ارسالها: 2333
#41
Posted: 21 Jun 2013 20:39
هیچکدام
نه شن های ساحلی ایکوکو
نه خلیج کوچک ریودولس گواتمالا
هیچکدام
شانه های گندمی ات را
پیر نتوانست کرد
نه انگور رسیده گونه هایت
و نه لحن گیتارت را .
از سرزمین های کوهستانی
تا چمنزارهای باکره
حتی تاک های پیچاپیچ هم از تو تقلید میکنند .
نه دستان شرمگین تپه ها
نه برف های سپید تبت
نه سنگ های لهستان
هیچکدام
شانه های گندمی ات را پیر نتوانست کرد .
ای دانه طلایی من
درونت
چون خوشه های گندم شیلی
(در حالی که زور به ارده شان تحمیل می شود )
از زیبایی ات
دفاع خواهند نمود .
ویرایش شده توسط: paridarya461
ارسالها: 2333
#42
Posted: 21 Jun 2013 20:46
ناز انگشت های تو
برهنه من !
تمام سادگی در نقش دست های تو معنا می شود
صاف و ظریف و شفاف و کشیده .
برهنه من !
به ظرافت ، چونان دانه عریان گندمی
و غمگینی همچون شبی در کوبا
وسیعی ، مانند تابستانی در کلیسا
با ناز انگشت های تو
روز متولد می شود
و شب
تا دوباره باز آید
تو در لباسی از نور خواهی درخشید
و باز هم برای من
همان دست برهنه می شوی .
ویرایش شده توسط: paridarya461
ارسالها: 2333
#43
Posted: 21 Jun 2013 22:14
وکالت کائنات
عشق
از دانه به دانه ای
از سیاره ای تا سیاره ای
و حتی
از انتهای چکمه های خونین
یا شبی پر خار
ما را صدا خواهد کرد .
و انعکاس خوشبختی
در لبه جامی از شراب
در کنگره ویولون های حزن آلود
در غمی که تجربه اش اشک است و اشک
ما را معطل خواهد نمود .
در حالی که عشق
میان لب هایمان می روید
کائنات
منصفانه به خوشبختی ما
وکالت خواهند داد .
ویرایش شده توسط: paridarya461
ارسالها: 2333
#44
Posted: 21 Jun 2013 22:24
اهل جنوب
اهل فقرستانی
اهل کلبه های جنوب
چشم اندازهای سرد و خشن
و زندگی در خاکی که خدایان - حتی
در آن به سوی مرگ می لغزند .
ای مادیان کوچک من
ای عشق من !
پاهایت را می بوسم
که حرکات شان سخت می نماید
و دهانت را که هیچ گاه
طمع نان و شیرینی را
تجربه نکرده است .
اهل فقرستانی
اهل جنوب
جایی که من آغاز شدم
( و من تو را به همین دلیل برگزیده ام )
ای محبوب من !
ویرایش شده توسط: paridarya461
ارسالها: 2333
#45
Posted: 21 Jun 2013 22:34
تا تو آمدی
در گیسوان تو
درختان کاج غنوده اند
درختانی سترگ
از مجمع الجزایری که منم .
در پوست تو
قرن ها خفته اند
و در خلوت سبزت
حافظه ام آرمیده است .
این قلب گمشده را هیچ کس
درمان نتواند کرد .
(چنین می اندیشیدم)
تا تو آمدی
و بال و نهال
با نفست شروع کرد
در همیشه ظلمات من
و با لمس دستانت
تنم را
دوباره آفریدی .
ویرایش شده توسط: paridarya461
ارسالها: 53
#49
Posted: 22 Jun 2013 14:19
باسلام تاپيک شما واقعا جذاب و جالب است اميدوارم که موفق و پيروز باشيد با تشکر از شما پري خانم که واقعا زحمت کشيديد اين تاپيک رو راه اندازي کرديد در پناه حق سربلند باشيد
در اين دنيا که مردانش عصا از کور ميدزدند
من از خوش باوري هايم محبت ارزو کردم