانی دلکش، خوانندهٔ صاحب سبک و بلندآوازهٔ آن دوران، روی به عالم موسیقی آورد. وی در ۱۳۴۷، فعالیت حرفهای خود را با خواندن ترانه «آزاده» اثر استادش علی تجویدی که بر روی آخرین سروده رهی معیری ساخته شده بود آغاز کرد.اجرای ترانه «آزاده» با ارکستر بزرگ گلها در رادیو تهران آغاز کار هایده بود. وی پس از اجرای چندین اثر دیگر از تجویدی و دیگر آهنگسازان بنام، از جمله همایون خرم، در برنامه گلها، از نخستین سالهای دهه ۱۳۵۰ به خواندن ترانههای پاپ علاقهمند شد که بیشتر از ساختههای فریدون خشنود، جهانبخش پازوکی، محمد حیدری و انوشیروان روحانی بودند.
هایده در شهریور ۱۳۵۷، چندین ماه پیش از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷، ایران را به مقصد بریتانیا ترک کرد. او تا پایان عمر از این رویداد به عنوان تلخترین خاطره زندگی خود یاد کرد.
همکاری او با آهنگساز سرشناس ایرانی صادق نوجوکی پس از مهاجرت به آمریکا فزونی یافت بطوریکه منجر به رقم زدن آلبومهای «بزن تار» و «شب عشق» گردید. آلبوم «شب عشق» بهعنوان پرفروشترین آلبوم دههٔ شصت شرکت ترانه معرفی شد و همچنین از آلبوم «بزن تار» به عنوان آلبوم سال (۱۹۹۰) یاد شد.
به مانند دلکش، هایده نیز با تسلط فنی موسیقایی و با شور و انرژی میخواند. وضعیت حنجرهٔ وی این امکان را به هایده میداد تا پیوستاری از ویبراتوهای دلپذیر و نغمهسراییهای آوازی، که از ملزومات آوازخوانی بود، به خواندن بپردازد. او به راحتی میتوانست صدای بم آلتوی خود را به پایین، فولر و دارکر کنترآلتو تغییر دهد. آمیزهٔ توانایی حنجرهٔ قوی با آموختهروشهای آوازخوانی، به وی صدای نادر آلتو-کنترآلتو داده بود که وی را قادر ساخته بود که آواز را پرطنین، و بافتارمند اجرا کند. علاوه بر اینها، شَم زیرکانهٔ وی در زمانبندی موسیقایی، جریان ریتمیک آواز ترانه، جملهبندی مؤثر موسیقایی و اجرای شاعرانه، وی را قادر به بروز و بیان مؤثر آنچه میخواند میکرد.
هایده به جز برنامههای معمول خود در کشورهای گوناگون، در دانشگاه یوسیالای در کالیفرنیا، و در تالارهایی با شهرت جهانی مانند رویال آلبرت هال (بهرهبری فرنوش بهزاد) در لندن و موزیک هاله (هامبورگ) کنسرتهایی اجرا کرد.
بیشتر ترانههای هایده در سالهای پیش از انقلاب در تلویزیون ملی ایران و پس از انقلاب در تلویزیون جامجم در لس آنجلس و بخشی دیگر نیز در تلویزیون ایرانیان و تلویزیون جنبش ملی ایران در جنوب کالیفرنیا به صورت نماهنگ (موزیک-ویدئو) درآمد.
در دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ آثار هایده در ایران به صورت صفحه گرامافون و نوار کاست منتشر شد. بیشتر این آثار و همچنین کارهایی که هایده در دهه ۱۹۸۰ در آمریکا خواند، در دهه ۱۹۹۰ و همچنین ۲۰۰۰ از نو روی سیدی منتشر شدند. قرار دادن ترانههای او در سیدیها اغلب از نظم ویژهای پیروی نمیکند.
سه سیدی نیز از ترانههای هایده همراه با معین، ویگن و مهستی به نامهای «گلهای غربت»، «همخونه» و «اوج صدا» منتشر شدهاست.
هایده در روز ۲۰ ژانویه ۱۹۹۰ برابر با ۳۰ دی ماه ۱۳۶۸ فردای اجرای کنسرت در باشگاه کازابلانکا در حومه سان فرانسیسکو، بر اثر سکته قلبی درگذشت.
هایده در گورستان وست وود در لوس آنجلس با حضور هزاران نفر از ایرانیان مقیم آمریکا به خاک سپرده شد. هما سرشار (روزنامهنگار)، ویگن (خواننده) و حسن شهباز (مترجم و سردبیر فصلنامه رهاورد) از جمله سخنرانان در مراسم بودند. در تهران نیز علیرغم محدودیتهای بسیار، گروهی از مردم در مسجدالجواد یاد او را گرامی داشتند.
ویدئوی مراسم به فاصله کوتاهی، مخفیانه در ایران پخش شد.
پژمان اکبرزاده فیلم مستندی دربارهٔ فعالیتهای هنری و آثار هایده ساخته که در ژانویه ۲۰۰۹ برای نخستین بار در آمستردام اکران شد.
این مستند یکصد دقیقهای با عنوان «سخن از هایده» دربرگیرنده بررسی فعالیتهای هایده، گزیدهای از اجراهای او در سبکهای گوناگون و گفتگو با دوستان و همکاران نزدیک اوست. مستند در جشنواره فیلم نور در لوس آنجلس نامزد دریافت جایزه بهترین مستند شد اما به گزارش تلویزیون فارسی بیبیسی، «برخی از بستگان و دوستداران هایده به دلیل بازگویی بی پرده برخی مسایل به آن اعتراض کردند»؛ از سویی در تهران، مستندساز از سوی خبرگزاری فارس به دلیل ساخت فیلم دربارهٔ «خواننده معلومالحال طاغوتی» مورد انتقاد قرار گرفت.
مستند «سخن از هایده» بیستم ژانویه ۲۰۱۰ در بیستمین سالگرد درگذشت هایده، توسط شبکه ایرانیان هلند منتشر شد و نسخه کوتاه شدهٔ آن نیز از شبکه فارسی تلویزیون صدای آمریکا پخش شد. در ژوئن ۲۰۱۰، کمی پیش از نمایش فیلم در جشنواره ایرانیان سیاتل، «روز آنلاین» در نقدی، مستند را «تلنگری برای یادآوری فضای شوم دهه شصت» خواند. خبرگزاری فارس در تهران به این فیلم حملهور شد و آنرا فیلمی دربارهٔ «خواننده معلومالحال طاغوتی» نامید.
زهرا اشراقی می گوید :« صدای هایده را دوست دارم به نظرم هایده اعجوبه موسیقی ایران بوده. مثلاً "علی ای همای رحمت" هایده بسیار زیبا است. هایده و مهستی از زیباییهای موسیقی ما هستند.»
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#4
Posted: 17 May 2012 10:02
«مصاحبه بانو هایده با تلویزیون جهانی جام جم»
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#5
Posted: 17 May 2012 15:50
«قدیمیترین مصاحبه با زندهیاد هایده توسط هنگامه افشار»
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#6
Posted: 17 May 2012 16:03
«گفتگو شبکه اندیشه با کیوان نوری پسر هایده در مورد زندگی هایده»
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#7
Posted: 17 May 2012 17:42
«پشت پرده زندگی هایده»
به مناسبت سالروز درگذشت هایده، خواننده پرآوازه ایرانی، برنامه این هفته «نگاه تازه» به این هنرمند اختصاص یافته است.
محمد حیدری از آهنگسازانی که پیش از انقلاب و پس از آن، موسیقی برخی ترانه های هایده را ساخته بود و اکنون در لس آنجلس زندگی می کند، از نخستین روزهای دیدار خود با هایده می گوید: «من اولین بار هایده را در خانه مهستی دیدم و اولین آهنگی که برای او ساختم آهنگ «حیف» بود. قبل از من هایده با تجویدی و خرم کار می کرد.»
آقای حیدری سپس با اشاره به تجربه اش با دیگر خوانندگان می گوید: «اینها سلیقه داشتند در خواندن. وقتی یک ملودی را من می ساختم و می دادم به آنها، از خودشان یک مقدار اضافه می کردند. یک تحریرهایی، حالت هایی... بعضی وقتها من راضی می شدم، هایده می گفت نه من این را یک بار دیگر باید بخوانم.»
آقای حیدری سپس با مقایسه امکانات تکنیکی آن زمان و امروز به سختی کار در آن زمان اشاره می کند که یک آهنگ باید یک سره تا به پایان بدون توقف اجرا و ضبط می شد: «هایده دستگاه ها را خوب می شناخت، وقتی می خواند، پرت نمی شد از یک دستگاه به گوشه دیگر. من فکر می کنم تجویدی یک مقداری به او تعلیم داده بود. ماها به او نمی گفتیم چطوری بخواند.»
آقای حیدری سپس مهستی و خواهرش هایده را با هم مقایسه می کند و می گوید: «مهستی در ایران که بود صدایش از لطافت بیشتری برخوردار بود نسبت به هایده. هایده از قدرت صدای بیشتری برخوردار بود. در خانه، هایده از نفوذ کلام بیشتری برخوردار بود.»
خروج از ایران چه مقدار بر کار هایده تاثیر گذاشت؟
هایده از لحاظ روحیه افت کرده بود، فعالیتش بیشتر شده بود. قبل از مرگ یک سکته دیگر هم کرده بود. دکتر او را منع کرده بود از پروازهای طولانی.
مهدی ذکائی، سردبیر مجله جوانان، چاپ لس آنجلس که یکی از آخرین مصاحبه ها را پیش از مرگ هایده با او انجام داده بود، می گوید:
ما یک روی جلد از او گذاشتیم و آقای حسام ابریشمی طرح روی جلد را درست کرد.
صورت هایده خیلی غمگین بود و به یک جایی نگاه می کرد، آقای ابریشمی جلوی صورت او یک عروسکی کشید که در حال رقص بود. هفته بعد از آن که مجله چاپ شد، خانم هایده فوت کرد. ما چند نامه داشتیم از کسانی که آشنایی داشتند با مسائل سرخپوستان؛ گفتند که در منطقه های سرخپوستی و جنوب مکزیک این علامت، علامت مرگ است که جلوی صورت خانم هایده کشیده شده بود.
در حالی که نه آقای حسام ابریشمی می دانست و نه ما. آن روز که هایده روی صحنه حالش به هم خورد و در بیمارستان فوت کرد، من رفته بودم با خانم مهستی گفت و گویی داشته باشیم. معمولاً دو خواهر رقابت هایی داشتند و خانم مهستی اصرار داشت که بعد از خانم هایده روی جلدی داشته باشد. همان موقع از شمال کالیفرنیا زنگ زدند و به خانم مهستی خبر دادند که هایده در بیمارستان فوت کرده است. خانم مهستی هم خیلی ناراحت شد که چرا در زندگی با خواهرش چنین رقابت هایی داشته است.
شهرام میریان از همکاران رادیو فردا که پیش از این چندین مصاحبه با هایده انجام داده بود می گوید: «آشنایی من با خانواده هایده بر می گردد به زمانی که روابط ایران وعراق خوب شده بود و شاه در الجزایر قراردادی با صدام حسین امضا کرده بود. صدام حسین به ایران آمد و در شب هایی که صدام حسین در تهران بود، یک شب در یکی از برنامه هایی که در کاخ برپا شده بود، هایده و مهستی در برابر صدام برنامه اجرا کرده بودند.
صدام حسین پس از بازگشت، هایده و مهستی را به عراق دعوت کرد و من هم به عنوان سرپرست یک گروه خبری از رادیو و تلویزیون ملی ایران همراه با حدود چهل رقصنده از وزارت فرهنگ و هنر آن زمان رفتیم به بغداد. هر شب که هایده و مهستی در آنجا برنامه داشتند، تماشاگران همه ضمن ابراز احساسات می گفتند دشتی، دشتی. من پرسیدم منظور از دشتی همان مایه موسیقی خودمان است، فهمیدم دشتی مقصود این است که هایده آواز بخواند. من به عنوان رهاوردی از عراق یک شو تلویزیونی درست کردم که حدود دو ساعت و نیم بود و خیلی مورد توجه قرار گرفت.
آقای میریان هایده پس از خروج از ایران چه اندازه قابل قیاس بود با هایده ای که از ایران سراغ داشتید؟
هایده قبل از انقلاب از ایران خارج شده بود و یک حالت بیماری عصبی داشت. می گفت ایران ما را غصب کردند، اشغال کردند. خانه بسیار مجللی که در خیابان جردن (بلوار آفریقا) داشت، مصادره شده بود و در این جا یک آپارتمان کوچکی برای دخترش گرفته بود. در نامه نگاری هایی که داشتیم خیلی ناراحت بود. دعوت کرده بودند که بیاید در آلمان برنامه اجرا کند و رفتیم دیدیم که یک سالن غذاخوری بود که خوراک های ایرانی داشت. توصیه کردم نکند که بعداً آن برنامه های بزرگ شروع شد که هایده آمد و مورد استقبال بسیار قرار گرفت.
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#8
Posted: 17 May 2012 17:47
«نگاهی به زندگی هنری هايده، به مناسبت پانزدهمين سالمرگ او»
- تاریخ : چهارشنبه 19 ژانويه 2005
سی ام دی ماه امسال، پانزده سال از مرگ نابهنگام "هايده" خواننده خوش صدای موسيقی سنتی می گذرد. خواننده ای که آن گونه که بايد و شايد در باره اش صحبت و داوری نشده است.
در سال های پس از انقلاب، ميان 1360 و 1368 و شايد به سبب ترانه های غميادانه (نوستالژيک) وطنی که می خواند، روز به روز بر شمار طرفدارانش در بيرون از ايران افزوده می شد، هر چند که در خود ايران نامش حتی از فهرست کتاب های مرجع زدوده شده بود.
از همين روی برای يافتن زندگينامه دقيق او سر در هر منبع موسيقائی فرو برديم که در اين سال های اخير تعدادشان نيز زياد شده است. چيز دندان گيری نصيب مان نشد. مثلا زاد روزش و زندگی پيش از خوانندگی اش را در اين منابع نيافتيم، ولی در همه آن ها به "تحقير" و تکرار آمده که نام اصلی اش "سکينه دده بالا" بوده است. گويی نام می تواند تعيين کننده کيفيت صدای او بشود!
هايده از سال 1345 فراگيری موسيقی و آوازخوانی را نزد موسيقيدان معروف علی تجويدی آغاز کرد. تجويدی در ميان آهنگسازان ايرانی، معروف شده است به "کاشف صداهای ناب"! البته صدا ها راکشف کرده، پرورش داده، معرفی کرده، ولی چند صباحی نگذشته که آن ها را از دست داده است. يا خودشان به راه ديگر، غالبا راه کاباره، رفته اند و يا "رنود" آنها را از او به غنيمت گرفته اند. هايده به گمان از آخرين کشفيات درخشان تجويدی باشد. شانسی که هايده آورده، اين بوده که تجويدی آهنگ تازه ای را در "مخالف سه گاه" و در پيوند با شعری برانگيزاننده از "رهی معيری" آماده اجرا داشته است. اين ترانه با زير و بالاهايی که دارد، معرف دقيقی برای صدای گسترده و پر توان هايده شده و صدای هايده نيز متقابلا ترانه "تجويدی - معيری" را تاثير بيشتر بخشيده است.
متن اين ترانه که "آزاده" نام دارد، آخرين کار موسيقائی " رهی معيری" است که در تب بيماری آن را سروده و کمتر در يک سال پس از آن، در آبان ماه سال 1347 درگذشت.
تجويدی خود در يک گفتگوی راديويی در شرح ساخت و پرداخت "آزاده" گفته است که رهی پس از آن که نيمی از ترانه را ساخنه، بيمار شده و بر اساس حالاتی که به خاطر آن کسالت در وجودش بوده، بقيه را با سوز و حال بيشتری تمام کرده است.
ترانه نشان می دهد که رهی، در بستر مرگ به تنها چيزی که برايش باقی مانده بود، می نازيده است به آزادگی.
تجويدی در گفتگويی که با او داشتم گفت: "آزاده را هيچ خواننده ديگری نمی توانست چون هايده با چنين وسعت صدايی بخواند ... هايده با خواندن اين ترانه و چند ترانه ديگر که من به او دادم، توانست تحولی در ترانه خوانی و آواز خوانی ايجاد کند و تاثيرات تازه ای در موسيقی سنتی به وجود بياورد..."
هايده، اگرچه در سالهای پيش از انقلاب همچنان روی صحنه ماند ولی بيشترين زمان و توان خود را در خدمت "بازار" قرار داد که بيشتر به سود و زيان می انديشد تا به ارزشها. تجويدی که زمانی به شکوه گفته بود که هر صدائی را که کشف می کند و می پروراند، بعدها بهره اش را به کاباره می برد. در عين حال گناه اين انحراف را پيش از آن که بر گردن خواننده ها بگذارد، از چشم جامعه می بيند:
"جامعه بود که اين ها را به سوی کاباره می کشانيد... من در شوراهای موسيقی می گفتم که حقوق اين ها را زياد کنيد تا احتياج به رفتن به کاباره نداشته باشند... ولی نکردند اين کار را... حقوق بسيار کمی مثلا 500 تومان به خواننده می دادند، در حالی که همين خواننده وقتی به کاباره می رفت شبی ده هزار تومان می گرفت... گناهی نداشتند... زندگی غير از اين را اجازه نمی داد..."
هايده، پس از آزاده، چند ترانه ديگر نيز از تجويدی خواند و بعد سر و کارش به کاباره افتاد، از او جدا شد و به موسيقی به اصطلاح "مردمی"، نزديکتر شد. محمد حيدری، جهانبخش پارزکی، صادق نوجوکی و انوشيروان روحانی آهنگسازان ديگری بودند که صدای رسای هايده را در اجرای ترانه های خود به کار گرفتند. همان قدر که اين ها در راه "مردمی" شدن به هايده ياری رسانيدند، او نيز با صدای پر جاذبه خود سبب سکه شدن کار آن ها شد!
مهاجرت به "شهر فرشتگان" (لس آنجلس) پس از انقلاب کار را ديگر يکسره کرد. مهاجران مخاطب موسيقی آن قدر خسته و شکسته بودند که ديگر به ارزشها نمی انديشند و تنها "تفريح و سرگرمی" می خواستند. سرمايه نيز در جايی به کار می افتاد که مخاطب انبوه داشته باشد. بر بستری چنين تنيده از "تفريح و تجارت" موسيقی معروف به "لس آنجلسی" به دنيا آمد و بيشتر خوانندگان مهاجر از جمله هايده را نيز به خدمت خود درآورد.
اين حرف، بدان معنا نيست که در ترانه های غربتی هايده هيچ گوشه با ارزش دلنوازی وجود ندارد. در وهله اول بايد به جنس صدای ناب و کمياب او انديشيد که در همه بازمانده هايش يکسان مانده است، در اين دنيای "بی صدائی" و "بد صدائی" خود، نفس ارزش است!
هايده در اين هشت نه سالی که در مهاجرت به سر برد، دست کم توانست بخواند. اگر در ايران مانده بود سرنوشتی بهتر از "پريسا" و "هنگامه اخوان" پيدا نمی کرد که هنوز که هنوز است نمی توانند، آزادانه - و برای همگان - بخوانند، با آن که به دامنشان، پيرايه ابتذال نبسته اند!
صدای هايده و برخی از ترانه های "غميادانه" او در سال های غربت، تسکينی در خور برای مهاجران و تبعيديان دلشکسته بوده است.
هايده، سر انجام، در سال 1368 در شهر سانفرانسيسکو، به سکته قلبی درگذشت و در گورستان "وست وود" لس آنجلس به خاک سپرده شد.
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#9
Posted: 17 May 2012 17:59
«از قمر تا هایده»
از جنبش مشروطه به این سو، در میان زنان آواز خوان دو نام بیش از همه به چشم میخورد. قمرالملوک وزیری و هایده. قمر همواره جایگاه ویژه خود را داشت و هایده نیز با گذشت بیست سال از مرگش همچنان به خواننده استثنایی شهرت دارد.
قمر با صدای خوب و تواناییهای لازم، پا به میدانی گذاشت که به دلیل تسلط جهل و تعصب بر جامعه، از وجود زنان هنرمند خالی بود. شجاعت و دلاوری میخواست که به عنوان نخستین زن، در چنین صحنهی خالی، گام بگذاری.
قمر با جسارت و بدون بیم از متعصبان وارد میدان شد و توانست راهگشای خوانندگان زن بعدی باشد.
هایده اما در دهه چهل و پنجاه خورشیدی، زمانی به عرصهی آواز راه یافت که جامعه پذیرای زنان هنرمند بود و ارج و قربی هم برایشان قائل میشد. دلکش و مرضیه و پوران و الهه و... از سالها پیش همهی عرصهها را قرق کرده بودند. ظاهرا جای خالی وجود نداشت که نیاز به پر کردن داشته باشد.
در چنین شرایطی، شاید تنها وجود هنرمندانی مانند علی تجویدی و رهی معیری میتوانست هایده را در جایگاه اصلی خود بنشاند؛ جایگاهی که احتمالا بدون وجود او تهی بود، اما تا آن زمان نامریی.
ترانهی "آزاده"
تجویدی که پیش از هایده، با حمیرا و چند زن هنرمند دیگر کار کرده و آنها را به رادیو برده بود، به کاشف صداهای خوب شهرت داشت. تجویدی با پنچهی هنرمند خود و آهنگهایی که مهر او را بر خود داشت، همهی هنرمندان تازه یافتهی خود را به شهرت رسانیده بود.
رهی معیری نیز با ترانههای نابی که در گذشته سروده بود، آن توانایی لازم را داشت که بر روی هر آهنگی، ترانهی مناسب آن را بسراید.
رهی آخرین ماههای عمر خود را میگذراند و تجویدی آهنگی در"سه گاه"ساخته بود که باید دست به دامن رهی میشد. آخرین سرودهی رهی، "آزاده"، آغاز شهرت هایده بود.
تجویدی میگوید: "آزاده" را شاید هیچ خوانندهی دیگری نمیتوانست با چنین وسعت صدایی بخواند. هایده توانست تحولی در ترانه خوانی و آوازخوانی ایجاد کند که تاثیرات تازهای در موسیقی سنتی به وجود آورد.
رهی که دیگر کم کم داشت به استقبال مرگ میرفت و دل و جان از جهان و جهانیان شسته بود، گویا آخرین توان خود را در نمایاندن این بینیازی در "آزاده" به کار بست:
در دل ندارم هوسی/ چشمی ندارم به کسی/ آزادهام من
یارب چو من افتادهای کو؟ / افتادهی آزادهای کو؟
تا رفته از جانم برون سودای هستی/ آزادهام، آزاده از غوغای هستی
رابطه با دربار؟
پژمان اکبر زاده، روزنامهنگار و پیانو نواز مقیم هلند، چند سالی دست اندر کار تهیه فیلمی مستند از زندگی هنری هایده بود. سرانجام سال گذشته این فیلم به نمایش گذاشته شد. . پژمان از شایعاتی میگوید که دربارهی چگونگی ورود هایده به عرصهی هنر در میان مردم پراکنده بود.
«در سالهای گذشته کتابها و خاطرات زیادی از آنچه در دوران حکومت پیشین میگذشت، منتشر شده است و چون هایده و خواهرش مهستی نیز با دربار ارتباط نزدیکی داشتند، طبیعتا آنها نیز از اظهارنظرهای متضاد و متعدد در مورد فعالیتها و همینطور روابطشان با دربار، بینصیب نماندهاند. در ایران صحبت از آن بود که کتاب خاطرات مادر ملکهی سابق ایران منتشر شده و در آن آمده است که این دو خدمتکار بودهاند. اما خود ملکه بعداً در گفتوگوهایی اعلام کرده بود که این کتاب هیچ ربطی به خانوادهی دیبا ندارد.»
اکبر زاده میگوید در گفتوگویی که وی با فرح پهلوی داشته است، وی گفته است که هایده و مهستی با دخترخالهی پادشاه سابق ایران دوستی داشتهاند و از آن طریق به محافل ملکهی مادر راه پیدا کرده بودند و به طور خصوصی در این محافل میخواندند.
هایده پیش از انتشار نخستین کار حرفهایاش که ترانهی معروف "آزاده" ساختهی تجویدی است، در چند فیلم نیز ترانههای خیلی معمولی اجرا کرد که حتی اسماش هم روی صفحه ذکر نشده است.
به گفتهی اکبرزاده، بعد از این ترانهها است که استاد تجویدی، به گفتهی خودش «هایده را کشف میکنند و آموزش میدهند و فعالیتهای هایده اساسا در سطح دیگری ادامه پیدا میکنند».
شروع این مرحله از کار هایده با سال ۱۳۴۷ مصادف میشود که ترانهی "آزاده" را روی شعری از رهی معیری میخواند و فعالیت او به شکل حرفهای از همین زمان آغاز میشود.
هایده در سه دوره
بیست سال زندگی هنری هایده را شاید بتوان به سه دوره تقسیم کرد. زمان همکاری با تجویدی، پس از تجویدی که آهنگسازان دیگری چون محمد حیدری، جهانبخش پازوکی و انوشیروان روحانی، او را همراهی میکردند.
در دورهی مهاجرت و پس از انقلاب اما، ما شاهد هایده دیگری با ترانههایی از نوع دیگر هستیم. پژمان اکبرزاده ضمن موافقت با این تقسیم بندی بر ارزشهای هنری هر سه دوره نیز صحه میگذارد و میگوید:
«دورهی اول زندگی هنری هایده، دورهی کوتاه دو یا سه سالهای بود که با تجویدی همکاری میکرد. هرچند بیشتر کارهای هایده در این دوره از استاد تجویدی است، اما از بقیهی آهنگسازهای مطرح آن زمان که در برنامهی "گلها"ی رادیو کار میکردند و از هنرمندانی مانند همایون خرم نیز کارهایی اجرا کرد.
بعد از این مرحله، اُفت شدیدی را در کارهای هایده میبینیم که تبدیل به یک خوانندهی کابارهای میشود و تیپ خاصی از کارهایش را در این زمان خوانده است. جالب است که از این کارهای هایده هم در این روزها به ندرت اسم برده میشود و جزو کارهایی نیستند که در ذهن مردم مانده باشد و آنها را زمزمه کنند.
بعد از این اُفت کاری، به تدریج با آهنگسازانی مانند صادق نوجوکی، ناصر چشمآذر و دیگر آهنگسازانی که موسیقی پاپ را بیشتر میشناختند و جدیتر دنبال میکردند، آشنایی پیدا میکند و از این طریق تا زمان انقلاب حرکت خوبی را در زمینهی موسیقی پاپ ادامه میدهد.
قطعهای به اسم "نشانه" که محمد حیدری روی اشعار شیخ بهایی ساخته و منوچهر چشمآذر آن را برای ارکستر بزرگ تنظیم کرده است؛ یا ترانهی "سوغاتی" روی شعری از اردلان سرافراز، ساختهی محمد حیدری و تنظیم زیبای ناصر چشمآذر؛ ترانهی "گل سنگ" با آهنگی از انوشیروان روحانی و شعر بیژن سمندر، و یا "بزن تار" ساختهی صادق نوجوکی روی شعر منصور تهرانی، از نمونه کارهای خوب هایده در این مرحله و در زمینهی موسیقی پاپ هستند.
اما این حرکت و تلاشی که آهنگسازهای آن دوره در زمینهی موسیقی پاپ شروع کرده بودند و هایدهی نیز خوانندهی این کارها بود، با وقوع انقلاب متوقف میشود.»
تفاوت با دیگران
هایده همان اندازه در زمینه موسیقی کلاسیک تاثیرگذار بود که در پهنهی گستردهی موسیقی پاپ. اکبرزاده میگوید که «بیشتر خوانندههای موسیقی پاپ ما شاید بتوان گفت با یک زمینه و آموزشهای کلی از موسیقی اروپایی و همان موسیقی پاپ وارد این کار شده بودند و صداهای آنان عموما صدایی نبود که هنگام شنیدن بتوان گفت یک صدای صددرصد ایرانی است.»
ولی فعالیت هایده در این زمینه نکات جالبی داشته است. از نظر اکبرزاده، یکی این که جنس و حالت صدای این خواننده بسیار ایرانی بود. از سوی دیگر، او کارش را با آموزش در زمینهی موسیقی کلاسیک ایرانی شروع کرده بود. این که تا چه حد جلو رفته بود، بحث جداگانهای است؛ اما به هرحال از بستر موسیقی ایرانی وارد موسیقی پاپ بینالمللی شده بود.
از طرفی هم بسیار شنیده میشود که وقتی خوانندهای در زمینهی موسیقی ایرانی کار کرده و بعد به اجرای کارهای پاپ میپردازد، نتیجه دلچسب نیست. آدم احساس میکند، یک سری چیزهای مختلف که با هم همخوانی ندارند، به هم چسبیده شدهاند که یک کار پاپ هم اجرا شود.
از نظر اکبرزاده، نکتهی جالب اما در کار هایده، در واقع در توانایی صدای این خواننده نهفته بود، که هم زمانی که آواز و یا تصنیفهای کلاسیک ایرانی میخواند، خیلی خوب از وسعت، کیفیت و توان صدا استفاده میشد و هم وقتی کار پاپ برایش مینوشتند، از عهده برمیآمد و کارهایش به دل مینشست.
در گفتوگویی که با آندرانیک در لسآنجلس داشتم، وی بارها این جمله را تکرار میکرد که: «در لسآنجلس ما فقط هایده را داشتیم که خیالمان راحت بود، هرچه مینویسم او میتواند بخواند».
هایده هم مانند بسیاری از هنرمندان ما، پس از انقلاب به آمریکا رفت و در لس آنجلس، شهر فرشتگان اقامت گزید. اما این دوره هفت، هشت ساله از زندگی هنری هایده با آن دو دورهی پیشین تفاوتهای فاحشی داشت. نه دیگر از آن موسیقی کلاسیک قدیمی خبری بود و نه از آن پاپ استثنایی.
پژمان اکبرزاده ضمن تاکید بر این نکته میگوید: «در حقیقت همینطور بود. زمانی که هایده از ایران رفت، از سویی با آهنگسازانی مانند فرید زولاند، صادق نوجوکی و دیگر آهنگسازانی از این دست، همکاری جدیتری را آغاز کرد. آهنگسازانی که چهرههای نمادین موسیقی پاپ ایرانی بودند و یک سری ترانههای ماندگاری که مردم هنوز هم زمزمه میکنند، مانند "شانههایت" یا "روزهای روشن" و ... نتیجهی همکاری با چنین آهنگسازانی است.»
در مهاجرت
اما به هرحال در خارج از ایران دیگر فضا متفاوت بود. نه پشتیبانی دولتی از کسانی که در کارهای هنری هستند، وجود داشت و نه میلیونها مخاطب. هنرمندان با یک جمعیت محدود مهاجر ایرانی روبرو بودند، هرچند که کارهایشان به دست مردم ایران نیز میرسید.
اکبرزاده میافزاید: «اما نمیشود تمام کارهای این دورهی او را جزو کارهای بازاری محسوب کرد. در کنار کارهای خوب، کارهای ضعیفی هم از او منتشر میشد. مانند همهی هنرمندان دیگری که در زمینههای هنری و برنامهی کار ارکسترهای بینالمللی هستند. یک سری کارهای خوب داشتهاند که مانده و فعالیت میکنند. حتی تمام کارهای آهنگسازان کلاسیک هم جزو رپرتوارشان است و دائم اجرا میشود، یک سری کارهای ضعیف هم داشتهاند که دیگر فراموش شدهاند.»
با این حال اکبرزاده میگوید: «من فکر میکنم با تمام شرایط دشواری که در لسآنجلس حاکم بود و هنرمندان باید از بازار تبعیت میکردند، باز هایده تا حد زیادی در آن دوره سرش را بالا نگاه داشت. نمونهی آن هم شاید کارهایی باشد که بیست سال پس از فوت هایده هنوز مورد توجه مردم قرار دارد.»
هایده، اما پس از مرگ نابهنگام خود در سیام دی ماه سال ۱۳۶۸ همچنان فریاد آزادگی را به گوش همهی ما میرساند.
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#10
Posted: 19 May 2012 04:40
«"سخن از هایده" و حنجرهای خدادادی»
- تاریخ : 03 آبان 1388 آبان 1388
مستند "سخن از هایده" از جمله فیلمهای به نمایش درآمده در نهمین جشنواره جهانی سینمای تبعید در سوئد است. این مستند یکصد دقیقهای، کاری است از پژمان اکبرزاده، پیانیست و روزنامه نگار ۲۹ ساله ایرانی مقیم هلند.
این فیلم، امروز ( ۲۵ اکتبر) در تالار هاگابیون در گوتنبرگ نمایش داده می شود. فیلم در ماه مه ۲۰۰۹ در جشنواره فیلم نور در لسآنجلس، نامزد جایزه بهترین مستند شد.
"سخن از هایده" نگاهی فشرده اما دقیق به فعالیتها و آثار برجای مانده از این خواننده محبوب ایرانی دارد. اشاره به ترانههای آغازین خواننده، ذکر نام پدیدآورندگان آثار، نمایش صفحههای قدیمی و ویدئوهای مرتبط با تک تک کارها، گفتگو با چهرههای موثر در شکل گرفتن آثار و... نشان از انجام یک پروژه پژوهشی گسترده با تکیه بر دانش موسیقایی و همچنین رسانهای دارد.
محتوای مستند البته گاه حال و هوایی بسیار سیاسی به خود میگیرد. پژمان اکبرزاده البته در مصاحبههایش گفته درصدد بوده تا از فضای اجتماعی-سیاسی هر دوره هم اطلاعاتی در اختیار مخاطب قرار دهد تا چشم انداز دقیقتری از شرایط کاری هایده به وجود آید.
اما در بخشهایی از مستند، این موضوع رنگ دیگری به خود میگیرد؛ بهویژه در صحنه آغازین فیلم که هایده از انقلاب ایران به عنوان یک "بلا" یاد میکند. این هایده است که چنین تعبیری دارد ولی قرار دادن این صحنه در آغاز فیلم، به گونهای حرف شخص مستندساز است که شاید تنفر خود از ترک ایران به دلیل شرایط را اینگونه از زبان هایده ابراز میکند.
فیلم با روایتی شخصی و شاید مشترک با بسیاری از ایرانیان، از چگونگی آگاهشدن از درگذشت هایده آغاز میشود. پژمان اکبرزاده از کودکیاش در ایران میگوید که حتی از وجود چنین خوانندهای بیخبر بوده و واکنش مردم به درگذشت هایده، توجه او را به این صدا جلب میکند.
بدنه اصلی فیلم اما کاملا از مسایل شخصی فاصله میگیرد و با بیانی آزاد و بی طرفانه به بررسی فعالیتهای خواننده میپردازد. ارائه اطلاعات، جای دادن مصاحبهها، نماهنگها و ... روان و با حفظ تنوع برای مخاطبان از هر قشر صورت میگیرد.
آگاهی مستندساز از موسیقی موجب ارائه کاری نشده که تنها افراد آشنا با جنبههای تکنیکی موسیقی بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند، برای این دسته البته اطلاعات جالبی در فیلم ارائه میشود ولی نکته با ارزش این است که بیننده غیرمتخصص و ناآشنا با جنبه های فنی موسیقی هم، میتواند مسایل را لمس کند و از افت و خیزهای خوانندگی هایده آگاه شود.
"سخن از هایده" خوانندهای را روایت میکند که با آثار علی تجویدی در برنامه گلهای رادیو ایران میدرخشد، سپس به بازار موسیقی کافهای در تهران میافتد، اندک اندک در موسیقی پاپ جایگاهی در خور مییابد و کمی بعد، وقوع انقلابی که خوانندگی زنان را ممنوع میکند، او را ناگزیر به ترک کشورش میکند.
ارتباط هایده با دربار پهلوی نیز در آن سالیان، بارها سوژه بحث و شایعات بود. پژمان اکبرزاده برای دنبال کردن داستان، حتی به سراغ ملکه پیشین ایران در پاریس میرود و از او جویای جزییات بیشتری میشود؛ فرح پهلوی از دوران ترک ایران و اقامت در مصر میگوید و اینکه چگونه هایده "همیشه دوستیاش را حفظ کرد"، موضوعی که برخی را بدون آشنایی کامل با آثار هایده از او رویگردان ساخت.
با وقوع انقلاب، فضای فیلم دچار دگرگونی میشود: صحنههای تظاهرات در تهران، آتشزدن سینما رکس و روزهایی که بسیاری در حال ترک همیشگی ایران بودند.
هایده در مصاحبههایش، انقلاب را "فتنه" مینامد و میگوید تنها امیدش برای زنده ماندن، بازگشت به ایران است. ترانههای او و شیوه خواندنش نیز دگرگون میشود.
اندوه ترک ایران در صدایش موج می زند و همکاری با چهرههای سرشناس موسیقی پاپ ایران مانند صادق نجوکی، فرید زولاند، آندرانیک، منوچهر چشم آذر و ... کارهای ماندگار و متفاوتی را برایش رقم میزند: "روزای روشن"، "شانه هایت"، "زندگی".
ترانهسازان و تنظیم کنندگان به خوبی از توان صدای او در آثارشان بهره میگیرند و هایده نیز که تجربه خوانندگیاش روز به روز بیشتر شده، در کنار اجرایی موثر از کارها، دانسته یا نادانسته بخشهایی از آگاهیهای خود از موسیقی ایرانی را هم در کارهای پاپ به کار میگیرد.
این مجموعه، به افزوده شدن کارهایی متفاوت به ادبیات موسیقی پاپ ایران در تبعید میانجامد. در این بین، نکتهای که در مستند تقریبا به فراموشی سپرده میشود، اشعار سروده شده برای هایده است، اشعاری که در ماندگار شدن بسیاری از ترانههای او نقش مهمی ایفا کردند. شاید سازنده مستند، به دلیل فعالیت خودش به عنوان موزیسین، ناخودآگاه به جنبههای موسیقایی کارها بیشتر توجه نشان داده است.
مستند در لابه لای بخشهای گوناگون، از فضای دشوار کار در جامعه ایرانی در لس آنجلس نیز حکایت میکند. به کنسرتهای پر سر و صدای هایده در اسرائیل میرسد و سپس اجراهای او در رویال آلبرت هال لندن، به رهبری فرنوش بهزاد، برنامه ای که گویی از نخستین کنسرتهای بزرگ ایرانی در سالهای پس از انقلاب در خارج بوده است.
در ادامه، افت هنری هایده در سالهای پایانی محسوس میشود، ترانههایی که کمتر نمونهای از آنها در یادها مانده است. علاقه مستندساز به خواننده در این بخش و همچنین قسمتهای مربوط به درگذشت هایده مانع از نگاه بی طرفانه به موضوع نشده است.
پژمان اکبرزاده در این بخشها بیتفاوت به حساسیتهای جامعه ایرانی به هر چه لازم دیده پرداخته است.آنچه که به قول گزارشگر بی بی سی از جشنواره نور در لس آنجلس، «موجب اعتراض برخی وابستگان و دوستداران هایده نیز واقع شد.»
بخش های بعدی مستند از ویدئوهایی میگوید که در آرشیوهای گوناگون پراکندهاند و خانوادهای که اهتمامی به سر و سامان دادن به آثار مادر ندارند. در این میان، به پشت صحنهها هم سر زده شده. در کنار تنوع و فضای شادی که این بخشها در فیلم پدید میآورند، آنچه جلب توجه میکند، یکرنگ بودن طنین صدای هایده در حین سخن گفتن با زمان آواز خواندن اوست.
این "تمبر" طبیعی صدای هایده و "حنجره"ای خدادادی است که استادان هایده برای آموزش ردیف مانند تجویدی، عبادی و شریف، تنها این صدا را صیقل داده و جلا بخشیدهاند؛ صدایی در محدوده متسوسوپرانو که با گذشت زمان، به گستره بمتر (آلتو) گرایش پیدا کرده است.
نکته جالب دیگر به فرم صورت و چهره هایده برمیگردد. "گونه"های برجسته برای ارائه صدایی رسا و پرطنین بسیار با اهمیت است. در بسیاری از خوانندگان اپرا نیز در پی سالها تلاش و تمرین، "گونه" پدید میآید اما این ویژگی به شکل طبیعی در فرم صورت هایده وجود داشت و یکی از عوامل رسایی و پرطنین بودن صدای او بود.
"سخن از هایده" ظاهراً از بابت نوع نگاه، نخستین مستند ایرانی درباره یک خواننده است که موشکافانه به همه جنبههای کاری یک خواننده میپردازد و تقریبا همه چهرههای موثر در آفرینش آثار آن هنرمند در مستند حضور دارند.
فرید زولاند، صادق نجوکی، آندرانیک، محمد حیدری، فرنوش بهزاد و ... هر یک جنبههای جالبی درباره خاطرات خود، جنس صدا و همکاری با هایده را مطرح میکنند. مستند در هر دوره می کوشد اطلاعات لازم را به شکل کامل به ببیننده منتقل کند. این اشتیاق و دقت در بخش پژوهشی، تا حدی برخی ضعفها و کمبودهای فیلم به لحاظ فنی را میپوشاند.
در این فیلم مستند، فرح پهلوی، با مثالی زیبا، هایده را به عنوان "ماریا کالاس ایران" قلمداد میکند: من فکر میکنم هایده را باید "جسی نورمن ایران" محسوب کرد؛ از لحاظ صدا، درشتی، بیان و حرکات صورت. تصور میکنم هایده برای نسلهای بعدی ایرانیان، به عنوان یکی از یادگارهای فرهنگی، باقی خواهد ماند.
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***