ارسالها: 23330
#1
Posted: 23 Jul 2018 23:24
درود
درخواست ایجاد تاپیک در تالار موسیقی ایرانی را دارم
نام تاپیک: منیر وکیلی | Monir Vakili
آپلود سنتر : trainbit.com
کلمات کلیدی: دانلود فول آلبوم منیر وکیلی + بیوگرافی منیر وکیلی + دانلود موزیک ویدئو منیر وکیلی + دانلود آهنگ های منیر وکیلی + دانلود آلبوم های منیر وکیلی + متن آهنگ های منیر وکیلی + دانلود فول آلبوم + دانلود آهنگ + دانلود آلبوم + دانلود موزیک ویدئو + دانلود فول آلبوم + متن آهنگ
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#2
Posted: 23 Jul 2018 23:41
«فـــــــــهــــــــــرســــــــــتـــــــــــ»
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#3
Posted: 23 Jul 2018 23:52
بـــیـــوگـــرافـــیــــــــــ
Facebook
- نام اصلی : منیر وکیلی نیکجو
- تولد : ۲۷ آذر ۱۳۰۱ در تبریز
- مرگ : ۹ اسفند ۱۳۶۱ در بلژیک
- سبک : کلاسیک
- سالهای فعالیت : ۱۳۲۸-۱۳۶۱
منیر وکیلی (نام پدری: وکیلی نیکجو) (زاده ۲۷ آذر ۱۳۰۱ برابر ۱۹ دسامبر ۱۹۲۳ - درگذشته ۹ اسفند ۱۳۶۱ برابر ۲۸ فوریه ۱۹۸۳) از خوانندگان اپرا در ایران بود.
وی در تبریز متولد شد و موسیقی را در تهران نزد لیلی بارا (خواننده سابق اپرای وین و از مهاجران اروپای شرقی طی جنگ جهانی در ایران) فرا گرفت.
منیر در پائیز سال ۱۳۲۸ (اکتبر ۱۹۴۹) به پاریس رفت تا درکنسرواتوار ملی موسیقی، به تحصیل موسیقی و آموختن آواز بخصوص ترانههای اپرا بپردازد. استاد آواز او مادام لاپرت بود. وی صدای منیر را سوپرانو تشخیص داد و از او خواست که خواندن به صدای متسوسوپرانو که در ایران آموخته بود را کنار گذارد و تلاش کند تکنیک و رپرتوار سوپرانو را بیاموزد. منیر توصیه او را پذیرفت و خواندن به روش سوپرانو را فرا گرفت.
در مدت چهار سالی که منیر در پاریس بود، در فرصتهای مختلف، چه در گردهماییهای ایرانیان و چه در برنامههای کنسرواتوار و نیز طی امکانات دیگر در فرانسه و درسایر کشورهای اروپائی، در برنامههای هنری شرکت میکرد و هنر آواز خود را عرضه میداشت و مورد تشویق و تحسین بسیار قرار میگرفت. از جمله در ماه اوت ۱۹۵۱ در یک مسابقه آوازهای فولکلور در برلن جایزه اول را دریافت کرد.
منیر در سال ۱۳۳۲ پس از دریافت دیپلم آواز از کنسرواتوار ملی پاریس به ایران بازگشت و فعالیتهای هنری گسترده ایرا آغاز نمود. در سال ۱۳۳۹ منیر به آمریکا عازم شد و در کنسرواتوار نیوانگلند بوستون به تکمیل دانش موسیقی و فراگیری آوازهای اپرا و نقشهای اپرایی پرداخت. در این کنسرواتوار استاد او بوریس گلداوفسکی بود که از اساتید بهنام و بسیار مشهور روس الاصل آن زمان بود و بسیاری از خوانندگان مشهور اپرای متروپولتین نیویورک زیردست او تعلیم دیده بودند.
در مدتی که منیر وکیلی در بستون بود دربسیاری از صحنههای اپرا که در نیوانگلند کنسرواتواری به نمایش گذاشته میشد به روی صحنه میآمد و بسیار مورد تحسین قرار میگرفت. بخصوص در دو اپرای «نی سحرآمیز» موتسارت و اپرای تک صحنهای هانری پورسل بنام دیدو و آئناس.نقش اول را بازی کرد.
وی در سال ۱۳۴۰ به ایران بازگشت. منیر مصمم بود که آرزوی دیرین خود را عملی سازد و این رؤیا را که روزی در ایران یک اپرای واقعی داشته باشیم و یک اپرای کامل را بتوانیم روی صحنه بیاوریم تحقق بخشید. او اولین صحنههای اپرایی در سالهای ۱۳۴۱ به بعد ابتدا درتلویزیون صحنههایی از مادام باتر فلای پوچینی و تراویا تای جوزپه وردی، سپس در سالن وزارت فرهنگ و هنر اپرای اورفه و اوریدیس کریستف ویلیبالد گلوک و بعداً در سالن سعدی اپرای تک صحنهای جمیله اثر ژرژ بیزه را بروی صحنه آورد. البته در تلویزیون فقط صحنههایی از اپرا نمایش داده میشد ولی این نمایشها مورد توجه بسیار بینندگان قرار میگرفت.
با گشایش تالار رودکی در سال ۱۳۴۶ فعالیتهای وی نیز همانند همتایانش در قالب گروه اپرای تهران شکل حرفهایتر به خود گرفت. وی در اپراهای متعدد ایفای نقش کرد از جمله: اورفه و اُریدیس (با همکاری حسین سرشار)، مادام باترفلای، لا بوهم، لا تراویاتا و توراندخت.
منیر وکیلی همچنین به موسیقی محلی نیز علاقه داشت و در همین راستا هشت ترانه محلی متعلق به نواحی مختلف ایران را در پاریس بر روی صفحه ضبط نمود (۱۳۳۶) که در قالب مجموعه «آوازهای جهان» منتشر شد و جایزه اول شارل کروس را دریافت نمود. این ترانهها سالها بعد در سال ۱۳۸۳ با همت فرخ آهی و با کمک دختر و نوههای منیر با استفاده از فناوری جدید خش زدایی و بازسازی شد و در قالب یک آلبوم با نام «منیر وکیلی: بازگشت» منتشر شد.
منیر وکیلی در سال ۱۳۵۹ به فرانسه مهاجرت نمود و مدتی بعد (۱۳۶۱ / ۱۹۸۳) در سانحه رانندگی میان پاریس و لاهه درگذشت. همسر او دکتر عبدالمجید مجیدی از دولتمردان دوره پهلوی بود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#4
Posted: 24 Jul 2018 00:08
منیر وکیلی، خوانندهی پُرآوازهی اُپرای ایران
پس از اینکه در تهران مستقر میشوند منیر تمام آهنگهای صفحات پدر را یاد میگیرد. منیر در همین زمان به اجرای آهنگهای محلی نیز روی میآورد. در برنامهای که در یکی از تالارها منیر اجرا میکند چند نفر از سفارت فرانسه نیز حضور دارند که پس از شنیدن صدای منیر شیفتهی آن میشوند. آنها میگویند که قصد دارند که یک بورس تحصیلی به منیر بدهند تا برای تحصیل به فرانسه برود. این اتفاق رخ میدهد و منیر به همراه پدر به پاریس میرود. منیر در یک کنکور سخت شرکت میکند که موفق میشود. او به کنسرواتوار میرود و به آموختن آواز و تئاتر مشغول میشود. دکتر عبدالمجید مجیدی همسر منیر وکیلی نیز در همین زمان در پاریس به خوانده حقوق مشغول بود. او بعدها وزیر مشاور و ريسی سازمان برنامه و بودجه شد. عبدالمجید مجیدی در ۵ اسفند ۱۳۹۲ در سن ۸۵ سالگی درگذشت. منیر وقتی چهارده پانزدهساله بود در تهران نزد لیلی بارا، خوانندهی سابق اپرای وین و از مهاجران اروپای شرقی به آموختن موسیقی پرداخت. در مدت چهار سالی که منیر وکیلی در پاریس بود و در فرصتهای مختلف در برنامههای هنری شرکت میکرد و آواز میخواند و بسیار مورد تشویق شرکتکنندگان قرار میگرفت.
او در سال ۱۹۵۱ در یک مسابقهی آوازهای فولکلور در برلن جایزهی اول را دریافت کرد. منیر وکیلی در سال ۱۳۳۲ و پس از دریافت دیپلم آواز از کنسرواتوار ملی پاریس به ایران بازگشت و فعالیتهای هنری خود را آغاز کرد. او در سال ۱۳۳۹ برای تکمیل دانش موسیقی خود به آمریکا رفت و در کنسرواتوار نیوانگلند بوستون به فراگیری آوازهای ادرا و نقشهای ایرانی پرداخت. در این کنسرواتوار استادش «بوریس گلداوفسکی» بود که اساتید شناختهشده و مشوهر روسیالاصل آن دوره بود. در این زمان وکیلی در بستون بود و در بسیاری از صحنههای اپرا که در نیوانگلند کنسرواتواری به نمایش گذاشته میشد شرکت میکرد و مورد توجه حاضران قرار میگرفت.
او به ویژه در دو اپرای «نی سحرآمیز» موتسارت و اپرای تک صحنهای هانری پورسل به نام دیدو و آئناس نقش اول را بازی کرد. منیر وکیلی در سال ۱۳۴۰ به ایران بازگشت. او اولین صحنههای اپرایی را در سالهای ۱۳۴۱ به بعد ابتدا در تلویزیون و پس از آن در سالن وزارت فرهنگ و هنر اجرا کرد. نخستین کار صحنهای او اپرای اورفه و اوریدوس آفریدهی گلوک، آهنگساز آلمانی بود. او پس از آن در سالن سعدی اپرای تکصحنهای حمیله اثر ژرژ بیزه از آهنگسازان سرشناس فرانسوی در دورهی رمانتیک را اجرا کرد. این نمایش که صحنههایی از آن نیز در تلویزیون به نمایش در آمد مورد استقبال بسیاری قرار گرفت.
پس از افتتاح تالار رودکی در سال ۱۳۴۶ فعالیتهای منیر وکیلی در قالب گروه اپرای تهران شکل حرفهایتری به خود گرفت. او در اپراهای بسیاری ایفای نقش کرد. از جمله در «اُرفه و اُریدوس» با همکاری حسین سرشار، «مادام باترفلای»، «لابوهم»، «لاتراویاتا» و «توراندخت» کار کرد. منیر وکیلی به موسیقی محلی علاقهی بسیاری داشت و در راستای این علاقهمندی هشت ترانهی محلی متعلق به نواحی مختلف ایران را در پاریس ضبط کرد که در مجموعهی «آوازهای جهان» منتشر شد و جایزهی اول شارل کروس دریافت نمود.
این ترانهها سالها بعد و در سال ۱۳۸۳ با تلاش فرخ آهی آهنگساز مقیم لسآنجلس و کمک دختر و نوهّای منیر و با استفاده از فنآوریهای جدید خشزدایی و بازسازی شد و در قالب یک آلبوم با نام «منیر وکیلی:بازگشت» منتشر شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی منیر وکیلی در ایران ماند. در روزهای انقلاب هر روز به تالار کودکی میرفت. حتا روزی که خبر دادند انقلابیان قرار است به تالار رودکی حمله کرده و آنجا را منفجر کنند او بدون ترس و واهمهای به تالار رودکی رفت و تمام روز آنجا ماند. منیر وکیلی در سال ۱۳۵۹ و پس از یک سال حصر خانگی رهسپار فرانسه شد ولی پیش از آنکه به فعالیت دوباره بپردازد در یک تصادف رانندگی بین آمستردام و پاریس درگذشت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#5
Posted: 24 Jul 2018 00:16
منیر وکیلی: از «درنه جان» تا «مادام باتر فلای»
- منیر وکیلی زمانی به فکر یادگیری آواز اپرا در ایران افتاد، که کمتر کسی اصولا اپرا را میشناخت.او برای نخستین بار اپرا را با نمایش در تلویزیون به میان مردم برد. پرداختن به موسیقی بومی ایران از دیگر فعالیتهای وکیلی بود.
منیر وکیلی، خوانندهی اپرا و ترانههای بومی در تبریز متولد شد. پدر از مشوقان او برای فراگیری هنری بود، که به آن عشق میورزید. تحصیلات مقدماتی را در تهران به پایان برد و سپس راهی فرانسه شد و در کنسرواتوار ملی پاریس به ادامهی تحصیل در هنر آواز پرداخت. فرا گیری کارگردانی اپرا، از دیگر کارهایی بود که چند سال بعد، در آمریکا به آن پرداخت. اوآنچه را که در فرانسه و آمریکا فرا گرفته بود، برای نخستین بار در اپرای " ارفه و اریدیس" با همکاری زنده یاد حسین سرشار به روی صحنه برد. منیر وکیلی در اسفند ماه سال ۱۳۶۲ خورشیدی، در پاریس در اثر یک سانحه اتومبیل در گذشت.
منیر وکیلی زمانی به فکر یادگیری آواز اپرا در ایران افتاد، که کمتر کسی اصولا اپرا را میشناخت، و کمتر خانوادهای چنین امکانی را برای فرزندش فراهم میآورد. او اما این شانس را داشت که پدر هنر دوست، از مشوقین او در این راه بود. هنرستان عالی موسیقی خوشبختانه در آن زمان درهایش برای فراگیری هنرهای غربی، به روی دانش آموزان باز بود. دکتر عبدالمجید مجیدی، همسر منیر وکیلی، شغل پدر و نشست و برخاست با بلژیکیها و فرانسویان را که در آن زمان در ایران بودند، از دلایل روشنفکری پدر میداند:
«پدر منیر وکیلی به "مترجم همایون" معروف بود. او مترجم محمد علیشاه بود. زمانی که محمد علیشاه به ادسا میرفت، همراه او به روسیه رفت. پس از فوت محمد علیشاه، او رفت به اروپا که طب بخواند، ولی خیلی طول نکشید که به ایران بازگشت، و در ایران رفت به گمرک که دست بلژیکیها و فرانسویها بود. در گمرک مشغول کار شد. با خارجیها تماس زیاد داشت. در کرمانشاه صفحات آواز خارجی در اختیارشان بود، و منیر هم از روی همان صفحات ترانههای فرانسوی را یاد گرفته بود و میخواند. در واقع از سن شش، هفت سالگی منیر آواز میخواند. پدر هم بزرگترین مشوق او در این راه بود.»
منیر وکیلی اما تنها هنرستان را برای تکمیل هنر خود کافی نمیدانست. شاید به دلیل شغل پدر و هم یاد گیری این زبان در انجمن دوستداران فرهنگ فرانسه، رهسپار این کشور شد و در کنسرواتوار ملی پاریس، راه خود را ادامه داد.»
آنگونه که مجید مجیدی میگوید، آشنایی او با منیر وکیلی نیز در همین انجمن دوستداران فرهنگ فرانسه بوده است: «من سال اول دانشکدهی حقوق بودم که برای زبان دوم خارجی روسی را انتخاب کرده بودم. یک شش ماهی زیر نظر یک استاد روس خیلی سختگیر این زبان را خواندم. پیشرفت چندانی هم نداشتم. آخر سال هم نزدیک بود و ممکن بود نمرهی خوبی هم نیاورم. تصمیم گرفتم که برگردم دوباره همان زبان فرانسه را ادامه دهم. چون فاصله کم بود، یک درس اضافی گرفتم. در انجمن دوستداران فرهنگ فرانسه، که کلاسهای درس فرانسه دایر کرده بود اسم نوشتم که بتوانم آن جا فرانسهام را تقویت کنم. در آن جا بود که با منیر آشنا شدم. او هم چون در مدرسهی آمریکاییها انگلیسی خوانده بود، میخواست فرانسه یاد بگیرد.»
به گفته مجیدی، وکیلی از از همان ابتدای آشنایی با وی ، زیر یک نظر استاد خارجی، مادام لیلی بارا، درس آواز میگرفت. مجیدی زمانی با وکیلی آشنا شده است که او به عنوان یک سوپرانوی خوب، دنبال آوازهای اپرایی بوده است.
منیر وکیلی پنج سال بعد، در سال ۱۳۳۵ خورشیدی، پس از کسب درجهی ممتاز از کنسرواتوار، به ایران بازگشت. در آن زمان هنوز سالنهای مشخصی که ویژه این گونه هنرها باشد، در ایران وجود نداشت. تالار فرهنگی بود، و یکی دو سالن دیگر، که همه گونه هنری از تاتر و آکروبات گرفته، تا رقص و آواز در آن به اجرا در میآمد.
ادارهی هنرهای زیبای کشور، که بعدها به وزارت فرهنگ و هنر تبدیل شد، بانی شناساندن هنرهای غربی به مردم و برگزاری کنسرتها و رسیتالهایی در همین سالنها بود. گروههای هنری از سوی همین وزارت خانه از خارج از کشور دعوت میشدند و در صحنههای ابتدایی برنامههای خود را اجرا میکردند. هنوز سازمانی برای اپرا در ایران وجود نداشت. کارگردان تحصیل کرده و رهبر ارکستر کارآمدی نیز موجود نبود.
منیر وکیلی خیلی زود به کاستیها پی برد. برای فرا گرفتن کارگردانی اپرا در سال ۱۳۳۹ همراه با همسر، که برای ادامهی تحصیل به دانشگاه هاروارد میرفت ، و با استفاده از بورس وزارت فرهنگ و هنر، به شهر بوستون آمریکا رفت. سه سال در کنسرواتوار " نیو انگلند"، که از مدارس به نام موسیقی در آمریکاست، کارگردانی اپرا را نیز فرا گرفت. پس از بازگشت بود، که او نه تنها کار آوازی خود را ادامه داد، بلکه به فکر تاسیس سازمانی نیز برای این کار افتاد.
عابدین زنگنه، مدیر عامل پیشین تالار رودکی، که آغاز کارش، در تالار، نزدیک به پایان کار خانم وکیلی بوده، میگوید: «از سال ۱۳۵۱ که مسئولیت تالار رودکی را به عهده گرفتم، خانم وکیلی هم در تالار مشغول به کار بود و با ایشان آشنا شدم. در آن سالها، کار خوانندگی خانم وکیلی رو به اتمام بود، اما مورد احترام هنرمندان، به ویژه هنرمندان اپرا، بود. به دلیل کوششهای پیشین ایشان، که قبل از تاسیس تالار رودکی، برنامههای اپرایی را سرپرستی میکردند، و از امکانات مالی وزارت خانه و همچنین از نفوذ همسرشان برای اعتلای اپرا خیلی استفاده کرده بودند. این احترام خاص به خاطر نقشی بود که خانم وکیلی در بقای اپرا در ایران داشت.»
بازگشت منیر وکیلی از آمریکا همزمان بود با اجرای نخستین اپراها که با همکاری یک گروه ایتالیایی برگزار میشد. پس از بازگشت این گروه که برای یک سال به ایران دعوت شده بود مدیریت و برگزاری این برنامهها بر عهده منیر وکیلی گذاشته شد. نخستین کار صحنهای او در همین سالها با همکاری حسین سرشار، اپرای "ارفه و اوریدیس"، آفریدهی "گلوک" بود.
با گشوده شدن تالار رودکی در سال ۱۳۴۶ فصل تازهای در کار منیر وکیلی و دیگر هنرمندان آغاز شد. گروه اپرای تهران، کار خود را به صورتی حرفهایتر و مستمر ادامه داد. اپراهای بسیاری با هنرنمائی منیر وکیلی به اجرا در آمد. همچون " مادام باتر فلای"، "نی سحر آمیز"، "لابوهم"، "عروسی فیگارو"، "کارمن"، "لاتراویاتا" و " کوزی فان توته".
اولین باغچه بان، که خود یکی از پایه گذاران اپرا در تهران است و کارش در تالار رودکی همزمان با منیر وکیلی بود، ضمن ارزش گذاری بسیار بر کار منیر وکیلی، خاطرات زیادی نیز از او در ذهن دارد. یکی از این خاطرهها باز میگردد به اجرای اپرای " کوزی فان توته" که هر دو در آن نقشی داشتند: «منیر خواندن نتهای بالا کمی برایش سخت بود. با هم باید میرفتیم روی صحنه واثری از موتزارت به نام "کوزی فان توته" را اجرا میکردیم. دو تا خواهر هستیم که دست بدست میآئیم و میخوانیم. منیر باید" دو"ی بالا را میخواند. خیلی میترسید. گفت: اولین آن جا تو وقتی دست من را فشار میدهی من این "دو" را راحت میگیرم. گفتم بله از چی میترسی. ولی خودم از او هم بیشتر میترسیدم. بعد من جوری دست منیر را فشار دادم که منیر دو که هیچی "دو دیز" هم بالاتر رفت، که من فوری دستش را ول کردم. پشت صحنه به من گفت چرا دست مرا ول کردی؟ گفتم، خوب چه کار میکردم؟ تو از دو دیز هم داشتی میزدی بالا. با هم از خنده غش کردیم».
برای اجرای برخی از نقشهای هنری، نیاز به صداهایی بود که تا پیش از اداره اپرا به وسیلهی منیر وکیلی در تهران، چنین صداهایی پرورش داده نشده بود. به همین جهت هنرمندان از خارج برای اجرای اینگونه نقشها دعوت میشدند. دکتر مجیدی از تشکیل یک گروه جدید اپرایی به وسیلهی همسرش میگوید: «منیر پس از آن که در این حرفه کار آزموده شد، به فکر این افتاد که به جای این که ما از ایتالیا هنرمندانی وام بگیریم، خودمان این گونه هنرمندان را در ایران تربیت کنیم. وزارت فرهنگ وهنر با تقاضای او برای ایجاد یک آکادمی آواز موافقت کرد. کسانی را که استعداد آواز داشتند، پیدا کرد. آکادمی سی عضو داشت که پانزده پسر و پانزده دختر بودند و ریاست آکادمی را هم آقای امیراشرف آریان پور بر عهده گرفت. اگر ادامه پیدامیکرد، بدون تردید از میان این گروه، دیواها و ستارههای اپرایی هم بیرون میآمد.»
با فرا رسیدن انقلاب گویا فصل هنر نیز در ایران به پایان رسیده بود. شنیده بودیم که منیر وکیلی، پس از اشغال خانهاش به وسیلهی پاسداران، یک سال در حبس خانگی به سر برده، تا سرانجام توانسته از مملکت بگریزد و به فرانسه،که همسر و فرزندانش نیز در همان جا میزیستند، مهاجرت کند. از دکتر مجیدی همسر او ما وقع را پرسیدم: «خود من هم تا مدتی در ایران ماندم و پیش از انقلاب مثل خیلی کسان دیگر ایران را ترک نکردم. من فکر کردم توی این مملکت کار کردم و مقامات بالا داشتم و حالا هم که سخت است، باید بمانم. ولی زمانی که شروع به اعدام دست اندکاران رژیم پیشین کردند، من دیگر هیچ شانسی نداشتم. لذا با کمک دوستان فرانسوی توانستم از ایران خارج بشوم و به پاریس بیایم. منیر آن جا در منزل ماند و فکر نمیکرد که خروج او فوریتی داشته باشد. زمانی که میخواستند خانه را اشغال کنند و منیر را دستگیر کنند، مستخدم ما قبل از این که مامورین بیایند، به او گفت که شما باید فورا از این خانه بیرون بروید. منیر به منزل یکی از خویشانش رفت. و بعد با کمک دولت فرانسه ترتیبی داده شد که از ایران بیرون بیاید. منیر در حبس خانگی نبود، ولی عملا حبس بود، برای این که نمیتوانست مثل سابق زندگی کند.»
منیر وکیلی علاوه بر خدماتی که برای اعتلای هنر اپرا کرد، یک کار ارزندهی دیگر نیز انجام داد. تالار رودکی تنها ظرفیت هزار و دویست نفر را داشت و هر کسی قادر نبود که برای تماشای برنامهها به تالار برود. او برای نخستین بار اپرا را با نمایش در تلویزیون به میان مردم برد، تا همه با زیر وبمهای این هنر ارزنده آشنایی پیدا کنند. نمایش ماهانهی اپراها و دیگر برنامههای هنری تالار در تلویزیون را میتوان تنها مدیون منیر وکیلی بود.
وکیلی در کنار فعالیتهای اپرایی با شور و علاقهی بسیار به موسیقی بومی ایران هم میپرداخت. در همان سالهای سی که در پاریس مشغول تحصیل آواز بود، ترانههای محلی ایران را در صفحهای، ضبط کرد، و در دسترس عموم قرار داد. جالب این جاست که این نخستین کوشش او، جایزهی آکادمی بینالمللی موسیقی در فرانسه را نیز نصیباش کرد. از آن پس با پشتکار بیشتری به ترانههای بومی پرداخت و صفحات چندی از خود به یادگار گذاشت.
متاسفانه از آوازهای اپرایی او هیچ کدام در دسترس نیست. نه خود او و نه خانواده، نتوانستند به این ضبط شدههای پیش از انقلاب دسترسی پیدا کنند. در برون مرز اما شهرزاد صالح، دختر او با یاری فرزندانش و آنچه که از موسیقی محلی منیر وکیلی در دسترس داشتند، توانستند برخی از این ترانههای بومی را باز سازی کنند.
عابدین زنگنه، مدیر عامل تالار رودکی خاطرهای نیز از منیر وکیلی دارد که شنیدنی است.
یک روز از دو طریق در سال ۱۳۵۶ به ما اطلاع دادند که تالار را میخواهند منفجر کنند. من به مسئولین فنی گفته بودم که همه چیزرا بررسی کنند. صبح جمعه به تالار رفتم، ودیدم که خانم وکیلی هم آن جاست. گفتم شما این جا، در روز تعطیل چکار میکنید؟ گفت من هم همان چیزی را شنیدم که شما شنیدید. البته هیچ اتفاقی نیافتاد. بعد که مشغول صحبت کردن شدیم، ایشان گفت: اگر من درگذشتم و تو زنده ماندی، من را در همین چمنهای تالار رودکی خاک کنید.
آرزوی منیر وکیلی اما برآورده نشد. او در پاریس و در یک سانحهی اتومبیل درگذشت. بیست و هفت سال از مرگ او میگذرد، اما هنوز پس از گذشت این سالیان دراز، هیچ زنی نتوانسته است بار دیگر بر صحنهی تالار رودکی بدرخشد. دیواها در راهند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#6
Posted: 24 Jul 2018 00:23
عدم تحقق آرزوی منیر وکیلی برای دفن او در چمن های تالار رودکی
وی در تبریز متولد شد و موسیقی را در تهران نزد لیلی بارا (خواننده ی سابق اپرای وین و از مهاجران اروپای شرقی طی جنگ جهانی در ایران) فرا گرفت.
منیر در پائیز سال ۱۳۲۸ (اکتبر ۱۹۴۹) به پاریس رفت تا درکنسرواتوار ملی موسیقی به تحصیل موسیقی و آموختن آواز بخصوص ترانههای اپرا بپردازد. استاد آواز او مادام لاپرت بود. وی صدای منیر را سوپرانو تشخیص داد و از او خواست که خواندن به صدای متسوسوپرانو که در ایران آموخته بود را کنار گذارد و تلاش کند تکنیک و رپرتوار سوپرانو را بیاموزد. منیر توصیه او را پذیرفت و خواندن به روش سوپرانو را فرا گرفت.
اسفند ۱۳۶۱ منیر وکیلی به دعوت سفیر فرانسه در هلند در سفر به شهر لاهه در تصادف رانندگی درگذشت و در آرامگاه پرلاشز در پاریس به خاک سپرده شد و به آرزویش برای خاکسپاری در چمنهای تالار رودکی تهران نرسید. یکبار که سال ۱۳۵۶ شایعهای سر زبانها میچرخید که در تالار رودکی تهران بمب کار گذاشته شده، منیر وکیلی که آنجا بوده، این آرزو را به مدیر تالار گفته بود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#7
Posted: 24 Jul 2018 10:25
منیر وکیلی، از رسیتالهای پراکنده تا خوانندگی اپرا
منیر وکیلی در تهران زاده شد و پس از پایان تحصیلات مقدماتی در سال ۱۳۳۰ رهسپار فرانسه شد و در کنسرواتور ملی پاریس به فراگیری آوازخوانی پرداخت. او پس از پنج سال در سال ۱۳۳۵به ایران بازگشت و مدتی را به برگزاری رسیتال (اجرای آوازی یا بدون کلام توسط یک نوازنده) و کنسرت در تالارهای موجود در تهران پرداخت. رستیالهای او گامهای پراکنده و کوچک در راه برپایی اپرا در تهران به حساب میآید.
منیر وکیلی بعد از چند سال برای تحصیل به ایالت متحده آمریکا رفت و در کنسرواتوار نیوانگلند فراگیریهایش را آغاز کرد و یکی دو سال بعد هم به ایران بازگشت.
نخستین کار صحنهای او اپرای اپرای اورفه و اوریدیس آفریده گلوک، آهنگساز آلمانی بود.
منیر وکیلی از سال ۱۳۴۶ با گشایش تالار رودکی در زمینه کار صحنهای فعال شد و در اپراهایی چون نی سحرآمیز، دون ژوان، کارمن و عروسی فیگارو شرکت کرد.
او به خواندن ترانههای بومی ایران نیز رغبت داشت.
منیر وکیلی در سال ۱۳۵۹ پس از یک سال حصر خانگی رهسپار فرانسه شد، ولی پیش از آنکه مجدداً به فعالیت بپردازد در یک سانحه رانندگی در جاده بین آمستردام و پاریس چشم از جهان فروبست.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#9
Posted: 24 Jul 2018 10:36
مرور زندگی منیر وکیلی - گروه تولید جم
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#10
Posted: 24 Jul 2018 11:18
به یاد منیر وکیلی، خواننده اپرا و آواز فولکلور
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7