ارسالها: 12930
#131
Posted: 2 Dec 2014 11:17
قدردانی شجریان از حسین علیزاده بهخاطر نپذیرفتن نشان شوالیه
محمدرضا شجریان در نامهای از حسین علیزاده بابت نپذیرفتن نشان شوالیه تشکر کرد. وی این اقدام علیزاده را اعتراضی به بادمجان دور قابچینهایی دانسته که این نشانها را پیشوند نام هنرمندان میکنند.
محمدرضا شجریان در نامهای نسبت به تصمیم حسین علیزاده مبنی بر نپذیرفتن نشان شوالیه که چندی پیش قرار بود توسط سفارت فرانسه به او اهدا شود، واکنش نشان داد.
او درنامهاش با تبریک به علیزاده بابت نپذیرفتن این جایزه و احترام به دولت فرانسه تاکید دارد، "این نابجاگوییهاست که نشانها و مدالها را بیاعتبار میکند."
محمدرضا شجریان در نامهای که به علیزاده نوشته آورده است: «با خوشحالی به حسین علیزاده تبریک میگویم که ضمن سپاس و احترام به دولت فرانسه از دریافت نشان شوالیه بهطور رسمی پوزش خواست. پوزشخواهی او از جنبه اعتراض به دولت فرانسه نبود، بلکه اعتراض به رفتار و گفتار کسانی از خودمان بود که از این نشانها استفاده نابجا کردند و میکنند.»
شجریان ضمن توضیح این نکته که منظورش "شخصیتهای دریافتکننده نشان و مدال" نیست نوشته است:«بادمجان دور قابچینهایی هستند که نام این نشانها را پیشوند نام هنرمند مورد علاقهشان میکنند. نمونه دیگری هم اغلب سازمانهای تبلیغاتی برای موفقیت در کسب درآمد بیشتر یک شرکت تولیدکننده و یا برگزار کننده کنسرتها برای پر کردن سالنهای کنسرت پیشوندهایی به نام هنرمند و یا گروه هنری اضافه میکنند که مفهوم آن هیچ مناسبتی با کاری که آن هنرمند یا گروه انجام میدهند ندارد و گاه خندهآور است.»
در پایان نامه شجریان آمده است: «حسین علیزاده پیشوند و پسوند نیاز ندارد، با سپاس از دولتمردان فرانسه که به نویسندگان، دانشمندان، هنرمندان و شخصیتهای فرهنگی ادبی و هنری ایران توجه خاص دارند.»
محمدرضا شجریان خود در تیرماه امسال نشان شوالیه را دریافت کرد. روزنامه کیهان که به وسیله حسین شریعتمداری چهره شاخص بنیادگرایان مذهبی ایران و نماینده علی خامنهای اداره میشود، شجریان را به خاطر دریافت این نشان به شدت مورد حمله قرارداد و از نشان شوالیه بهعنوان "نشان وطنفروشی" نام برد. پیش از شجریان شهرام ناظری نیز این نشان را دریافت کرده بود.
"بزرگ شدن نشان شوالیه ناشی از سیاستهای فرهنگی نادرست است"
حسین علیزاده، آهنگساز نامدار ایران هفته گذشته از پذیرفتن جایزه شوالیه فرهنگ فرانسه امتناع کرد. در هفتههای اخیر بحثهای متفاوتی در باره نوع برخورد با این جایزه در گرفته بود. علیزاده در نامهاش ضمن ادای احترام به سایر دریافتکنندگان این جایزه، مهمشدن این جایزه در ایران را ناشی از سیاستهای فرهنگی نادرست حاکم دانست.
او در نامهای سرگشاده در توضیح این اقدامش یادآور شده بود: «اقدام سفیر سیاسی و فرهنگی فرانسه، که هدیه ملت با فرهنگ فرانسه را به سینه هنرمندان بزرگ ما نصب میکند. شایسته ارجگذاری است و ما نیز ستایش میکنیم ستارگان پر افتخار تاریخ خود را.»
در عین حال او یادآور شده بود که پررنگشدن نام این جایزه در فضای فرهنگی ایران در دو سه سال گذشته، "چراغی کوچک" است که "چون در فضای هنری ایران" نور کافی نیست به "خورشید" بدل شده است.
علیزاده در نامه خود تصریح کرده بود: «ضمن قدردانی از مسئولان کشور و سفارت فرانسه، به احترام مردم هنرپرور و هنردوست ایران، به نام حسین علیزاده قناعت کرده، تا آخر عمر به آن پیشوند یا پسوندی نخواهم افزود.»
تقاضای رهبر ارکستری که از سوی علیزاده اجابت شد
یک هفته پیش از انتشار نامه علیزاده، علی رهبری، آهنگساز و رهبر ارکستر هم در نامهای سرگشاده به او، خواسته بود جایزه شوالیه را نپذیرد.
رهبری در این نامه نوشته بود: «از آنجایی که سفارت فرانسه این نشان را بهسرعت کمنظیری بین ایرانیان پخش میکند و احتمال این میرود که این نشان از بزرگی اسم حسین علیزاده به مرور زمان به مراتب کوچکتر جلوه کند٬ ایشان میتوانند مانند دهها شخصیت بزرگ فرانسوی از جمله بزرگترین آهنگساز فرانسوی قرن بیستم "موریس راول" یا دو نویسنده و فیلسوف بزرگ فرانسوی، "ژان پل سارتر" و "آلبرت کامو" (برنده جایزه نوبل) یا هنرپیشه معروف خانم "کاترین دونو" از دریافت این نشان صرف نظر کنند.»
نشان ملی لیاقت (Ordre national du Mérite) یا نشان شوالیه از جمله نشانها و مدالهایی هستند که دولت فرانسه در مقاطع مختلف زمانی به اهالی فرهنگ و هنر یا فعالان سیاسی اهدا میکند. چهرههای ورزشی و هنری مانند زینالدین زیدان، مارلنه دیتریش ،سلین دیون، خولیو ایگلهسیاس و تئودوراکیس هم در گذشته این نشان را دریافت کردهاند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#132
Posted: 5 Dec 2014 18:57
'گنگنم استایل' دو میلیاردی شد؛ یوتیوب ظرفیت بازدیدش را افزایش داد
http://postimage.org/
ویدئو کلیپ کره ای "گنگنم استایل"، ساخته خواننده پاپ کره ای، "سای"، از حداکثر ظرفیت بازدید یوتیوب فراتر رفت و این سایت را ناگزیر به تغییر ظرفیت شمارشگرش کرد.
یوتیوب گفته است که این ویدئو که پربیننده ترین ویدئو تاریخ یوتیوب است بیش از ۲ میلیارد و ۱۴۷ میلیون بار دیده شده است.
یوتیوب اکنون حداکثر ظرفیت بازدید ویدئوها را به عدد ۱۹ رقمی "۹ کوینتیلیون" افزایش داده است.
رقم دقیق ظرفیت تازه یوتیوب ۹,۲۲۳,۳۷۲,۰۳۶,۸۵۴,۷۷۵,۸۰۸ است.
گنگنم استایل که در سال ۲۰۱۲ ساخته شد طی مدتی کوتاه به پربیننده ترین ویدئو در یوتیوب تبدیل شد.
نام این ویدئو از محله ای در حاشیه شهر سئول، پایتخت کره جنوبی برگرفته شده و در آن چهره اصلی با افراد مختلف در مکان های گوناگون و در وضعیت های بسیار متنوع می رقصد.
گنگنم استایل در سال ۲۰۱۲ جایزه ام تی وی در اروپا را به خود اختصاص داد و موزیک ویدئو سال شد.
نسخه های متعددی از این ساخته در نقاط مختلف جهان کپی برداری شده که در آنها چهره های شناخته شده دنیا، ایفای نقش می کنند. برای مثال، دانشجویان دانشگاه ام آی تی در شهر بوستون آمریکا، نسخه ای مشابه از گنگنم استایل ساخته اند که در آن نوآم چامسکی، پروفسور سرشناس آمریکایی هم حضور دارد. در نسخهای دیگر، زندانیان فیلیپینی می رقصند و حتی بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل متحد در دیداری با سای دیده می شود.
گنگنام استایل همچنین در کتاب رکوردهای گینس به عنوان محبوب ترین ویدیو در وبسایت یوتیوب ثبت شده است.
گوگل که مالک یوتیوب است گفته است که از چند ماه پیش متوجه این اتفاق شده و سیستم خود را ارتقا داده تا آماده این اتفاق باشد.
سای هنوز در این زمینه اظهار نظر نکرده است.
دومین ویدئوی پربازدید یوتیوب موزیک ویدئوی "Baby" جاستین بیبر است که بیش از یک میلیارد بازدید از گنگنم استایل فاصله دارد.
ظرفیت تازه یوتیوب؛ عدد ۱۹ رقمی را چگونه می خوانید؟
۹,۲۲۳,۳۷۲,۰۳۶,۸۵۴,۷۷۵,۸۰۸
برای درک بهتر این عدد:
اگر هر یک از هفت میلیارد و ۲۷۸ میلیون و ۸۰۳ هزار و ۶۸۸ نفر ساکن کره زمین (در زمان انتشار این خبر بنا بر آمار بانک جهانی) ویدئویی روی یوتیوب را یک میلیون و ۲۶۸ هزار و ۵۲۸ بار ببینند، باز هم این ویدئو به سقف تعداد بازدیدهای مجاز نخواهد رسید.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#133
Posted: 13 Dec 2014 16:09
جنجال یک سخنرانی در دانشگاه تهران : این ملت نشان داده که باید بهش توهین بشود تا برود و بفهمد
http://postimage.org/
صحبتهای یوسف اباذری، جامعهشناس و دانشیار دانشگاه تهران درباره «مرتضی پاشایی»، موسیقی او و رفتار مردم در قبال مرگ این خواننده موسیقی پاپ، واکنشهای وسیعی را در رسانهها به ویژه در فضای مجازی به دنبال داشت.
عصر روز سهشنبه ۱۸ آذرماه، تالار ابن خلدون دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران شاهد برگزاری نشست «پدیدارشناسی فرهنگی یک مرگ» بود که به بررسی جامعهشناختی پدیده درگذشت مرتضی پاشایی اختصاص داشت.
در این نشست، چندتن از اساتید دانشگاه و جامعهشناسانی چون حمیدرضا جلاییپور، محمدسعید ذکایی، نعمتالله فاضلی و همچنین یوسف اباذری به ایراد سخنرانی و بیان تحلیلهای خود از اتفاقات رخ داده در خصوص تشییع جنازه مرتضی پاشایی پرداختند.
جنجالیترین بخش این نشست، اظهارات یوسف اباذری در نقد ویژگیهای موسیقی پاشایی و همچنین مخاطبان این نوع موسیقی به زبان آورد که با واکنش برخی حاضران در سالن نیز مواجه شد.
آقای اباذری در نشست یاد شده این پرسش را مطرح کرد که «چه شده که میآیند و مسائل واقعیای را که ما با آن روبرو هستیم، از ذهن ما میبرند؟» و در ادامه به پدیده مرتضی پاشایی پرداخت و گفت: «این آقایی که عکسش را اینجا زدهاند و چراغها را تاریک کردهاند، یک خواننده پاپ بود و پاپ در سیر موسیقی، مبتذلترین نوع موسیقی است .... کسانی میگویند موسیقی او را تحلیل نکن، چطور من میتوانم موسیقی کسی را که مرده است تحلیل نکنم؟ من دادهام یک موسیقیدان، فرمت موسیقی او را تحلیل کرده... مبتذل محض است! ما [موسیقی] پاپی داریم که پیچیده است. این سادهترین، مسخرهترین و بدترین نوع موسیقی است. صدای فالش، موسیقی مسخره، شعر مسخرهتر. بنابراین من چطور میتوانم چنین چیزی را تحلیل نکنم؟»
این جامعهشناس سپس گفت: «برای من خیلی جالب است که یک ملتی میافتند به ابتذال و در مجلس ترحیم چنین خوانندهای شرکت میکنند و توی سرشان میزنند... و یک نفر در فیسبوک مینویسد که "من تا ابد میسوزم"... چرا مردم ایران به این افلاس افتادهاند؟ چطور مردم ایران به این فلاکت افتادهاند؟ اینجاست که تحلیل بسیار مهم است».
اباذری در پاسخ به اعتراض کسانی که او را متهم به اهانت به خواستههای مردم کردند، گفت: «بسیار خوشحالم که دارم توهین میکنم. برای اینکه این ملت نشان داده که باید بهش توهین بشود تا برود و بفهمد که شما نمیتوانید هم به این آقا گوش بدهید، هم به بتهوون گوش بدهید بعد هم تسکین بگیرید و بخوابید».
این جامعهشناس در ادامه در پاسخ یکی از حضار که او را خطاب قرار داده و گفت که «شما نماینده مردم نیستید»، اظهار داشت: «معلوم است من نماینده مردم نیستم. شما نماینده مردم هستید. من همین کسی هستم که دارم میگویم این مردم ابلهاند. معلوم است که من نماینده مردم نیستم. چه کسی گفته من نماینده مردم هستم؟ من از جانب خودم حرف میزنم به عنوان یک آدم. معلوم است که نماینده این مردم نیستم. شما این مردم هستید».
اما یکی دیگر از سخنرانان این نشست، حمیدرضا جلاییپور بود که از زاویه دیگری این ماجرا را بررسی و تحلیل کرد. او با اشاره به اینکه جمعیت، بیدلیل به جنبش واداشته نمی شود، گفت :«هزاران بچه دبیرستانی و راهنمایی به طور خودجوش در روز تشییع جنازه پاشایی به مدرسه نرفتند یا در روزهای بعد ترانههای او را دستهجمعی خواندند. در گذشته چنین اتفاقاتی در این سطح نداشتیم. این چه پدیده اجتماعی است که اینقدر جمعیت را به حرکت خودجوش واداشته است؟»
آقای جلاییپور در ادامه با بیان اینکه صدا و سیما به محض فوت پاشایی روی مذهبی و انقلابی بودن خانوده او تاکید کرد، گفت: «لابد دستاندرکاران فکر میکردند دیگر جوانانی که پوشش و رفتارشان مطلوب صدا و سیما نیست کمتر میآیند، ولی اتفاقا هم آنها آمدند و هم زنان چادری و با حجاب اسلامی. از منظر جامعهشناختی پدیدهای در این ابعاد تصادفی شکل نمیگیرد».
این جامعهشناس با اشاره به پرمخاطب بودن آثار مرتضی پاشایی در میان مردم گفت: «او دو ماه پیش از فوتش توانست چندین شب سالن چند هزار نفره برج میلاد را برای کنسرتهایش پر از جمعیت کند و در سایت پرمخاطبِ رادیو جوان که ربطی به صداوسیما ندارد هم مدتهاست پرلایکترین خواننده ایرانی بوده است. اینها نشان میدهد که با هر معیاری پاشایی خواننده و آهنگساز عامهپسند و پرمخاطب و محبوبی بوده و تعداد زیادی از ایرانیان و فارسیزبانان با ترانههایش خاطره و ارتباط عاطفی نزدیک دارند».
موافقان و مخالفان؛ تعیین تکلیف یا نقد ابتذال
صحبتهای جنجالی یوسف اباذری، واکنشهای مختلف و البته بیشتر مخالف را در فضای مجازی بویژه فیسبوک در پی داشت.
برخی مخالفان صحبتهای او، بر این نکته تاکید کردند که تحلیلگرى که با توهین و خشم و تمسخر صحبت کند، تحلیلش اصالت ندارد. عدهای دیگر از مخالفان هم تعیین تکلیف برای سلیقه عمومی را نکوهش کردند.
از سوی دیگر، یک طرفدار سخنانِ یوسف اباذری، اعتقاد دارد: «مردم، یکشبه طرفدار پاشاییشده و به یک هنرپیشه حمله میکنند که چرا بابت مرگ پاشایی تسلیت نگفته است؛ اینان همانهایی هستند که به یوسف اباذری نیز بابت اینکه فریاد میکند موسیقی امثال پاشاییها ابتذال محض است - و کاملاً هم درست میگوید - حمله میکنند و محیط سخنرانی را برای او ناامن میسازند».
صحبتهای یوسف اباذری، مخالفینی از جنس جامعه شناس و استاد دانشگاه هم دارد. یکی از آنها ناصر فکوهی، دانشیار گروه انسانشناسی دانشکده علوم اجتماعی تهران، نویسنده، مترجم و جامعه شناس است.
آقای فکوهی چندی پیش در گفتوگو با سایت «عصر ایران»، به تحلیل جامعهشناختی مرتضی پاشایی و ماجراهای پس از مرگ او پرداخت.
او در این گفتوگو با اشاره به نسل جوان جامعه ایران و ویژگیهای آن اعلام کرد: «این جوانان اصولا هر چه کمتر و کمتر تحمل آن را دارند که سبک زندگی و شیوههای متعارف زندگی آنها را دیگران، هر دیگرانی، چه سیاستمداران، چه روشنفکران و چه حتی نسل پیشین، تعیین کنند».
این صاحبنظر حوزه جامعه شناسی با تاکید بر اینکه امروز بسیاری از موسیقی دانان، منتقدان هنری و حتی بسیاری از افراد عادی جامعه ما، موسیقی پاپ را سطحی، سبک، بیارزش و حتی غیر اخلاقی میدانند، گفت: «این افراد ممکن است تصورشان آن باشد که همه مردم باید به موسیقی کلاسیک غربی یا ایرانی گوش بسپارند و کتابهای عمیق فلسفی و سیاسی و اقتصادی مطالعه کنند؛ اما هیچ جامعهای در جهان به این صورت اداره نمیشود و مردم سلایق خود را دارند».
به گفته آقای فکوهی، «بر اساس این سلایق و سبکهای زندگی، نمیتوان جامعه را برتر یا پستتر یا گروههای مختلف را مورد ارزیابی قرار داد، چون این عین مقابله با مدرنیته است».
اما بخشی از صحبتهای یوسف اباذری در نشست یاد شده، انتقاداتی بود که او متوجه دولت و حکومت ایران کرد. این بخش از سخنان او، مخالفت چندانی در پی نداشت و با تشویق حاضران نیز همراه بود.
آقای اباذری در بخشی از اظهاراتش، حکومت ایران و به ویژه دولت حسن روحانی را به «سیاستزدایی» از جامعه متهم کرد و گفت: «حکومت با وارد کردن ورزشکاران و هنرمندان به عرصه سیاست، این عرصه را از سیاسیهای واقعی خالی کرده است».
او همچنین تاکید کرد که بعد از اعتراضهای سال ۸۸، دولت و ملت در ایران از هم میترسیدند و بر مبنای مکانیزم «این همانی شدن با متجاوز»، با هم یکی شدند.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: «اتفاقی که افتاده این است که دولت از طریق این مکانیزم (این همانی شدن با متجاوز) میخواهد با مردمی که سیاستزدوده هستند، یکی شود و مردم هم همین حالت را دارند و میخواهند با دولتی که متجاوز است یکی شوند. مردم میآیند در جلسه آقای روحانی، یک سوالی که به نظرشان سیاسی است از ایشان میپرسند، ایشان یک جواب بسیار تکراری میدهد... تکرار یکی از شگردهای فاشیسم است».
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#134
Posted: 15 Dec 2014 10:30
آیا کنسرت یانی در ایران به نزدیکی تهران و واشنگتن کمک میکند؟
خبرگزاری آمریکایی بلومبرگ در مقالهای به قلم ایندیرا لاکشمانان به احتمال برگزاری کنسرت یانی، موسیقیدان آمریکایی، در ایران پرداخت و نوشت آیا او میتواند با فائق آمدن بر تحریمها، آنچه که مذاکرهکنندگان ایران و آمریکا تاکنون موفق نشدهاند آن را به سرانجام برسانند، یعنی نزدیکی دو کشور، کمک کند؟
نویسنده مقاله به «دیپلماسی پینگ پنگ» که حدود ۴۰ سال پیش موجب نزدیک شدن بیشتر ایالات متحده و چین شد، اشاره کرده و مینویسد سال آینده میلادی شاهد دیپلماسی «گوشنوازی» در ایران خواهیم بود، اگر یانی و افراد گروه او، به همراه طرفدارانش در ایران، بتوانند بر مشکلات فائق آیند و مقدمات برگزاری کنسرت در آن کشور را فراهم کنند.
با این حال پیام موسیقی خنیاگر این نوازنده یونانیتبار، برای رسیدن به درک بهتر جهانی از طریق موسیقی، تنها در صورتی میتواند به ایران برسد که او بتواند با چراغ سبز مقامهای مسئول هم در تهران و هم در واشنگتن، نخستین هنرمند غربی باشد که پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ در ایران کنسرت موسیقی برگزار میکند.
در سالهای گذشته، مسئولان محافظهکار ایران تلاشهای هنرمندان غربی را برای اجرا در ایران ناکام گذشتهاند، اما خبرگزاری مهر روز چهارشنبه ۱۹ آذر ماه از قول حسین نوشآبادی سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نوشت اگر درخواست رسمی از جانب یانی دریافت کنیم و قوانین کشور نیز رعایت شوند، وزارت متبوع او با اجرای کنسرت یانی در ایران مخالفتی نخواهد داشت.
با این حال، نکتهای در گزارش رسانهها اشارهای به آن نشده است، این است که یانی تابعیت ایالات متحده را دارد و باید از وزارت خزانهداری آمریکا مجوزهای لازم برای اجرای کنسرت در ایران – که از سوی واشنگتن تحت تحریم قرار گرفته – را نیز دریافت کند.
نویسنده بلومبرگ در ادامه به گفتگوی تلفنی خود با وکیل و مدیر برنامههای یانی اشاره کرده و مینویسد آنها از تحریمها، ممنوعیت ارسال کالا و خدمات، و همینطور کار کردن در ایران آگاه بوده و در حال آماده کردن درخواست رسمی برای اخذ مجوزی ویژه برای این منظور هستند.
به گفته آنها، از آنجا که نیت این هنرمند آمریکایی از انجام کنسرت در ایران، غیرسیاسی بوده، آنها امیدوار هستند که بتوانند مجوز لازم را از دولت آمریکا بگیرند.
لیزا پریگر، از اعضای یک شرکت حقوقی در نیویورک و واشنگتن که در جریان این موضوع است، میگوید «یانی بر این باور است که موسیقی یک زبان بینالمللی است، و از این رو باید در سراسر این کره خاکی در دسترس همگان باشد.»
به گفته این مقام پیشین وزارت بازرگانی آمریکا، «هنگامی که (باراک اوباما) رئیس جمهوری سخت در تلاش است که به نوعی توافق با ایران دست یابد، من فکر میکنم چنین تبادل فرهنگی میان دو کشور، شاید موضوعی باشد که دولت نیز با آن موافق خواهد بود.»
به گزارش بلومبرگ، یک مقام وزارت خزانهداری ایالات متحده، با این شرط که هویت او فاش نشود، در این زمینه گفت هنرمندان آمریکایی باید درخواست مجوزهای لازم برای اجرای کنسرت در ایران را بکنند؛ با این حال او به ضوابطی اشاره کرد که اخذ مجوز برای تبادلات فرهنگی را تسهیل میکنند.
رسانههای ایران از احتمال برگزاری کنسرت ژان میشل ژار، موسیقیدان معروف فرانسوی دهه ۷۰ میلادی که آثارش در میان ایرانیها طرفدار زیادی داشت، نیز خبر دادهاند؛ هرچند هنوز تاریخی برای آن تعیین نشده است.
یانی و ژان میشل ژار، نخستین هنرمندان غربی نیستند که قصد اجرا در ایران دارند. در سال ۱۳۸۶ خبر از انجام مقدمات لازم برای برگزاری کنسرت کریس دی برگ، خواننده ایرلندی، منتشر شد که در صورت موفقیت، میتوانست نخستین هنرمند غربی باشد که پس از انقلاب ۵۷ در ایران به اجرای میپرداخت.
با این حال، کنسرت کریس دی برگ هرگز در ایران برگزار نشد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#135
Posted: 16 Dec 2014 14:02
پدر مرتضی پاشایی: از سارق موبایل مرتضی تقاضا دارم آن را برگرداند
چند وقتی است که از درگذشت مرتضی پاشایی میگذرد. خواننده بسیار محبوب کشورمان که بر اثر بیماری سرطان جان به جان آفرین تسلیم کرد.
در خصوص اتفاقات رخ داده پس از فوت مرتضی با ناصر پاشایی پدر این خواننده فقید صحبت کردیم که در زیر پیش روی شماست:
* چند وقتی از زمان درگذشت فرزند شما میگذرد. در این مدت چه بر شما گذشته است؟
- مرتضی واقعا پسر بامحبتی بود و نبودنش ما را اذیت میکند. اما باید به یک موضوع اشاره کنم. آنچه برای ما اهمیت دارد و سبب آرامش خاطر میشود این است که هنوز هم وقتی به قطعه هنرمندان میروم مراسم زیارت عاشورا بر سر محل دفن پسرم در جریان است. این معنویت ما را آرام میکند و برای من تعجببرانگیز است احساسی که مردم برای مرتضی خرج میکنند.
* حال مادر مرتضی چطور است؟
- طبیعتا ناراحت است و نتوانست فوت پسر خود را باور کند اما مادر مرتضی اعتقادات بسیار قوی دارد و با نماز و مناجات به خود آرامش میدهد.
* از فوتبالیها چه کسانی در کنار شما بودهاند و اوضاع و احوال خانواده مرتضی را جویا میشدند؟
- از لطف جامعه فوتبال ممنون هستم. افرادی مانند حبیب کاشانی و علی فتح الله زاده همیشه در کنار ما بودهاند و ما را فراموش نکردهاند.
* مراسم خاصی برای بزرگداشت مرتضی برگزار شده که شما در آن دعوت شده باشید؟
- از امیر قلعهنویی ممنون هستم که بزرگداشت مرتضی پاشایی را برگزار کرد. در این مراسم نقاشی زیبایی از مرتضی کشیده شده بود و اکثر حاضران آن را امضا کردند و به ما هدیه شد و یادبود بسیار ارزشمندی برای ما است.
* پس میشود گفت که پسر شما هنوز نزد اهالی ورزش فراموش نشده است؟
- به هیچ عنوان. از تمام کسانی که به ما لطف داشتهاند ممنون هستم. باور کنید محبت کردند و سعی داشتند آرامش خاطر من و مادر مرتضی باشند از حساب ما خارج شده است.
* تلفن همراه اختصاصی مرتضی هنوز روشن است؟
- از شما میخواهم این موضوع را منعکس کنید. در مراسم تشییع پیکر پسرم موبایل او به سرقت رفت و حالا هم نزد یکی از طرفدارهای مرتضی است. از این فرد درخواست میکنم که تلفن همراه پسرم را پس بدهد زیرا حاوی خاطرات ارزشمندی برای ما است. البته ما قصد داریم پس از مراسم چهلم پسرم، اقدامات قضایی را در این خصوص انجام دهیم.
* چهلم مرتضی چه روزی است؟
- از روی تقویم حدود سوم دی ماه میشود و دوستان لطف دارند و میخواهند مراسم مناسبی را در این خصوص برگزار کنند.
* آهنگ منتشر نشدهای از مرتضی وجود دارد که کسی آن را نشنیده باشد؟
- بله، در سیستم شخصی پسرم تعدادی آهنگ منتشر نشده وجود دارد و پس از برنامه چهلم اقدامات لازم در جهت انتشار این آلبوم را انجام خواهیم داد. دکتر منصور پاشایی عموی مرتضی است که از طرف ما مسئول تمام برنامه های خیریه، فرهنگی و تهیه فیلم و آلبومهای منتشر نشده مرتضی است. البته برادر مرتضی هم در این خصوص فعالیتهای زیادی دارد.
* آلبوم چه زمانی منتشر میشود؟
- اواخر فروردین 1394 آلبوم جدید مرتضی را منتشر خواهیم کرد و فکر میکنم استقبال خوبی هم از آن بشود. البته حدود یک سال قبل مراسمی هم با حضور مرتضی در سالن برج میلاد برگزار شد که حدود 15 دوربین از مراسم فیلمبرداری کردند و به حالت کنسرت دستهجمعی با تعداد زیادی از خوانندههاست. این فیلم هم به لطف دوستان در اختیار ما است و فکر میکنم همان اواخر فروردین این فیلم را هم منتشر کنیم.
* اینآلبوم و فیلمها قطعا با استقبال زیادی روبهرو خواهد شد. برنامهای در دستور کار دارید تا عواید این فیلم و آلبومها به جای خاصی اختصاص داده شود؟
- چند وقت پیش به همراه برخی هنرمندان جلسهای با وزیر بهداشت داشتیم و برنامهای در دستور کار قرار گرفت تا عواید بخش عمدهای از این فیلم و آلبومها به بیماران سرطانی اختصاص داده شود تا شاید مرتضی نقشی در درمان این بیماران داشته باشد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#136
Posted: 16 Dec 2014 14:24
از "پدیده پاشایی" تا "پدیده اباذری"
سخنان یکی از جامعهشناسان ایرانی که حرکت جوانان را پس از مرگ خوانندهای به نام پاشایی "ابتذال و فلاکت" خوانده بود، واکنشهای فراوانی به دنبال داشت. بسیاری با محتوای سخنان اباذری موافق اما با شیوه بیان او مخالف هستند.
"جوانمرگی"، "نقش شبکههای اجتماعی در آگاهیبخشی و سازماندهی"، "اعتراض به افزایش روز افزون سرطان"، "فرصتی برای گذراندن اوقات فراغت و دور هم بودن"، "نافرمانی مدنی"؛ اینها تنها بخشی از دلایلی است که هفتههای گذشته در رسانهها و مطبوعات درباره انگیزههای حرکت مردم در پی مرگ خوانندهای جوان و نه چندان مشهور، ابراز شده و هنوز هم ابراز میشود.
خوانندهای که میلیونها نفر در شبکههای اجتماعی خبرهای مربوط به او را و خود "او" را تا لحظهی مرگ دنبال کردند. مرگی که صدها هزار نفر را به خیابان کشاند و بهانهای شد برای نشستها و سمینارهای کارشناسی تا جامعهشناسان و روانشناسان به عوامل این حرکت مردم که نام "پدیده پاشایی" به خود گرفت، بپردازند.
یکی از بحثانگیزترین این نشستها روز سهشنبه گذشته (۱۸ آذر) در تالار "ابن خلدون" دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برپا شد با نام "پدیدارشناسی فرهنگی یک مرگ". یکی از سخنرانان این برنامه، یوسف اباذری، جامعه شناس و دانشیار دانشگاه تهران بود که سخناناش درباره مرتضی پاشایی سر و صدای زیادی در رسانهها و شبکههای اجتماعی به پا کرد و واکنشهای مخالف و موافق زیادی در پی داشت. واکنشهایی که هنوز هم ادامه دارند.
اباذری چه گفت؟
اباذری با اشاره به فیلم مستندی درباره اوضاع اسفبار مردم سیستان و این که نمایش فیلم مزبور از تلویزیون ایران "هیچ واکنشی" در میان مردم به وجود نیاورد، از بیتوجهی به "مسایل واقعی" انتقاد کرد و سپس به سراغ "پدیده مرتضی پاشایی" رفت. اباذری از پاشایی به عنوان خوانندهی پاپی که "موسیقیاش مبتذل محض است و صدای فالش و موسیقی مسخره و شعر مسخرهتر دارد"، نام برد و گفت: «چطور میتوانم چنین چیزی را تحلیل نکنم؟»
اباذری با بیان اینکه "ملتی میافتد به ابتذال و در مجلس ترحیم چنین خوانندهای شرکت میکند و میزند توی سرش" از سطح سلیقه مردم هم انتقاد کرد و پرسید: «چطور مردم ایران به این فلاکت افتادهاند؟»
به نظر اباذری در سالهای اخیر هم حاكمیت و هم مردم دچار ترسی متقابل از يكديگر شدهاند. از اين رو هم مردم و هم حاكميت به سمت سياستزدايی حركت میكنند و در اين فضا شخصی چون پاشايی به يک اسطوره و نماد تمركز بر امور غيرسياسی تبديل میشود. اباذری در ادامه گفت: «متوسل شدند به خوانندگان پاپ برای اینکه سیاست واقعی را در این مملکت به راه نیندازند.»
اباذری، سپس تشییع جنازه بزرگ مرتضی پاشایی را با تشییع جنازه و بزرگداشت مهوش، خواننده كوچه و بازاری زمان شاه مقایسه کرد و در ادامه گفت: «لات و سوسول! دست به دست هم دادهاند که سیاست واقعی این مملکت را داغان کنند و از بین ببرند و دولت و حاکمیت نه تنها با این مساله مشکلی ندارد، که تشویق هم میکند.»
اباذری ادامه داد: «مردم و دولت (در این همهویت شدن) با هم این سقوط را انجام میدهند. این مساله، یک نکته شبهفاشیستی دارد که من از آن وحشت دارم. یک ترس متقابل است... سیاستزدایی، انهدام هر آن چیزی است که برایش انقلاب شد و عده زیادی برایش ایستادهاند.» او در بخش پرسش و پاسخ ضمن دفاع از گفتههای خود گفت: «سرانجام اين موسيقی، فاشيزم است».
"حقیقت همیشه تلخ است"
با گذشت روزها، واکنش به سخنان اباذری همچنان ادامه دارد. سایت الف دو روز پیش (یکشنبه ۲۳ آذر) در مطلب ویژه خود با نام "واکنشها به اظهارات جنجالی یک جامعهشناس درباره پدیده پاشایی"، به مخالفان و موافقان گفتههای اباذری اشاره میکند و مینویسد: «حرفهای اباذری تند بود اما هميشه حقيقت برای مردم تلخ بوده كه اينگونه بعضیها به ايشان تاختهاند. در واقع هدف اباذری مطرح كردن سطحی شدن افكار جامعه بود. البته بايد اين را هم در نظر گرفت كه در اكثر دنيا عموم مردم نسبت به نخبهها افكار سطحیتری دارند. عموم مردم ترجيح میدهند فكر نكنند چون فكر كردن سختترين كار دنياست.»
نویسنده مقاله ادامه میدهد: «در ميان موافقان صحبتهای اباذری عدهيی اين لحن تند را برای شرايط اجتماعی كشور لازم میدانستند و معتقد بودند كه سليقه مردم دچار تغيير و تحولاتی شده كه مثبت نيست.»
یکی از خوانندگان مطلب سایت "الف" در بخش نظرها نوشته است: «با اباذری موافقم. این ابتذال از شوهای تلویزیونی کممایه با اجرا و تهیهکنندگی مج
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#137
Posted: 23 Dec 2014 11:45
واکنش انتقادی عموی مرتضی پاشایی به اظهارات اباذری
عموی مرتضی پاشایی در واکنش به اظهارات یوسف اباذری در مورد این خواننده پاپ گفت هیچ کس نمیتواند و نباید به گروهی از مردم توهین کرده و به آن افتخار کند. وی معتقد است به یک جوان تازه درگذشته بیرحمانه تاخته شده است.
منصور پاشایی، عموی مرتضی پاشایی خواننده درگذشته پاپ، در یادداشتی به اظهارات یوسف اباذری در نشستی با عنوان "پدیدارشناسی فرهنگی یک مرگ" که چندی پیش با حضور استادان و جامعهشناسان در دانشگاه تهران برگزار شد، واکنش نشان داد.
وی با اشاره یه اینکه درگذشت مرتضی پاشایی، خواننده محبوب و مردمی پاپ و تشییع با شکوه و غیر قابل انتظار وی بازتاب وسیعی در جامعه داشته است، میگوید: «درگذشت مرتضی پاشایی منشا نقدها و تحلیلهای جامعهشناسان شده است. نقد یک پدیده اجتماعی نفیا و اثباتا امری مبارک است و باید از آن استقبال کرد و آن را منشا خیر و برکات آتی دانست. اما اینجانب به نمایندگی از خانواده پاشایی و به عنوان عضوی از جامعه دانشگاهی کشور از هرگونه نقد منصفانه استقبال کرده و هرگز به دنبال تقدیس و بزرگنمایی آن مرحوم نیستم.»
او صحبتهای یوسف اباذری را از نظر شکلی، ادبیات و ماهوی به ویژه با توجه به دانشگاهی و جامعهشناس بودن او محل تامل و تاسف دانست.
اباذری موسیقی پاشایی را مسخره و مبتذل خوانده بود
یوسف اباذری در نشستی با عنوان "پدیدارشناسی فرهنگی یک مرگ" که در تالار ابن خلدون دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران موسیقی پاپ را "کلا و اساسا مبتذل" معرفی کرد و در ادامه مدعی شد که این نوع موسیقی هیچ نسبتی با آرمانهای اول انقلاب ندارد.
اباذری در این سخنرانی از پاشایی به عنوان خوانندهی پاپی که "موسیقیاش مبتذل محض است و صدای فالش و موسیقی مسخره و شعر مسخرهتر دارد"، نام برد و گفت: «چطور میتوانم چنین چیزی را تحلیل نکنم؟»
منصور پاشایی معتقد است، مبتذل دانستن و زیر سوال بردن یک سبک موسیقی و هنر و یا تایید و تکریم آن مستلزم داشتن تخصص و دانش در خصوص موضوع است. او با استناد به حرفهای اباذری تصریح میکند که نامبرده تخصصی در هنر و موسیقی ندارد و بر اساس نظرات دیگران گزارههایش را بنا نهاده است.
وی در این نامه آورده است: «سوال اساسیتر اینکه چرا به یک جوان تازه درگذشته که به قول معروف هنوز آب کفنش خشک نشده اینگونه بیرحمانه تاخته و با بدترین و سخیفترین کلمات از وی یاد میکنیم؟ آیا در هیچ جامعهای سراغ داریم که به یک فردی که مورد استقبال میلیونها نفر از جوانان کشور است اینگونه توهین شود؟ چرا این همه خشونت و توهین؟ چرا این همه ناسزا گویی به ملت؟»
اباذری در این سخنرانی با بیان اینکه "ملتی میافتد به ابتذال و در مجلس ترحیم چنین خوانندهای شرکت میکند و میزند توی سرش" از سطح سلیقه مردم هم انتقاد کرده و پرسیده بود: «چطور مردم ایران به این فلاکت افتادهاند؟»
منصور پاشایی همچنین افزود: «در باب ادبیات مطرح شده نکته قابل طرح این است که به فرض صحت ودرستی محتوای کلام، به قول ظریفی کلام حق، مشروط است به ادبیات و زمان مناسب. یعنی اگر کلامی با ادبیات نامناسب بیان شد دیگر به حق نیز دانسته نمیشود.»
مقایسه تشییع جنازه پاشایی با مهوش
اباذری، تشییع جنازه مرتضی پاشایی را با تشییع جنازه و بزرگداشت مهوش، خواننده كوچه و بازاری زمان شاه مقایسه کرده و گفته بود: «لات و سوسول! دست به دست هم دادهاند که سیاست واقعی این مملکت را داغان کنند و از بین ببرند و دولت و حاکمیت نه تنها با این مساله مشکلی ندارد، که تشویق هم میکند. [...] این مساله، یک نکته شبهفاشیستی دارد که من از آن وحشت دارم. یک ترس متقابل است... سیاستزدایی، انهدام هر آن چیزی است که برایش انقلاب شد و عده زیادی برایش ایستادهاند. سرانجام اين موسيقی، فاشيزم است.»
عموی پاشایی میگوید: «شاید اندیشیده شود که ایشان از باب تلنگر به اجتماع خویش و در جهت اصلاح آن، این نوع ادبیات را بهکار بردهاند. در حالیکه هیچ کس نمیتواند و نباید حتی با دیدگاه و نیت مصلحانه به گروهی از مردم توهین و بیاحترامی کرده و مع الاسف به آن افتخار نماید.»
وی همچنین تصریح کرد: «نگارنده و خانواده آن مرحوم نیز باوجود بیاحترامی به عزیزمان و همچنین تازه شدن داغ دلمان، حتی با نیت مصلحانه و از باب نهی از منکر، بی احترامی و توهین به ایشان را حق خود ندانسته و در شان خود و آن مرحوم نمیدانیم. آیا شایسته تر نیست که نقد خود را همراه با متانت و ادب مطرح کنیم؟»
"فرضیه اباذری یک ظن شکاکانه است"
پاشایی معتقد است که اباذری، فرضیهای را ساخته که آن فرضیه اولا به جای اینکه یک حدس هوشمندانه باشد، یک ظن و گمان شکاکانه است و این فرضیه مستند به هیچ یک از شواهد و قرائن پژوهشی نمیماند و فرضیه به یک قضاوت بیاساس تبدیل شده است.
او در تشریح این نکته افزود: «حدس و گمان ایشان از اینجا ناشی میشود که تصور میکند حاکمیت میخواهد با بزرگ جلوه دادن بعضی از هنرمندان و ورزشکاران از جامعه سیاستزدایی کند. اولا باید عرض کنم که بنده در مقامی نیستم که بخواهم از سوی دولتمردان به ایشان پاسخ دهم، و این به عهده خود متولیان امور است.»
منصور پاشایی اما از مرتضی پاشایی دفاع می کند و معتقد است که این خواننده پاپ در طول حیات کوتاهش به هیچ وجه وارد عرصه سیاست نشده و ابزار دست هیچکس و هیچ گروهی قرار نگرفته است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#138
Posted: 25 Dec 2014 02:33
مبارزه یک خواننده پاپ دیگر با سرطان
http://postimage.org/
یک خواننده پاپ از آغاز مرحله دوم شیمیدرمانی خود، پس از ماه صفر خبر داد.
به گزارش ایسنا، غلامرضا صنعتگر اظهار کرد: پس از آنکه با دعای خیر مردم و لطف خداوند، مرحله نخست شیمیدرمان من با موفقیت سپری شد، پس از ماه صفر، مرحله دوم آن در شش جلسه با دوز بالاتر آغاز می شود.
وی با بیان اینکه متأسفانه بیماری به معده و کلیه وارد شده است، گفت: امیدوارم با لطف خداوند و یاری مردم روزبهروز بهتر شوم و بار دیگر به اجرای برنامه برای هوادارانم بپردازم.
صنعتگر درباره حمایت مسوولان نیز بیان کرد: یکسری از دوستان و مسوولان محبت داشتند و هر لحظه به یادم بودند، در اینجا باید از استاندار، نمایندگان مردم در خانهی ملت و شهردار بندرعباس تشکر کنم که در این مدت مدام پیگیر حال من بودند و هستند.
وی با اشاره به اینکه این عیادتها باعث خشنودی و افزایش روحیه و انگیزه در من میشود، ادامه داد: در این مدت، کمک مالی به من نشد و فقط وضعیت بیمهام به لطف مدیرکل سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی استان هرمزگان مشخص شد و امیدوارم شاهد روزی باشیم که هیچ هنرمندی فراموش نشود.
او با بیان اینکه امیدوارم موسیقی ایران دور از شایعهپراکنیها باشد، افزود: اگر میبینیم جامعه موسیقی به یکپارچگی نمیرسد، همین شایعات، بزرگترین مانع در برابر این رخداد است. امیدوارم روزی شاهد باشیم که این ناجوانمردیها دیگر وجود ندارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#139
Posted: 30 Dec 2014 03:08
کاوه یغمایی به ایران بازگشت
http://postimage.org/
یغمایی پس از کسب تجربههای همکاری با متخصصان موسیقی کانادا امیدوارم است از این دانش و تجربه در همکاری با موزیسینهای ایرانی استفاده کند.
کاوه یغمایی(خواننده و موزیسین ایرانی) در بازگشت مجدد پس از دو سال به ایران، از شروع فعالیتهای هنریاش در کشور خبر داد.
به گزارش ایلنا؛ این هنرمند درباره دلایل این سفر دو ساله گفت: در دوسال گذشته درگیر تنظیم و میکس آلبوم جدید خودم بودم که موفق شدم این آلبوم را به همراه بهترین موزیسینهای کانادایی به اتمام برسانم. اکنون پس از ده سال از آخرین فعالیت هنریام در ایران، مصمم هستم که در کشور خودم و برای مردم کشورم فعالیت کنم.
وی درخصوص ده سال دوریاش از کشور توضیح داد: در این مدت تجربههای خوبی داشتم و ارتباطات تعیینکنندهای برای ادامه فعالیت هنریام در ایران با گروهی از متخصصهای صنعت موسیقی کانادا برقرار کردم که امیدوارم بتوانم دانش و تجربههای این مدت خودم را به بهترین نحو به صنعت موسیقی کشورم به خصوص موزیسینهای نسل جوان انتقال دهم.
وی افزود: در مدت کوتاه حضورم پس از دو سال در ایران مذاکراتی پیرو ادامه فعالیتهای هنریام با مسئولان موسیقی کشور داشتهام که نتایخ خوب و مثبتی تا به اینجا به دست آمده است که دراین بین همکاری دفتر موسیقی وزارت ارشاد در این راستا امیدوارکننده است.
این هنرمند اظهار امیدواری کرد؛ نتیجه این مذاکرات هرچه زودتر برای ارائه کارهای متفاوتتر و قویتر نسبت به گذشته به مرحله اجرا برسد.
کاوه یغمایی آلبوم «مترسک» را با آهنگسازی، تنظیم، نوازندگی و خوانندگی خودش در سال ۱۳۸۲ در کشور منتشر کرد و دو سال پیش نیز قطعهای را برای تیتراژ فیلم «جاده یکطرفه» خواند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#140
Posted: 31 Dec 2014 03:00
شهرام ناظری از زندگی در جامعه ایرانی میگوید : چطور زندگی غمبار میشود
شهروند : او را بزرگترین مولاناخوان ایران و جهان میدانند. دوستداران شاعر بلندآوازه ایران، هر سال برای بزرگداشت مولانا جلالالدین محمد بلخی، از شهرام ناظری دعوت میکنند تا به قونیه برود و برای دوستداران مولانا، آواز بخواند. مضاف بر این، ناظری در تمام سالهای فعالیتش، شرایط جامعه را برای ارایه کارهای هنری در نظر گرفته است.
نگاه تاریخی او به موسیقی بهعنوان یکی از اصلیترین عناصر فرهنگی ایران، تلاشهایی که همواره برای ریشهیابی امتداد حرکت این هنر در طول دورههای مختلف تاریخی انجام داده است را هویدا میکند. از همین رهگذر برخی او را از جریانسازان آواز نوین در ایران میدانند. ناظری یکی از نخستین هنرمندان کشورمان است که برای بیماران جذامی و حادثهدیدگان واقعه شینآباد کنسرت خیرخواهانه برگزار کرد. او معتقد است: «دیدگاه من درباره هنر و هنرمند میگوید، این قشر سخنگوی جامعه خودش است و معتقدم، من و امثال من باید از اطمینانی که جامعه به ما دارد، نهایت استفاده را داشته باشیم.» به بهانه تولد مولانا (٦ربیعالاول) و برای پرداخت بهوجوه قابلتامل هنر اجتماعی با شهرام ناظری گفتوگویی انجام داده که شرح آن در ادامه مطلب آمده است:
٦ ربیعالاول مطابق آنچه در تقویمها ثبتشده، روز تولد مولانا است. شما بهعنوان اولین و شاید بتوان گفت تنها مولاناخوان ایرانی (درمیان خوانندگان آواز ایرانی) دلیل اهمیتی که دنیای امروز برای این شاعر پارسیگوی قایل است را چه میدانید؟
مولانا را باید با جهانبینیاش شناخت. جهانبینی مولانا تا آن حد وسیع، کامل و جامع است که مثنوی معنوی او منبع و بزرگترین مآخذ روانشناسی مدرن آمریکا معرفی شده است. بر واژه مدرن به این دلیل تکیه میکنم تا اهمیت موضوع بیش از پیش مشخص شود. این حرف شوخی نیست! مولانا دریایی است که ما نمیتوانیم، جز ذرهای از آن را دریابیم. میدانید یعنیچه؟ قرنها پیش مردی از شرق، سخنانی گفته که امروز مرجع روانشناسی (آن هم روانشناسی مدرن) است. به همین دلیل هدف من از مولویخوانی این نبوده که بخواهم عرفان یا موسیقیعرفانی را اشاعه دهم. من مولاناخوانی کردم چون علاقه داشتم طرز فکر ادبیاتعرفانی که شرح هزار سال مبارزه و نهضتهای قوم ایرانی است را بیان کرده باشم.
چه دلایلی باعث شد شما جذب این مرد و اندیشههایش شوید؟
من از نوجوانی عاشق مولانا شدم و دیدم او بدجوری مرا تکان میدهد. این مرد چنان مرا غرق در شیفتگی و شور میکند که وقتی حرفش به میان میآید، آرام و قرارم را از دست میدهم. خاطرم هست در کوچه منزل عمویم در کرمانشاه تا صبح با یکی، دو نفر از دوستان شاعری که روحیاتشان مثل خودم بود، همراهی و عاشقی میکردم.
امروز اما شرایط تغییر کرده است. سرعت سرسامآوری که تولید محصولات به اصطلاح هنری به خود گرفتهاند، مجالی برای آن شور و شوق و البته توجه به ابعاد روانشناسانه و جامعهشناسانه فردی چون مولانا را باقی نگذاشته است.
موافقم. امروز دیگر حالها و شورها از بین رفته و خیلیچیزها قلابی شده است. در زمانهای هستیم که با یک دکمه کامپیوتر کارهایی را به نام هنر، به خورد مردم میدهند که البته این اتفاق، به ضرر هنر است. کافی است به آثار معماری دنیا و ایران خودمان نگاهی بیندازیم تا بفهمیم از چه دردی سخن گفته میشود. ببینید چه شاهکارهایی وجود داشت که امروز از آنها خبری نیست. میدانید چرا اسیر این نافرجامی شدهایم؟ چون فضا اصلا برای خلق و آفرینش فراهم نیست.
به نام نویسندگان درجهیکی که در ایران خودمان و جهان داشتیم، نگاهی دوباره بیندازید! امروز دیگر از آنها خبری نیست، آنها همه با هم در یک دوره زمانی معین آمدند و همگی هم با هم رفتند. مگر در یک سده حضور چند غول در دنیای هنر را میشود تصور کرد؟
امروز فضا برای حضور کوتولههایی که اتفاقا خیلی هم زیاد هستند فراهم شده است. قبلا صد غول نویسندگی در جهان حضور داشتند اما الان ٣میلیون کوتوله دارند مجلسگردانی میکنند.
اگر قرار باشد قضیه را به گردش دوران نسبت دهیم، چرا برخلاف آنچه در کشورهای توسعهیافته شاهدش هستیم، توجه به عناصر و ارزشهای فرهنگی در ایران ما کمرنگتر از گذشته است؟
در کلیت ماجرا که شرایط جهانی تغییر کرده اما این وضع در ایران بغرنجتر است. یکی از دوستان من پس از سالها به ایران آمد و از رفتار مردم شگفتزده شد.
میگفت اینجا همه مردم همهکاره هستند. طرف هم پزشک است، هم در حوزه موسیقی فعالیت میکند، هم دلالی میکند، کلا وضع بهشدت عجیبوغریب است. این وضع اصلا درست نیست. برای داشتن یک جامعه سالم و پیشرو هر چیزی باید سر جای خودش باشد. تهران پر شده از ساختمانهای سربهفلک کشیده و خشک و ناجور. در این شهر حتی یک ساختمان جدید هم ساخته نمیشود که معماریاش به دل آدم بنشیند و روح آدم را آرام کند، تجلیدهنده زیبایی و آرامش و عشق باشد و روح هنر را بشکافد.
فقط برج است و برج و برج. زندگی که معماریاش اینگونه است باید هم دردناک و غمبار باشد. در چنین شرایطی اگر مناسبات اجتماعی به خوبی انجام بپذیرد باید تعجب کرد. درحالحاضر و با توجه به رفتار مردم، کارنامهای غیر از آنچه امروز در دست ما است، نمیشود توقع داشت. اصلا معلوم نیست چرا وضع جامعه ایران تا این حد عجیب و پیچیده و دوستناداشتنی است. جامعه ایران یک محیط بسته است. در جوامعی از این دست یکسری دانستهها از پیش به اشخاص داده میشود و آنها اگر چیزی مخالف آن را بشنوند یا ببینند، سکوت میکنند. اما وظیفه هنرمندی که میخواهد چیزی را به وجود بیاورد که قبلا وجود نداشته، این است که سختی این راه را در نظر داشته باشد و جامعه خودش را بشناسد.
تا چه حد میشود امتداد وضع به وجود آمده در حوزه فرهنگ را در کل جامعه پیگیری کرد؟
به هر حال بخشی از جامعه وقیح است. من امروز در بخشی از جامعه، وقاحت فراوانی میبینم و احساس میکنم انسانهای آرام، درونگرا و محترم در چنین شرایطی تاب نمیآورند. آنها آسیب میبینند و اذیت میشوند، حق چنین آدمهایی قطعا خورده میشود. وضع امروز بابطبع آدمهای دلالصفت و پا انداز است.
برداشت من از سخنان شما گویای تأثیر غیرقابلانکار همین هنر و فرهنگ بر جامعه ما است. بنابراین میتوانم از شما بپرسم راه برونرفت از این وضع از نظر شما چیست؟
واقعا نمیدانم راه چیست؟ در چنین شرایطی، فرهنگ در پایینترین سطح خود به سختی نفس میکشد و در مقابل دلالان و سوداگران به ظاهر هنرمند و سرعت سرسامآورشان و اینکه پسپرده به نوعی و پیشپرده طوری دیگر ظاهر میشوند. بهناچار هنر، خسته و مجروح به سختی حرکت میکند. در این دوره بهجز تعداد انگشتشماری که به موضوع اهلیتداشتن و شایستگی فرهنگ فکر میکنند، کسی وقتش را برای این حرفها تلف نمیکند. به قول شاعر: «من نمیدانم در اینجا دست در دست کدامین دوست باید داد/ دشنه در کتف کدامین خلق باید کرد/ جام بر جام که باید زد؟ من نمیدانم چه باید کرد؟ من نمیدانم چه باید گفت؟/ ماندهام در شب، در کلاف کوچههای تنگ، کورمال و دست بر دیوار، تا کدامین راه، میگشاید روزنی در اینهمه بنبست؟»
هنرمندی که خواسته یا ناخواسته بهعنوان یک عنصر تاثیرگذار در جامعه خودش را معرفی کرده با افزایش این مشکلات چه واکنشی از خود نشان میدهد؟
همیشه احساساتی در هنرمند وجود دارد که دلش میخواهد به آنها جامهعمل بپوشاند اما بعضیاوقات مشکلات جامعه نمیگذارد یا اوضاع و احوال و مسائلی که وجود دارد مانع میشود. باید این را هم درنظر گرفت که هنرمند هم یک انسان است. انسانی که مثل بقیه هموطنان و در ابعاد وسیعتر همنوعانش در این جامعه با تمام مشکلاتی که در آن وجود دارد، زندگی میکند. مسائل روحی هنرمند، ازجمله حس تنهایی و در حاشیهبودن و ویرانشدن باورها و آرمانها ازجمله همان عواملی هستند که باعث میشوند در پارهای موارد از آن سمتی که باید حرکت کنید، روی بگردانید.
موسیقی ایرانی بهعنوان یکی از اصلیترین عناصر فرهنگی جامعه ایرانی که بد یا خوب میخواسته حرف دل مردم یا طبقه خاصی از همین جامعه را در طول دورههای مختلف مطرح کند، امروز در وضع نابسامانی قرار دارد. منظورم از این نابسامانی فاصلهای است که بین مردم و این نوع از موسیقی وجود دارد. اگر بپذیریم در گذشته موسیقی ایرانی زبان دل مردمان ایران بوده، امروز بین این دو فاصله انکارناپذیری ایجاد شده است. از نظر شما دلیل این فاصله به وجود آمده را کجا باید جستوجو کرد؟
بهطور کلی باید به آفاتی که این نوع از موسیقی دچارش است هم اشاره کنم. مسائل تاریخی حداقل از ٤٠٠سال پیش به این طرف بر این نوع از موسیقی سایه افکندهاند. مصیبتهای وارد شده بر این نوع از موسیقی از منظر سیاسی و اجتماعی قابلطرح و بررسی هستند. تکیهام بر عوامل سیاسی به آن خاطر است که این عناصر از دلایل جامعهشناسی جدا نیستند. وارد شدن سیاستهای انگلیس برای اولینبار از ٤ سده پیش به این طرف در ایران و همکاری با حکومت مرکزی صفویه، بذرپاشیهای عجیبوغریب انگلیسیها و لطمههای فراوانی که به کشور وارد کردند، موسیقیسنتی را در شهر تحتتأثیر قرار داد.
درواقع آنها به روشی که پیش از این برنامهریزی شده بود توانستند شرایط را به نفع خود تغییر دهند. آنها برای خانقاهها و دراویش و کردهای ما هم برنامهریزی کردند. انگلیسیها با حکومت مرکزی دست به یکی کردند و هر دو به جان ایران و فرهنگ این سرزمین افتادند، موسیقی تنها یکی از این حوزهها بود که به جانش افتادند.
از سوی دیگر فاکتورهای سیاسی اتخاذ شده خصوصا در کشور جهانسومی مثل ایران تاثیرات غیرقابلانکارش را بر جامعه هم گذاشت. از سوی دیگر یکی از مشکلاتی که در طول همه این سالها فرهنگ این کشور را آزرده، اقدامات کوتاهمدت و مقطعی است که هیچوقت پیگیری همهجانبهای درمورد آنها در کار نبوده است. درواقع بهجای آنکه اقدامات صورتگرفته برای اعتلای وضع فرهنگی و ترمیم خرابیهای گذشته باشد، اقدامی در جهت مانورهای سیاسی و سازمانی بوده است.
شما در گفتههایتان از شهر صحبت کردید. با این تعبیر میشود نتیجه گرفت موسیقی نواحی از گزند این مشکلات بیشتر مصون مانده. این برداشت درست است؟
بله کاملا. موسیقی پایتخت بیشترین آسیب را دید چراکه تشریفات اداری در پایتخت متمرکز بودند. در تمام کشورها هرچه از پایتخت دور میشویم، دسترسیهای حکومت مرکزی کاهش مییابد، بنابراین آنها کمتر آسیب دیدهاند.
اما امروز این فرهنگ شهری به معنایی که مراد شما از استعمال این واژه بود، خود را بهعنوان فرهنگی غالب بر سر فرهنگ غیرشهری میکوبد!
میشود نبود برنامهریزی و فقدان فرهنگ صحیح و لازم را دلیل چنین اتفاقی دانست که من هم با شما در بروزش کاملا موافقم. اگر به چنین وضعی دچار نشده بودیم، اگر در این ملک خبری از برنامهریزی ریشهای، ادبی و فرهنگی بود، این اتفاق نمیافتاد و میشد امیدوار بود جامعه روستایی بتواند مولد اتفاقهای حیرتانگیز ادبی و فرهنگی باشد. میشد امیدوار بود شرایط بهنحوی پیش برود که استادان هر رشته با بروز آفرینشهای ادبی و فرهنگی اهل روستا، انگشت به دهان بمانند اما امروز خبری از این امیدواری نیست. در شرایطی که ارزشها بیارزش میشوند یا حتی در مواقعی به ضد ارزش مبدل میشوند، نمیشود انتظار داشت شرایط بهگونهای دیگر باشد. بنابراین با پایتختی مواجه میشویم که در آن هیچچیزی سر جای خودش نیست. در گذشته تناسب محیط و فرهنگ باعث میشد هنرمند خودش رشد کند، حد خودش را بفهمد و ادعایی بیش از آن، نداشته باشد. خیلی مهم است به مرحلهای برسید که بتوانید مطابق با جغرافیا و فرهنگ و محیط زندگی خود حرکت کنید. وقتی محیط ناسالم و هنرکُش و بیمار باشد، افراد چند شخصیتی میشوند. آنها مجبورند از صبح تا شب نقش بازی کنند. چرا؟ چون میخواهند زنده بمانند و زندگی کنند. با نامناسبشدن شرایط، فضایی برای نفسکشیدن ذوق و قریحه باقی نخواهد ماند.
میشود امیدوار بود ترمیمی در راه باشد؟ از سوی دیگر آیا شما هم معتقد هستید ما در دوران گذار قرار داریم؟
فعلا با آن دست به گریبانیم اما من هم معتقدم با دوره گذاری مواجه هستیم که زمان میتواند برای گذر از آن کمکرسان باشد. در جامعهای که هیچیک از مفاهیم ریشهدار و عمیق فرهنگی را بهمردم آموزش نمیدهند و در دوره زمانی که جایگاههای اجتماعی و فرهنگی تاثیرگذار توسط افراد غیرمتخصص و دستچندم اشغال شده است (و متخصصان واقعی در حاشیه بهفراموشی سپرده شدهاند) نمیتوانیم از مردم انتظار چندانی داشتهباشیم. به هر صورت باید به مردم فرصت داد، چون درنهایت مردم هستند که بهترین تشخیص را میدهند.
این بینش عمیق و زیبا دوستداشتنی است. اما آیا شما هم با من همعقیده هستید که وقتی نظرگاه اصلی جامعهای که در آن زندگی میکنید با نظرگاه عمیق و ریشهای که شخصا بهدست آوردهاید فاصله فراوانی دارد، ممکن است بهخاطر تکافتادن نوعی سرخوردگی در شما بهوجود بیاید؟
به هرحال با نگاه به تاریخ مردمان جهان، متوجه میشویم نابرابری و ظلم از آغاز زندگی انسان روی کرهزمین وجود داشته و اگر بخواهید خیلی هم ایدهآلنگر باشید، ناامید و از همهجا وامانده خواهید شد. بنابراین بهتر است بگویم درباره این شرایط، کاری نمیشود کرد. باید بهدلایل این ناآگاهیها بپردازیم. امثال مولانا، سعدی، حافظ و... هم دقیقا همین ناآگاهی اجتماعی را حس کردهاند. امیرکبیر، نیما و مصدق هم اینگونه بودند. داستان زندگی امیرکبیر، حس غربت عجیبی دارد، آدم را متاثر میکند. عاقبت هم اکثر مشاهیر ما که عاشق ایران و سرنوشت مردم بودند در چنین وضعی از دنیا رفتهاند.
درست است که رگ نیما را مثل امیرکبیر نزدند ولی بهنوعی نیما یا مصدق هم فنا شده همین سیاست و جامعه هستند. بنابراین نمیشود گفت نابرابری و نادانی مختص دوره ما است. تا بوده نابرابری بوده و بیعدالتی و ظلم. ظلمی که به اهل ادب و عشق میشود همیشه وجود داشته است. تا بوده کامروایی دلالها بوده و ظالمها. ما نسلی بودیم که سوختیم. مشکلات بسیاری بر سر راهمان بود. این مشکلات هنوز هم که هنوز است بر دوش من و امثالمن سنگینی میکند. خواستهها، آرزوها و آرمانهای هنرمندان در شرایط کنونی نقش بر آب شدهاند.
بازار دلالی و دلقکبازی در همه حوزههای فرهنگی و اجتماعی رواج پیدا کرده است. همه این مشکلات وجود دارند و آدمی در میان این موجودات باید واقعیت را بپذیرد. باید بداند جبر در برخی مواقع بر زندگی تکتک ما سایه افکنده است. آدم باید قبول کند حکایت «در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود...» بنابراین من هم میپذیرم باید خون دل میخوردیم و خب خوردیم!
اجازه دهید به اقداماتی که درمورد بیماران جذامی و حادثهدیدگان شینآباد انجام دادهاید، اشاره کنم. آیا شما قایل به این گذاره هستید که هنرمند نماینده جامعهاش است؟
بله. دیدگاه من درمورد هنر و هنرمند میگوید، این قشر سخنگوی جامعه خودش است. از همین رهگذر اعتقادم این است که من و امثال من باید از اطمینانی که جامعه به ما دارد نهایت استفاده را داشته باشیم. درمورد کنسرتهایی که به آنها اشاره کردید هم باید بگویم اصولا جامعه و مسئولان به وضع بیمارانی که به جذام مبتلا هستند توجه چندانی نداشتهاند. در چنین شرایطی حضور یک هنرمند در صحنه میتواند، هم انگیزهای برای حضور دیگر افراد جامعه باشد و هم اقدامات صورت گرفته در این زمینه را به آنها معرفی کند. فرصتی فراهم شده تا این بیماری ریشهکن شود و باید از آن نهایت استفاده کرد.
تا آنجا که من میدانم ٥٦سال پیش «رائول فولبریو» فرانسوی آخرین یکشنبه ماه ژانویه هرسال را، روز جهانی کمک به بیماران جذامی نامگذاری کرد. در آن زمان در سراسر جهان، تقریبا ١٥میلیوننفر به این بیماری مبتلا بودند. سازمان بهداشت جهانی هم ٢٨ژانویه (هشتم بهمنماه) را «روز جهانی مبارزه با جذام» نامگذاری کرده است. در سایه مبارزه پیگیر جهانی با این بیماری، امروزه آمار جذامیان جهان به دو میلیوننفر کاهش یافته و جای تاسف است که در چنین شرایطی تعداد افرادی که در ایران به این بیماری مبتلا هستند بیشتر از گذشته شده است. در چنین شرایطی من بهعنوان یکی از هنرمندان این سرزمین فقط میخواهم بهعنوان سخنگوی این بیماران بگویم که آنها حضور دارند و دارند بین ما زندگی میکنند. بقیه کار به عهده کسانی است که در حوزه بهداشت و درمان کار میکنند و مسئولیت دارند. ما فقط میخواهیم آن چیزی که وجود دارد را به آنها و البته به مردم یادآوری کنیم. همین و بس.
در حوزه موسیقی و آواز آرزوی برآورده نشدهای دارید که هنوز امیدوار به برآورده شدنش باشید؟
مدتهاست دلم میخواهد برای ملکالشعرای بهار و علیاکبر دهخدا کاری انجام دهم ولی هیچوقت فرصت نشده به آنچه دلخواهم بوده برسم. حتی شعر «دماوند» ملکالشعرای بهار را برای کارکردن انتخاب کردم اما همچون بسیاری آثار دیگر، نیمهتمام باقی مانده است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟