ارسالها: 1135
#554
Posted: 31 Aug 2016 20:58
maryy: دادا کیرت تو دهنشون بریز بیرون خالیشی
سلام ماری چطوری داداش خوبی؟
به حضرت عباس اون خدا شاهده بعضی ها بلانسبت جمع اومدن مفت بری کنن فهمیدم هیچی نگفتم گفتم بزار خوش باشن بزار فکر کنن زرنگن تو روشون نزدم رفتن گفتن مالیدیم در رضا هر جا شر شد اولین نفری بودن که زنگ میزدن رضا بیا با چه رویی نمیدونم سال تا سال نه زنگی نه چیزی رفتم زدم گفتن رفتن همونا نشستن همه جا گفتن کسخوله عقل تو کلش نیست خوردم گفتن بی عرضس دیگه نگفتن اگرم خورد به خاطر ما اومد ناموسا فراری بودم یکدومشون یه زنگ نزد رضا کجایی پول داری نداری اصلا زنده ای ۴یا ۵تا از رفیقام هستن ناموسا شاهرگ براشون کمه جون میدم براشون خدای مرام معرفتن اینم بگم
هر بدبختی کشیدم از همین رفیقا بوده خدا شاهده یه پرونده ای داشتم بایه دختره انقدر پشت سرم حرف زدن حرف زدن اخرم فش ناموس کشیدم گردن نگرفتن داداش داداش کردن
هرجا ناموسا کیر خوردم از رفیق بوده از خریت های خودم
نمیگم خوب بودم نه اصلا همچین چیزی نیست اگه ۱۰ تا بدی داشتم به حضرت عباس ۲تا خوبیم داشتم
حالا اقا دعواش شده میگه پاشو بیا گفتم نه برگشته میگه لاشی نامردی بی وجودی باشه من لاشی من بی وجود من نامرد بسه دیگه به قران قسم خانوادم روشون نمیشه تو محل قدیمیمون ۴تا قدم با من راه بیان
واسه رفیق رفتم تیغ دستم گرفتم رفتم خفت گیری همون رفیق یه کیری زد بهم در حد تیم ملی
بسه دیگه نه اعصاب واسمون موند نه تن سالم منم ادمم دیگه من داداشمو توعون دادم بسه بزار من لاشی باشم
خنده های زندگی را روزگار ازما گرفت
ای خوشا روزی که ماهم روزگاری داشتیم
ویرایش شده توسط: charli1369
ارسالها: 8967
#555
Posted: 31 Aug 2016 21:02
charli1369
چقدر تلخ اما حقیته
رفیق که تو گرفتاری غمخوار باشه
کیمیاس پسر
کیرت دهن هرچی بی شرفه که اسم رفیق و
نجس میکنه
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
ارسالها: 1135
#556
Posted: 31 Aug 2016 21:20
maryy: چقدر تلخ اما حقیته
رفیق که تو گرفتاری غمخوار باشه
کیمیاس پسر
کیرت دهن هرچی بی شرفه که اسم رفیق و
نجس میکنه
اینارو میگم نه اینکه خودم خوب باشم نه به روح داداشم نه به حضرت عباس اما ناموسا خیلی دلم پره خیلی خیلی دلم پره من بخاطر رفیق در به در شدم ت رو خانوادم وایسادم تو روی داداشم وایسادم چه خریت هایی که نکردم به قران که اگه گیر میکردم میفرستادن جایی که عرب نی انداخت منو به جایی رسیدم خدا شاهده میشینم تو خونه پای نت بیرون نمیرم که اگه برم همش میشه حرص خوردن همش میشه خودخوری من خوب نبودمو نیستمو نخواهم بود تو رفاقتم هیچ ادعایی ندارم اما حق من این نیست خیلی جاها شد عین سگ کتک خوردم میدونستمم میخورم رفتم گفتم بزار طرف دلش خوش باشه رفیق داره طرف رو زده غرورش خورد نشه چه جاهایی هم شد این غرورمو شکوندم رو زدم طرف میتونست کارمو راه بندازه اما نکرد نکردو همه جا رفت گفت
راس گفتن رفاقت قصه تلخیست که از نامش گریزانم
داداشم مرد همین رفیقام کلی حرف زدنو همه جا چرخوندن سرمو انداختم پایین گفتن رضا مخش رد داده دیونه شده
اما هستن بازم بعضی رفیق ها که دمشون گرم مردونگی کردن تحمل کردن منو ماری من خیلی گند اخلاقم زود روانی میشم عصبی بشم نگاه نمیکنم دورو ورم کیه یه دندم در این حد که مادرم بعضی موقع ها از دستم کلافه میشه تو فکر برم زمینو زمانو تیره و تار میبینم دمشون گرم تحملم کردن به اینا میگن رفیق
اما زمانی که من خلافم میکردم اخلاقم ۱۰۰ برابر این بدترم بود اما همیشه ۱۰ نفر دورورم بودن یه گردانم رفیق داشتم خیر سرم ماری کف خیابون بزرگ شدم چکو لگد روزگارم زیاد خوردم تا دلت بخواد همه جوره رفیق داشتم هیچ ادعایی هم ندارم اما اینو فهمیدم که پول قدرتش از خدا یه نمه کمتره
خنده های زندگی را روزگار ازما گرفت
ای خوشا روزی که ماهم روزگاری داشتیم
ارسالها: 1782
#557
Posted: 31 Aug 2016 22:24
charli1369: ه مشت کس کش جمع کردیم دور خودمون اسمشونم گزاشتن رفیق
البته بلانسبت بعضی هاشون ادم شاهرگ بده واسشون به حضرت عباس کمه
خوب بی ناموسا شر میشه یادت می افتن تو خوشی هاشون جایی نداری همه جا میشینن میگن طرف کسخوله روانیه ادم نیست کلش خرابه خوب بی ناموس اگه روانیم شدم کسخولم شدم واسه تو شدم اینم بگو
خارکسه کونده خوار سگ شرف داره به اینجور رفیقا
نشد یکی یه نمه از نشعگیشو واسه ما بیاره یه نمه حاله خوبشو واسه ما بیاره شدیم این وسط ابزار
کلا بلانسبت بچه های لوتی این دل بی صاحب پره پره
اندوه بزرگی ست انبوه انتظار
ارسالها: 1782
#558
Posted: 31 Aug 2016 22:25
charli1369: یوسف خدا نکشه تو رو
اندوه بزرگی ست انبوه انتظار
ارسالها: 1782
#559
Posted: 31 Aug 2016 22:25
charli1369: یوسف رفیق خودمه
اندوه بزرگی ست انبوه انتظار
ارسالها: 1135
#560
Posted: 31 Aug 2016 22:26
Evil_Dead
بلانسبت گفته بودم
تعجب چرا؟دلم پره خوب
خنده های زندگی را روزگار ازما گرفت
ای خوشا روزی که ماهم روزگاری داشتیم