ارسالها: 7673
#231
Posted: 19 Sep 2012 09:49
آزادی
باران تندی میبارید ... من و شیخ در غاری پناه گرفته بودیم
ایمام اشاره ای به تار عنکبوتی در گوشه ای کرد که حشره ای در آن گیر افتاده بود و تلاش میکرد خود را رها کند ...
هاله حضرت پرنور شد و فرمودند :
این حشره به مانند ملتی اند که به دنبال آزادی از طریق اسلام بودند ولی وقتی آزاد شدند خود را در دهان عقربی که زیر تار کمین کرده بود یافتند ...
من هم که چیزی از حرفهایش نفهمیدم با حرکت سر مثل بز او را تایید کردم ....
ابولاشی / شبی با ایمام / ص 1
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#232
Posted: 19 Sep 2012 09:52
وحدت
سرانجام مسلمون بر علیه جقویون متحد شدند و سپاهی گران برای جنگ به راه انداختند . پس از مشاوره با شمقدر ) س ( ، شیخ ) ع ( به میان مسلمون رفته و از دو نفر اول پرسید : مذهب شما چیست؟
یکی گفت جقیه و دیگری گفت جلقیه .
شیخ گفت : کدام بر حق است؟
یکی گفت جقیه و دیگری گفت جلقیه .
ناگهان این دو به هم نگاه کردند و سر جلقیه و جقیه دعوایشان شد . از سوی دیگر هم وکف دستی ها و دور دستی ها و دو دستی ها و ... آمدند و خلاصه کار بالا گرفت تا جایی که سپاه مسلوم یکدیگر را تارومار کردند . آخرین بازمانده را هم خود حضرت ) ع ( با طیب خاطر با ذوالنقار نصف کرد و آتش این فتنه هم به تدبیر شیخ ) ع ( خاموش شد .
سیره نقوی، در باب وحدت مسلمونی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#233
Posted: 19 Sep 2012 10:07
سوالات
در مجلس متوکل شیخ به تمام سوالات دانشمندان ادیان مختلف جواب داد . بعضی از سوالات بدین شرح بود :
- چرا جرم الکترون در حال حرکت بیشتر از الکترون ساکن است ؟
- پشه ها روز ها کجا میرن ؟
- چرا مایکل جکسون اول سیاه بود، بعد سفید شد ؟
- لپ تاپ بخواهیم بخریم ،سونی بخریم یا اچ پی ؟
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#234
Posted: 19 Sep 2012 10:24
انتخابات
در بازار قم شیخ داشت از جلوی فروشگاهی که صاحب آن جقوی زاده بود رد می شدند که ناگهان جعبه میوه ای توجه شیخ را به خود جلب کرد . داخل جعبه چند میوه گندیده بود و روی جعبه نوشته بودند : انتخاب کنید زود باشید .
شیخ به جعبه میوه ها نگاه کرد و گفت : به خدا سوگند من در همچنین انتخاباتی شرکت نمی کنم.
.
اصلا ربطی به انتخابات ایران نداره ها
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#235
Posted: 19 Sep 2012 10:27
امتحانات نهایی
داخلی مدرسه - جلسه امتحان
مراقب : خوب بچه ها با ذکر یک شخوات(صلوات) برگه ها را از زمین بردارید و امتحان را شروع کنید، ضمنا امتحان جزوه باز است .

لشکری با خوشحالی کتاب جیبی که شیخ به وی داده از جیبش در می آورد و سوالهای معادلات دیفرانسیل و انتگرال را از روی آن حل میکند و زودتر از همه برگه اش را تحویل مراقب میدهد .
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#236
Posted: 19 Sep 2012 10:44
فرزندان
شیخ همیشه به اصحاب میفرمود : به فرزندانتان اسکی روی آب، گلف و بولینگ بیاموزید . اصحاب میگفتند : اینها که فرمودی چی هستند؟ و شیخ در جواب میفرمود : سووال نکنید، بروید انجام دهید و اصحاب هم میرفتند تا به فرزندانشان بیاموزند.
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#237
Posted: 19 Sep 2012 11:01
بهشت
روزی شیخ معتصم عباسی را هم در بهشت دید .
گفت ای ملعون ! تو هم مانند متوکل با دادن قیمه نذری رجب و دسته سینه زنی به بهشت آمدی ؟
معتصم با لبخند گفت : خیر، من برای پرسیدن حال عمه ات به زیارت حرم معصومه در قم رفتم و بهشت بر من واجب شد . هم فال بود و تماشا . سپس بیلاخی به ایمام نشان داد و به سمت حوریان بهشتی گریخت .
آن ایمام بزرگوار در حالی که با ناتوانی به دوربین نگاه میکرد، بر خود بول نمود .
- با الهام از حدیث و منبع نقیلاتور عزیز
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#238
Posted: 19 Sep 2012 11:02
خدا
در زمان ایمام، شخصی ظهور کرده و ادعای خدایی کرد . شیخ او را به محضر خود خواندند و با لبخندی تمسخرآمیز به وی فرمودند : اگر مردی ادعای خود را ثابت کن . آن وقت من از پرستش الله دست می کشم .
شخص گفت : من خدایی هستم که صبح ها خورشید را از مشرق بر میاورم و در هنگام غروب، در مغرب فرو میبرم . اگر راست می گویی به الله بگو کاری کند که فردا خورشید از مغرب طلوع و در مشرق غروب کند .
نقل است با این سخن، لبخند بر دهان ایمام خشکید و مانند شمقدر در پهن ماندند . و اینگونه بود که مسیر تاریخ عوض شد و از آن به بعد مردمان، آن شخص را به عنوان خدا پرستش کردند .
ایمام و سرقت دیالوگ حیاتی او
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#239
Posted: 19 Sep 2012 11:03
فعال سیاسی
هر وقت کسی طرحی برای مبارزه با ظلم بنی عباس پیشنهاد میداد، ایمام شیخ پای چپش را روی پای راستش مینداخت و در حالی که دندونهایش را با خلال دندون تمیز میکرد، پوزخندی میزد و میفرمود:
دموکراسی خواهی یک پروسه است عزیزم نه یک پروژه !
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#240
Posted: 19 Sep 2012 11:05
ضامن
آقا و مولای ما شیخ هرگاه که با کسی گنده تر از خودشان درگیر می شدند، خود را به موش مردگی زده جدشان رضا را یاد می کر دند و می فرمودند : یا ضامن آهو !
اما هرگاه با ضعیف تر از خودشان در می افتادند، آن یکی جدشان ولی را یاد می کر دند و نعره می زدند : یا ضامن چاقو !
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن