ارسالها: 12930
#71
Posted: 27 Dec 2013 23:45
عشق و سکس در سینمای امروز ایران.
ضدیت جمهوری اسلامی با نمایش سکسوالیته نتوانسته روابط جنسی را از سینمای ایران بیرون براند. بسیاری از فیلمسازان ایرانی با شناخت دیدگاه نظام و مرزهای سانسور، سکس را در اشکال پنهان و بیمزده آن به روی پرده آوردهاند.
پس از انقلاب ضدسلطنتی سال ۱۳۵۷ نمایش زندگی جنسی در سینمای ایران از یک قطب افراطی به قطب افراطی دیگری افتاد. پیش از انقلاب نمایش سکس یکی از شگردهای اصلی سینماگران بود برای جذب تماشاگر. در فیلمهای سینمایی زنان بیدلیل و بادلیل جلوی دوربین برهنه میشدند.
در آن سالها سینمای ایران چند "ستاره" معروف داشت که تماشاگر با دیدن نام آنها بر سر در سینما، میتوانست مطمئن باشد که با صحنههای سکسی روبرو خواهد شد. کم نبودند تماشاگرانی محروم از شادی و سرگرمی که بیشتر برای دیدن صحنههای "سکسی" به سینما میرفتند.
سکس در زندان محرمات
حکومت اسلامی که پس از انقلاب بر پایه اصول و مقررات شریعت شکل گرفت، سکس و رابطه جنسی را به پستوهای خاموش و تاریک راند. سخن از سکس به هر شکلی فساد و انحراف اخلاقی دانسته شد. تنها کتابهای شرعیات و "توضیح المسائل" بودند که محرمانهترین مسائل جنسی را بیپرده با مؤمنان در میان میگذاشتند.
کیش اسلام و به ویژه مذهب جعفری، غریزه جنسی را یک فعالیت طبیعی میشناسد. فعالیت جنسی نه تنها نکوهش نشده، بلکه یک موهبت خدادادی و بالاترین لذت در جهان فانی و باقی ارزیابی شده است. در اسلام به اولیا و متشرعان توصیه شده که جوانان را با زندگی جنسی آشنا کنند، اما این آشنایی باید در چارچوب موازین شرعی صورت گیرد و با این هدف باشد که جوانان به "مفاسد و منهیات" کشیده نشوند.
در اسلام، مثل سایر ادیان ابراهیمی، هماغوشی زن و مرد تنها با اجازه و مراقبت نهاد شریعت و در چارچوب مقررات شرعی جایز است. هر نوع رابطه جنسی بدون اجرای آداب "نکاح"، رابطهای نامشروع قلمداد میشود که شدیدترین مجازاتها را به دنبال دارد.
در تحریم نمایش سکس عامل دیگری دخیل است و آن حکم اسلام در حجاب زنان است. به حکم شرع نه تنها جسم واقعی زن، بلکه تصویر او نیز باید پوشیده باشد تا مایه تحریک "مرد مسلمان" نشود.
"زن شایسته مسلمان"
اولين نسل فیلمسازان "مسلمان" که با تشکیل جمهوری اسلامی به فعالیت پرداختند، از ریشه با تصویر زن در سينما مخالف بودند. اولين محصولات "سينمای اسلامی" که در سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۲ ساخته شدند، آثاری بودند يکسره مردانه و تقریبا هيچ زنی در آنها حضور نداشت.
اما چیزی نگذشت که کارگزاران امور فرهنگی به نمایش زنان بر پرده سینما، به شرط رعایت "ارزشهای اسلامی"، راغب شدند. طبق مقررات جدید، بازیگران زن بایستی از الگوی "زن شايسته مسلمان" پیروی کنند که در رعايت حجاب کوشاست، يعنی سراسر بدن خود، غير از صورت و دستها را از ديد مردان نامحرم میپوشاند. به علاوه او حق ندارد با بازیگران مرد، که به او "نامحرم" هستند، هیچگونه تماسی داشته باشد.
شخصیت زن فیلم، هميشه، حتی وقتی که با محارم خويش خلوت کرده يا در صحنه تنهاست، باز بايد حجاب اسلامی را رعایت کند، يعنی کاری که در واقع هيچ زن مسلمانی انجام نمیدهد.
بهرام بيضایی درباره این وضعيت تناقضآميز گفته است: «از طرفی میگويند که ما بايد رئاليست باشيم و واقعيت را نشان بدهيم و از طرف ديگر میگويند که زنها حتی در رختخواب هم بايد روسری داشته باشند. وقتی که زن بيمار است و شوهرش قصد دارد به او کمک کند، ما بايد مواظب باشيم که از يک متری به او نزديکتر نشود و هرگز با او تماس پيدا نکند.»
تابوی زندگی جنسی
در سینمای جهان نمایش سکس فرایندی پیچیده و طولانی داشته است. سینمای هالیوود تا نیمه دهه ۱۹۶۰ در نمایش سکس سخت محافظهکار بود. سانسور از نمایش اندامهای جنسی، مانند پستان زنان و صحنههای برهنگی جلوگیری میکرد و هماغوشی زن و مرد را تنها به صورت غیرمستقیم، کنایی یا نمادین مجاز میدانست.
در بیشتر فیلمهای هالیوود سکس تنها با حرکاتی "قابل قبول" مانند ناز و نوازش و بوس و کنار، یا علایمی مانند پایین کشیدن زیپ پیراهن و آماده کردن بستر و کشیدن پرده اتاق خواب القا میشد. در بسیاری از درامهای عشقی سالهای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ صحنه هماغوشی معمولا با نمایش طوفان و رعد و برق، شکفتن گلهای کشتزار یا جهش وحشیانهی حیوانات قطع میشد. در هالیوود فیلمسازان مبتکری مانند هوارد هاکس، آلفرد هیچکاک، اتو پرمینجر، داگلاس سیرک، ویلیام وایلر، سموئل فولر، نیکلاس ری، ریچارد بروکس، رابرت آلدریچ و استنلی کوبریک در نمایش سکس با استفاده از تمهیدات نمادین مهارت داشتند.
اکران فیلمهای اروپایی که در نشان دادن سکس بیپرواتر بودند، همواره در امریکا با مشکل روبرو بود. بسیاری از آثار فیلمسازانی مانند اینگمار برگمن و میکل انجلو آنتونیونی و برناردو برتولوچی تنها پس از سانسور صحنههای "برهنگی" در امریکا به روی پرده رفتند.
طی روندی دشوار و طولانی، با تابوزدایی از زندگی جنسی بود که هالیوود به تدریج توانست به نمایش صحنههای جنسی بپردازد. جنبش مدنی و نوگرایی فرهنگی اواخر دهه ۱۹۶۰ تأثیر عمیقی بر ذهنیات و سلایق عموم باقی گذاشت و مرزهای سانسور را عقب زد. اما تا امروز فیلمها و سریالهای "خانوادگی" همچنان کدهای "اخلاقی" را به شدت رعایت میکنند و تنها به واسطه "علایم رمزی" سکس را "نمایش" میدهند.
در صنعت سینمای بسیاری از کشورهای خاورزمین که به سنتهای دیرین وابسته هستند، از هند و مالزی تا مصر و ترکیه، نمایش سکس همچنان با محدودیتهای فراوان همراه است. از این نظر سینمای ایران بدترین وضعیت را دارد، زیرا زن و مرد حتی از تماس ساده نیز منع میشوند؛ قهرمان فیلم نه اجازه دارد که دست همسر خود را بگیرد و نه حتی، با وجود اقتضای داستان فیلم، به او سیلی بزند!
از این نظر سینمای ایران با یک نارسایی و نقص عضو جدی روبروست. سینما به واقعیات زندگی و جامعه نزدیک شده و لاجرم به تصویر سکس که بخشی از زندگی است نیاز دارد، اما به خاطر تسلط دیدگاه دینی و سانسور ایدئولوژیک از این امر محروم مانده است و اغلب تصویری دروغین از روابط زن و مرد ارائه میدهد.
واکنش به فشار جنسی
جمهوری اسلامی زندگی جنسی را به قلمرو "محرمات" رانده و با تمام امکانات خود میکوشد آن را زیر کنترل کامل در آورد، اما همین نظام با حساسیت زیادی به موضوع سکس، این غریزه را بیش از پیش به دغدغه و وسواسی نیرومند در جامعه تبدیل کرده است، به گونهای که به گواهی تمام گزارشگران و پژوهشگران در هیچ کشوری در جهان سکس تا این حد "قادر مطلق" نیست و در زندگی مردم حضوری چنین نیرومند ندارد.
نظامی که هرگونه رابطه جنسی خارج از خانواده را رابطهای "نامشروع" میداند و آن را به مثابه "زناکاری" با عقوبتهای سنگین مجازات میکند، امروزه با واقعیاتی مانند گسترش "بی بندوباری جنسی" و روسپیگری روبروست، که هیچ تبلیغاتی قادر به کتمان آن نیست.
سینمای ایران در سالهای گذشته این پدیده را به خوبی بازتاب داده است. صدها فیلم ایرانی روابط جنسی را، اگر نشان نداده، دستکم القا کردهاند. اکنون سالهاست که "بیبندوباری"، "خیانت" و "روابط نامشروع" به مضمون اصلی بیشتر فیلمهای ایرانی بدل شده است.
«دامن دخترم را لکهدار کرد»، «دختر مرا فریب داد»، «از من تقاضای نامشروع داشت»، «من حامله هستم»، «به من دستدرازی کرد»، «به ناموسم تجاوز کرد»، «شوهرم رو از دستم در آورد»؛ امروزه در کمتر فیلم ایرانی است که چنین عبارتهایی به زبان نیاید. سینمایی که روزگاری مبلغ "عشق معنوی و ملکوتی" بود، امروزه تعلقات و بستگیهای عاشقانه را تنها پوسته یا بدیلی برای نمایش سکس میگیرد، منتها سکسی ناقص و بیمزده که به ترس و پچپچه و رمز و رازآلوده است.
سکس مجازی
فیلمسازان ایرانی به دنبال آشنایی با دیدگاه نظام و شناختن مرزهای سانسور، تلاش کردند زندگی جنسی را فراتر از محدوده گفتمان سنتی به روی پرده بیاورند. آنها با وجود مراقبتهای شدید، در تصوير علايق و عوالم عاطفی و احساسی زنان به موفقيتهايی دست يافتهاند.
در سینمای پس از انقلاب رفته رفته رشتهای از کدها یا رمزگان سینمایی پدید آمد که بیان سینمایی را به مسیر ویژهای انداخت. برخی از فيلمسازان با تمهيدات و شگردهای نمایشی، زندگی جنسی را القا کردند و تماشاگر ايرانی نیز آنها را همچون "نشانههای قراردادی رابطه جنسی" قبول کرد.
بسیاری از سینماگران اميال و تمنيات جنسی را با مجازها و استعارههای نمایشی عرضه میکنند، از حرف و حالت و نگاه تا حرکتهای نمادین مانند شل کردن گره روسری، باز کردن دکمه لباس، در آوردن گوشواره و گردنبند، آماده کردن بستر، فرو افتادن پرده یا بسته شدن در اتاق، خاموش شدن چراغ و صدای پچپچهای در تاریکی و...
شگردهای سینمایی
فرایند طرح سکسوالیته و نمایش روابط جنسی در سينمای ايران میتواند موضوع پژوهشی گسترده باشد که در اینجا تنها بر خطوط اصلی آن درنگ میشود.
بهرام بيضایی در سال ۱۳۶۶ مضمون "خیانت" را به شکلی محتاطانه دستمایهی فیلمی سینمایی به نام "شايد وقتی ديگر" قرار داد. حسادت و تردید در وفاداری همسر مضمونی بود که بعدها با صراحت بیشتر به فیلمهای بسیاری راه یافت.
محسن مخملباف پس از پشت کردن به "سینمای اسلامی" در سال ۱۳۶۹ فیلمی به نام "نوبت عاشقی" کارگردانی کرد و در آن با جسارت "روابط مشروع" را زیر سؤال برد. فیلم توقیف شد و هرگز در ایران به نمایش درنیامد؛ اما در سالهای بعد همان مضمون با بیانی پوشیده و مجازی در فیلمهای زیادی دیده شد.
داریوش مهرجویی در چند فیلم خود مناسبات عاشقانه و روابط جنسی را با تمهیدات حسی و بصری همراه کرد و از این نظر الگوهای گویایی ارائه داد: تأکید بر بستر و اتاق خواب، دوش گرفتن زن یا مرد، تأکید بر دست و پای خیس و برهنه، آرایش جلوی آینه، روی هم افتادن تصاویر زن و مرد در شیشه یا آینه و... یا کنشهای نمادین مانند باز کردن دسته گل، آب دادن گلدان و...
فیلم "هامون" (۱۳۶۸) رابطه بحرانی و تنشآلود یک زوج مدرن را تصویر میکند. فیلم با کنایات و نشانههای مجازی "بحران" در ارتباط زن و شوهر را به ناکامی آنها در رابطه جنسی نسبت میدهد. کشمکشهای زن و مرد را میتوان به وازدگی جنسی آنها نسبت داد.
در فیلم "لیلا" (۱۳۷۶) نازایی زن مضمون محوری فیلم است و تلاش زوج جوان برای بچهدار شدن خط اصلی داستان را میسازد. اتاق خواب که در طبقه بالای خانه است، در مرکز میزانسن فیلم قرار دارد و بیان رمزی فیلم را هدایت میکند.
در فیلمهای "مهمان مامان" (۱۳۸۳) و "علی سنتوری" (۱۳۸۵) رابطه جنسی زوجهای جوان با حرفهای دوپهلو و همچنین صداها، نگاهها، حرکتها و علایم نمادین القا شده است.
در دهه ۱۳۸۰ که فشار سانسور کاهش پیدا کرد، مضمونهای جنسی، مانند خودفروشی، تجاوز، "خیانت" و رابطه "نامشروع" به بیشتر محصولات سینمایی راه پیدا کرد. امروزه حتی در فیلمهای کمدی و جنایی، روابط پنهان زنان و مردان ستون فقرات بسیاری از کارهاست.
برای نمونه میتوان به این فیلمها اشاره کرد: "قرمز" (۱۳۷۷) به کارگردانی فریدون جیرانی، شوکران (۱۳۷۹) به کارگردانی بهروز افخمی، "چهارشنبه سوری" (۱۳۸۴) به کارگردانی اصغر فرهادی، فیلم کمدی "همیشه پای یک زن در میان است" (۱۳۸۶) به کارگردانی کمال تبریزی، "من مادر هستم" (۱۳۸۹) به کارگردانی فریدون جیرانی، "سعادت آباد" (۱۳۸۹) به کارگردانی مازیار میری، زندگی خصوصی (۱۳۹۰) به کارگردانی محمدحسین فرحبخش، "من همسرش هستم" (۱۳۹۱) به کارگردانی مصطفی شایسته، "برف روی کاجها" (۱۳۹۱) به کارگردانی پیمان معادی، "گناهکاران" ( ۱۳۹۱) به کارگردانی فرامرز قریبیان و...
نظامی که با هزاران زور و ترفند، سکس را از سپهر عمومی جامعه بیرون رانده بود، امروز با مظاهر بیشمار و رنگارنگ آن در زندگی فرهنگی و عرصههای هنری روبروست.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ویرایش شده توسط: pixy_666
ارسالها: 12930
#72
Posted: 4 Jan 2014 01:39
خواننده اسرائیلی از همکاریش با ابی و نامه اش به روحانی می گوید
رادیو فردا :لیل کولت، خواننده معروف اسرائیلی که با ابی، «صدای کریسمس را می شنوم» را اجرا کرده، با رادیو فردا در مورد فعالیت هنریش، پروژه مشترکش با ابی و نامه اش به حسن روحانی، رئیس جمهور ایران گفتگو کرده است.
چطور شد که ابی را ملاقات کردید و نطفه این آشنایی کجا شکل گرفت؟
ابی و من برای اولین بار در کنسرت امید در برلین همدیگر و دیدیم. کنسرت زیبایی بود برای حمایت از مردم ایران و پشتیبانی از آزادی و حقوق بشر.
من افتخار میکنم که در این رویداد مهم شرکت داشتم. ابی هم جزو خوانندگانی بود که تو این کنسرت شرکت داشت و البته من میدانستم که ابی چه کسی است. چون هنرمند معروفی است و من پیامی رو که به مردم میدهد دوست دارم. بعد از اینکه اجرای ابی رو دیدم و بیشتر شناختمش، تحت تاثیر پیام هنریش قرار گرفتم.
دیدم که با چه اشتیاقی در راه آرمان های مردم خودش تلاش می کند و پیام مهم آزادی را به همه میدهد. به همین دلیل بعد از این کنسرت ما با هم در تماس بودیم و یکی دوبار همدیگر را در لوس آنجلس دیدیم ، جایی که هردوی ما انجا زندگی می کنیم.
جرقه اولیه اجرای مشترک ایده خود شما بود یا ابی یا شخص دیگری این ایده را با شما در میان گذاشت؟
مدیر برنامههای من فکر اجرای دو نفره ما رو پیش کشید یعنی اجرای یک ترانه صلح و آشتی برای کریسمس. هر دو ما، پسزمینه فرهنگی متفاوتی داریم و از دو نسل مختلف هستیم. ولی میخواستیم پیام یگانگی و برابری رو به مخاطبامون ارائه کنیم. به نظر من این پروژه مشترک با ابی فکر خوبی بود. به دلیل اینکه او نماینده همان راه و پیشگام مبارزه ای که من هم در آن مسیر حرکت می کنم.
آیا شما پیش از این هم ابی را می شناختید، این سئوال را برای این مطرح می کنم که ابی در بازار موسیقی پاپ ایرانی خواننده مطرحی است؟
اولا خیلی از ایرانیان یهودی ابی را دوست دارند و من هم مدت هاست که در زمینه موسیقی فعالیت می کنم. اسمش رو شنیده بودم و می دونستم هنرمند معروفی است.
شما یهودی هستید و ابی مسلمان اما هر دو ترانه ای برای کریسمس و مسیحیان اجرا کردید؟
ما کریسمس رو انتخاب کردیم چون تعطیلات مهمیه برای مسیحیان و با این ترانه ما در واقع کریسمس رو با همدیگر ستایش می کنیم. ابی یک ایرانی مسلمان است و من یک یهودی اسرائیلی. ما در کنار هم در اصل این سه دین رو تو متن یه ترانه آوردیم. برای من این بهترین پیام تو این برهه زمانی ، ما میخواستیم نشان دهیم که همه مردم جهان یکی هستند و میتونن در آرامش و برابری با هم زندگی کنند. فقط کافی است که همدیگر را بپذیرند.
آهنگ و ترانه ساخته و سروده کیست؟
اولا نمیدانم میدانید یا نه این آهنگ را یکی از بزرگترین تهیه کنندگان موسیقی هومبرتو گاتیگا تهیه کرد. هومبرتو برنده ۱۶ جایزه «گرمی» است. او با سلین دیون ،بوچللی و خیلی هنرمندای بزرگ دیگر کار کرده است. خیلی خوشحالم که این ترانه مشترک من و ابی رو هم هومبرتو گاتیکا تهیه کرد.
سازنده موسیقی تامر ددی است. آهنگساز بزرگی است و با موسیقیدانهای معروفی کار کرده است. ترانه رو هم نائومی نوشته که اهل کانادا است که او هم با هنرمندای معروفی کار کرده است.
گفتید که ابی میان یهودیان ایرانی خواننده محبوبی است آیا شباهتی بین موسیقی اسراییل و ایران وجود دارد؟
البته. تشابهات فراوانی هست. هر دوی ما اهل خاورمیانه هستیم و وارث یک موسیقی مشترکیم با سازهای شبیه هم. صدای موسیقی ایران برای من خیلی آشنا بود. من در واقع وقتی رفتم کنسرت ابی در لوس آنجلس. خیلی خوشم امد.
اخیرا نامه ای به حسن روحانی رییس جمهوری ایران نوشتید و ابراز امیدواری کردید که از نامه تو تحت تاثیر قرار بگیرد و اجازه بدهد تو وابی در ایران کنسرتی برگزار کنید. هرچند نامه عجیبی است اما شما واقعا برای این نامه انتظار پاسخی دارید؟
نه. ما هنوز جوابی از رییس جمهوری ایران و اطرافیانش نگرفتیم. به باور من کار ما متاسفانه کار ساده ای نیست.
اگر این نامه بتواند چیزی رو در درون کسی عوض کند و حتی اگه ایشان نامه من را بخواند، من فکر میکنم یه اتفاقی افتاده است. میدانم کار ساده ای نیست. ولی من امیدم رو از دست نمی دهم. امید من این است که یک روز من و ابی بتوانیم در تهران در میدان آزادی یک کار دوصدایی بخوانیم.
میدانم که این رویاست ولی من به اون باور دارم. امید من این است که یک روز این رویا به واقعیت تبدیل شود. من باور دارم اگر با کمک موسیقی خودم به این هدف برسم، این می تواند به یک رویداد شگفت انگیز تبدیل شود. این اساسا یه اقدام نمادین بود. امید من این بود که بتوانم موجب واکنشی شوم. میدانم شانس زیادی نیست که بشود تغییر بزرگی ایجاد کرد.
ولی شما حتما می دانید که زنان به دلایل شرعی و دولتی در ایران اجازه خواندن در روی صحنه در برابر مردان برایشان وجود ندارند؟
*بله میدانم. وقتی در کنسرت امید برای ایرانیان اجرا کردم کاری که کردیم در واقع همون چیزایی بود که براش مبارزه میکردیم. این واقعیت که همه حق دارند از حقوق بنیادین انسانی بهره مند باشن. یعنی آزادانه زندگی کنن. زنان بتونن روی صحنه برنو آواز بخونن ،مردم حق داشته باشن بدون محدودیت به اینترنت دسترسی داشته باشن و در اعمال و افکار خودشون آزاد باشن. این چیزیه که ما برای اون مبارزه میکنیم. من میدونم که به تنهایی نمی تونم تغییر ایجاد کنم. ولی برای من کاشتن بذر صلح و امید در قلب مردم ایران کافی است.
من نامههایی از هوادارانم در تهران دریافت میکنم که به من میگویند که من به آنها امید میدهم. رویای آنها هم این است که یک روز من بتوانم به ایران بروم و برایشان بخوانم. موسیقی من برایشان الهام بخش است. این چیزهای کوچک از نظر من نشان این است که بالاخره من دارم با کمک موسیقیم کاری انجام میدهم.
تو یک خواننده بین المللی و مدافع حقوق بشر هستی این را از محتوای نامه ات به رییس جمهوری ایران هم می شود این را متوجه شد اما تا به حال در پروژه های حقوق بشری دیگری فعال بوده ای ، مثلا با خواننده های فلسطینی هم روی صحنه رفته ای؟
دلیلش این است که من در جریان جنگ در اسرائیل به دنیا آمدم. من جنگ رو تجربه کرده بودم و مصیبت های بچه ها رو در هر دو سوی مرز به چشمم دیده بودم. به همین دلیل از همون آغاز کار تصمیم گرفتم منادی پیام صلح و آشتی به ویژه از طرف نسل خودم باشم. بنابراین سعی کردم تا حدی که در توانم است خودم را وقف این کار کنم و این پیام رو رو به گوش همه برسانم. من در خیلی از برنامههای شبیه کنسرت امید شرکت داشتم.
مثل کودکان صلح یا مرکز صلح پاریس. من باور دارم که هر کودکی فارغ از اینکه اهل کجاس، باید در صلح زندگی کنه. یکی از اجراهای به یاد موندنی من تو جشن تولد شیمون پرز رییس جمهوری اسراییل بود. در این اجرا یک گروه چهل نفری از کودکان یهودی به همراه چهل نفر از کودکان مسلمون منو همراهی می کردن. این کنسرت خیلی اثر گذار بود چون بیل کلینتون رییس جمهور سابق آمریکا هم به روی صحنه امد و آواز [معروف جان لنون] " تصور کن" رو به همراه ما خواند. این ویژگی موسیقی است. یکی از بنگاههای نیکوکاری که من با آن کار میکنم مرکز صلح پاریس است. اوین نهاد تلاش میکند کودکان فلسطینی و اسرائیلی رو به هم نزدیک کند تا این بچه ها یاد بگیرند که به همدیگر احترام گذاشته و در صلح و آرامش کنار هم زندگی کنند. برای این بچه ها مرز و جنگ و بی معنا است. آنها می خواهند یک زندگی ساده و شاد داشته باشند.
بگذار یک بار دیگر به نامه به رییس جمهوری ایران برگردم، تا به حال تلاش کرده اید نامه ای هم به نخست وزیر اسراییل بنویسید و مسایل و مشکلاتی را که اسراییلی ها و فلسطینی ها با آن درگیر هستند با او در میان بگذارید؟
پیش از هر چیز این مسئولیت از آن رهبران ماست. متاسفانه من نمیتونم کسی رو کنترل کنم ولی به سهم خودم تلاش می کنم . من میدونم که بسیاری از رهبران اسرائیلی با کودکان فلسطینی و مسلمان تماسهایی دارن تا بتوانند به نحوی به این اهداف کمک کنند. برای نمونه شیمون پرز که من بارها برای او موسیقی اجرا کردم این سازمان ها رو حمایت کرده است. برای من این مهمه که یک رهبر دست به چنین اقدامی میزند.
به تازگی پی بی اس که یکی از بزرگترین شبکههای تلویزیونی آمریکاست مستندی رو از من ساخت و من در اونجا به صدای بلند به رهبران گفتم که این مسئولیت اونهاست که بتوانند تغییری برای مردم خود شان ایجاد کنند. به ویژه برای نسل جوان و برای کودکان.
به همین دلیل وقتی من این رو میگفتم مخاطبم همه رهبران جهان بود نه فقط رییس جمهوری ایران. امیدوارم که این تغییرات رخ بده. ولی تا آن روز کاری که من توان انجام آن را دارم صحبت کردن درباره این مساله از طریق موسیقی خودم است.
هر کاری که از دستم بر بیاد باید بکنم. من یک مهره کوچیکم. ولی اگه بتوانم کسی رو منقلب کنم به نظرم کار بزرگی کردم. ترانه ای دارم به اسم «جهانمان را نجات ده». این ترانه برای من خیلی عزیزه . برای اینکه کلام اون رو خودم نوشتم. این ترانه درباره امید کودکان برای زندگی در صلح و امنیته . طوری نوشته شده شبیه یک دعا و مخاطبش خدا ست، خدایی که می تواند به جهان ما و مردم رحمت و عشق و شادی هدیه دهد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#73
Posted: 5 Jan 2014 01:22
هجرت قوم موسی یا جشن تولد عیسی، شترها از آن کیست
مردم جزایر قناری امسال برای "سفر شاهانی" که با هدایای فراوان و از سرزمین های دور قرار است در روزهای پس از تولد عیسی مسیح از راه برسند، به جای شتر باید به فکر وسیله نقلیه دیگری باشند. و یا با صرف هزینه فراوان شترهای مورد نیاز خود را از نقاط دیگر به این جزایر که در آبهای جنوب اقیانوس اطلس واقع شده منتقل کنند.
دلیل کمبود شتر در این جزایر این است که ریدلی اسکات کارگردان انگیسی که در حال فیلمبرداری فیلم جدید خود به نام هجرت ( Exodus ) است، همه شترهای موجود را در یکی از این جزایر به نام " گران کاناریاس" از مدتها پیش کرایه کرده است. این فیلم تاریخی - حماسی مربوط به مهاجرت موسی و پیروانش از مصر است و بخش عمده ای از آن در ماه های گذشته در جنوب شرقی اسپانیا و اخیرا بخش دیگری از آن در جزایر قناری فیلمبرداری می شود.
مسئول اداره فرهنگ جزایر قناری در مصاحبه ای با رسانه های اسپانیایی گفت که هر سال از اواخر تابستان کارهای مربوط به تدارک جشن های ایام سال نو و از جمله مراسم تعزیه گونه " سواری شاهان" به مناسبت تولد عیسی مسیح را تدارک می بینند. ولی از قرار معلوم یک پارک حیوانات که مالک همه شترهای این جزیره است بدون هماهنگی با مسئولان امور فرهنگی همه حیوانات از جمله شترها ، قاطرها و الاغ ها را به شرکت تولید فیلم ریدلی اسکات کرایه داده است.
تاکنون اقدامات مقامات محلی برای تهیه شتر از نقاط دیگر اسپانیا و یا شمال آفریقا به نتیجه ای نرسیده است. در نهایت ممکن است مجبور شوند با شرکت فیلمسازی ریدلی مذاکره کرده و برای چند روزی که این مراسم اجرا می شود تعدادی شتر از آنها قرض بگیرند.
اشکال مختلف باز آفرینی اساطیر دینی
مراسمی که در زبان اسپانیایی به آن " سواری شاهان" می گویند بخشی از آیین های مردمی مربوط به ایام سال نو مسیحی است که علاوه بر اسپانیا در گوشه هایی از آمریکای لاتین نیز اجرا می شود. در حقیقت بازسازی تعزیه گونه حکایتی است که طبق اساطیر انجیلی شاهان و سلاطین ممالک دور دست برای دیدن عیسی نوزاد به فلسطین سفر می کنند و هدایای گرانبهایی برای وی می آورند.
این حکایت فقط در یکی از نسخه های انجیل مرجع، یعنی در انجیل متی، نقل شده است. در بخشی از این حکایت ادعا می شود که این شاهان و سلاطین مدتی بعد از ولادت عیسی به زادگاه وی می رسند و از قرار در همان سفر با دین جدید او بیعت کرده، به مسیحیت می گرایند. مشخص نیست که این شاهان یا فرستادگان ممالک دیگر چند نفر بوده اند ولی در برداشت های داستانی از این حکایت معمولا به سه شاه و یا سه فرستاده خردمند اشاره می شود.
در اسپانیا به مرور زمان این مراسم که روز ششم ماه ژانویه برگزار می شود، به یک جشن عمومی بدل شده که کودکان علاقه زیادی به آن دارند. در تمام شهرهای کشور سه نفر با لباس شاهان و سلاطین قدیم سوار بر کالسکه و گاه شتر و یا اسب، در خیابانهای اصلی شهر رژه می روند و همراه آنها جمعیت زیادی نیز با وسایل نقلیه قدیم و جدید به شکل یک کاروان، با اجرای برنامه های موسیقی مردم را سرگرم می کنند.
هر چند از سالها پیش در شهرهای بزرگ از خودروهایی که به شکل کالسکه بازسازی شده اند استفاده می شود ولی در بخش ویژه مراسم و در شهرهای کوچک، حیوانات مخصوص باربری و به خصوص شتر هنوز هم برای "سواری شاهان" مورد استفاده قرار می گیرد.
این مراسم در اسپانیا جزو تعطیلات عمومی و در حقیقت روزی است که طبق سنت های قدیمی این کشور مردم به یکدیگر و به خصوص به کودکان هدیه سال نو را می دهند. هر چند هجوم فرهنگی بابانوئل باعث شده که هدیه دادن در روزهای کریسمس نیز به مرور پا بگیرد.
اما امسال ریدلی اسکات با فیلم خود " هجرت" (Exodus ) که بازسازی دوران زندگی پیروان موسی در مصر و سپس مهاجرت آنها به فلسطین است، برای جشن های مربوط به تولد عیسی مسیح در جزایر قناری مشکل ایجاد کرده است.
داستان اولیه این فیلم توسط تیم دو نفره از فیلمنامه نویسان مشهور هالیوود، بیل کالج و آدم کوپر، نوشته شده است. ولی ریدلی اسکات بعدا از استیو زایلیان فیلمنامه نویسی که بارها با وی همکاری داشته خواسته است تا نسخه نهایی فیلمنامه را تهیه کند. ریدلی اسکات کار روی سایر فیلم هایی را که در نظر داشت فعلا به تاخیر انداخته و آنها از چند ماه پیش کار فیلمبرداری آن را شروع کردند.
در این فیلم کریستین بیل نقش موسی را ایفا می کند و علاوه بر وی بازیگران سرشناس دیگری مثل جان تورتورو در نقش فرعون، بن کینگزلی، آرون پل و سیگورنی ویور شرکت خواهند داشت.
هنوز تاریخ دقیقی برای اکران این فیلم اعلام نشده است.
هر دو مورد از بازآفرینی اساطیر آئینی، یکی در مقیاس چند صد میلیون دلاری و برای پرده سینما و دیگری در مقیاس چند ده هزار یورویی و برای یک روز تعزیه و جشن خیابانی، به شترهای موجود در جزایر قناری نیاز دارند. روحیه همکاری ایجاب می کند که ریدلی اسکات برای چند روز هم که شده شترها را به مردم جزایر قناری قرض بدهد.
البته به گفته یکی از برگزار کنندگان جشن های محلی جزایر قناری، اگر چنین چیزی هم اتفاق نیفتد جای نگرانی نیست. همان طور که با انواع و اقسام فن آوری های جدید می توان آبهای روی نیل را در جزایر قناری شکافت، شاهان و سلاطین نمایشی را نیز در روزهای جشن می توان با وسایل دیگری به غیر از شتر به میان مردم آورد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#74
Posted: 9 Jan 2014 15:37
'جاذبه' نامزد بیشترین جوایز بفتا شد
فیلم جاذبه با نامزدی در ۱۱ رشته از جمله جایزه بهترین فیلم و بهترین فیلم بریتانیایی، نامزد بیشترین جایزه بفتا شده است.
ساندرا بولاک، نامزد بهترین بازیگر زن و آلفونسو کوارون نامزد جایزه بهترین کارگردانی برای فیلم جاذبه (Gravity) شده اند.
دوازده سال بردگی ساخته استیو مک کوئین با ده نامزدی در رده دوم قرار دارد. این فیلم در پنج رشته اصلی از جلمه بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر برای چیتویل اجیوفور نامزد شده است.
مایکل فاسبندر و لوپیتا نیونگ هم نامزد جایزه بفتا در رشته بازیگران نقش مکمل در همین فیلم شده اند.
ستاره های فیلم اخاذی آمریکایی (American Hustle) در همه رشته های بازیگری نامزد شده اند: ایمی آدامز، کریستین بیل، بردلی کوپر و جنیفر لارنس.
دیوید او راسل، کارگردان این درام که داستانش به سال های دهه ۱۹۷۰ برمی گردد، نامزد جایزه بهترین کارگردان و بهترین فیلمنامه اوریجینال شده است.
چیتویل اجیوفر که در سال ۲۰۰۶ نامزد جایزه ستاره نوظهور بفتا شده بود، به بی بی سی گفت که حضور در ۱۲ سال بردگی "یکی از بزرگترین تجربه هایی بوده است که من به عنوان بازیگر داشته" است.
اجیوفور برای جایزه بهترین بازیگر مرد با کریستین بیل، تام هنکس در کاپیتان فیلیپس، بروس درن در نبراسکا و لئوناردو دی کاپریو در گرگ وال استریت رقابت می کند.
در رشته بهترین بازیگر زن نقش اول ساندرا بولاک، کیت بلانشت برای جاسمین غمگین، اما تامسپون برای نجات آقای بنکز، و جودی بنچ برای فیلومنا نامزد جایزه بفتا شده اند.
کاپیتان فیلیپس و فیلومنا از دیگر فیلم هایی اند که در رشته بهترین فیلم به رقابت خواهند پرداخت. فیلومنا نامزد جایزه بهترین فیلم بریتانیایی هم هست که دیگر رقبایش ماندلا: راه طولانی تا آزادی، نجات آقای بنکز، غول خودخواه (Selfish Giant) و راش (Rush) هستند.
برندگان جوایز بفتا روز ۱۶ فوریه در سالن رویال اپرا هاوس لندن طی مراسمی جوایز خود را دریافت خواهند کرد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#75
Posted: 10 Jan 2014 19:06
مستند هیچکاک از اردوگاههای مرگ تکمیل و ترمیم شد
فیلم مستند و نیمه تمام آلفرد هیچکاک از جنایات نازیها، پس از چند دهه تکمیل و آماده نمایش شده است. گفته میشود دهشت صحنههای واقعی، استاد دلهرهآفرینی در سینما را هم دچار آسیب کرده بود.
در سال ۱۹۴۵ زمانی که آلفرد هیچکاک، کارگردان انگلیسی و سازنده فیلمهایی چون "روانی" و "سرگیجه" برای اولین مرتبه پارهای صحنههای مستند بعدی خود را دید، شوکه شد و یک هفته به استودیوی خود پا نگذاشت.
این صحنهها به داستانی دلهرهآور مربوط نبودند، بلکه فیلمهای نیروهای بریتانیایی و جمهوری شوراها از اردوگاههای مرگ رژیم نازی را شامل میشدند.
مستند هیچکاک از جنایات فاشیستها هیچگاه به پایان نرسید و ناتمام ماند. حال روزنامه بریتانیایی "ایندیپندنت" از تکمیل و ترمیم آن با رعایت کامل سبک و سیاق هیچکاک خبر میدهد.
در لحظات آغازین فیلم، صدها اسیر و زندانی گرسنه در اردوگاههای مرگ دیده میشوند. اسرا پوست و استخوانی بیش نیستند ولی با آخرین رمق، دنبال آب برای رفع تشنگی میگردند. کمی بعد جنازه آنها را میبینیم که از سوی زندهها، به گوری دستهجمعی انداخته میشوند. در این چاله، اجسادی پشته شدهاند که عین اسکلت هستند.
اصل فیلم در اختیار سیدنی برنشتاین، دوست هیچکاک بود که درسال ۱۹۴۵از بریتانیاییها برای انتشار آن کمک خواسته بود.
روزنامه "ایندیپندنت" در توصیف مستند تکمیل شده مینویسد، صحنهها به اندازه کافی دهشتناک هستند و نمیتوان موهش بودن فیلم را ناشی از کارگردانی هیچکاک دانست. این روزنامه در ادامه آورده که فیلم به دلیل منجمد کردن تماشاچی و ایجاد بیم و دلهره، نشانههای کافی از سبک و خط هیچکاک را دارد.
مستند هیچکاک به این دلیل کامل نشد و به نمایش در نیامد که نیروهای متحد آن را بسیار خشونتبار و ناراحتکننده میدانستند. حلقههای فیلم سالها در موزه جنگ لندن خاک خورد و تازه در دهه هشتاد میلادی بود که بخشی از آن در یک جشنواره فیلم بریتانیایی وسپس در تلویزیونهای آمریکا نمایش داده شد. البته کیفیت فیلم بسیار نازل بود.
در سالهای اخیر، موزه جنگ لندن، نسخه اولیه فیلم را از نظر فنی ترمیم کرده و به صورت دیجیتال در آورده است. عنوان پیشین این فیلم "خاطرات اردوگاه" نیز عوض شده است.
مدیر دایره پژوهشهای موزه میگوید، این فیلم کیفیت به مراتب بهتری نسبت به سایر فیلمها از اردوگاههای مرگ دارد. توبی هیگیث به روزنامه "ایندیپندنت" گفته که این مستند، به زودی در جشنوارهها، سینماها و تلویزیون بریتانیا نشان داده میشود.
یک نسخه ۵۳ دقیقهای از این فیلم نیز درشبکه یوتیوب قرار دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#76
Posted: 14 Jan 2014 02:27
'اخاذی آمریکایی' بزرگترین برنده جوایز گلدن گلوب
هفتاد و یکمین دوره جوایز گلدن گلوب به میزبانی تینا فی و اِمی پولر کمدین های آمریکایی در شهر لس آنجلس کالیفرنیا برگزار شده است که سریال تلویزیونی "راه خلافکاری" (Breaking Bad) و فیلم "اخاذی آمریکایی" (American Hustle) بیش از بقیه نامزدها درخشیدند.
اولین جایزه یکشنبه شب به جنیفر لارنس به خاطر نقش مکمل زن در فیلم "اخاذی آمریکایی" رسید.
ایمی آدامز بازیگر زن "اخاذی آمریکایی" هم برنده یک گلدن گلوب شد.
"اخاذی آمریکایی" همچنین جایزه بهترین فیلم در رشته کمدی یا موزیکال را برد.
برایان کرانستون بازیگر اصلی سریال موفق تلویزیونی "راه خلافکاری" بعد از پنج بار نامزدی برنده اولین گلدن گلوب خود شد.
آخرین فصل این سریال که در آمریکا فوق العاده پرطرفدار است سال گذشته پایان یافت.
"راه خلافکاری" همچنین بهترین سریال درام شناخته شد.
فیلم "12 سال بردگی" جایزه بهترین فیلم در بخش دراما را نصیب خود کرد.
"کاپیتان فیلیپس"، "جاذبه"، "شتاب" و "فیلومنا" دیگر نامزدهای این رشته بودند.
متیو مکانهی به خاطر بازی در "باشگاه خریداران دالاس" جایزه بهترین بازیگر مرد را برد.
چیویتل اجیوفر به خاطر بازی در "12 سال بردگی"، ادریس البا به خاطر بازی در "ماندلا: راه طولانی تا آزادی"، تام هنکس به خاطر "کاپیتان فیلیپس" و رابرت ردفورد برای فیلم "همه چیز از دست رفته" دیگر نامزدهای این رشته بودند.
کیت بلانشت بازیگر استرالیایی به خاطر بازی در فیلم "جاسمین غمگین" جایزه بهترین هنرپیشه زن در بخش درام را برد.
ساندرا بولاک برای بازی در "جاذبه"، جودی دنچ برای بازی در "فیلومنا"، اما تامپسون برای بازی در "نجات آقای بنکس" و کیت وینسلت برای "روز کار" دیگر نامزدها بودند.
لئوناردو دیکاپریو به خاطر بازی در "گرگ وال استریت" جایزه بهترین هنرپیشه کمدی یا موزیکال را برد.
آلفونسو کوارون برای ساختن "جاذبه" بهترین کارگردان شناخته شد.
فیلم "منجمد" جایزه بهترین انیمیشن سال شد.
فیلم "زیبایی بزرگ" از ایتالیا جایزه بهترین فیلم خارجی را برد. گذشته ساخته اصغر فرهادی در این بخش نامزد بود.
ژاکلین بیست هنرپیشه بریتانیایی به خاطر بازی در فیلم "رقصیدن روی لبه" تولید بی بی سی هم برنده جایزه شد.
"همه چیز از دست رفته" فیلمی درباره یک توفان زده در دریا - با بازیگری رابرت ردفورد - جایزه بهترین موسیقی را برد.
فیلم "12 سال بردگی" با هفت نامزدی پیشتاز نامزدی این جوایز بود که در نهایت فقط جایزه بهترین فیلم درام را برد.
در جوایز گلدن گلوب هم آثار سینمایی و هم آثار تلویزیونی مورد تمجید قرار می گیرد.
این جوایز از سوی "انجمن مطبوعات خارجی هالیوود" اعطا می شود.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#77
Posted: 15 Jan 2014 01:51
پرونده مرگ مایکل جکسون؛ شکست خانواده ستاره پاپ مقابل برنامهگذارها
خانواده مایکل جکسون که از برنامهگذاران تور کنسرتهای این خواننده شکایت کرده بودند، برای دومین بار در دادگاه بازنده شدند.
نخستین بار خانواده مایکل جکسون در اکتبر سال گذشته در دادگاهی که به مدت پنج ماه به شکایت آنها رسیدگی کرد، در مقابل شرکت ایئیجی لایو، (AEG Live) بازنده شده بودند.
خانواده مایکل جکسون از شرکت ایئیجی لایو، برنامهگذار کنسرتهای او به دلیل کوتاهی در استخدام پزشک مناسب برای مراقب از وضعیت جسمانی جکسون شکایت کرده بودند.
اکنون هیئت منصفه بار دیگر نظر داده است که بر خلاف ادعای خانواده مایکل جکسون، این پزشک برای مراقبت از او نامناسب نبوده است و شرکت ایئیجی، در گزینش پزشک مراقب این خواننده کوتاهی نکرده است.
شاکیان پس از اعلام نظر هیئت منصفه، گفتند که اعضای این هیئت به درستی در جریان آنچه اتفاق افتاده بود قرار نگرفته بودند.
مادر ۸۳ ساله مایکل جسکون و سه فرزند او (پرینس مایکل، پاریس و بلانکت) شاکیان این پرونده هستند.
وکیلان این خانواده گفته اند که احتمالا آنها از دادگاه عالی ایالتی تقاضای تجدید نظر خواهند کرد.
کوین بویل، یکی از وکیلان گفته است: "معتقدیم که راه های زیادی وجود دارد که بتوانیم در دادگاه پیروز شویم."
مایکل جکسون، ستاره موسیقی پاپ در سال ۲۰۰۹ در سن ۵۰ سالگی بر اثر استفاده بیش از حد از داروی آرام بخش پروپوفول درگذشت.
دادگاه در سال ۲۰۱۱ کانرد ماری، پزشک شخصی مایکل جکسون را در این رابطه در "قتل غیرعمد" مجرم شناخت و به چهار سال زندان محکوم کرد.
هیئت منصفه متشکل از شش زن و شش مرد به پنج سئوال در رابطه با این که آیا آن شرکت در استخدام دکتر ماری کوتاهی کرده است یا نه، پاسخ دادند.
شرکت ایئیجی لایو پیشتر در دفاع از خود گفته بود که به درخواست مایکل جکسون دکتر ماری را استخدام کرده و از اعتیاد این خواننده به داروی آرام بخش اطلاع نداشته است.
خانواده مایکل جکسون در این شکایت از ایئیجی لایو درخواست غرامت کرده بودند.
دادگاه بررسی نقش دکتر ماری در مرگ مایکل جکسون دو سال پیش برگزار شد و ۶ هفته طول کشید.
وکلای مدافع او ادعا کردند که مایکل جکسون در زمانی که دکتر ماری در اتاق حضور نداشته، خودش داروی مذکور را تزریق کرده است.
اما بر اساس کیفرخواست دادستانی، بی توجهی و کوتاهی دکتر ماری منجر به مرگ مایکل جکسون شد.
آقای ماری که در سال ۲۰۱۱ دستگیر و زندانی شده بود، دو سال بعد در ماه اکتبر پس از گذراندن نیمی از دوره مجازاتش در پی طرح ایالت کالفرنیا برای کاهش زندانیان این ایالت، آزاد شد.
تعلیق مجوز طبابت آقای ماری ممکن است باقی بماند و حتی ممکن است این مجوز باطل شود.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#78
Posted: 23 Jan 2014 02:34
تارانتینو پس از لو رفتن فیلمنامه تازهاش، از ساخت آن انصراف داد
کوئنتین تارانتینو، کارگردان برنده اسکار، اعلام کرده است که از ساخت فیلم تازه اش منصرف شده، چون فیلمنامه اش به دست کارگزاران هالیوودی افتاده است.
تارانتینو گفت زمانی از لو رفتن متن فیلمنامه وسترن به هالیوود باخبر شده که کارگزارهای مختلف به دفتر کارش زنگ زدند و بازیگران زیر پوشش خود را برای بازی در نقش های فیلم پیشنهاد دادند.
تارانتینو که با وبسایت سینمایی ددلاین گفتگو می کرد گفت که فیلمنامه اش (با عنوان Hateful Eight) را فقط به شش نفر داده بوده است.
او گفت که "خیلی خیلی ناراحت" است.
تارانتینو که برای فیلم جانگو آزادشده اسکار بهترین فیلمنامه اوریجینال را در سال گذشته برد، گفت:"من نسخه اول فیلمنامه را تمام کرده بودم و تصمیم نداشتم تا زمستان سال بعد فیلمبرداری را شروع کنم."
این کارگردان ۵۰ ساله گفته است که تصمیم دارد فیلمنامه را به شکل کتاب منتشر کند و بعد از چند سال، دوباره به ساخت فیلم آن فکر کند.
تارانتینو گفته است که این فیلمنامه را به سه بازیگر از جمله تیم راث داده است که در دو فیلم اولش، سگهای انباری و پالپ فیکشن، بازی کرده بود.
او گفت:"می دانم که تیم راث این کار را نکرده. یکی دیگر از بازیگرها فیلمنامه را به کارگزارش داده بوده که بخواند، و حالا آن کارگزار فیلمنامه را به دست همه آدم های هالیوود رسانده."
نوامبر سال گذشته، خود تارانتینو خبر پروژه تازه اش را در شوی تلویزیونی جی لنو اعلام کرده بود.
او حالا گفته است: "من کتابش را منتشر می کنم. کارم با آن تمام شده. می روم سراغ کار بعدی." ولی در عین حال گفت که ممکن است کلا نظرش عوض شود.
"اگر منبع الهامم به من زنگ بزند که این کار را بکنم، این کار را می کنم."
جانگو آزادشده پرفروش ترین فیلم تارانتینوست که در سراسر جهان ۴۲۵ میلیون دلار فروخت و نامزد ۵ اسکار شد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#79
Posted: 24 Jan 2014 02:55
تهیه کننده سریال "هوملند" مصاحبه با هفته نامه پنجره را تکذیب کرد
شرق :گفتوگوی منتشرشده در یکی از هفتهنامههای کشور با «هوارد گوردون»، تهیهکننده سریالهای 24 و هوملند، بازتابهای متعددی داشته است. در این گفتوگو به اصغر فرهادی و جایزه «اسکار»اش، فعالیتهای خانه سینما در دوره ریاست جواد شمقدری و جعفری جلوه، نگاه تحقیرآمیز آمریکاییها به ایران و... پرداخته شده بود.
این گفتوگو، واکنشهای تعجببرانگیزی داشت؛ بهطوری که خوانندگان آن، به خیلی از مسایل مطرحشده به دیده شک و تردید نگاه کردند. بههمین دلیل در بدو امر، برای دوری از هرگونه پیشداوری، با اصغر فرهادی، کارگردان برنده جایزه «اسکار»، تماس گرفتیم و نظرات او را جویا شدیم.
او در پاسخ چنین گفت: «من در صربستان بودم که از طریق یکی از دوستان، از موضوع این مطلب منتشرشده خبردار شدم. حین خواندن مطلب، با توجه به تعارضات و تناقضاتی که در آن وجود داشت، احساس کردم نمیتواند واقعی باشد ولی تمایلی هم برای ورود به این بازیها و حاشیههای زرد نداشته و ندارم. با این حال در غیاب من روابطعمومی دفتر ما در تهران، با روابطعمومی فیلمهای «جدایی... » و «گذشته» در آمریکا تماس گرفتند، ترجمه گفتوگو را بههمراه اصل آن فرستادند، تا آنها در تماس با فردی که ادعا شده این مصاحبه با او انجام گرفته، به صحت و سقم این مصاحبه دسترسی پیدا کنند. صبح امروز طی ایمیلی که از طرف گروه روابطعمومی در آمریکا فرستاده شد، اظهار کردند که این تهیهکننده آمریکایی کاملا چنین مصاحبهای را تکذیب کرده و جملهای که در پاسخ به صحت و سقم این مصاحبه اعلام کرده، این است: Not true at all. It is insaine. I never had this interview. به هیچوجه واقعیت ندارد. این دیوانگی است. من هیچگاه چنین مصاحبهای انجام ندادهام.»
البته پیش از دریافت این ایمیل هم ظاهرا ایشان در یکی از شبکههای اجتماعی این مصاحبه را تکذیب کرده بودند. همچنین فرهادی در پاسخ به این سوال که با توجه به اینکه این تهیهکننده چنین اظهاراتی را تکذیب کرده، بهطور کلی نظرتان درباره این نوع اتفاقات چیست، گفت: «این کارها شبیه کار همان آدمی است که اسکناس 350تومانی چاپ کرده بود تا پولدار شود! احساسم این است کسانی که این مصاحبه را تنظیم کردهاند، میتوانستند همین حرفها، تهمتها و توهینها را از زبان خودشان و به اسم خودشان همچون همیشه بهعنوان دیدگاه و اعتقاداتشان ارایه دهند. نیازی نبود اگر به این نظرات باور دارند و برای آن مدرک و استدلال در دستشان است، آن را از زبان یک تهیهکننده آمریکایی و در یک مصاحبه جعلی ارایه دهند. این حاوی این نکته است که گویی به اسم خودشان اعتماد و باور ندارند و احساس میکنند مخاطب اگر حرفهایشان را از زبان یک آمریکایی بشنود، بیشتر باور میکند و مورد قبول واقع میشود تا خود ایشان.»
همچنین کارگردان فیلم «گذشته» در پاسخ به این مطلب که پیش از این هم شاهد چنین اظهارنظرهای مغرضانهای در مورد شما بودیم و همیشه شما در برابر این شایعات سکوت کردهاید، آیا تمایل ندارید که پاسخی درخور بدهید، گفت: «اگر قرار بر پاسخ و ورود به این نوع حاشیهها بود، من باید انرژی و فرصتی را که صرف کارهایم میکنم، به این موضوعات بیارزش و توخالی اختصاص میدادم. بعضی از این ادعاها و تهمتها نیاز به پاسخ ندارند. خواننده خود به واهیبودن آنها در حین خواندن پی میبرد. آنها همچون همیشه کارشان تهمت، توهین، جعل، تحریف و تخریب بوده و خواهد بود و در این سو، کار من فیلمساختن است. در پایان این زندگی از هرکدام این دوسو چه بر جای خواهد ماند؛ از آنها تخریبهایشان و از من فیلمهایم.»
کارگردان برنده «اسکار» درباره اینکه پاسخهای شما درباره شایعات میتواند یکبار برای همیشه پایانبخش این حواشی باشد، چنین گفت: «مطمئنم یکبار برای همیشه نخواهد بود و باز این تهمت و تخریبها ادامه خواهد داشت، با این حال میتوانیم این هماهنگیها را انجام دهیم.»
لینک خبر به نقل از "هفته نامه پنجره" که مدعی مصاحبه با "هوارد گوردون" , تهیه کننده سریال "هوملند" شده بود:
تهیه کننده سریال هوملند: مجوز شبیهسازی احمدینژاد را گرفته بودیم
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#80
Posted: 24 Jan 2014 03:03
جاستین بیبر به جرم 'کورس گذاشتن' و مصرف مواد و الکل بازداشت شد
جاستین بیبر، خواننده ۱۹ ساله کانادایی، در نخستین ساعات بامداد روز پنج شنبه ۲۳ ژانویه، به جرم کورس گذاشتن در خیابان و رانندگی تحت تاثیر الکل، ماری جوانا و دارو بازداشت شده است.
پلیس ساحلی میامی گفته است که این خواننده پاپ روز سه شنبه در خیابان بازداشت شده و با پلیس نیز همکاری نکرده است. او به مقاومت در برابر پلیس و داشتن گواهینامه منقضی متهم شده است.
جاستین بیبر در سالهای اخیر چند بار با پلیس دچار مشکل شده است.
بازداشت او یک هفته بعد از آن اتفاق میافتد که همسایهاش او را متهم کرد که به خانه او تخم مرغ پرت کرده است.
گزارش پلیس حاکی از آن بود که به ملک همسایهاش به میزان قابل توجهی آسیب رسانده است. در پی جستوجوی خانه او توسط پلیس، یکی از همراهانش نیز به اتهام همراه داشتن مواد مخدر بازداشت شده بود.
به گزارش میامی هرالد، یکی از همراهان این خواننده، امروز سه شنبه، ظاهرا تلاش می کرده با استفاده از خودروهای دوستانش جلو عبور ماشینهای دیگر در خیابان بیست و ششم را بگیرد، و این کار باعث بروز ترافیک شده بوده است.
به گفته پلیس، جاستین بیبر در ابتدا همکاری نکرده و پرسیده است که چرا متوقفش کردهاند. او همچنین گواهینامه منقضی ایالت جورجیا را به همراه داشته است.
همچنین راننده یک خودرو فراری قرمز هم بازداشت شده و پلیس هر دو ماشین را توقیف کرده است.
پلیس ساعتی بعد نام راننده بعدی را اعلام کرد. او خلیل، خواننده آر اند بی است.
به گفته رئیس پلیس ساحلی میامی، در طول بازجویی، آقای بیبر گفته است که پیش از رانندگی الکل نوشیده، ماری جوانا کشیده و مقداری دارو هم مصرف کرده است.
پلیس می گوید خیابانی که جاستین بیبر در آن مسابقه می داده است، منطقه ای مسکونی بوده است.
قاضی دادگاه برای جاستین بیبر وثیقه ۲۵۰۰ دلاری صادر کرده است
بیبر در روزهای پایانی سال ۲۰۱۳ خطاب به ۴۸ میلیون دنبال کننده اش در توییتر نوشت که می خواهد از دنیای موسیقی کناره گیری کند.
دسامبر ۲۰۱۳ اعلام شد که بر اساس آمار بینگ، موتور جست و جوی مایکروسافت، بیشترین جست و جو در اینترنت، نام جاستین بیبر بوده است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟