ارسالها: 533
#81
Posted: 4 Aug 2010 10:34
کابینه زندگی مشترک:
زن=وزیر سلب آسایش ، شوهر= وزیر کار ، مادر زن= وزیرجنگ ، مادر شوهر=وزیر
اغتشاشات ، خواهر زن= جاسوس دو جانبه ، خواهر شوهر= وزیراطلاعات و بازرسی
پدر زن= وزیر ارشاد ، پدر شوهر= رئیس تشخیص مصلحت !
من برگشتم!!!!
بعد از 5-6 ماه!!!
ارسالها: 533
#82
Posted: 4 Aug 2010 10:34
دو چیز همیشه باید تازه باشند؛ عشق و تخم مرغ !
من برگشتم!!!!
بعد از 5-6 ماه!!!
ارسالها: 533
#85
Posted: 4 Aug 2010 12:13
یه دختر خوب هیچوقت زودتر از اینکه از شیر بگیرنش عاشق نمیشه
یه دختر خوب چت نمیکنه
یه دختر خوب با گل پسرا کل کل نمی کنه
یه دختر خوب لباسش اون قد گشاده که مامانش توش جا میشه
یه دختر خوب بعضی مسائل رو نمی دونه
یه دختر خوب ناز پسرا رو می کشه
یه دختر خوب نمیگه من از پسرا بدم میاد بعد با 600 تاشون دوست بشه
یه دختر خوب منت پسرا رو می کشه
یه دختر خوب وقتی بلد نیست رانندگی کنه چرا باید زور بزنه و با گل پسرا کل کل کنه
یه دختر خوب توی روی مامانش وانمیسته و به خاطر قراری که داره (و سرکاره) 100000 تا دروغ نمیگه
من برگشتم!!!!
بعد از 5-6 ماه!!!
ارسالها: 533
#86
Posted: 4 Aug 2010 12:16
وقتی دختر ها و پسر ها خلوت می کنند
وقتی پسرا دور هم خلوت میکنند ؟
- ای رامین بدبخت دلت بسوزه همون دختری که به تو نخ نمیداد من رفتم شمارشو گرفتم
- من بدجوری عاشقش شدم . اگه این خوشکله با من دوست بشه من همه ی دوست دخترهام رو کنار میگذارم
- بچه ها این دختره رو دیدین که مانتو صورتی میپوشه و یه عینک آفتابی هم
میزنه . وقتی هم که توی دانشگاه راه میره هیچکی رو تحویل نمیگیره . باید
حالشو بگیریم
- ما اینیم دیگه بالاخره شماره رو دادیم به دختره
- بچه ها من میخونم شماها دست بزنید ... امشب خونمون بعله برونه ..امشب خونمون عشق و جنونه ...
- بر و بچ جاتون خالی امروز رفتیم کافی نت یه رومی رو به گند کشیدیم
وقتی دخترا دور هم خلوت میکنند ؟
- وای این انگشتر رو کی خریده ؟ چقدر قشنگه !!!!!
- وای الهام جون نبودی امروز من با اون پسره قرار داشتم . اینقدر با هم حرف زدیم . حتی اسم بچه هامون هم انتخاب کردیم
- من خیلی دلم میخواد آی دی این پسره رو بدست بیارم تا باهاش چت کنم .
- امروز یه پسره خوشتیپ و با کلاس توی دانشگاهمون اومده بود . هر چی عشوه و ناز کردم براش تحویلم نگرفت . مگه من خوشکل نیستم
- سارا دیدی چه پسره مودبی توی فروشگاه بود . حتی توی صورتمون هم نگاه نکرد . خیلی پسره سر به زیری بود من که دلم پیشش گیر کرده
- مینا دختر با خودت چیکار کردی . چرا این همه چاق شدی . حالا باید بری
بدن سازی اندامت رو بسوزونی تا این لباسهای تنگی که گرفتی اندازه ی تنت بشه
- راستی شیلا امشب میایی خونه ی ما . امشب جشن تولد منه . حتما بیا . چون میخواهیم کلی برقصیم
من برگشتم!!!!
بعد از 5-6 ماه!!!
ارسالها: 533
#87
Posted: 4 Aug 2010 12:18
در این دنیا یک سری موجوداتی وجود دارند که حکمت خلقتشونو فقط خدا می دونه.
هرچی دانشمنده ، فیلسوفه ، خداشناسه روی این خلقت زور زدند فکر کردند که چی شد که خدا یه همچین موجودی آفرید به هیچ نتیجه ای نرسیدند. این موجود جنس مونثه که امروز می خوام از کودکی تا بزرگسالی را براتون بگم.
تا وقتی که بچه اند با هر نه نه قمری بازی می کنند.یه کم که بزرگ میشند و میرند مدرسه تازه یاد می گیرند که با غریبه ها حرف نزنند یه کم که بزرگتر میشند (حدود سن 13 تا 15 سال) تا یه پسر بهشون متلک می پرونه، خودشونو میگیرند و فکر می کنند که خیلی خوشگلند حالا نمی دونه که پسرها برای جور کردن پایه خنده به اونا متلک می پرونند. بعد که با یکی دوست شدند فوری ظرف نیم ساعت عاشق میشند البته از عشق هیچی نمی دونند و حالیشون نیست و آگاهی اونا از عشق در حد دیدن چندتا فیلم هندی و سریالهای صدا و سیماست که بیننده هاشون فقط خوداشونند. وقتی میرند دبیرستان کم کم مدت ایستادن جلوی آینه افزایش چشمگیری پیدا میکنه و دست به آرایش می برند البته در حد مجاز یعنی هنوز نمی تونند زیر ابرو و سبیلاشونو بردارند. تا پایان دبیرستان هم درصد بتونه(کرم و پنکک و سفید کننده و اینجور چیزا) روی صورت بالا میره. همش جلوی آینه می ایستند و با مداد چشماشونو هی از طرفین ادامه میدند تا بلکه درشت به نظر بیاد. تو این دوره خیلی خوش بینند چون فکر میکنند که خوش هیکل و خوشگل هستند. اگر پسری ازشون ساعت بپرسه جواب که نمیگیره هیچ چندتا فحشم میشنوه .
بعد از دبیرستان یه عده میرن دانشگاه که فعلا با با اونا کاری ندارم یه عده هم هستند که ازدواج می کنند و یه عده دیگه هم که معمولا از قشر بدترکیب هستند بدون شوهر می مونند که اصطلاحا باید انداختشون تو خمره و باهاشون ترشی درست کرد . هرکی می پرسه چرا ازدواج نمی کنی میگه می خوام درس بخونم بگذریم که معدل دیپلمش54/9 .اونایی هم که ازدواج میکنند واقعا آرزوی صبر و بردباری و شکیبایی برای شوهراشون داریم.
وقتی به سن 30 سال میرسند دیگه سن بالا تر نمیره همونجا درجا میزنه .
وقتی به 40 سال میرسند وارد پست وزارت جنگ خانواده میشند و خونه را به پادگان تبدیل میکنند و با سلاح نق و نوق رو مخ شوهراشون مانور میدند و رژه مرند.
بعضی وقتا هم با هم یه جا جمع میشند و همینطور که سبزی پاک میکنند یک جلسه بزرگ غیبت(دیدی شمسی خانوم چی کار کرد و....)و شایعه سازی (فلان بازیگر چهارتا زن داره و....)و یک کلاغ چهل کلاغ (تصادف دیروز ده تا کشته داده و رانندشو امروز اعدامش کردند و....) و از هر دری حرف میزنند. سن که از 50 رفت بالا .... ؟؟؟؟؟
من برگشتم!!!!
بعد از 5-6 ماه!!!
ارسالها: 533
#89
Posted: 4 Aug 2010 12:21
دختر = آدامس
یک دختر مثل یک آدامس است ... جویدن طولانی هر آدامسی به جز بی مزه شدنش حاصلی ندارد
یک دختر مثل یک آدامس است ... هیج وقت آدامس نیم خورده کسی را به دهان نزارید
یک دختر مثل یک آدامس است ... داشتن آدامسی که نتوانی بازش کنی بانداشتنش فرقی ندارد
یک دختر مثل یک آدامس است ... آدامس زیاد مانده ارزش جویدن ندارد
یک دختر مثل یک آدامس است ... هر از چندی به دندانهایتان فرصت استراحت هم بدهید به هر حال آدامستان را می توانید عوض کنید ولی دندانهایتان را نه . . .
یک دختر مثل یک آدامس است ... به چشیدن طعم تنها " یک " آدامس اکتفا نکنید. آدامسها در شکلها و , قیمتها و مزه های مختلف ساخته می شوند
یک دختر مثل یک آدامس است ... فراموش نکنید که پایان کار هر آدامسی سطل اشغال است . پس برایهیج آدامسی قیمت زیادی نپردازید .
یک دختر مثل یک آدامس است ... و ازدواج مثل قورت دادن آن میماند .هیج احمقی آدامسش را قورت نمی دهد
یک دختر مثل یک آدامس است ... داشتن یک بسته آدامس همیشه بهتر از داشتن فقط یک آدامس است
من برگشتم!!!!
بعد از 5-6 ماه!!!