انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 46 از 94:  « پیشین  1  ...  45  46  47  ...  93  94  پسین »

داستانهای سکسی مربوط به دوست دخترها و دوست پسرها


مرد

 
رامسر
سلام به تمام دوستان این چندمین داستانی هست که مینویسم و نظرات رو در مورد داستان هام مشاهده کردم اکثردوستان گفته بودن واقعی است و از این بابت خوشحالم و انتقاد ها رو که نگاه میکردم دیدم جاهایی از داستان هامو که زیاد شرح ندادم ایجاد ابهام و شک وشبهه شده در دوستان و از دوستان خواهش میکنم از این بابت نباید از نویسنده خرده بگیرن چون کسایی که تو این سایت داستان نوشتن میدونن حوصله میخوادووسط داستان ممکنه رشته کلام از دست بره یا تمام جزییات رو نویسنده به یاد نداشته باشه.داستان این هم یه راهشه برای سکس و تصادف با بانو و آمدی جان به قربانت خوش آمدی رو اگه خونده باشید و به یاد داشته باشید از این بنده حقیره که باید بگم این داستان ها همه اتفاق افتاده شاید هم اقراری تو نوشته هام باشه ولی اصل داستان اتفاق افتاده.این داستان رو که براتون مینویسم هم یکی از این داستان هاست امیدوارم خوشتون بیاد.

یادمه چند سال پیش زیاد با پسر عموم میگشتم و همین باعث شده بود دوستان پسر عموم امیر با من دوست صمیمی بشن،حالا علی دوست مشترک من و امیر بود.مدتی بود علی با دختری تو رامسر آشنا شده بود و اونطوری که خودش تعریف میکرد وقتی با خانوادش رفته بودن رامسر تفریح یه سوییت اجاره میکنن و بالای این سوییت چهار تا دانشجو زندگی میکردن و علی قسم میخورد با اونا تو این مدت سکس گروهی داشته.من زیاد از علی شناخت نداشتم ولی چون خودم یه زمان همون سمتا دانشجو بودم باورش برام سخت بود.با اون حال این ماجرا رو تو ذهنمون جالب میدونستیم...
مدتی گذشت و علی به امیر پسر عموم گفت پایه هستید بریم رامسر؟ما میدونستیم علی بخاطر اینکه بره اون دختر دانشجو رو ببینه میگه و ما هم اگه باهاش بریم نقش هویجو باید بازی کنیم.بخاطر همین قرار شد دنگی بریم رامسر و علی فقط ماشین بیاره ما هم پول بنزینو اجاره ویلا بدیم در عوضش علی اون دخترارو بیاره ویلا...
تمام برنامه ریزی ها رو کردیم و یکی از دوستان هم به ما اضافه شدو به سمت رامسرصبح زود راه افتادیم. به رامسر رسیدیم و یه ویلا روبروی دریا اجاره کردیم که سه تا اتاق داشت...چون وسط زمستون بود پول ویلا یک چهارم بهارو عیدم نبود..وقتی کاملا استقرار پیدا کردیم نزدیکای ساعت پنج بود علی زنگ زد هماهنگ کرد و دخترا قرار شده بود بیان...من هنوز در جریان نبودم واقعا قراره بیان و باورم نمیشد...آخه چند سال خودم شمال درس حونده بودم این شکلشو ندیده بودم آخه دخترا مارو اصلا نمیشناختن...
منو علی تا مهمونا بیان رفتیم دنبال مشروب تو رامسر ولی یا گرون بود یا نبود چون پلیس راه رامسر خیلی ازش گذشتن سخته و دوستانی که رفتن میدونن تو رامسر از بیرون چیزی آوردن سخته...
خلاصه از یه لوازم بهداشتی ده تا الکل سفید جهان خرما که دیگه الان نیستو گرفتیم با چنتا دلستر با طعم های مختلف قاطی کردیم گذاشتیم تو یخچال.....
ساعت هشت نیم اینا بود هر چهار تا آماده بودیم دخترا بیان و یادمه اون زمان سریال ترانه مادری رو شبکه سه میداد که علی گفت تو راهن دخترا که چیزی نگذشت در باز شد طناز اولین دختر با موهایی مش کرده وارد شد گفت سلام دولا شد کفشش رو باز کنه شالش افتاد گرفت دستش، من تو دلم گفتم خوده جنسن وپشت سرشم سه تا دیگه که وارد شدن سلام کردن و سریع رفتن تو یکی از اتاق ها...
بچه ها منو صدا کردن تو یکی دیگه از اتاق ها همه هیجان داشتن همه با هم میگفتیم چیکار کنیم..همه با نگاه هامون پیدا بود به خودمون وعده کردن داده بودیم...خون سردیمونو حفظ کردیم رفتیم تو حال رو مبل نشستیم یکی یکی دخترا اومدن بیرون....
باور کنید همه با شلوار لی و یه بلیز آستین کوتاه و سر باز....
هنوز یخامون باز نشده بود و داشتیم تعارف میکردیم که علی و طناز جلو ما از هم لب میگرفتن وشوخی میکردن همه ما هم طوری نشون میدادیم که این چیزا برامون عادیه ولی نبود و ثانیه شماری میکردیم بپریم رو دخترا...
برای اینکه یخامون باز شه پیشنهاد قلیون دادیم و ماشاا.. دخترا پربدن سریع چاقش کردن و بچه ها هم گفتم ایلیا یعنی من عرق ارمنی آورده که همون الکل سفیدارو میگفتن..
نشستیم با دخترا خوردن مشروب چند پیک خوردیم که همه مست شدن از بس درصد الکل زیاد بود،پشت سر هم چه ما چه دخترا سیگار میکشیدیم..وسط عرق خوری علی با طناز رفتن تو یکی از اتاقا سکس کنن،چنان صدای جیق طناز میومد که...ما با اون حال با دخترا لاس میزدیم و انگار نه انگار...یه دختر بین این دخترا موهای لخت مشکی با چشمای مشکی نظر منو به خودش جلب کرده بود با اون حال عادی رفتار میکردم....
همین دختره که میگم مست مست شد طوری که افتاد از مبل و من گرفتمش تو آغوشم..همه این وضعیتو داشتن....
یادمه مادر همین دختره زنگ زد و چون حالش خوب نبود مادرش نگران شد گفت کجایی و اونم گفت با طنازم مادرشم گفت دروغ میگی چته؟و طناز مجبور شد از دادن دست بکشه و وقتی با مادر مریم(اسم مستعار)حرف زد مادر مریم گفت طناز خانم خیالم راحته با شماست...بخدا اونجا من خیلی از دخترا ترسیدم و گفتم پیش خودم بد بخت خانواده ها با چه امیدی میفرستن بچه هاشون رو برای درس خوندن ولی خوب همه اینجوری نیستن و منم خودم بازیچه هوسم بودم و اون لحظه سخت بود کاری نکنم...
ساعت یک شب بود همه مست بودیم هرچی مشروب بود خورده بودیم برای شامم چنتا ساندویج گرفته بودیم اونارم خورده بودیم...تو اون ساعت دو تا از بچه ها تو دو تا اتاق مشغول بودن فقط منو امیر پسر عمموم دست به خایه منتظر چراغ سبز بودیم که گوشی مریم زنگ خورد،دوست پسرش بود گویا قصد ازدواج باهاش داشت و پسره از بعد از ظهر پیچیده شده بود و پسره فهمیده بود و بهش گیر داده بود که کجایی چراصدای پسر میاد که مریم گوشی رو قطع کرد زد زیر گریه که دوست پسرش فهمیده و داستانی درست کرد که مجبور شدیم بفرستیمش باآژانس بره وقتی میخواست بره دوستشم باهاش رفت....
بعد رفتنشون منو امیر موندیم تو کف و شق درد گرفتیم...حالا اینا به کنار در دوتا از اتاق ها بسته بود و بچه ها مشغول بودن و این باعث میشد بیشتر کونمون بسوزه...فقط تونسته بودیم با اون دو تا دخترا لاس بزنیم و پیششون بشینیم همین...از یه طرفم هر کی قرار بود مخ یکی رو بزنه نمیشد بری بگی بده منم بکنم بچه ها میگفتن بیلاخ میخواستی اول فکراتو بکنی...خلاصه اون شب یه مقدار تریاک داشتیم نشستیم تو حالت مستی کشیدیم و کس خل شدیم چون با هم سازگاری نداره و شانس آوردیم سنگ کوب نکردیم...یادمه بچه ها اومدن نیمه شب برن دست شویی دیدن ما داریم تل میزنیم منو امیر سر خودمون نبودیم کلی کس شر بارشون کردیم...من به طناز میگفتم کیرم تو قیافت و علی هم بهش اشاره میکرد اینا هالشون خوب نیست اینا رو صبح بهمون گفتن...
خلاصه ساعت پنج صبح من با امیر با هم رفتیم تو رامسر یه چرخی زدیم کلی هم پرتغال خودریم از دارو درختا... حتی دزدکی وارد ویلای مردم شدیم برای هیجانش پرتغال خوردیم.. و به هم دلداری دادیم که کیرته بهتر که نکردیم و جفتمون تو دلمون میگفتیم عجب کیری خوردیم...
خلاصه نمودونم اسم داستان رو لب دریا هم میرویم باید با یه آفتابه آب بریم بزارم یا همین رامسر خوبه..
امیدوارم خوشتون اومده باشه گرچه صحنه سکسی نداشت ولی قبل خدافظی یادم میاد مریم که مست بود میخواست بالا بیاره امیر پسر عموم داوطلب شد کمکش کنه ما تو حاله خودمون بودیم دیدیم مریم جیق میزنه رفتیم دیدیم مریم کف آشپزخونه بیحال افتاده نگو امیر نا کس افتاده روش که بکنتش و کمک بهونه بوده..حالا هروقت یاده گذشته میکنیم به امیر میگم یاده تو آشپزخونه...

با تشکر از همه دوستان از اینکه وقت گذاشتید

نوشته:‌ ایلیا
زمانی که خاطره هایت از امیدهایت قوی تر شد .پیرشدنت شروع میشود
     
  
مرد

 
گذشته تلخ
سال 85 بود،توى شرکت يکى از دوستام مشغول به کار بودم.باهمديگه رفيق بوديم و همکار،تفريحاتمونم اکثرأ با هم بود.دانشجو بودم و گهگاهى شيطنت ميکردم،چهره بدى ندارم ولى برعکس ظاهرم اصلأ توى فاز هرز پريدن نبودم و عقيده داشتم بايد تک پر بود.کوروش،همکارم يه دوست دختر داشت به اسم شيما،دختر تپل و قشنگى بود،بچه کرمانشاه بود و متاسفانه بد دهن.من ميونم اصلأ با شيما خوب نبود،تا چند وقت بعد من همخونه شيما رو باهاش ديدم توى شرکت،يه دختر با قد حدودأ 170،وزن نزديک به 55.لاغر بود نسبتأ ولى سينه هاى بزرگى داشت با صورت مناسب،بينى عملى،چشماى درشت و سياه،موهاى طلائى و لب برجسته.بچه کرج بود،ازش خوشم اومد،به واسطه کوروش باهاش دوست شدم.اوايل رابطه صرفأ راجع به هرچيزى حرف ميزديم جز سکس!نزديک به 1 ماه گذشته بود از دوستيمون که راحت بودن کوروش و شيما جلوى ما باعث شد من و رويا به هم نزديکتر بشيم.يه شب که شيما رفته بود کرمانشاه رويا بهم گفت برم خونشون پيشش.منم با کمال ميل رفتم.ساعتاى 10-10:30 شب بود رسيدم خونه اش و......
من: سلام،خوبى قشنگم
رويا: سلام،خوبى تو؟ ميخواستى ميموندى صبح ميومدى يه دفعه
کامران : ببخشيد،با کوروش يکم حساب کتاب داشتيم طول کشيد
رويا: آره ديگه کارت از من مهمتره
کامران: خانمى بالاخره رئيسمه ديگه،وقتى ميگه بمون که نميشه بپيچونمش
يه بوسه ازش کردم و اونم با يه لبخند جوابم رو داد،چند دقيقه اى رو با بحث درس و کار گذرونديم تا شام رو آورد و خورديم.با چند تا آهنگ گوش کردن و چند نخ سيگار مشغول بوديم که رويا پيشنهاد داد بريم روى تختش.يه تخت يه نفره چوبى با يه تشک سفت.اون رفت روى تخت دراز کشيد و من پايين تخت.آهنگ معين رو گذاشته بودم با گوشيم.صورتم نزديک صورتش.دستم توى دستش و محو تماشاش بودم که رويا گفت بيا بالا بغلم کن
رفتم بغلش،دست چپم زير سرش بود،دست راستمم داشت موهاش رو نوازش ميکرد،چشم توى چشم هم بوديم،بى اختيار لبش رو بوس کردم،بعد از چند ثانيه لبمون به هم گره خورد.با تمام وجودم داشتم ازش لب ميگرفتم و دستم توى موهاش بود.دستم رو گرفت و گذاشت روى سينه هاش.سينه هاش رو ميماليدم که لبش رو از لبم جدا کرد و بعد از چند ثانيه نگاه گفت:
کامران جونم،نميخواى شير بخورى؟
منم با تموم اشتياق تاپ و سوتينش رو درآوردم. بادست چپم سينه چپش رو ميماليدم و داشتم سينه راستش رو ميک ميزدم،صداش در اومده بود،دست راستم رو گذاشتم روى کسش،گرماى کسش رو از روى شلوارکش ميتونستم حس کنم،بعد از چند دقيقه شلوارکش رو در آوردم و زبونم رو از روى شرتش گذاشتم روى کسش،داغ داغ بود
رويا: جونم،مال خودته کامرانم،بخورش. آخ،بخورش کامران
شرتش رو در آوردم،يکم با دست ماليدم کسش رو،تپل بود و خيس
از تخت رفتم پايين،آوردمش گوشه تخت پاهاش رو گذاشتم روى شونه هام زبونم رو ماليدم روى کسش،بوى خوبى ميداد،مملو بودم از شهوت،آروم زبونم رو ميکردم توى کسش با دست راست سينش رو فشار ميدادم،دست چپمم روى سوراخ کونش ميکشيدم،با لبم چوچولش رو فشار ميدادم اونم با دستاش سرم رو روى کسش فشار ميداد،نزديک به 5 دقيقه کسش رو ميمکيدم و ميماليدم.سوراخ کونشم تحريک شده بود،بهم گفته بود که دختره،گفت بکن کامران،بکنم. لباسام رو درآوردم،يکم واسم ساک زد،کيرم رو روى کسش ماليدم يه کم تا خيس خيس شه. با آب دهن خودش کونش رو خيس کردم،سر کيرم آروم فشار دادم توش.از پشت بغلش کرده بودم،پاى چپش روى پام بود،دست راستم رو کسش،اون دستمم زير سرش.داشتم گوشش رو ليس ميزدم و نفس پر از شهوت ميکشيدم با مکافات کيرم رو جا دادم تا ته،آروم عقب جلو ميکردم که رويا گفت ديگه درد نداره و خودش همراهى ميکرد.داشتم تلمبه ميزدم که حرفاى رويا حشرى ترم کرد: جووووووون،بکن،دارم بهت کون ميدم کامرانم،جرررررم بده،ميخوام پاره کنيم.با تمام قدرتم کيرم رو تا ته ميکردم توى کون خوش فرمش.نزديک به 10 دقيقه بود داشتم ميکردمش، کامران :رويا،عزيزم دارم ميکنمت،دارم از کون ميکنمت،چقدر داغ کونت،تو مال منى رويا جون
رويا: آره گلم،بکن.مال توام،دوست دارم بکنم،بکن
آبم داشت ميومد،بهش گفتم اونم گفت دراز بکش روم بريز تو همش رو.لحظه اى که آبم داشت ميومد ديگه نتونستم تلمبه بزنم،رويا انقدر قشنگ عقب جلو کرد که تا قطره آخر آبم ريخت توى کونش،خودشم ارضاء شد.چند دقيقه روش دراز کشيده بودم که گفت بريم بشوريم خودمون رو. بعدش برگشتيم رو تخت دوباره بغل کردم و خوابيديم.اين اولين سکس من و رويا.

نوشته: Velgardetanha
زمانی که خاطره هایت از امیدهایت قوی تر شد .پیرشدنت شروع میشود
     
  
مرد

 
سکس زیر شیروانی
سلام.
من اولین بار هست که می خواهم در این سایت داستان سکسی خودم را منتشر کنم. از همه دوستان عزیز خواهشمندم به جای نوشتن نظرهای بیهوده انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال نمایند تا بتوانم در داستان های بعدی آن ها اعمال کنم.
***
انباری زیر شیروانی اولین جایی بود که می شد بدن من و مینا با هم تمایس پیدا کنه. مینا با چشم هایی پر از ذوق و ترس و شهوت منتظر من بود تا دنیای عاشقانش و شروع کنم. مینا قدی متوسط و بدن لاغر اما پری داشت. صورت نیمه گرد و بینی و دهان کوچک او با چشم های مشکی نیمه روشنش چاره ای جز لذت برای هر کسی نمی گذاشت. این اولین باری بود که نفس های گرم مینا رو روی صورتم حس می کردم. کمی بعد از ساکت شدن احساس شرمم شروع به بوسیدن مینا کردم. لبهای او مانند ژله ای نا میرا در دهان من جولان می داد. نمی شه اینجور احساسات و توصیف کرد اما اون زمان احساس فراغت از دنیا و آدم های اطرافم را می کردم. فکری در سرم نبود جز این فرشته ی آسمانی که جلوی من بود. انباری زیر شیروانی کوچک، اما جادار بود، چون وسیله ی چندانی در آن نبود. یک موکت قدیمی روی زمین پهن بود که می شد سختی زمینش را با بدن نرم و لطیف مینا فراموش کرد. مینا اساسا دختر کم حرفی بود. نمی دونم این از احساس خجالت بود یا از احساس گناه اما این سکوت او به من لذت بیشتری می داد. دوست نداشتم کسی که او را به دنیای عاشقانه خود دعوت می کنم احساس دنیایم را به هم بریزد. او کم حرف، شیرین و زیبا بود. شروع کردم به در آوردن لباس های مینا، هر گوشه ای که از بدن او نمایان میشد احساس غروری به من دست می داد که چه فرشته ی نازنینی را دارم دست می زنم. زیر مانتو یک تی شرت قرمز پوشیده بود که شهوت من را دوبراربر می کرد. زیر تی شرت انگار دنیایی بود که من و به خودش فرا می خوند. سینه های نه چندان بزرگ اما صاف و تراشیده ی او از زیر لباسش خود نمایی می کرد. با حشر تمام سوتین او را باز کردم و شروع کردم به دست کشیدن روی سینه های لطیف او. انگار دلم نمی آمد دستانم را که در کنار بدن او زمختیش بیشتر نشان داده می شد را به او بزنم. مینا با صدایی آهسته می گفت زود باش دیگه طاقت ندارم. سینه هاش و می بوسیدم و او آه آرامی می کشید و مرا شهوتی تر می کرد. دیگر نتوانستم طاقت بیارم و شروع به در آوردن شلوارش کردم. شلوار لی و تنگ او طوری به باسنش چسبیده بود که به سختی در آمد. زیر شلوار یک شرت قرمز جلوه ای به بدن او داده بود که چشمان من داشت از حدقه بیرون می آمد. خواستم زود شرتش را هم در بیاورم و به بهشت پنهان او دست پیدا کنم که مینا دستم را عقب زد و گفت نه. این یکی دیگه نه. اما من دست بردار نبودم. چند دقیقه باهاش حرف زدم و بوسیدمش و در آغوش گفتمش تا راضی شد. با دستاش چشمام و گرفته بود و می گفت حالا می تونی در بیاری. من عاشق این احساس بودم. با چشمهای بسته شرت مینا رو کشیدم پایین و از لای پاهاش درآوردم و آوردم جلوی صورتم که می خواستم بوش کنم که مینا نگذاشت و دستاش و برداشت فوری خودش را چسباند به من و گفت نکن دیوونه اون کثیفه. وقتی چسبید به من انگار دیگه هیچی از دنیا نمی خواستم. دوست داشتم سال ها تو آغوش او می موندم. شروع کردم به همان شکل از او لب گرفتن، دهانمان حدود یک دقیقه در هم قفل شده بود . تو همون شرایط همراه با خودم خوابوندمش روی زمین از صورتش شروع کردم به بوسیدن و به پایین می اومدم. صورتم که به نزدیکی نافش رسید دستاش و گذاشت رو صورتم و نمی خواست پایین تر برم. اما باز من دستاش و کنار زدم رفتم پایین تر تا به اونچیزی که نهایت آرزوم بود رسیدم. این کس مینا بود که جلوی چشمهای من بود. چشمهایم را بستم و شروع به لیسیدن لای کسش کردم. انگار دیگه مینا کاری به من نداشت. دیگه می خواست لذت ببره و اصلا دیگه جلوگیری نمی کرد. حدود دو دقیقه با ولع کسش و می خوردم که آبش کم کم دهنم و بد مزه کرد و دست از این کار برداشتم. من اصلا فکرش را هم نمی کردم که مینا بخواد کیر من و ساک بزنه، اما انگار این کیر من اون و به خودش جذب می کرد..اون و به حالت شصت و نه درآوردم و شروع کرد با کیرم ور رفتن. اول لباش و گذاشت روی کرم بعد از چند ثانیه شروع کرد به خوردن اون. اما اون خیلی مبتدی این کار و انجام می داد و کیرم را می خورد و دائما با دندان هایش کیرم را لمس می کرد. یکی دو دقیقه مشغول این کار بودیم که آب من داشت می اومد. دوست نداشتم بریزم توی دهن مینا و سریع کیرم را روی سینه های او گذاشتم خالی کردم روی سینه هاش. مینا از اینکه آبم زود اومده بود ناراحت شد. اما من دوباره شروع کردم به ناز کشیدن و بوسیدنش که غرق لذت شد و فراموشش شد. اون و خوابوندم روی زمین و پاهاش و دادم بالاو کیرم و آروم گذاشتم لبه ی کسش. یکم لای کسش و روی چوچولش کیرم و تکون دادم که شهوتش اجازه نمی داد که دیگه باهاش بازی کنم. با سوراخ کونش یکم بازی کردم و بعد سر کیرم و آروم گذاشتم داخل سوراخ کونش. شروع کردم آروم آروم کیرم و داخل می کردم و در می آوردم. بعد شروع کردم به تلمبه زند. صدای آه و ناله ی پر از شهوت مینا در اومده بود. حدود بیست دقیقه روی بدنش بودم و به محض اینکه آبم داشت می اومد خواستم در بیارم که همش خالی شد توی کون مینا. دیگه بی حس روی مینا افتادم و دیگه حسی نداشتم. حدود نیم ساعت کنار هم خوابیدیم که دیگه مینا باید می رفت. او رفت و من تا شب توی شیروانی خوابیدم و به سکس با او فکر می کردم.

نوشته:‌ Khane Bala
زمانی که خاطره هایت از امیدهایت قوی تر شد .پیرشدنت شروع میشود
     
  
↓ Advertisement ↓
زن


 
سکس عاشقانه با شاهین

سلام دوستان شما فکرکنید اسمم شنایاست 21سالمه و این داستان که میخوام تعریف کنم برای هفته پیشه , از ویژگیهای ظاهری من اینو بدونید که قدمتوسطی دارم با پوستی سفید و اندامی برجسته و کمی تپل , میخوام داستان سکسم با شاهرخو براتون بگم , بین خودمون بمونه که من عاشقش نیستم وبنابه دلایلی چاره ای جزبودن باهاش ندارم , و باید نقش بازی کنم که دوسش دارم , بیخیال این داستانا به درد شما نمیخوره کمی غمگینه ,با شاهرخ سه سالی میشه که آشناشدم توی کلاسای رانندگی و بعدازچندمدت که داشت آبرومو میبردوهمه جا دنبالم بود شمارشوازش گرفتم درضمن یه آشنایی دورهم باهم داشتیم, اهل دوستی با پسرا نیستم چون اخلاقم باهاشون جور درنمیادولی اینو شیطون گولم زدوچهره جذابش که تاآخرعمرم روزی صدبار به خودم لعنت میفرستم , پسرخوبیه و عاشقمه ولی خیلی اذیتم میکنه و دیوونست, بیخیال , اولین سکسمون تقریبا یک سال بعددوستیمون بود قبلش بهش اجازه نمیدادم , فکرکنم به خاطر همین اذیتم میکنه ,البته اون تو سکس منو به اوج میرسونه و منم واسش کم نمیذارم سه شنبه بود که آخرشب بهم اس داد که فردا خونه برادرش خالیه و منم با این که ته دلم راضی نبودم چاره ای جز قبول کردنش نداشتم ,ساعت 10 قراربود جلو پاساژ بیاد دنبالم منم صبح زود رفتم حموم و حسابی تمیز کردم , تا موهامو سشوارکنمو آرایش کنم یه ساعتی طول کشید که دیدم دیر شده ست و لباسامو سریع پوشیدمو رفتم, طفلی از ذوقش سرساعت اومده بود آخه دوماهی میشد سکس نداشتیم به خاطر امتحاناو کنکور ارشد من , وای که چقد این پسر خوشگله عاشق چالیم که گوشه گونش میوفته , حیف که کاراش نمیزاره عاشقش بشم شایدم یه روزی شدم , پشت فرمون نشسته بودو با جذبه ی همیشگیش منتظر بودم که سوال پیچم کنه که چرا دیرکردی ولی اصلا اینکارو نکرد شاید نمیخواست حال امروزش خراب بشه مثل همیشه دستمو بوسیدو گذاشت زیر دست خودشو رو پای خودش اون گرم بود و دست من سرد دست منم انقد مالید که گرم شد رسیدیم خونه دروبست و فرصت نداد کیفمو زمین بذارم محکم بغلم کرد و گفت داشتم از دوریت میمردم تاتونست قربون صدقم میرفتو لبامو صورتمو میبوسید انقد لب گرفتناش طولانی بود که نفس کم میاوردم بلاخره دستاشو باز کرد تا بتونم لباسامو دربیارم و چشم ازم برنمیداشت وقتی شاهرخ بغلم میکنه تو بغلش غرق میشم انقد که درمقابل من اندام مردونه ای داره, داشتم آروم لباسامو درمیاوردم وقتی تاپو شلوارمو درآوردمو ست سرمه ای رنگمو دید دیگه طاقت نیاورد سینه های من حتی ازرو لباسم پسرارو تحریک میکنه چه برسه وقتی با سوتین باشم اونم لباساشو درآوردفقط شرت تنش بود از جلو بغلم کردو از لبام شروع کرد وقتی زبونمو میمکید دیوونم میکرد کم کم اومد پایین گردنمو میخوردو میلیسید بعدشم رفت پشتمو بند سوتینمو بازکرد از پشت سینه هامو دستش گرفتو میمالید پشتمم لیس میزدو میبوسید شرتمو از پام درآوردو وقتی کون سفیدوبزرگمو دید گفت جووووووون هم بوسش میکرد هم میمالیدش و گازش میگرفت آی آی منم دراومده بود همونطور کونمو باز میکردو زبونشو میبرد لاش سرش وسط پاهام بود و کسمو لیس میزد داشتم دیوونه میشدم دیگه نمیتونستم روپام وایسم خوابوندم رو راحتی و شروع کرد به خوردن سینه هام چسبوندشون به همو نوکشو لیس میزد میمکید باز رفت سراغ کسم پاهامو باز کردو باانگشتش چوچولومو میمالید آخ زبونشو چسبوند به کسم مثل آتیش گرم بود آروم لیسش میزد چوچولومو گرفت تو لباشو میمکیدش بهش گفتم دیگه نوبت منه نشست رو مبل و منم نشستم رو پاهاش یه بوس از لباش گرفتمو رفتم سراغ گردنش بوی ادکلنش آدمو مست میکنه حسابی خوردمش خیلی رو گوشش حساسه با زبونم باهاش بازی میکردمو از آییییییییییی گفتناش لذت میبردم پهلوهاشو مالیدمو لیس زدم و بوسیدم دستمو بردم توشرتش آخ چقدرکیرش سفتو بزرگ شده بود کیرش خیلی کلفتوبزرگه یکم با آبی که سر کیرش بود مالیدمش شرتشو درآوردم شروع کردم به خوردن کیرش از تخماش شروع کردم لیسش میزدمو میکردم تو دهنم سر کیرشو لیس میزدمو زبونمو دورش میچرخوندم کردمش تو دهنمو حسابی واسش ساک زدم آِِِِِِِِِِِِِِِِِِِییییییییییییییییی گفتناشو دوس داشتم بعد نشستم روشو کسمو میمالیدم به کیرش هردومون هوسمون رفته بود بالا منو خوابوند خوابید روم کیرش لای کسم بود ولی حیف که نمیشد که بکنه توش برگشتم تا از پشت بکنه یکم دوباره کسمو خورد تابیشتر هوسیم کنه کیرش خیلی بزرگه وتاحالا موفق نشده بود کونمو بکنه با زبون سوراخ کونمو حسابی گشاد کردکیرشو گذاشت رو سوراخ کونمو آروم فشار دادتو وای که چه دردی داشت داشتم میمردم زمینو چنگ میزدم چون طاقت درد کشیدنمو نداره میخواست دربیاره که گفتم توجه نکن و بکن توش میخواستم ایندفعه بهش بدم تا لذت ببره ولی دلش نیومدو تاته نکرد بعد 5 دقیقه تلمبه زدن گفت داره آبم میادو کیرشودرآوردو برگردوندم آبشو ریخت رو سینه هام به خاطر دردی که داشتم کلی معذرت خواهی کرد هردومون از حال رفتیم بعدش دوساعتی تو بغل هم عشق بازی میکردیمو حرف میزدیم و نوازشم میکرد زنگ زد واسمون غذا آوردنو بعدش منو رسوند . امیدوارم بتونم عاشقش بشم چون عید قراره بیاد خواستگاری و اگه قبول نکنم خدامیدونه چی میشه .

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
کونم بنده پاره شد


راستشو بخواین این داستان اولین سکس جدی منه
6 ماه بود باهاش دوست شده بودم(بهزاد)
اون موقع اصن نمیدونستم که میتونم از کس هم سکس داشته باشم. بعد از کلی اصرار بهزاد من راضی به کون دادن شدم
چون اصلا از دردشو این حرفا با خبر نبودم هیچ ترسی نداشتم. فقط استرس داشتم که بتونم ارضاش کنم یا نه!!! باهاش کل انداخته بودم که 45 دقیقه کون بدم بهش(گه خوردم) چون صبحا 10 11 میرفت مغازه و اون موقع من شبا نمیتونستم بیرون باشم که قرارمون بعد از ساعت کاریش باشه صبح ساعت 9 رفتم م جمهوری که بیاد دنبالم خونشونو نمیشناختم
خلاصه اینه سوار شدم و رفتیم خونه، خونشون کوچیک بود و مامانش توی پذیرایی خوابیده بود که بعدا فهمیدم خودشو زده بوده به خواب که پسرش راحت کارشو بکنه... رفتیم تو اتاق بهزاد گفت لباساتو درار تا بیام! نمیدونستم واسه چی رفت !!!! چند دقیقه بعد برگشت و شروع کردیم به لب گرفتن و بخور بخور من خیلی به لاله ی گوش حساسم اونم زوم کرده بود رو گوشم ول کن هم نبود دیگه حالم حسابی بد شده بود یه تاپ مشکی و شلوار لی تنم بود زیپ شلوارم و باز کرد و کشید پایین!!!! کون گنده ندیده بود انگار هول بود! گفت شلوارمو درار و ساک بزن منم با کمال میل دراوردم شروع کردم به خوردن!! برام جالب بود چون از همون اول که دست زدم به کیرش راست بود نمیدونم چرا شک نکردم!! (اینم بگم که کیرش 17 سانته) اصن سینه هام نخورد بی شعور اصن تاپمم درنیاورد عین وحشیا برم گردوندو شورتمو کشید پایین تف انداخت سر کیرش و بهم گفت قمبل کن. منم قمبل کردم یه چک زد به لپ کونمو کیرش گذاشت رو سوراخمو هول داد توش دلم هورری ریخت همون لحظه گفتم درارش ولی دیگه توله سگ صدای منو نمیشنید! پهلوهامو گرفته بودو همش تلمبه میزد و منم جیغای کوچیک میزدم که اونم نامردی نمیکردو صورتمو تو بالش فشار میداد، اصن حس خوبی نبود... هم داشتم خفه میشدم هم کون میدادم فک کنم یه ربعی گذشته بود من درد نداشتم ولی دیگه حالی واسم نمونده بود گفتم آبت نمیااااااد؟ گفت هنوز 45 مین نشده عجله نکن!!! باورتون نمیشه 2تا کاندوم تاخیری گذاشته بود و به گفته ی خودش که بعد از سکس فهمیدم هم قرص خورده بود و هم لیدوکائین زده بود فقط واسه رو کم کنی!! آخه برادره من مگه داری میری جنگ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ پوزیشنو عوض کرد یه کم من کاملا دراز کشیدم و اون خوابید روم... اینجوری راحت تر بودم. انقد پهلوها و سینه هامو فشار داده بود قرمزوکبود بودم دیگه
کیرشو کشید بیرون و دراز کشید گفت بیا بشین روش منم که اصن نمیتونستم تکون بخورم سوراخ کونمم بسته نمیشد به زور خودمو انداختم روش و کیرشو کرد تو کونم دوباره. اصلا هیچی حس نمیکردم از بس گشاد شده بود خودش تو بالا پایین کردن کمکم میکرد چون نمیتونستم تکون بدم خودمو...
بعد از چند مین دوباره برگشتیم به حالت قمبل زدم زیر گریه چون کونم میسوخت بعدشم بهزاد دستشو بهم نشون داد که خونی بود و با خنده گفت کونتو پاره کردم برو حالشو ببر گفتم تورو خدا جون بهزاد تمومش کن دیگه گفت دیدی کم آوردییییییییییی
کاندوماشو دراورد و 7 8 تا تلمبه زدو آبشو ریخت تو کونم...
یعنی تا دو هفته من نمیتونستم بشینمممممم دم عید بود حتی نتونستم یه مهمونی برم..... همینجا از همین تریبون اعلام میکنم که من یه روز کونتو پاره میکنم بهزاااااااااااااااااااااد...

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
اولین سکس لاپایی با دوس دخترم

سلام دوستان من میخوام اولین خاطره سکسیم رو براتون تعریف کنم....من حسن 19 ساله از....
اولین داستانم هست خواهش میکنم کمو زیادش رو ببخشید...
منو عشقم یعنی همون دوس دخترم تقریبا 9 ماه هست که باهمیم....وخیلی هم همدیگه رو دوس داریم
خب دیگه بریم سر اصل مطلب من و... ک نمیتونم اسمشو بگم...تو این 9 ماه یه بار هم از نزدیک قرار نداشتیم چون ک اون اولین دوس پسرش من بودم میترسید قرار بزاریم تا این ک یه روز تو محلمون شبی با شهدا بود ک خانوادش رفتن اونجا اینم بگم ک پدرش رفته یه شهره دیگه سر کار و تقریبا دوهفته یه بار میاد...اونشب مادرش و خواهرش رفته بودن شبی با شهدا...ک دیدم زنگ زد...دیدم از خونشون زنگیده فهمیدم ک خونشون خالیه....بعدش کمی حرف زدن گفتم خونتون کسی نیس گفت نه گفتم کی میان اونم گفت ک دو سه ساعت دیگه....منم میدونستم ک دیگه این موقیعت پیش نمیاد سریع بحث رو احساساتی کردم تا این ک بتونم راضیش کنم بزاره بیام...شروع کردم ب کس شر گفتن....تا این ک ب زور خدا راضی شد ک فقط بیام یک ربع بحرفیم بعدش برم...منم خیلی خوشحال شده بودم...چون واقعا میدونستم سکس خیلی کیف میده...بگذریم...رفتم خونشون دیدم ک یه چادر سر کرده فقط از صورتش معلومه گفتم این چه وضعیه بدو چادرتو دربیار اول در نیاورد ک خودم رفتم درش آوردم...وایی دیدم یه بدن نازو خوش آندام واقعا کیرم داشت میترکید...بعدش گقت ک بهم دس نزن منم ک دیگه از خود بیخود شده بودم یهوو بغلش کردمو شرو کردم ب خوردن لباش و با یه دستم هم داشتم سینه هاشو میمالوندم وایی از پشت هم کیرمو چسبونده بودم ب کونش دیدم اونم داره حال میکنه بعدش خوابوندمش و خوابیدم باز ب لب گرفتم بعد دستمو از زیر لباسش کردم داخل تا سینه هاشو بمالونم ک اولش نذاشت بعد با هزارتا قسم گذاشت واییییییییییییییییییییییییییییییییییییی چقد حال داد یه جف سینه هایه سفیدو سفت و ناز وایی تا دستم بهش خورد بهش گفتم باید بخورمش ک ممانعت نکرد و پیرهنشو دادم بالا و شروع کردم ب خوردن سینه هاش وایی چقد حال میداد بهم...بعد بهش گفتم برگرد یکم از پشت روت بخوابم ک گفت یه وقت شلوارمو درنیاریا گفتم باشه بعدش یکم ک از رو شلوار مالوندم گفتم بازم برگرد باز برگشت و دوباره لباشو خوردم و گفتم میخوام دستمو از پشت بکنم داخل اول نذاشت ولی همینطور ک لب میگرفتم دستمو کردم داخل اونم دیگه هیچی نگفت یکم ک مالوندم دیدم بدجور داره حال میکنه گفتم پاشو شلوارتو دربیار ک دیدم قبول کرد بعدش ک شلوارشو در اوردم نذاشت دس بزنم ب کسش ک گفتم برگرد میخوام رو کونت بخوابم بع ک برگشت یه پنج دیقه مالوندم کیرمو از رو شلوار بهش بعدش گفت یه وقت کیرتو درنیاریا گفتم چرا بزار در بیارم گفت ن درنیار همین ک داشت حرف میزد یهو درش آوردم گذاشتم رو کونش ک دیدم زد زیر گریه بعدش گفتم جون من گریه نکنن ک گفت پس نکن داخل گفتم باشه بعدش کردم لاپاهاش اول خواستم تف بزنم ک دیدم خیس لاپاهاش بعد یه رب ک داشتم تو لاپاهاش میکردم آبم اومد ک ریختم رو کونش....وایییییییییییییییییی ک چقد اب اومد از کیرم....ولی خیلی کیف داد...این دفعه اول بود ک خیلی هم با ترسو لرز بود ببخشید زیاد از خصوصیات بدنش نگفتم اخه عشقمه هنوز...بعد اون 6 تا سکس دیگم داشتیم اگه خوشتون اومده بگین ک اونا رو هم تعریف کنم....بای

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
عشق.....شهوت

اولین باری بود که باهم میرفتیم بیرون.منم اولین بارم بود که با یه پسر میرفتم بیرون...خیلی هیجان زده بودم اخه خیلی دوستش داشتم و از عشق اون نسبت به خودم باخبربودم.تو یه پارک خلوت قرار گذاشتیم.دوست نداشتم کسی مزاحممون شه.وقتی به پارک رسیدم اون اونجا بود انگار که یه ساعتی بود که منتظر بود.بازم اون لبخندهمیشگیش که تا به حال ندیده بودم به کسی غیرازمن اون لبخندوهدیه بده.رفتم و کنارش نشستم رو یه نیمکت سرد هواخیلی سردبوداما گرمای تنش داغ داغم کرده بود.....اولش یه کم حرف زدیم بعدخودشو به من نزدیک تر کرد هرچقد که میگذشت بیشتر به من نزدیک میشد میتونستم نبض اون چیزی که درست زیر شرتم بودو حس کنم بدجوری میخواستمش تموم بدنم اونو طلب میکرد.دستاشو...لباشو...اون بدن عضله ایشو...قضیه ازاینجا بیخ گرفت که نزدیک 5 دقیقه بود که فقط همدیگرو نگاه میکردیم و هیچی نمیگفتیم دیدن اون برق چشماش منو سیر نمیکرد هرچی بیشتر نگاش میکردم بیشتر تشنه میشدم...که یهو نفهمیدم چیشد که یه چیز داغو رو لبم احساس کردم.وای داشتم دیوونه میشدم تو دلم خوشحال بودم که یه جای خلوتو برای قرار انتخاب کردم....من بی حرکت بودم و اون ارووم لبامو مییمکید...هزار بار تو خوابو رویا تو فکرام این لحظه رو تجسم کرده بودم ولی بهتراز اون چیزی بود که فکر میکردم. یهو لبشو از لبم جدا کردو با دست پاچگی گفت سارا چته چرا میلرزی؟ اما من هیچی نمیفهمیدم اصلا کر شده بودم که یهو ایندفه من لبمو گذاشتم رو لبش صورتشو محکم گرفته بودم با حرص و ولع لبامو گاز میزد و میمکید..........این اولین تجربه ی من و ارش از بوسه بود.....بارها و بارها این بوسه تکرار شد..دیگه ازهم خجالت نمیکشیدیم دیگه من نمیلرزیدم..یه روز مامان بابام میخواستن برن کرج چون عموم فوت شده بود.من اما به جای اینکه ازمرگ عموم ناراحت باشم به فکر این بودم که بدن عریان ارشو ببینم.سریع شمارشو گرفتم و دعوتش کردم به خونمون.داشت از خوشحالی میترکید.ازم قول گرفت که وقتی میاد خونه من فقط با یه سوتین و شرت باشم منم قبول کردم اما روم نمیشد وقتی میاد برم جلو در .وقتی زنگ زد من درو باز کردمو اومدم تو اتاقم خیلی هیجان داشتم ارش اومد تو و درو بست بعد بلند میگفت سارااااااا...کجایی...که یهو اومد تو اتاقمو منو محکم بغل کرد وبلندم کرد.......من میخندیدم منو انداخت رو تخت بعد 1 دیقه فقط داشت بدنمو نگاه ممیکرد بعد با اون صدای مردونش یه اه از ته دل کشید که منو دیوونه کرد.لباساشو کندو اروم اومد رو من خوابید سنگینی بدنشو دوست داشتم دوست داشتم انقد محکم بغلم کنه که له شم. لبامو میخورد من محکم موهاشو گرفته بودم وقتی لبش رسید به زیر گردنم جیغم رفت هوا دیوونه شده بودم گردنمو میک میزد لاله گوشمو طوری گاز میگرفت که وقتی رفت دیدم گوشوارم گوشمو پاره کرده و خون اومده.بعد گردنشو اورد بالا وگفت سارا کبود شدی اما من داغ شده بودم جیغ زدم کبودم کن زودباش.رسید به سینه هام گفت سارا عجب سینه های درشتی داری منم که سایزم75...نکشو میخورد.اومد رو کسم شروع کرد به مکیدن انقد مک زد که یهو شروع کردم به لرزیدن نفس نفس میزدم داد میزدم اااااااارش وا نسسسسسسا.......که یهو ارضاشدم اومد بالاو گفت بر گرد برگشتمو کونمو انگشت میکرد دردم میومد اما نمیدونم چرا دوست داشتم اول یه انگشت دو انگشت که یهو 19 سانتو تا ته کرد توش ااااااااای من جیغ میزدم خیلی دردم میومد طاقت نداشتم همش داد میزدم اارش یواش تر اروم اخ مردم ارووووم که یهو کیرشو دراورد و ابشو ریخت رو سینم نمیدونم چرا از اون شب خیلی بیشتر از قبل عاشقش شدم خیلی دوسش دارم اون همونیه که من میخوام...........

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
اوایل دانشجویی

سلام
من سیما هستم 25 سالمه و خاطرات سکسی زیادی دارم که یکیشو میخوام براتون بگم. حدود 6 سال پیش وقتی دانشگاه شاهرود قبول شدم ازینکه از فضای بسته خانواده رها شده بودم احساس خوشحالی میکردم.طعم آزاد بودن برام خیلی شیرین بود.واسه همین دور از چشم خانواده چادرم رو گذاشته بودم کنار و تیپ متفاوت میزدم. مانتو چسب می‌پوشیدند ازینکه آزادانه می‌گشتم مسرور بودم.با بچه های خوابگاه هرشب تا دیر وقت بیدار بودیم و فیلم سکسی میدیدیم.همه چی خوب بود تا اینکه یکی از بچه های شاهرودی بهم پیشنهاد کرد برم خونه اونا ماهواره ببینیم.منم که تاحالا ماهواره ندیده بودم سریع جواب مثبت دادم رفتیم خونشون.کسی نبود ما تنها بودیم داشتیم شبکه سکسی میدیدیم برام خیلی جذاب بود.یهو صدای در اومد مامانش بود از سرکار برگشته بود.منم ازینکه فرصت پریده بود حالم گرفته شد. زود خودمونو جمع وجور کردیم و من خداحافظی کردم. برگشتم خوابگاه.خیلی. حشری شده بودم. تو مسیر دانشگاه یکی از پسرها بهم تیکه انداخت منم حالت عشوه اومدم براش تا دم خوابگاه دنبالم اومد.فرداش خواستم برم کلاس دیدم توی سالن دانشگاه جلوتو گرفت گفت خیلی خاطرخواهم شده. منم بدم نمیومد چون پسره هم قد بلند بود هم خوش زبون و جذاب.بهش گفتم آقا لطفا مزاحم نشید. گفت اگه بشم چیکار میکنی? گفتم برو کنار گفت اگه نرم چی? گفتم گازت میگیرم اونم گفت بیا گاز بگیر که اشکم در بیاد. بی اختیار خندم گرفت. گفت ای جااااااان بله رو گفتی خوشگل خانوم منم سرخ شدم. دویدم رفتم کلاس. بعد کلاس دیدم دم در دانشگاه یه 206 داره بوق میزنه تا نگاش کردم دیدم همون پسره است اصرار کرد سوار شدم. هم خوشحال بودم هم خجالت می‌کشیدیم و میترسیدم. که گفت من یه خونه مجردی دارم دوس دارم بیای باهم باشیم که گفتم نه و دیدم دستمو گرفت و گفت خواهش میکنم سیماجون. نمیدونم اسممو از کجا میدونست منم نپرسیدم ولی چون میخواستم راحت باشم دلم میخواست برم فقط میترسیدم. چون بار اولم بود داشتم با یه پسر ارتباط برقرار میکردم ولی اون همینطور دستمو فشار میداد حالم بدجور بد شده بود.بهش,گفتم اسمتو نگفتی آقای عاشق.گفت اینقدر محو خودت کردی منو که یادم رفت خودمو معرفی کنم اسمم رامین هست.بعد دستمو آورد جلو صورتشو بوسید.دلم لرزید.بعد استارت زد و باسرعت حرکت کرد گفتم کجا؟ گفت میریم خونمون عشقم گفتم الان اخه نمیشه.گفت نمیشه نداریم.رسیدیم. پیاده شدیم من اما هنوز میترسیدم. رفتیم تو خونه تی وی رو روشن کرد یه سی دی گذاشت گفت ببین من میرم یه چیزی واسه پذیرایی بیارم رامین رفت آشپزخونه منم نشستم رو مبل فیلمه نیمه بود دوباره داشت حرارت بدنم میزد بالا که رامین اومد با دوتا شربت و یه ظرف شیرینی نشست کنارم میخواستم بپرم بغلش روم نمیشد.دستشو گذاشت روی رونم نفسم بند اومد گفت وای سیما چقدر داغی خیس عرق شدم خواستم بلند شم برم دستمو گرفت نزاشت. گفت کجا میخای بری و لبامو بوس کرد خشکم زده بود دوباره باجرات بیشتر اینبار طولانی تر لبامو بوسید پاهام شل شد نشوندم روی پاش دستشو گذاشت روی سینم دوباره لبامو بوسید سینمو فشار داد حالم بد شد داغ داغ شده بودم.گفتم رامین بسه گفت تازه اولشه خانومی. دست دیگشو فشار داد لای پام احساس کردم خیس شدم.بدنم حسابی شل شد نفسام تند تند میزد.اونم بیشتر جری میشد.منو خابوند رو زمین دکمه مانتومو باز کرد لباسمو داد بالا یکی از سینه هامو از سوتینم در آورد محکم مثل قحطی زده ها میخورد ناله هام بلند شد شلوارمو سریع در آورد‌ از روی شرت گلبرگمو میمالوند ارضا شدم.کاملا بیحال بودم که دیدم رامین لخت مادر زاد کنارم خوابیده منو چرخوند به شکم خوابیدم ساقه گلشو گذاشت لای پام چند بار تلمبه زد دوباره ارضا شدم از پشت سینمو فشار میداد صدای نفساش بلند شد فهمیدم میخواد ارضا بشه همونطوری که خوابیده بود یه دفعه یه آب داغی رو روی گلبرگم احساس کردم بعد بلند شدیم رفتیم خودمونو شستیم دیگه ازون به بعد من شدم عروس خونه رامین...

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
سکس خستگی ناپذیر

تو ماشینش از شدت استرس و هیجان تموم تنم یخ کرده بود تا زمانی که به خونه اش برسیم من هزار جور فکر و نقشه تو سرم بود که هر چی زودتر سکس و شروع کنم اما چاره ای جز این که مثل یک دختر خوب بشینم و اشتیاقمو به رو خودم نیارم نداشتم
واااااااااااای که این پسر همون چیزی بود که میخواستم بود قد بلند 4شونه و ته ریش که من عاشقش بودم
منم یک دختر 22ساله تو پر بودم که همیشه وهاب میگفت با وجود تپلیت اصلا شکم نداری و عاشق گودی کمرم و سینه های برجسته و سفتم بود پوست سفید و قد بلندو چشمای درشتو دماغو دهن کوچیکی دارم
خلاصه وارد خونش شدیم که خیلی خودمونی پرسید که کجا بشینیم تو پذیرایی یا اتاق؟منم گفتم هر جا راحت تره.بعده 4ماه دوستی اولین بار بود خونشو میدیدم
گفت چیزی میخوری؟گفتم الان شام خوردیم نه مرسی
ی باشه گفتو اومد جلوم ایستاد چونمو گرفتو شروع کرد صورتشو اوورد جلو و لبامو خوردن همینطوری هم کمر مانتومو باز کردو بدون این که لب گرفتنو قطع کنه مانتو و تاپمو از تنم در اوورد تو دلم خوشحال بودم که انتظار نکشیدمو خودش شروع کرد
رو تخت هلم داد اومد روومو شروع کردیم به لب گرفتن سر تا سر تخت دو نفره و قلطع میزدیمو زبونامون تو هم میرفت من دستم چنگ انداخته بودم تو موهاشو اونم سینه های منو فشار میدادو نوکشو با دو انگشت میچرخوند با تموم وجودم نفس میکشیدم وای که چقدر من این پسرو دوست داشتم
دستشو برد سمت شلوارمو دکمشو باز کردو از پام درش اوورد
از روی شرت کسم میمالوند اما لبامم ول نمیکرد از بغل شرت انگشتشو گذاشت رو کسمو میمالوند منم با دهن پر اخ و اوخ میکردم ک یهو انگشتشو کرد تو کسم واااااای که چه حالی داشت اومد شروع کرد سینه هامو خوردن و گاز گرفتن همینطوری با انگشتشم تو کسمو مالوندن حسابی که سینه هامو خورد تمومه روی بدنمو شروع کرد به بوسیدن تا رسید سمت کسمو شرتمو در اوورد شروع کرد کسمو خوردن وای که چطوری لیس میزدو تموم زبونشو میکرد تو سولاخ کسم باز بالای کسمو میخورد انگشت میکرد تو کسم دیگه تحمل نداشتم ترسیدم ارضا بشمو مزه کیرش به دلم بمونه بلندش کردمو انداختمش رو تختو خودم اومدم بالاش و ازش یکم لب گرفتمو از وسط سینش تا بالای کیرشو لیس زدم شلوارشو از پاش در اووردم کیرشو یهو کردم تو دهنم تندتند سرمو بالا پایین میکردم از ذهنم درش میاووردمو زیرشو از پایین لیس میزدمو میومدم تا بالا یهو باز میکردم تو دهنم با دستم واسش جلق میزدمو تخماشو مک میزدم تا حسابی راست کرد وکیرش داغ داغ شده بود که رفتم رو کیرش نشستمو دستامو دو طرف شونه های وهاب گذاشتمو تند تند خودمو بالا پایین میکردم جوری که تموم کیرش تو کسم بود تو همون حالت منو چرخوند و به پهلو شدم از پشت کیرشو کرد تو کسم منم پای روییمو حلقه کردم دوره پاهاش از این ور جلو کسمو میمالوندم چنتا تلمبه زدو بهم فهموند که مدل سگی شم دوباره از پشت گذاشت تو کسم منم فقط اخ و اوخ میکردمو دلم نمیخواست این سکس تموم شه چنتا محکم میزد تو کسم و کیرشو بیرون میاووردو دوباره محکم میزد تو کسم ااااااااخ که چه لذتی داشت ولی واقعا دستام درد گرفته بود واسه همین به رو دراز کشیدمو پاهامو دادم بالا که یهو محکم کرد تو کسمو تند تند تلمبه میزدو منم از لذت جیغ میزدم و داشتم ارضا میشدم و لرزیدم که دیدم وهاب هم تموم ابشو خالی کرد رو سینه هام منم همه ابشو رو سینه هام مالوندم خیلی خوب بود که با هم ارضا شدیم کنارم دراز کشیدو ازم لب گرفت تا صبح 2بار دیگه ارضا شدیم الان 2ساله با همیمو و هم عاشق همیم و هم عاشق سکس کردن با هم چون سکسای مختلفی با هم داریم برای همین از سکس هم خسته نمیشیم

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
عشوه خرکی

سلام.
همه چیز از یه شب سرد شروع شد حدودا 3 ماه پیش بود . داشتم با دوستم از رستوران می اومدیم که بریم خونه .نمیخوام از خودم تعریف کنم اما هیکل خوشگلی دارم جوری ک حتی نظر خودم رو جلب میکنه. لاغر نیستم اما چاق هم نیستم. اسمم مهسا قدم 170 وزنم 65 کیلو.
داشتم میگفتم. با دوستم کنار خیابون راه میرفتیم ک بریم خونه. داشتم یه ماجرایی رو واسه دوستم تعریف میکردم. متوجه شدم یه نگاهی داره روم سنگینی میکنه. سینه هام و کونم خیلی بزرگن جوری که هر لباسی میپوشم واقعا جلب توجه میکنه.پسره اسمش محمد بود خیلی جذاب با قد بلند و مو های فشن و هیکل ناز . اومد جلو گفت خانوم ببخشید میشه وقتتونو بگیرم ؟
منم که از خدا خواسته گفتم بله آقا بفرمایید. گفت میشه شمارمو داشته باشید ؟ اول یکم عشوه خرکی اومدم. به قولی همون چوس کلاس . یکم اسرار کرد منم قبول کردم. شماررو گرفتم رفتم خونه دل تو دلم نبود بهش زنگ بزنم اما نمیخواستم خودمو مشتاق جلوه بدم آخه خیلی مغرورم. 2 روز گذشت زنگ زدم.باهاش حرف زدم. محمد خونه مجردی داشت. بهم گفت بیا خونه با هم قلیون بکشیم. منم میدونستم برم ترتیبمو میده اما نا خداگاه به سمتش کشیده میشدم دست خودم نبود. ساعت 5 از خونه زدم بیرون به بهانه ی کلاس. رفتم پیش محمد برام یه شاخه گل گرفته بود. دست دادیم سلام کردیم. رفتیم داخل خونه. لباساشو سریع در آورد . بدن ناز و سفید و پرمویی داشت. اما عادت داشت تو خونه کلا لخت باشه. فقط یه شلوارک کوتاه تنش بود. اهمیت ندادم. دست و پام یخ کرده بود . محمد تو آشپزخونه داشت قلیوون درست میکرد. بعد از 5 دقیقه با قلیوون اومد پیش من نشست با یه وجب فاصله. گفت خب تعریف کن عزیزم. منم که واقعا اولین بارم بود با پسر تو یه خونه تنها میشدم. ترسیده بودم صدام میلرزید. یکم حرف زدیم و بحث کردیم. قلیونو گذاشت کنار گفت بلند شو بریم تو اتاق کارت دارم. دقیقا میدونستم چیکارم داره. محمد خیس عرق بود منم یخ کرده بودم.کمرمو گرفت رفتیم تو اتاق. منو چسبوند به دیوار. چشماش قرمز شده بود.منم داشت قلقلکم میشد. دوست داشتم سریع لخت بشم. خلاصه...
منو خوابوند. گفت لباساتو در بیار منم ک استاد اشوه خرکی . گفتم وای نه نمیشه ..نمیتونم...میترسم... اوووه . تا میتونستم کلاس الکی گذاشتم. بعد از یه عالمه اسرار گفتم باشه اما چراغو خاموش کن. سرع چراغو خاموش کرد. شلوارک خودشو در اورد شرتشم در آورد خیلی عجله داشت. کیرش واقعا گنده بود. اصلا دست من دورش نمیرفت. لباسای منو در آورد . بدنم واقعا داغ شده بود. دستشو گذاشت رو سینه ی گردو بزرگم. نوک سینم اومد بالا وووایی چه حس خوبی بود. تا حالا تجربه نکرده بودم. با یه دستش سر سینمو گرفته بود فشار میداد باهاش بازی میکرد با دعنش سینمو میخورد و نوکشو دندون میگرفت . وای داشتم میمردم. حیف ک مغرورم وگرنه واقعا حال میکردم. دستشو آروم کشید رو بدنم همینجوری ک داشت سینمو میخورد دستشو آروم از رو شکمم رد کرد برد رو کسم میکشید دستشو کسم خیلی تپله جوری ک بچه ها وقتی لباس تنگ میپوشیدم میگفتن مثل کیره کوست. کوسم واقعا نرم بود. میدونستم داره حال میکنه. انگشت وسطشو آروم کرد تو کسم خیلی خیس شده بود کوسم. خجالت میکشیدم. انگشتشو یکم کرد داخل یه آخ خیلی بلند گفتم. گفت جووون عزیزم دردت گرفت ؟ دوتا انگشتشو کرد تو کوسم اما تو سوراخش نکرد این دفعه با چوچولم بازی میکرد. نفسام تند تند شده بود . محمد عرق کرده بود. اومد بالا ازم لب گرفت. باصدای حشری و خیلی آروم در گوشم گفت میخوام بخورمش . منظورش کوسم بود. هیچی نگفتم چشمام بسته بود. رفت آروم دهنشو گذاشت رو کوسم. زبون نرمشو کرد داخل . با چوچولم بازی میکرد. واقعا حس خوبی بود. دیگه غرورم حس نمیشد . همش ناله میکردم . محمد که میدید من خیلی ناله میکنم . بیشتر حال میکرد. سینمو با دستش فشار داد گفتم آخ گفت جووووونم عزیزم دردت گرفت ؟؟ دوست داشتم براش مهم باشم . و بودم. خیلی بهم اهمییت میداد . گفت کیرمو بخورد . گفتم بدم میاد گفت باشه گلم بیا بخواب ار پشت . گفتم من کونم بستس تا حالا سکس نداشتم. گفت داخل نمیکنم. برگشتم گفت جوووووون چه کون نازی داری چقدر بزرگه . خودشو انداخت روم کیرشو کرد لای پام. حس خیلی باحالی بود . از پشت سر ک روم خوابیده بود دوتا سینه هامو محکم گرفته بو و فشار میداد مت آه و ناله میکردم اونم حال میکرد. کیرش داشت میرفت تو کسم داشتم پاره میشدم اما از بس حسم خوب بود نمیتونستم بیخیال بشم. یه دفعه کیرش 2 سانت رفت تو کوسم یه جیغ کشیدم دهنمو گرفت. گفت چیشده . گفتم کردی داخل . گفت ببخشید . کیرشو خیس تر کرد گذاشت تو سوراخ کونم. حتی از همون درش هم نتونست وارد بشه. آخه کونم خیلی تنگه.داشت زر میزد منم گریه کردم. وای حس خوبی بود . دوست نداشتم ازش جا بشم . حس میکردم بدون اون هیچم خیلی دوستش داشتم. با دوباره بیخیال شد. اومد سینه هامو گردنمو خورد و گفت . وووووووای من با این سینه ها ارضا میشم . به ههر ضرب و زوری بود . با لای پام آبش اومد . اما آب من نیومد .تمام آرایشام پاک شده بود دقیقا سه ساعت بود داشتیم باهم ور میرفتیم تو تاریکی . . سفیدی بدن من تو تاریکی واقعا زیبا شده بود زیر بدن محمد . چون بدن مو داشت اما مو های نازی داشت . بلند شدیم لباسامونو پوشیدیم رفتیم شام خوردیم. حس میکردم محمد خیلی دوستم داره . واقعا حامی من بود . هر چیمیگفتم نه نمیگفت نازمو میخرید . .آخه محمد از اون دختر بازا بود . اما واقعا حودمم نمیدونم چررا منو اینقدر دوست داشت. رابطمون بخاطر دوستش به هم خورد. محمد خیلی غیرتی بود . نمیخواست من با کسی حرف بزنم. اما من خیلی شیطون و فضول بودم. میدونم دوستم داشت منم عاشقش بودم اما مقصر به هم خوردن رابطمون خودم بودم

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
صفحه  صفحه 46 از 94:  « پیشین  1  ...  45  46  47  ...  93  94  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

داستانهای سکسی مربوط به دوست دخترها و دوست پسرها

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA