ارسالها: 3525
#1
Posted: 10 Aug 2013 17:44
سلام
درخواست ایجاد یه تایپک به نام اشعار کردی و لکی در تالار شعر و ادبیات رو داشتم
کلمات کلیدی: کردی،لکی،شعر،کردی کرمانشاهی،کردی سنندجی(سورانی)
ویرایش شده توسط: nisha2552
ارسالها: 3525
#2
Posted: 12 Aug 2013 18:23
.بةهاري کویستان(کردی سورانی)
بة لةنطصزة بة باران
بة شنةباي بةهاران
توانةوة وةک جاران
کةوي بةفري نيساران
·
دةشت وضيمةن رازاوة
کصو و بةندةن نةخشاوة
زؤنط و ضصنکة ذياوة
طيا سةري ثصوة ناوة
·
وةنةوشةي جواني خؤشبؤ
هاتة دةر لة لصوي جؤ
دار دةري کردووة ضرؤ
کةروصشکةي کرد طةنم و جؤ
·
سوصسن و بةيبوون و شلصر
رواون لة جصطةي زةنوصر
قةپبةزي بةست ئاوهةپدصر
شةثؤلان دةدا ئةستصر
·
بذوصنة هةموو وپات
زيندوو بؤتةوة ماپات
جةنطةي بانةمةأص هات
بةرةو کوصستان ضوو خصپات
·
ئةو ترؤثک و نشيوة
ئةو ياپ و خأ و شيوة
لة طوصن بةهةشت خةمپيوة
کص مةپبةندي واي ديوة؟
ترجمه
رگبارها و بارانهاي پياپي
و نفس نسيم بهاري
پوشش ستبر برف کوهساران را
بار ديگر آب کرد
·
دشت و دمن آراسته شد
کوه و صخره نقش و نگار گرفت
مردابها و تالابها باز جانگرفتند
و گياهان خودرو از هر سو بردميدند
·
بنفشة زيباي خوشبو
بر لب جوي خودنمايي ميکند
درختان جوانه زدهاند
و کشتزارهاي گندم و جو موج ميزنند
·
سوسن و بابونه و شقايق
در دامنههاي سرسبز شکفتهاند
آبشارها کفآلود و خروشانند
و برکهها و آبگيرها سرشارند.
·
همهجا سرسبز است
دامها زندگي را از سرگرفتهاند
موسم رفتن به ييلاق فرارسيده
و عشاير راهي کوهستان شدهاند.
·
هرچه بلندي و پستي است
هرچه دامنه و گردنه و دره است
همانند بهشت آراسته شده است
چهکسي چنين سرزميني ديدهاست
ویرایش شده توسط: nisha2552
ارسالها: 3525
#9
Posted: 12 Aug 2013 19:05
LAK19: لکیم بذارتاحال کنیم بیشترلکی بذار.
پنجره(لکی)
عشق تو چوی پنجریه نماو گرّی بُوئه سری
سیل کِ گرّی دویرا کووی،برزی سیله ممری
هامِ براور سیل تو تالی اِ زلفت بور اِ سر
تا مونگ سرشوءِ دلم روشنی وژ بایژی اِ در
گیس سیِ سیِ سی ات روشنی اژ مِ گرتیه
کتمه سِ ویشه شوئت ، رّی ئو رِّک اژ دل بردیه
برژنگ تیژتیژِ تو یکی میتی منا کیتی
اِ تیر ئو اِ خیض ئو خضو هرشووه کی جیا کیتی
کُنه صیات برژنگت چووِ هزاره آیشتیه
فِره کلل ناهلمونه اژ ای مخاره آیشتیه
چَنی کلل دی تورّ گومن ، طِلوکرل وله کتن
سرو نیاسِ ور دلو نمه زونن اِ کوو کتن
موسین اِ ورِ سیل ولات سیلی وه چپ چپا مکین
چخوکشی دوچملت اِ ورِ سیل اِ لا نمین
وه برژنگ و برم کجت قصاوی دل بنیا منین
وِ نازه که ارث تونه داخ ار دل پیا منین
اِ تاو ژَر برژنگت تک اِ نووا بلید نی ام
کِ دربن طَنه شووم ! ارا فرار اِ قید نی ام
م خا تونم داسه ر دنوسی سی نکه باکم نیه
پشتم فره خاکی بیه دی باکم اِ خاکم نیه
هماری هر وتت بچو ریچه دنونت جَم بهه
اِ کُل خمه ها کول لچم ، سیلی اِ حوشکی دم بهه
کُل دی مزونن حال مِ چطور خِراو حال تونه
تاکو خراو خراو خراو ؟! خراو اَر دال تونه
تو قلف دروازه بوئه س وَ پنجره مامِ دیار
تو راس و چپ نیزه بکو وَ تورّ سیله مامه هوار
شرپ کوت ای عربده بیلی ارّا بدبختی تِر
ارا یِ ساعقل وِلی ، لیوه گَنِ گیون سختی تر
ترجمه:
عشق توچون پنجره است که نبایدلحظه ای بسته شود
نگاه که لحظه ای ازتو دورشوداوج نگاه میمیرد
دربرابرنگاهت ایستاده ام تارمویت را کناربزن
تاصورت چون ماهت روشنی خودرا نشان دهد
موی سیاه سیاه سیاهت روشنی را ازمن گرفته
دربیشه ی تاریک موهایت گرفتارشده ام وراهی برای دل نمانده
مژه ی تیزتیزتورابایدکسی راهنمایی کند
تاازشلیک وعصبانیت هرصبح دست بردارد
مژه ی توصیادی کهنه کاراست که ازمرزهزارصیدگذشته است
خیلی کل(شکار)ها راناگهانی ازبلندای نگاه پرت کرده است
چه شکارهایی که ناپدیدشدن وراه بلدهاخسته شدن
بخاطردل سرازناکجادرآوردن ونمیدانندکجا هستند !
مقابل نگاه همه سبزمیشوی وچپ چپ نگاه میکنی
دوچشم چاقوکشت رادرمقابل نگاه دیگران کنارنمیزنی
بامژه وابروی کجت دل را قصابی میکنی
بااین نازی که ازخدابه ارث برده ای داغ به دل مرد میگداری
ازترس زهرمژه ات جلوآمدن بلدنیستم
ترسی ازطعنه ی شب یابرای فرازدرقیدنیستم
من بارها توراامتحان کرده ام تهدیدنکن باکم نیست
پشت من خیلی خاک شده وترسی ازخاک ندارم
کمتربگوبرو،دندان قروچه ات راجمع کن
اینهمه غم که روی لب هایم نشسته،نگاهی به دهن خشکم بکن
همه میدانندکه حال من چطوری خراب حال توست
تاکجاخراب خراب خراب؟!خراب بخاطرتوست
توقلف دروازه راببندازپنجره داخل میشوم
توچپ وراست رانیزه بکوب ازمسیرنگاه پایین می آیم
اینهمه عربده کشی رابرای بدبختی دیگربگذار
برای یک کم عقل ولگردی که بدجوردیوانه باشد وجان سخت تر ازمن
ویرایش شده توسط: nisha2552