ارسالها: 1460
#1
Posted: 9 May 2011 19:10
داریوش اقبالی
داریوش با نام کامل داریوش اقبالی (زادهٔ ۱۵ بهمن ۱۳۲۹ در تهران)، خواننده، بازیگر و فعال اجتماعی ایرانی است.
زندگی نامه
داریوش در ۱۵ بهمن سال ۱۳۲۹ خورشیدی در تهران به دنیا آمد. پدرش محمود اقبالی، از ملاکان آذربایجان (شهرستان میانه) بود. داریوش دوران کودکی را در تهران گذراند. اولین بار در ۹ سالگی در جشنی در مدرسه شهرآرابه روی صحنه رفت. دوران دبیرستان را در دبیرستانهایی همچون دبیرستان فارابی، دبیرستان کرج، دبیرستان رازی دبیرستانی در سنندج، و دبیرستان آزادگان تهران پارسگذراند و در مراسم هنری به اجرای برنامههای هنری میپرداخت.
در ۱۳۴۹ با حسن خیاطباشی آشنا میشود و همین ورودرسمی او به موسیقی حرفهای است. در همین سال او با ترانهٔ به من نگو دوست دارم به شهرت میرسد. لازم به توضیح است که اولین نرانه مستقل او ترانه نبسته پیمان بودهاست از علی گزرسز (رها) آهنگ از داریوش اقبالی.
با سر کار آمدن نظام جمهوری اسلامی ایران، داریوش نیز مانند اکثر خوانندگان پاپ ایرانی آن زمان، از کشور خارج شد.
داریوش، در آلبوم دنیای این روزای من ترانهای به نام قیصر خواند که به بهروز وثوقی تقدیم کرد.
فعالیتهای سیاسی - اجتماعی
داریوش چه در زمان سلطنت محمدرضا شاه پهلوی و چه بعد از انقلاب ۱۳۵۷ و پس از روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی به مخالفت با روش زمامداران حاکم بر ایران پرداخت. وی پیش از انقلاب به بهانه اعتیاد به زندان افتاد. بر اثر پاشیدن اسید از سوی دختری که میگویند او را دوست داشتهاست به سوی وی، باعث شد تا برای معالجه به آمریکا برود. از این روی در زمان انقلاب ۱۳۵۷، وی در ایران نبود. پس از آن نیز وی به کشور بازنگشت.
داریوش در وبلاگ شخصی خود دلیل خروج از ایران را چنین بیان کرده: «پس از انقلاب ۱۳۵۷ و به دنبال کشتار، خونریزی و خفقان حاکم بر سرزمینام، مجبور به ترک وطن شدم. از آن زمان تا حال، در سفری بیانتها، میکوشم در کنار هموطنانم سرود ایرانی آزاد را همصدا شوم».
وی در طی سالهایی که بیرون از ایران بوده، همواره از پناهجویان ایرانی حمایت کردهاست و در تظاهراتهای حمایت از این افراد فعال بوده است[۴] و نیز با تشکیل بنیادهایی همچون آینه به حمایت از معتادان برخاستهاست.
اعتیاد
در دهه پنجاه خورشیدی شخصی با حمله به داریوش بر صورت او اسید پاشید و وی مدتی در بیمارستان بستری شد. برای کاهش درد به وی مرفین داده میشد و تکرار این کار باعث شد تا وی گرفتار اعتیاد به مواد مخدر شود. به گفته خود داریوش تا قبل از این ماجرا آشنایی وی با مواد مخدر اندک بودهاست.
پس از سالها اعتیاد وی سرانجام تصمیم به ترک میگیرد و به کمک متخصصان موفق میشود اعتیاد را ترک کند. اولین برنامه رسمی داریوش بنام آینه در رادیو AFN (میبدی) بود و در سال ۲۰۰۳ سایت بهبودی را که اولین وبگاه ایرانی برای کمک به معتادان و خانوادهها بود راهاندازی کرد و سپس با همکاری دو پزشک، بنیادی به نام آینه تأسیس کرد تا به یاری معتادان برود. گفته میشود از زمان تأسیس این بنیاد تاکنون نزدیک به ۴۰ هزار نفر ترک اعتیاد کردهاند. بعد از رادیو وی تصمیم به گسترش کار خود میگیرد و برنامه آینه را در تلویزیونهای ۲۴ ساعته ادامه میدهد وی همچنین در همایشها و کنفرانسهای متعدد ترک اعتیاد شرکت کردهاست.
مرد=زن
جداسازیهای جنسیتی توهین به انسانیت است
ارسالها: 1460
#2
Posted: 9 May 2011 19:13
فرامرز اصلانی
زندگی
اصلانی فارغالتحصیل رشته روزنامهنگاری از دانشگاه لندن است. او ترانهها و موسیقیاش را عمدتآ خود می نویسد. و آن را به همراه سبک مخصوص گیتار و آوازش اجرا میکند.
وی پس از پایان تحصیلات به روزنامهنگاری پرداخت و مقالات بسیاری را به زبانهای انگلیسی و فارسی منتشر کرد. سپس به ایران بازگشت و فعالیت خود را یکی از دو روزنامه معتبر انگلیسی آن سالها در ایران به نام Tehran Journal آغاز کرد. در سال ۱۹۷۷ او مورد توجه رئیس کمپانی CBS در تهران قرار گرفت و نخستین مجموعه از آثار موسیقی خود را تحت عنوان دلمشغولیها به همراه کمپانی CBS منتشر کرد که به سرعت توانست جزو پرفروشترین آثار موسیقی در آن سال قرار گیرد.
پس از انقلاب سال ۱۹۷۹ او به همراه خانوادهاش ایران را ترک کرد و در انگلستان سکنی گزید. در آنجا به طور همزمان فعالیتهای مطبوعاتی و موسیقاییاش را پی گرفت. هر دو فرزند او به نامهای فدرا و رکسانا نیز مثل پدر در حوزه موسیقی فعالیت میکنند. یکی از مهمترین آثار اصلانی که در ایران هم به شهرت فراوانی رسید آلبومروزهای ترانه و اندوه بود.
خصوصیت صدا
صدا و تکنیک خوانندگی او از دیگر خوانندههای همنسل خود متفاوت است و صدایش از بخش درونی حنجره به نرمی ادا میشود که در آخر ممتد و لرزان میشود.همچنین گاهی فراز وفرودهایی به صدای خود میدهد.اصلانی این کار را به بهترین شکل انجام میدهد.
پخش صدای اصلانی
موسیقی فرامرز اصلانی در داخل ایران اجازه پخش ندارد. اما برخی آهنگهای او از جمله الا ای آهوی وحشی کجایی با شعری از حافظ بارها از رادیوی جمهوری اسلامی ایران پخش شدهاست.
مرد=زن
جداسازیهای جنسیتی توهین به انسانیت است
ارسالها: 1460
#3
Posted: 9 May 2011 19:15
جمیله
فاطمه صادقی ملقب به جمیله رقصنده و بازیگر ایرانی است. جمیله بهعنوان معروفترین رقصنده زن ایرانی شناخته میشود.
جمیله بازیگری در سینما را با بازی در فیلم نسیم عیار در سال ۱۳۴۶ آغاز کرد. او پیش از ورود به سینما، رقصنده بود و پس از شروع بازیگری نیز به رقص در کابارهها ادامه داد. جمیله افزون بر بازیگری در چند فیلم سینمایی و نیز در شوی تلویزیونی رنگارنگ (۱۳۵۵-۱۳۵۷) به اجرای رقص پرداخت.
مرد=زن
جداسازیهای جنسیتی توهین به انسانیت است
ارسالها: 1460
#4
Posted: 9 May 2011 19:19
شکیرا
شَکیرا ایزابل مبارک ریپل (به انگلیسی: Shakira Isabel Mebarak Ripoll) (متولد ۲ فوریه ۱۹۷۷) خواننده پاپ و پاپ راک اهل کلمبیا است. نام او (Shakira) گرچه «شکیرا» تلفظ میشود، همان نام عربی «شاکره» (به معنای دختر شکرگزار) است در منابع غربی «شاکره/شکیرا» را «زن پرفضیلت» معنی کردهاند.
زندگی
تبار مادر وی به کلمبیا و تبار پدرش به لبنان بر میگردد. زبان مادری او اسپانیایی است اما به زبانهای انگلیسی، عربی، ایتالیایی، پرتغالی وفرانسه هم آواز خواندهاست. او به پنج زبان آشنایی دارد.
شکیرا در بین هشت خواهر و برادرش از همه کوچکتر است. اصلیت عربی باعث علاقه او به شعرهای عربی و انسگرفتن و خواندن به این سبک شد. او که اعلام کرده به ریشههای عربی خود افتخار میکند، رقص شکم را از 10 سالگی از مادربزرگ لبنانی الاصلش یاد گرفتهاست.
او خوانندگی را از سن هشت سالگی شروع کرد و در سیزده سالگی با شرکت سونی در کلمبیا قرار دادی بست. در سال ۲۰۰۱ شایعهٔ نامزدی او و پسر رییس جمهور آرژانتین منتشر شد.
همچنین حضور رافائل نادال در ویدیوکلیپ شکیرا به نام «جیپسی» در سال ۲۰۰۹ موجب شد تا نشریات عامه پسند خبر علاقهی بین این دو را منتشر کنند خبری که با تکذیب هر دو طرف مواجه شد.
وی همچنین در سال های 2006 و2010 ترانه رسمی جام جهانی فوتبال را در آلمان و آفریقای جنوبی به انگلیسی و اسپانیایی اجرا کرده است همچنین در جشن قهرمانی اسپانیا در مادرید کنسرت برگزار نمود . وی همچنین مدتی مدل تبلیغاتی شرکت های معتبری چون نوکیا/ پپسی /و.... بوده است.
مرد=زن
جداسازیهای جنسیتی توهین به انسانیت است
ارسالها: 1460
#5
Posted: 9 May 2011 19:21
مدرن تاکینگ
مدرن تاکینگ (به انگلیسی: Modern Talking) گروه موسیقی پاپ آلمانی بود که اعضای آن دیتر بوهلن و توماس اندرس بودند. از آنها بهعنوان موفقترین گروه ۲نفرهی پاپ آلمانی یاد میشود. تعداد زیادی از ترانههای این گروه، در زمان انتشارشان ردههای بالای جدول فروش کشورهای مختلف را بهخود اختصاص دادهاند. از معروفترین آهنگهای مدرن تاکینگ میتوان به «تو قلب منی، تو روح منی» ، «اگه بخوای، میتونی برنده باشی» ، «برادر لوئی» ، «تو تنها نیستی» و «آتلانتیس تو را میخواند» اشاره کرد.
گروه مدرن تاکینگ در اواخر سال ۱۹۸۴ در برلین تشکیل شد (اندرس ۲۱ ساله بود) و به طور غیرمنتظرهای با ساختن ترانه «You're My Heart, You're My Soul» به محبوبیّت فراوانی دست یافت، و پس از آن ترانههای «You Can Win If You Want» و «Cheri, Cheri Lady» را ساختند. آنها در بین سالهای ۱۹۸۵ و ۱۹۸۷ هر سال دو آلبوم عرضه میکردند و آثارشان در سرتاسر تلویزیونهای اروپا نمایش دادهمیشد. این گروه در سال ۱۹۸۷ از هم گسست، ولی آن دو دوباره در سال ۱۹۹۸ به هم پیوستند و یک بار دیگر در صدر جدول قرار گرفتند. بوهلان و اندرز دوباره در سال ۲۰۰۳ به دلیل ناسازگاری که با هم داشتند از هم جدا شدند (آنها هیچ گاه با یکدیگر رابطه دوستانهای نداشتهاند). توماس آندرس به محض جدایی به طور انفرادی شروع به ساخت آثار کرد، در حالی که بوهلن در همان موقع بیشتر وقتش را صرف کاری جدید کرده بود.
مدرن تاکینگ در اروپا، آسیا و آمریکای جنوبی و بعضی از کشورهای آفریقا موفق بود. در سال ۱۹۸۶ ترانه «Brother Louie» در انگلیس رتبه چهارم جدول بهترینها را به دست آورد.
مدرن تاکینگ را به جرات میتوان از اولین گروههای غربی دانست که بعد از تشکیل حکومت انقلاب اسلامی ایران از سال ۱۹۷۹ به بعد، وارد ایران شد و از محبوبیتهای بسیاری نزد جوانان بهره برد.
در سال ۲۰۰۶ بوهلن در آهنگی به نام «Bizarre Bizarre» یک پیغام محرمانه قرار داد که در آن گفته بود: «There will never be an end to Modern Talking» «ما نمیخواهیم به کار مدرن پایان بدهیم!» بعد از روشن شدن این موضوع دیتر در مصاحبهای اعلام کرد: «He meant to say that music of Modern talking will live forever» «منظور این بوده که مدرن تالکینگ برای همیشه زنده خواهد بود!!»
فروش کل تمامی آلبومهای مدرن تاکینگ طبق گفته شرکت Sony BMG در جهان صرف نظر از کپیهای غیر قانونی بیش از ۱۲۰۰۰۰۰۰۰ نسخه میباشد و بر اساس آمار همین کمپانی بزرگ در ژون سال ۲۰۰۳ پروژه عظیم مدرن تاکینگ پر فروشترین گروه در تاریخ موسیقی آلمان شد حتی بیشتر از Fnak Farians در پروژهای نظیر «Bony M» و گروههای دیگری مانند Milli Vanilli و Michael cretus Enigma و Sandra و حتی گروه دهه ۶۰ Scorpions و Snap! و گروه هوی متال آلمانی زبان بزرگی به نام Rammstin. !
مرد=زن
جداسازیهای جنسیتی توهین به انسانیت است
ارسالها: 1460
#6
Posted: 9 May 2011 19:23
بکاستریت بویز
بک استریت بویز (Backstreet Boys) یک گروه موسیقی آمریکایی است که در سال 1993 در اورلاندو واقع در ایالت فلوریدا تشکیل شد. این گروه در اصل شامل پنج نفر به نامهای نیک کارتر (Nick Carter)، هاوی دروگ (Howie Dorough)، برایان لیترل (Brian Littrell)، ای.جی مک لین (AJ McLean) و کوین ریچاردسون (Kevin Richardson) بود. در ۲۳ ژوئن ۲۰۰۶ کوین ریچاردسون به علت پیگری مسائل دیگر بک استریت بویز را ترک کرد، اما اعضای باقی مانده گروه احتمال بازگشت او را رد نکرده اند.
ک استریت بویز که کار خود را در سال ۱۹۹۳ شروع کرد، بین سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۰ بسیار مورد توجه و موفق بود و نامزد برنده چندین جایزه شد.
بک استریت بویز با اولین آلبوم خود (Backstreet Boys (1996 به سوی شهرت و موفقیت گام برداشت و آلبوم بعدی شان (Backstreet's Back (1997 نیز موفقیت های جهانی گروه را ادامه داد. اما آلبوم های بعدی یعنی (Millennium (1999 و (Black & Blue (2000 آن ها را تبدیل به ابرستاره کرد. بعد از وقفه ای چند ساله گروه دوباره گردهم آمد و آلبوم دیگری به نام (Never Gone (2005 منتشر کرد و پس از آن نیز دو آلبوم (Unbreakable (2007 و (This Is Us (2009 را انتشار داد.
مرد=زن
جداسازیهای جنسیتی توهین به انسانیت است
ارسالها: 1460
#7
Posted: 9 May 2011 19:27
نیکول شرزینگر
نیکول پریسکویا الیکولانی ولیانته شرزینگر (به انگلیسی: Nicole Prescovia Elikolani Valiente Scherzinger) همچنین معروف به نیکول کیا، (زاده ۲۹ ژوئیه ۱۹۷۸) یکی از خوانندگان موسیقی پاپ، شاعر، رقصنده و مدل آمریکایی است. بیشتر شهرت او بخاطر آواز خوانی در گروه پوسی کت دالز حاصل شدهاست. همچنین نام خانوادگی شرزینگر را از ناپدریاش پذیرفتهاست. در دسامبر 2010 شرزینگر از گروه پوسی کت دالز جدا شد و اولین آلبوم استودیویی خود به نام Killer Love را منتشر کرد. همچنین او برنده ی دهمین فصل Dancing with the Stars در اوایل سال 2010 می باشد.
زندگینامه
شرزینگر در شهر هانولولوی هاوایی آمریکا از پدری فیلیپینی و مادری دو رگه روسی - هاوایی متولد شد. مادرش «رزمری» در زمان تولد نیکول هجده سال سن داشت و در محلهای فقیرنشین زندگی میکرد. والدین نیکول زمانی که او هنوز نوزاد بود از یکدیگر جدا شدند. خانواده مادری او، زمانی که نیکول شش سال سن داشت، به همراه خواهرش Ke'ala و پدرخوانده آلمانی - آمریکاییاش به لویویل (Louisville) در ایالت کنتاکی آمریکا نقل مکان کردند. به گفته خودش او به صورت کاتولیکی محافظهکار تربیت شدهاست، اگرچه که امروز دیگر کاتولیک نیست. او ابتدا در سن نوجوانی به مدرسه راهنمایی «Meyzeek Middle School» رفت. او بیان میکند که در دوران بزرگ شدنش پول زیادی نداشته و از مادرش به خاطر تمام پشتیبانی که از او کرده تا به جایی برسد که امروز هست، متشکر است. او اجرا را با شرکت در مدرسه «Youth Performing Arts» در دبیرستان «DuPont Manual High School» و اجرا کردن با «Actors Theatre of Louisville» آغاز نمود. این همزمان با آشنا شدنش با دوست قدیمی و بازیگرش «Liz Davito» بود. در سال ۱۹۹۶ شرزینگر به عنوان یک نوجوان، موفق شد اولین نایب قهرمان در مسابقه کلاسیک استعداد کوکاکولا در نمایشگاه ایالتی کنتاکی باشد.
مرد=زن
جداسازیهای جنسیتی توهین به انسانیت است
ارسالها: 1460
#8
Posted: 9 May 2011 19:30
رامشتاین
امشتاین (به آلمانی: Rammstein) نام یکی از گروههای مطرح آلمانی در زمینهٔ موسیقی هوی متال، آلترناتیو راک و مخصوصا سبک بخصوصشان رقصمتال (tanz-metall) است. آهنگهای این گروه بیشتر از روی صدای بم و قوی خواننده شان همراه با سبک صنعتیشان و البته زبان آلمانی شان شناخته میشود. گروه Rammstein (رامشتاین) سال ۱۹۹۳ پا گرفت. نام گروه البته با یک m اضافه برداشتی از حادثهای در آلمان غربی است که تراژدی مرگ ۸۰ نفر از اهالی در آن جا شکل گرفت. تیل لیندمان که روزگاری قهرمان شنای المپیک بود خوانندهٔ این گروه است. آلبوم اول گروه با عنوان قلبدرد (Herzeleid) نامشان را مطرح میکند و گروه شهرتی به هم میزند. گروه در خارج از آلمان هم به شهرت میرسد و سراسر اروپا با نام رامشتاین آشنا میشود. رامشتاین در طول این سالها دامنهٔ شهرت خود را افزایش داده و سعی کرده با نمایشهایی غیر منتظره وجههای قابل توجه از موسیقی متال آلمان را به دید عموم بگذارد.
رامشتاین یکی از معروفترین گروههای متال و آلترناتیو راک دنیاست که در سال ۱۹۹۴ در آلمان تشکیل شد. آغاز کار آنها به سال ۱۹۸۹ باز میگردد جایی که گیتاریست کنونی گروه Richard Z. Kruspe با فرار به آلمان غربی گروهی با نام Orgasm Death Gimmicks را تشکیل داد.
در آن برههٔ زمانی او به شدت تحت تاثیر موسیقی آمریکایی و به خصوص گروه [کیس] بود. پس از خراب شدن دیوار برلین او دوباره به شورین بازگشت جایی که تیل لیندرمن خوانندهٔ کنونی گروه به به کار بافندگی سبد مشغول بود و در گروه First Arsch درامر بود. در آن زمان ریچارد با Oliver Riedel بیسیست کنونی گروه که آن موقع در گروه The Inchtabokatables بود و Christoph “Doom” Schneider درامر کنونی گروه که آن موقع در گروه Die Firma بود، زندگی میکرد. آنجا ریچارد به این نکته رسید که موسیقی که میساخته او را ارضا نمیکند و به نظرش مطلوب نیست.
ریچارد کروپس به دنبال صدایی شبیه صدای ماشین کمباین در خیالاتش بود.
این سه نفر با این زمینهها شروع به کار روی پروژهای جدید کردند. ریچارد خیلی زود فهمید که انجام دو کار یعنی نوشتن موسیقی و شعر با هم خیلی سخت و مشکل است. از این رو از لیندمن خواست که به عضویت رامشتاین در آید. ریچارد اولین بار زمانی لیندمن را کشف کرد، که او در حال آواز خواندن هنگام انجام کار بود.
اما نام گروه برگرفته از حادثه ایست که در ۲۸ اوت ۱۹۸۸ در شهری کوچک به نام رامشتاین-میزنباخ در نزدیکی کایزرسلاوترن روی داد. در جریان این رویداد در یک نمایش هوایی در برابر چشمان سیصد هزار بیننده، در یکی از پایگاههای هوایی متعلق به ایالات متحده در آلمان در حالی که دو گروه از خلبانان ایتالیایی قصد ایجاد تصویر قلب در آسمان را داشتند به هم برخورد کردند. در این حادثه که با بی تفاوتی نیروهای آمریکایی حاضر همراه بود، ۶۷ تماشاگر و ۳ خلبان کشته و ۳۴۶ نفر به طور جدی مصدوم شدند. نام گروه با یک m اضافه برداشتی از آن حادثهاست.
سبک
سبک موسیقی این گروه دنسمتال (متال رقص) است. ترانههای این گروه اکثرا به زبان آلمانی نوشته شدهاند. لیبل این گروه «یونیورسال میوزیک گروپ» است که چهارمین لیبل آنها از زمان شکل گیریشان تا کنون محسوب میشود. با این که ترانههای رامشتاین منحصرا به زبان آلمانی است اما گروه در تمام دنیا طرفدار دارد و این نشان دهندهٔ ارزش کار آن هاست.
اگرچه خیلیها سبک موسیقی رامشتاین را Neue Deutsche Härte (شدت جدید آلمانی) میدانند، ولی باید گفت، موسیقی رامشتاین ترکیبی از سبکهای هارد راک صنعتی، هویمتال و موسیقی الکترونیک است که تحت تاثیر موسیقی پاپ، راک پانم و راک گوتیک قرار گرفته و در آن از کیبورد و حتی پیانو هم استفاده میشود. گروه تحت تاثیر کار گروه اسلوونیایی لایباخ (Laibach) قرار دارد که سبک آنها نوکلاسیک و صنعتی است. همچنین گروههای Oomph! و Ministry. اما اگر به آهنگهایی مانند Du riechst so gut، Bestrafe mich، Ohne dich و Te quiero Puta! گوش کنیم و منحصرا آنها را با هم مقایسه کنیم به سختی میتوانیم سبک رامشتاین را حدس بزنیم. اگرچه حقیقتا سبک آنها به صنعتی نزدیک تر است.
اشعار
تقریبا تمام ترانههای رامشتاین به زبان آلمانی سروده شدهاند. اگرچه گروه تا کنون نسخههای انگلیسی Engel (Angel)، Du Hast (You Hate) و Amerika هم توسط گروه ضبط شدهاند. علاوه بر این بعضی آهنگهای رامشتاین مانند Amerika، Stirb nicht vor mir (تا من نمردم نمیر) و Moskau (Moscow) فقط شامل اشعار آلمانی نمیشوند و در آنها حتی از اشعار روسی نیز استفاده شده و Te quiero puta! (میخواهمت روسپی!) هم کاملا به اسپانیایی سروده شدهاست. Oliver Riedel بیسنواز گروه در این مورد میگوید : «زبان آلمانی، به درد موسیقی هِوی متال میخورد. فرانسوی زبان عشق است ولی آلمانی زبان خشم و عصبانیت.» اشعار رامشتاین توسط خوانندهٔ آنها سروده میشود.
انتقادها در صدا و سیمای ایران
موزیکویدیوی Keine Lust (بیاشتهایی) این گروه در مستند شوک (پخش شده از شبکهٔ ۳ سیما) با مضمون گروههای انحرافی و شیطانپرستی با ترجمههای گمراهکننده و غلط مورد انتقاد قرار گرفت.
مرد=زن
جداسازیهای جنسیتی توهین به انسانیت است
ارسالها: 1460
#9
Posted: 9 May 2011 19:33
جو ستریانی
جو ستریانی Joe Satriani در پانزده جولای 1956 در Westbury وست بری نیویورک متولد شد. در سن چهارده سالگی (1970) پس از مرگJim آشنا شدن با موسیقی او، به راک و نوازندگی گیتار (همانند اینگوی مالمستین Yngwie Malmsteen) علاقه مند شد، تیم فوتبالی را که در آن بازی می کرد ترک گفت و به سراغ گیتار رفت.
او پس از مدت کوتاهی، تقریبا یک سال، به تدریس نوازندگی گیتار به دیگران در وست بری پرداخت. جو برای هر جلسه تنها 5 دلار دریافت می کرد. استیو وای Steve Vai یکی از شاگردان او در این دوره است که هر دوی آنها به یک دبیرستان می رفتند.جو در سال 1974، زمان کوتاهی را نزد دو نوازنده بزرگ Jazz مدرن، Billy Bauer (نوازنده گیتار) و Lennie tristano (آهنگساز و نوارنده پیانو) به یادگیری تکنیکهای نوازندگی و آهنگسازی گذراند. در سال 1978 به برِکلی در کالیفرنیا رفت و در آنجا به مدت 10 سال به آموزش گیتار پرداخت.
ستریانی در این مدت شاگردان زیادی را تربیت کرد که معروفترین آنها عبارتند از :
***k Hammett (گیتاریست گروه Metallica)،
Larry Lalonde (گیتاریست گروه Primus)
، David Bryson (گیتاریست گروه Crows Counting)
،Charlie Hunter گیتاریست Jazz
،Alex Skolnick (گیتاریست فعال Heavy Metal که در گروههایی مثل Megadeth, Slayer, Judas Priest, White Zombie فعالیت داشته است)
و Stuart Hamm (نوازنده Bass که هم اکنون در گروه Joe Satriani ، Bass می نوازد) او در سال 1979 گروهی پاپ به نام The Squares با همکاری Jeff Compitelli به عنوان نوازنده درام (که هنوز هم درامر گروه ستریانی است) و Andy Milton نوازنده Bass تشکیل داد.نخستین آلبوم او در سال 1984 یک آلبوم EP به نام Joe Satriani بود، شامل پنج آهنگ که توسط شرکت شخصی خودش، Rubina (بر گرفته از نام همسرش)، منتشر شد.
یک سال بعد در سال 1985 ضبط اولین آلبوم کاملش را در Relativity Records به پایان رساند و آلبوم در پانرده ماه بعد در نوامبر 1986 به بازار آمد. جو که توسط دوستش Vai به Relativity Records معرفی شده بود هزینه این آلبوم را با سرمایه شخصی اش تأمین کرده بود.سپتامبر همان سال ستریانی به همراه گروه پاپ ـ راک Greg Kihn چند تور برگزار کردند.
در اکتبر سال1987، Surfing With Alien، آلبوم بعدی جو توسط Relativity Records منتشر شد و به سرعت او را به شهرت رساند. این آلبوم بیش از یک میلیون نسخه در امریکا به فروش رفت و پلاتینیوم شد و در سطح جهانی جو را به عنوان یک عنوان یک نوازنده بزرگ گیتار مطرح ساخت.این آلبوم برتریهای جو را در آهنگسازی، اجراهای گوش نواز، سریع و با ابهت به خوبی نشان داد. مدت زیادی از انتشار آلبوم نگذشته بود که جو به سوژه مجلات معتبر گیتار از جمله Guitar Player ،Guitar World ،Musician و… تبدیل شد.Surfing With Alien به موفق ترین آلبوم Rock-Instrumental تبدیل شد. آثار جو به واسطه قابلیت خیره کننده اش در نواختن آنچه احساس می کند و آنچه مردم می خواهند بسیاری از آرزوهایش را برآورده کرد و موفقیتهای اقتصادی فراوانی برایش به همراه آورد.در ماههای فوریه، مارس، سپتامبر و اکتبر سال 1988 جو در دو تور با Mick Jagger که از Rolling Stones جدا شده بود به عنوان نوازنده Lead Guitar شرکت کرد.
در نوامبر 1988 او آلبوم Dreaming #11 را منتشر کرد که سه آهنگ آن در 11 ژوئن همان سال در تور Surfing With Alien در San Diego ضبط شده بود. این آلبوم دومین نامزدی جایزه Grammy را نصیبش کرد. همچنین در این سال در یکی از آلبومهای Stuart Hamm بنام Radio Free Albemuth برای سه آهنگ گیتار زد.
اکتبر 1989 آلبوم بعدی جو بنام Flying in a Blue Dream منتشر شد که به زودی به آلبوم موفقی تبدیل شد. به خاطر این آلبوم او برای سومین بار نامزد جایزه Grammy شد و آلبوم جو بیش از 000/750 نخسه به فروش رفت. در این آلبوم ستریانی در شش آهنگ به عنوان خواننده هم ظاهر شده است. سال 1991 ستریانی به همراه Vai در آلبوم Hey Stupid با Alice Cooper همکاری کردند.
پس از تقریبا دو سال نوشتن و ضبط، آلبوم بعدی جو آماده شد. جولای 1992 آلبوم The Extremist به بازار آمد و به یکی از بزرگترین موفقیت های تجاری او تبدیل شد. آهنگ Summer Song چهارمین نامزدی جایزه Grammy را نصیب او کرد. از این آهنگ بعدا در تبلیغ واکمن Sony استفاده شد.
سال 1993 در ماه اکتبر آلبوم Time Machine (دو CD) با آهنگ هائی جدید و چند اجرای زنده به بازار آمد. این آلبوم به موفقیتهای زیادی دست یافت و پنجمین نامزدی Grammy را نصیبش کرد.
سال 1994 ستریانی به همراه گروه مطرح هارد راک Deep Purple به جای گیتاریست گروه Ritchie Blackmore در چند تور در ژاپن و اروپا شرکت کرد و پس از آن دوباره بر سر کار خود برگشت. او با Deep Purple هیچ ضبط استودیویی نداشت.
اکتبر سال 1995 هفتمین آلبوم او با نام Joe Satriani منتشر شد. تهیه کنندگی این آلبوم را Glyn Johns بر عهده داشت و آهنگ My Worid برای جایزه Grammy نامزد شد.
Glyn Johns تهیه کننده افسانه یی را که قبل از این تهیه کننده آلبومهای Honk Tonk Woman و Jumping Jack Flash (Rollin Stones) ،Let It Be (The Beatles) و آلبوم Led Zeppelin بوده است.
اکتبر سال 1996 تور بزرگ G3 (مخفف Ghiddrah 3 به معنای سه گیتاریست) با شرکت Vai دوست قدیمی جو و Eric Johnson در آمریکای شمالی در مقابل جمعا 90 هزار تماشاچی 24 بار اجرا شد.
همچنین مه 1997 تور G3 در اروپا با همراهی Vai و Adrian Legg برگزار می شود. 15 ژوئن 1997 تور G3 به همراه Vai، و گیتاریست جوان سبک راک - بلوز Wayne Shephard Kenny از پیروان Steve Ray Vaghaun و نوازنده دیگری بنام Robert Fripp (گیتاریست و نوازنده کیبورد سبک Progressive Rock/ Art Rock ، نوازنده گیتار در گروه مطرح King Crimson بین سالهای 69 تا 74) در امریکا شروع می شود و در نوامبر همان سال خاتمه می یابد. آلبوم G3 in Concert در ژوئن 1997 منتشر شد.
این آلبوم شامل یکی از کنسرتهای تور G3 در سال 96 به همراه Vai و Johnson بود که تحسین همگان را بر می انگیخت. در این آلبوم هر کدام از این سه گیتاریست سه آهنگ را با گروه خود اجرا کردند و در آخر بطور دسته جمعی آهنگهای:
Going Down ،Red House و My Guitar Wants Kill Your Mama را اجرا کردند.
ستریانی در سال 96 با Pat Martino نوازنده بزرگ Jazz در ضبط دو آهنگ Ellipsis و Never & After برای آلبوم All Sides Now همکاری کرد. همچنین در نوامبر همان سال آلبوم A ـ Merry Axemas Guitar Christmas به کوشش Vai منتشر شد که در آن 11 نوازنده برتر گیتار از جمله Jeff Beck ، Eric Johnson ، Steve Morse ، Richie Sambora ، Brain Setzar Orchestra ، Wayne Shephard Kenny و Satriani هر کدام یکی از آهنگهای کلاسیک کریسمس را انتخاب و اجرا کردند.
فوریه سال 1998 تک آهنگ (Single)Ceremony (از آهنگهای Crystal Planet) در امریکا عرضه شد و به دنبال آن در مارس 1998 هشتمین آلبوم جو، Crystal Planet به تهیه کنندگی Mick Fraser (تهیه کننده G3 ، Metallica ، AC/DC) منتشر شد.
در همان ماه آهنگ Summer Song نامزد جایزه Grammy شد و تور بزرگ Crystal Planet در آمریکا آغاز شد.
در ماه می سال 1998 تور G3 در اروپا همراه Uli Jon Roth (گیتاریست گروه Scorpions) و Michael Schenker (گیتارست معروف گروههای Scorpions,UFO) برگزار شد.
از نکات استثنائی این تور این بود که در لندن Brain May (گیتاریست گروه Queen) و در فرانسه Patrick Rondat (گیتاریست سبک Newage که در دو آلبوم Jean-Michel Jarre همکاری داشته) به عنوان نوازنده مهمان اجرا داشتند. در ماه جولای همان سال ادامه تور Crystal Planet برگزار شد. همچنین آهنگ A Train Of Angles (از آلبوم Crystal Planet) در سال 1999 نامزد جایزهGrammy شد.
14 ژوئن سال 2000 یکی دیگر از آلبومهای ستریانی Engines of Creation، توسط Epic منتشر شد. در هزاره جدید سبک ستریانی هم در این آلبوم تغییر کرد و زمینه شناخته شده راک آهنگهایش جایش را به زمینه تکنو و الکترونیک داد، البته با همان ملودی های سرعتی، با ابهت و (ستریانی یی).
این آلبوم شاید برای خیلی ها به خصوص گیتاریست ها، بیگانه باشد. او در این اثر به دنیای DJ ها و Re-mixer ها پا نهاده و با استفاده از استعداد و خلاقیتش بین گیتار و تکنو، پیوندی به وجود آورده است.
سال 2001 در ادامه تورهای G3 ستریانی و دوست باوفاش Vaiاین بار با John Petrucci (گیتاریست گروه Dream Theatre) به برگزاری تور پرداختند.
اجرای زنده بعدی ستریانی Live In San Francisco بود که در 19 ژوئن 2002 عرضه شد. لازم به ذکر است که جو قبل از San Franciscoبا گیتاریست های زبردستی همچون وینی مور Vinnie More و دوست همیشگی خودVai اقدام به اجرای زنده دیگری کردند.
نکته قابل توجه این کنسرت این بود که علاوه بر نوازنده بیس جو، بیسیست گروه وینی هم حضور داشت، یعنی اجرای آهنگها به همراه دو بیس که در نوع خود بی نظیر است.
آخرین آلبوم ستریانی با نام Strange Beautiful Music در 25 ژوئن سال 2002 و با سبک Rock-Instrumental روانه بازار گردید.
جو ستریانی با ارائه این آلبوم 59 دقیقه ای اعم از 14 آهنگ بار دیگر به دنیای موسیقی خود را بعنوان استاد مسلم گیتار الکتریک نشان داد.
آهنگهای Oriental Melody, Chords Of Life, You Saved My Life مهر تائیدی بر آهنگسازی این آلبوم می زند. ستریانی با ارائه این آلبوم نشان داد که هنوز توانایی های خود را در ساخت آهنگهای جاودانی از دست نداده است.
مرد=زن
جداسازیهای جنسیتی توهین به انسانیت است
ارسالها: 1460
#10
Posted: 9 May 2011 19:36
محسن نامجو
بيوگرافي نامجو از زبان خودش
خانواده من خيلي مذهبي بودند. زماني كه در سنين كودكي و نوجواني من را تشويق ميكردند براي رفتن به كلاس موسيقي، هيچ وقت فكر نميكردند كه موسيقي را به عنوان شغل انتخاب كنم وگرنه قطعا مخالفت ميكردند. ورودي سال 73 تئاتر به دانشگاه هنر و سال 74 موسيقي به دانشگاه تهران هستم . قبل از دانشگاه كار موسيقي را از 12 سالگي با آواز و سولفژ و نتخواني شروع كردم. از همان سنين نوجواني چيزهايي كه به شكل ملودي در ذهنم شكل ميگرفت چون نتنويسي را ياد گرفته بودم يادداشتشان ميكردم كه خيلي از آنها برايم مفيد واقع شد. در دانشگاه سه تار و تار را به عنوان ساز تخصصي انتخاب كردم. تا سال 78-79 كه آماده ميشدم براي رفتن به سربازي و آشناييام با موسيقي غربي بالاخص سبك راك بيشتر شد. معلم آواز بنده ابتدا استادي بود به نام شاكري كه در تهران پيش استاد نصرالله ناصرپور رديفها را آموخته بود. من اين موهبت را داشتم كه خود استاد ناصرپور از سال بعدش از تهران به مشهد ميآمد و من دركلاسهاي ايشان شركت كردم. كلاسها در سطح بالايي برگزار ميشد و هر كسي را نميپذيرفت. تستهاي سختي ميگرفت چون عده كمي قرار بود در كلاسها شركت كنند. من كوچكترين شاگرد كلاس استاد ناصرپور بودم و چون به لحاظ يادگيري صحيح درسها، شاگرد مورد علاقه او شده بودم در خيلي از موارد از جمله مبلغ شهريه برايم تخفيف قائل شد و توانستم حدود 3 يا 4 سال در كلاسها شركت كنم. ناصرپور رديف ميرزا عبدالله دوامي را با ما كار كرد و وقتي كه كلاسها تعطيل شد هنوز يكي دو دستگاه مانده بود. من كاستهاي او را پيدا كردم و از روي آنها بقيه رديفها را كامل كردم. بعد هم كه به تهران آمدم به صورت حضوري طي چند جلسه يادگيريهايم را تكميل كردم. اين كاستها بعدها منتشر شد و در دسترس عموم قرار گرفت.
( او از چگونگي راهيابيش به سمت و سوي موسيقي سنتي ايراني مي گويد) آشنايي من با دنياي موسيقي با رفتن به كلاس آواز ايراني شروع شد. من از سمت موسيقي ايراني وارد دنياي موسيقي شدم، در نتيجه اطلاعات و دانش و علاقهاي هم كه در من به وجود آمد در همين سبك شكل گرفت. بعدها توانستم در خودم ذهن متكثري ايجاد كنم تا همه سبكهاي موسيقي را بپذيرم و با همه آنها به عنوان موسيقي برخوردي يكسان داشته باشم. در حال حاضر جداي از سليقه شخصي، از ديد نقد و نگاه عاقلانه نه تنها هيچ كدام از سبكهاي موسيقي براي من بيارزش نيستند بلكه همه آنها را دوست دارم و به همهشان احترام ميگذارم. حتي چيزي كه به آن موسيقي مبتذل يا پاپ، يا هر چيز ديگري ميگويند. ولي انتخاب موسيقي ايراني براي من برحسب شانس بوده است. يعني اگر من از ابتدا به جاي كلاس آواز، كلاس پيانو ميرفتم يا مثلا ساز ترومپت ياد ميگرفتم سبك و سياق موسيقيايي من هم متفاوت ميشد. من به انتخابهاي جبرگونه در زندگي اعتقاد دارم و همه چيز را در زندگي انسان اختياري نميدانم. فكر ميكنم شرايط تاثير زيادي بر چيزهايي دارد كه انسان فكر ميكند به صورت آزاد انتخاب كرده است.
با دستياري چند كار شروع كردم. در فيلم «تخته سياه» سميرا مخملباف دستيار موسيقي محدرضا درويشي بودم كه هم نوازندگي كردم و هم خواندم. موسيقي چند فيلم كوتاه را ساختم. در تئاتر فعاليت كردم و براي نمايشها موسيقي ساختم كه ميتوانم به «چيزي شبيه زندگي» مرحوم حسين پناهي اشاره كنم. تا اينكه در سال 79 تصميم قطعي گرفتم تا به سربازي بروم. تا سال 81 عملا از محيط حرفهاي موسيقي دور بودم ولي دو بازدهي خوب براي من داشت. يكي تشكيل گروه راكي بود به نام «گروه ما» كه در شهر مشهد زماني كه سرباز بودم تشكيل شد و باعث تجربيات خيلي مغتنمي براي من شد. دوم آشنايي بيشتر من با موسيقي غربي بود. مقطع دو ساله سربازي فرصتي برايم پيش آورد كه من بتوانم از لحاظ ذهني اين سبك و سياق را در خودم جا بياندازم. ازسال 81 به بعد بود كه كم كم به تلفيق در موسيقي فكر كردم. تلفيق آن چيزي كه از موسيقي سنتي و بيشتر محلي ايران آموخته بودم با موسيقي راك از بهترين افتخارات من در دوران سربازي اين بود كه خدمت استاد حاج قربان سليماني در قوچان برسم و موسيقي مقاميخراساني را از ايشان ياد بگيرم. اين كه در مسير قوچان موسيقي «دورز» و «جيم موريسون» ميشنيدم و بعد در خانهاي روستايي از حاج قربان مقام الله وردي ياد ميگرفتم باعث شد تا اطلاعات خوبي در من شكل بگيرد و بتوانم اين دو نوع موسيقي را كنار هم قرار دهم.
من از نظر مالي متوسطالحال بودم. نه فقر شديد را تجربه كردهام و نه امكانات را. هميشه فكر ميكنم اگر از همان 12 سالگي كه موسيقي را شروع كردم، پيانويي گوشه خانه داشتم يكسري از ويژگيهايي كه الان در موسيقيام است، نداشتم. مثلا «عقايد نوكانتي» ساخته نميشد. موسيقيام تا اين حد نيشدار و حساسيتبرانگيز نميشد. موسيقياي ميشد مثل موسيقيهاي دكتر سرير يا محمد نوري يا خيليهاي ديگر كه موسيقيشان را موسيقي بيآزار ميدانم. براي كساني خوب است كه روي صندلي چرخدارشان بنشينند و به آب شدن قنديلها نگاه كنند و كاري هم به دور و اطراف خود نداشته باشند. از طرفي خيلي هم آدم آنارشيستي نبودم كه بخواهم اين سبك موسيقي را سپري قرار دهم و بيرق هوا كنم كه من نداي محرومينم. اين خيلي حرف بزرگي است و من خودم را در اين حد نميدانم اما در حد اشاره به زندگي شخصي خود بگويم كه در حد معمولي از امكانات زندگي بهره بردهام و ويژگي خوبي كه برايم داشته برانگيختن حساسيتهايم بود. به خاطر امكانات محدودي كه داشتم سالها صبر كردم. در همان مقاطع دانشگاهي امكان ضبط كار و ارائه كاست داشتم اما چون شناخته شده نبودم باز هم تحمل كردم تا اين مقطع كه مشكلي از جهت تهيهكننده ندارم. بهاندازه كافي شناخته شدهام تا برخي از تهيهكنندگان بخواهند روي كارم سرمايهگذاري كنند.
موسيقي نامجو چه چيز براي گفتن دارد ...
محسن نامجو تاكنون 5 آلبوم تهيه كرده است و كه تنها 2 آلبوم پخش شده است. او در اين ضمينه و قاچاق سي دي هايش چنين مي گويد : اين اتفاق بدون اجازه من و تهيهكننده افتاد و براي خود من هم به صورت راز مانده. به جز حدسهايي كه در اين رابطه ميزنم، نميدانم اين اتفاق از چه راهي و چگونه افتاده است.. يكي از اين دو آلبوم قرار است توسط ناشري منتشر شود كه از اين قضيه اطلاع دارد و خوشبختانه نظر منفياي ندارد. اما آلبوم دوميكه پخش شده را به دليل اشعارش مجوز انتشار نميدهند. ( درباره دليل مجوز نگرفتن آلبوم ها نيز مي گويد ) ‹‹ البته ايراداتي كه به كارهاي من گرفتهاند فقط مسئله مضمون آنها نيست. در رابطه با جرم قطعات هم ايراد گرفتهاند. يكي از مهمترين اصلاحاتي كه به برخي كارهاي من زدهاند روي شكل ارائه آواز است. من از اين كه قسمتي از آواز ايراني مثلا درآمد چهارگاه را بخوانم و دركنارش يكسري صداهاي افكتيو مثل تقليد يك خواننده بلوز يا تقليد صداي حيوان را اجرا كنم هدفي دارم. ميخواهم راهكارهاي جديدي براي موسيقي و آواز ايراني ارائه دهم. آواز ايراني ميتواند اينگونه جذاب شود ولي اين كار باعث برخورد منفي شد و اهانت تلقي كردند. ما براي ارائه مجوز فرمهايي را بايد پر كنيم كه در آن فرمها جايي براي موسيقي من در نظر گرفته نشده. سبكهايي مثل راك، پاپ يا سنتي همان است كه هميشه بوده اما من نگاهم به آواز فراتر از اين سبكها است. من آواز را صدايي ميدانم كه از حنجره در ميآيد و حنجره هم در كليترين مفهومش ابزار صدادهي است. خواننده كسي است كه صدايي درميآورد و اين صدا ميتواند شامل آواز شجريان يا صداي افكتيو هم بشود. ولي نگاه دستاندركاران اينگونه نيست و فكر ميكنند كه چون اين موسيقي را نميتوانند جزوهيچ سبكي قرار دهند بايد برخورد منفي داشته باشند.››
موسيقي تلفيقي از ديد نامجو
تلفيق تبديل به اپيدميزمانه ما شده است. ما نود درصد موسيقيهايي كه به شكل آوانگارد يا پيشرو ميشويم موسيقيهايي است كه به آنها تلفيقي هم ميتوان گفت. منظور جا افتاده از موسيقي تلفيقي، كنار هم قرار دادن ابزار است. يعني سه تار كنار گيتار قرار بگيرد يا گروه كر موسيقي كلاسيك كنار موسيقي راك قرار بگيرد مثل تلفيق متاليكا با اركستر سمفونيك كه «مايكل كين» رهبرياش را كرد. تلفيقي كه من هميشه به دنبالش بودم خيلي وابسته به تئوري موسيقي است. منظور من تلفيق گام است. مثلا گام موسيقي خراساني را كه در كنار گام موسيقي بلوز قرار دادم و متوجه شدم كه چقدر همخوان هستند. در اكثر قطعاتي كه به عنوان موسيقي تلفيقي ساختهام سعي كردهام كه تلفيق گام را فارغ از ابزار رعايت كنم. ميتواند هر دو گام موسيقي چه بلوز يا سنتي با سه تار يا گيتار نواخته شود. فكر ميكنم اگر اين مسئله جا بيفتد برخورد غيرمتعصبانهاي با اين مسئله بشود. اينكه وقتي سه تار كنار گيتار قرار بگيرد و هر كدام رپرتوار خودشان را بنوازند مدنظر من نبوده است. من ميخواهم رپرتوارها با هم تلفيق شوند يعني سه تار نوازندگي گيتار را تجربه كند و بالعكس.
***
آلبوم ترنج شامل حداقل هفت قطعه است که البته شعر هیچ کدام از این کارها از سروده های خود نامجو نیستند، چرا که گرچه به موسیقی تلفیقی و غیرمتعارف او قول مجوز داده شده اما ارشاد هنوز با اشعار تند این هنرمند جوان مشکل دارد. اشعار این آلبوم از خواجوی کرمانی، حافظ، عطار، باباطاهر و... است. شنیدن این اشعار کلاسیک به سبک نامجو و با صدای عجیب او حس تازه ای به شما می دهد که شاید تا اندازه ای هم شبیه حس غریبی باشد که سالها پیش هنگام گوش دادن به موسیقی گروه اوهام ( به زودي در همين وبلاگ مطلبي در اين زمينه به ثبت خواهد رسيد) و اشعار حافظ با صدای شهرام شعر باف به شما دست داد.
نامجو از خوانندگانی است که در مسابقه های اینترنتی و زیرزمینی به دنیای موسیقی معرفی شد. ترانه بگو مگو ساخته او از طرف شنوندگان دوم شد و نامجو اولین قدم را به سمت دنیای حرفه ای برداشت.
کارش را در دنیای حرفه ای با ساز زدن و خوانندگی با فیلم تخته سیاه سمیرا مخملباف آغاز کرد. بعد از آن هم نوبت فیلم های دیگری مثل برای آمدنت دعا می کنم، حفره، اقوام، در سه ثانیه اتفاق افتاد و مرگ مرگ. علاوه بر این در موسیقی تئاتر هم هشت اثر از او ساخته شده است
مرد=زن
جداسازیهای جنسیتی توهین به انسانیت است