انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 374 از 464:  « پیشین  1  ...  373  374  375  ...  463  464  پسین »

Molavi | مولوی



 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« غزل شماره ی ۲۷۷۱ »



ای قلب و درست را روایی
پیش تو که زفت کیمیایی

در ره خر بد ز اسب رهوار
از فضل تو کرده پیش پایی

گر پای سگی ره تو کوبد
بر شیر وغاش برفزایی

در عشق تو پاشکستگانند
دارند امید پرگشایی

در تو مگسی چو دل ببندد
یابد ز درت پر همایی

فضل تو علی هین گفت
تا نگشاید ره گدایی

خاموش که هر محال و صعبی
آسان شود از کف خدایی

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« غزل شماره ی ۲۷۷۲ »



ای آنک تو خواب ما ببستی
رفتی و به گوشه‌ای نشستی

ما را همه بند دام کردی
ما بند شدیم و تو بجستی

جز دام تو نیست کفر و ایمان
یا رب که چه بس درازدستی

گر خواب و قرار رفت غم نیست
دولت بر ماست چون تو هستی

چون ساقی عاشقان تو باشی
پس باقی عمر ما و مستی

ای صورت جان و جان صورت
بازار بتان همه شکستی

ما را چو خیال تو بود بت
پس واجب گشت بت پرستی

عقل دومی و نفس اول
ای آمده بهر ما به پستی

این وهم من است شرح تو نیست
تو خود هستی چنانک هستی

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« غزل شماره ی ۲۷۷۳ »



با یار بساز تا توانی
تا بی‌کس و مبتلا نمانی

بر آب حیات راه یابی
گر سر موافقت بدانی

با سایه یار رو یکی شو
منمای ز خویشتن نشانی

گر رطل گران دهند درکش
ای جان بگذار این گرانی

ای دل مپذیر بیش صورت
می‌باش چو آب در روانی

پذرفتن صورت از جمادی است
مفسر اگر از رحیق جانی

در مجلس دل درآ که آن جا
عیش است و حریف آسمانی

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« غزل شماره ی ۲۷۷۴ »



در فنای محض افشانند مردان آستی
دامن خود برفشاند از دروغ و راستی

مرد مطلق دست خود را کی بیالاید به جان
آخر ای جان قلندر از چه پهلو خاستی

سالکی جان مجرد بر قلندر عرضه داد
گفت در گوشش قلندر کان طرف می واستی

کاین طرف هر چند سوزی در شرار عشق خویش
لیک هم مطلق نه‌ای زیرا که در غوغاستی

در جمال لم یزل چشم ازل حیران شده
نی فزودی از دو عالم نی ز نفیش کاستی

تو نه این جایی نه آن جا لیک عشاق از هوس
می‌کنند آن جا نظر کان جاستی آن جاستی

ای که از الا تو لافیدی بدین زفتی مباش
چشم‌ها را پاک کن بنگر که هم در لاستی

مرحبا جان عدم رنگ وجودآمیز خوش
فارغ از هست و عدم مر هر دو را آراستی

پاکی چشمت نباشد جز شه تبریزیان
شمس دین گر او بخواهد لیک نی زان‌هاستی

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« غزل شماره ی ۲۷۷۵ »



مرغ دل پران مبا جز در هوای بیخودی
شمع جان تابان مبا جز در سرای بیخودی

آفتاب لطف حق بر عاشقان تابنده باد
تا بیفتد بر همه سایه همای بیخودی

گر هزاران دولت و نعمت ببیند عاشقی
ناید اندر چشم او الا بلای بیخودی

بنگر اندر من که خود را در بلا افکنده‌ام
از حلاوت‌ها که دیدم در فنای بیخودی

جان و صد جان خود چه باشد گر کسی قربان کند
در هوای بیخودی و از برای بیخودی

عاشقا کمتر نشین با مردم غمناک تو
تا غباری درنیفتد در صفای بیخودی

باجفا شو با کسی کو عاشق هشیاری است
تا بیابی ذوق‌ها اندر وفای بیخودی

بیخودی را چون بدانی سروری کاسد شود
ای سری و سروری‌ها خاک پای بیخودی

خوش بود ظاهر شدن بر دشمنان بر تخت ملک
لیک آن‌ها هیچ نبود جان به جای بیخودی

گر تو خواهی شمس تبریزی شود مهمان تو
خانه خالی کن ز خود ای کدخدای بیخودی

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« غزل شماره ی ۲۷۷۶ »



ای رها کرده تو باغی از پی انجیرکی
حور را از دست داده از پی کمپیرکی

من گریبان می‌درانم حیف می‌آید مرا
غمزه کمپیرکی زد بر جوانی تیرکی

پیرکی گنده دهانی بسته صد چنگ و جلب
سر فروکرده ز بامی تا درافتد زیرکی

کیست کمپیرک یکی سالوسک بی‌چاشنی
تو به تو همچون پیاز و گنده همچون سیرکی

میرکی گشته اسیر او گرو کرده کمر
او به پنهانی همی‌خندد که ابله میرکی

نی به بستان جمال او شکوفه تازه‌ای
نی به پستان وفای آن سلیطه شیرکی

خود ببینی چونک بگشاید اجل چشمت ورا
رو چو پشت سوسمار و تن سیه چون قیرکی

نی خمش کن پند کم ده بند خواجه بس قوی است
می‌کشد زنجیر مهرش بی‌مدد زنجیرکی

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« غزل شماره ی ۲۷۷۷ »



شاد آن صبحی که جان را چاره آموزی کنی
چاره او یابد که تش بیچارگی روزی کنی

عشق جامه می‌دراند عقل بخیه می‌زند
هر دو را زهره بدرد چون تو دلدوزی کنی

خوش بسوزم همچو عود و نیست گردم همچو دود
خوشتر از سوزش چه باشد چون تو دلسوزی کنی

گه لباس قهر درپوشی و راه دل زنی
گه بگردانی لباس آیی قلاوزی کنی

خوش بچر ای گاو عنبربخش نفس مطمئن
در چنین ساحل حلال است ار تو خوش پوزی کنی

طوطیی که طمع اسب و مرکب تازی کنی
ماهیی که میل شعر و جامه توزی کنی

شیر مستی و شکارت آهوان شیرمست
با پنیر گنده فانی کجا یوزی کنی

چند گویم قبله کامشب هر یکی را قبله‌ای است
قبله‌ها گردد یکی گر تو شب افروزی کنی

گر ز لعل شمس تبریزی بیابی مایه‌ای
کمترین پایه فراز چرخ پیروزی کنی

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« غزل شماره ی ۲۷۷۸ »



ای خدایی که مفرح بخش رنجوران تویی
در میان لطف و رحمت همچو جان پنهان تویی

خسته کردی بندگان را تا تو را زاری کنند
چون خریدار نفیر و لابه و افغان تویی

جمله درمان خواه و آن درمانشان خواهان توست
آنک درد و دارو از وی خاست بی‌شک آن تویی

دردهایی کآدمی را بر در خلقان برد
آن حجاب از اول است و آخر و پایان تویی

هر کجا کاری فروبندد تو باشی چشم بند
هر کجا روشن شود آن شعله تابان تویی

ناله بخشی خستگان را تا بدان ساکن شوند
چون حقیقت بنگرم در درد ما نالان تویی

هم تویی آن کس که می‌گوید تویی والله تویی
گوی و چوگان و نظاره گر در این میدان تویی

و آنک منکر می‌شود این را و علت می‌نهد
در میان وسوسه او نفس علت خوان تویی

و آنک می‌گوید تویی زین گفت ترسان می‌شود
در میان جان او در پرده ترسان تویی

کنج زندان را به یک اندیشه بستان می‌کنی
رنج هر زندان ز توست و ذوق هر بستان تویی

در یکی کار آن یکی راغب و آن دیگر نفور
تو مخالف کرده‌ای شان فتنه ایشان تویی

آن یکی محبوب این و باز او مکروه آن
چشم بندی چشم و دل را قبله و سامان تویی

صد هزاران نقش را تو بنده نقشی کنی
گویی سلطان است آن دام است خود سلطان تویی

بندگی و خواجگی و سلطنت خط‌های توست
خط کژ و خط راست این دبیرستان تویی

صورت ما خانه‌ها و روح ما مهمان در آن
نقش و جان‌ها سایه تو جان آن مهمان تویی

دست در طاعت زنیم و چشم در ایمان نهیم
بر امید آنک بنمایی که خود ایمان تویی

دست احسان بر سر ما نه ز احسانی که ما
چشم روشن در تو آویزیم کان احسان تویی

غفلت و بیداری ما در توی بر کار و بس
غفلت ما بی‌فضولی بر چو خود یقضان تویی

توبه با تو خود فضول است و شکستن خود بتر
نقش پیمان گر شکست ارواح آن پیمان تویی

روح‌ها می‌پروری همچون زر و مس و عقیق
چون مخالف شد جواهر ای عجب چون کان تویی

روز درپیچد صفت در ما و تابد تا به شب
شب صفات از ما به تو آید صفاتستان تویی

روز تا شب ما چنین بر همدگر رحمت کنیم
شب همه رحمت رود سوی تو چون رحمان تویی

کو سلاطین جهان گر شاه ایوان بوده‌اند
پس بدانستیم بی‌شک کاندر این ایوان تویی

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« غزل شماره ی ۲۷۷۹ »



بانگ می‌زن ای منادی بر سر هر رسته‌ای
هیچ دیدیت ای مسلمانان غلامی جسته‌ای

یک غلامی ماه رویی مشک بویی فتنه‌ای
وقت نازش تیزگامی وقت صلح آهسته‌ای

کودکی لعلین قبایی خوش لقایی شکری
سروقدی چشم شوخی چابکی برجسته‌ای

بر کنار او ربابی در کف او زخمه‌ای
می‌نوازد خوش نوایی دلکشی بنشسته‌ای

هیچ کس دارد ز باغ حسن او یک میوه‌ای
یا ز گلزار جمالش بهر بو گلدسته‌ای

یوسفی کز قیمت او مفلس آمد شاه مصر
هر طرف یعقوب وار از غمزه‌اش دلخسته‌ای

مژدگانی جان شیرین می‌دهم او را حلال
هر کی آرد یک نشان یا نکته‌ای سربسته‌ای

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  
مرد

 

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
‎غزل شماره ی ‏۲۷۸۰


در شرابم چیز دیگر ریختی درریختی
باده تنها نیست این آمیختی آمیختی

بار دیگر توبه‌ها را سوختی درسوختی
بار دیگر فتنه را انگیختی انگیختی

چون بدیدم در سرم سودای تو سودایتو
آمدی در گردنم آویختی آویختی

طره‌های مشک را دربافتی دربافتی
تارهای صبر را بگسیختی بگسیختی

تو اگر منکر شدی گویم نشان گویم نشان
مشک بر شعر سیه می‌بیختی می‌بیختی

ای قدح رخسار من افروختی افروختی
وی غم آخر از دلم بگریختی بگریختی

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  
صفحه  صفحه 374 از 464:  « پیشین  1  ...  373  374  375  ...  463  464  پسین » 
شعر و ادبیات

Molavi | مولوی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA