ارسالها: 533
#12
Posted: 3 Aug 2010 12:20
گفتم كه عاشقتم گفتی خفه
گفتم كه دوست دارم گفتی خفه
گفتم كه من دیوونتم گفتی خفه
گفتم كه تو زنم میشی؟ گفتی آره گفتم خفه!!!!!!!!!!
من برگشتم!!!!
بعد از 5-6 ماه!!!
ارسالها: 533
#14
Posted: 3 Aug 2010 12:24
چشمات دریاست.............
اجازه میدی جورابامو توش بشورم؟؟؟
من برگشتم!!!!
بعد از 5-6 ماه!!!
ارسالها: 639
#15
Posted: 3 Aug 2010 12:27
پنج قانون طلايي
قانون طلايي اول:
بايد زني داشته باشيد که در کارهاي خانه کمک کند،خوب آشپزي کند، گردگيري کند...
قانون طلايي دوم:
بايد زني داشته باشيد که سرگرمتان کند، شما رابخنداند، باعث فراموشي غصه شود...
قانون طلايي سوم:
بايد زني داشته باشيد که بتوانيد به او اطمينان کنيد و مطمئن باشيد هيچوقت به شمادروغ نميگويد....
قانون طلايي چهارم:
بايد زني داشته باشيد که در کنارش به آرامش برسيد و از بودن با او لذت ببريد...
قانون طلايي پنجم:
خيلي خيلي مهم است که اين چهار زن از وجود يکديگر بی خبر باشند
“Better to fight for something than live for nothing”
Lieutenant General George S. Patton
ارسالها: 533
#16
Posted: 3 Aug 2010 12:27
ميدونی چرا خانم ها کمتر فوتبال بازی می کنند؟
چون کمتر پيش مياد که يازده تا خانم راضی بشن همزمان يه جور لباس بپوشن.
من برگشتم!!!!
بعد از 5-6 ماه!!!
ارسالها: 639
#17
Posted: 3 Aug 2010 12:27
اينم گفته های يه مادر دانا به دخترش
من مرد ها رو دوست دارم. برای اين که در کل ساختار های فکری ساده تری از ما دارند. درکشون به مراتب از درک زن ها ساده تره... هر چی که ما پيچيده ايم مرد ها ساده اند. اونا موجودات قوی ای هستند که ما رو حمايت می کنند.
وقتی با يه مرد به يه کافه ميری هيچ لذتی بالا تر از اين نيست که درو برات باز می کنه و مثل يک جنتلمن صندلی رو برات می کشه و تو می شينی.
خيلی با ادب تو رو مهمون می کنه.
وقتی چيز سنگينی داری برات اونو حمل می کنه.
وقتی توی خونه کمد و يخچالو هر چيز سنگين ديگه ای داری برات جا به جا می کنه بدون هيچ منتی!
مرد اين موجود دوست داشتنی ساده که ما کمتر تونستيم درکش کنيم و عمرمونو خيلی احمقانه به مبارزه با اون پرداختيم، هميشه مسئول کار های سنگين و سخته.
خدا می دونه اگه مرد نبود، ما از کدوم کيسه ای اين همه خرج می کرديم؟
و بعد اين که مرد با همه کار کردن سختش، چقدر سخاوتمندانه برای ما چيزای خوب می خره
اگه مرد نبود چه کسی برای ما اين همه لباسا و جواهرات خوشگل می خريد؟ اصلن اگه مردا نبودن ما به چه بهانه ای اين همه لباسای خوشگل طراحی می کرديم و می پوشيديم؟
و اين همه جينگول پينگول به خودمون آويزون می کرديم؟
ما خيلی وقتا فقط برای مردا آرايش می کنيم؟
مردا باعث شدن که ما خوشگل تر به نظر برسيم.
اگه تمام دوستای تو که دخترند ازت تعريف کنند که چقدر اين دفه ابروهاتو قشنگ برداشتی، خداييش با يه بار گفتن يه مرد می تونی عوضش کنی؟
آخه ما چرا انقدر ناجوانمردانه با مردا رفتار می کنيم؟
ما به جای دشمنی و جنگ و انتقام، حقيقتن می تونستيم خودمونو به محبت مردونه بسپاريم؟
چرا به خودمون دروغ می گيم؟
اگه مردا نبودن ما زنده بوديم، زندگی می کرديم، برای خودمون خريد می رفتيم و برای خودمون چيز می خريديم، اما اون حمايت عاطفی عميقی که يه مرد به زن می ده چه کسی به ما می داد؟
همه ما يادمونه که وقتی بچه بوديم و سفر می رفتيم عاشق اين بوديم که بابامون دستمونو تو خيابون تو دستش بگيره و حمايتمون کنه.
جلوی در مغازه ها نق می زديم و عروسک می خواستيم و هيچ وقت پدرمون نمی تونست مقاومت کنه و اونو برای ما می خريد.
چرا ما به جای انتقامو بد جنسی خودمونو نمی سپريم به حمايت و محبت مردانه؟
چرا ما با نق زدن مردامونو داغون می کنيم؟
به نظرم
هيچی برای يه مرد از اين جذاب تر نيست که بهش ياداوری کنيم که چقدر بهش احتياج داريم. چقدر روح مردانه اش به ما آرامش می ده. چقدر اين که در مورد ما در مورد لباسمون و رنگ و مدل موهامون و مدل اين دفه ابرو ها مون نظر می ده، ما رو خوشحال می کنه.
چقدر وقتی که در کنارشيم و اون دست تو جيبش می کنه، برای ما خريد می کنه، و آژانس می گيره تا مثل يه ليدی برمون گردونه خونه ، به ما اطمينان و آرامش می ده.
به نظرم
به عنوان کسی که همه نظريات فمينيستيو خونده و خيلی هم مدافع حقوق زنان هست ، ما با نديده گرفتن مرد ها به خودمون و به اونا ظلم کرديم. اگر مردانه گی يه مردو در نقش يه حامی قوی نديده بگيريم، اونو نابود کرديم و خومونو بيشتر.
ما با حضور مرد هاست که هويت زنانه پيدا می کنيم.
حقيقتن توی دنيا چيزی قشنگ تر از تصوير مردی که جفتشو توی بغل حمايت گرش گرفته هست؟
مردی که کتشو وقت سرما روی شونه های عشقش می اندازه؟
اگه مرد نبود
وقتی که گريه می کرديم، شونه های مردونه کی پنای ترسا و دلهره هامون می شد؟
اگه مرد نبود چه کسی وقت ترس ها به ما پناه می داد؟
چه کسی وقتی همه در رويارويی با احساساتمون حال بدی داشتيم تصميم قاطع و منطقی می گرفت و حرف آخر را می زد؟
چه کسی توی بحران های زندگی مسئولانه قدم اول را برمی داشت؟
کی اشکامونو پاک می کرد؟
کی چتر حمايت گرشو روی سرمون باز می کرد؟
ما برای کی اين همه خوشگل می کرديم؟
به چه اميدی می رفتيم اين همه موهامونو رنگ می کرديم هر ماه و ابروهامونو برمی داشتيم؟
اصلن به چه اميدی زندگی می کرديم؟
“Better to fight for something than live for nothing”
Lieutenant General George S. Patton
ارسالها: 533
#20
Posted: 3 Aug 2010 12:29
زنه به شوهرش میگه ۳ تا حیوان وحشی نام ببر طرف میگه :
۱.خودت ۲.خواهرت ۳.خدا بیامرز مادرت
من برگشتم!!!!
بعد از 5-6 ماه!!!