ارسالها: 14491
#111
Posted: 2 Aug 2013 08:11
بدون هیچ چشمداشتی به دیگران کمک کنید
اساس شخصیت و درستی، مسوولیتپذیری است. بدون هیچ عذر و بهانهای یاد بگیرید که مسوولیت کارهایی را که انجام میدهید برعهده بگیرید. همانطور که تحسین و تمجید را قبول میکنید باید گله و شکایت را نیز بپذیرید. برای پیآمد تصمیمهای خود آماده باشید و سعی کنید تصمیمات درستی اتخاذ کنید، چراکه قبول مسوولیت کار دشواری است.
عدم توانایی در کنترل احساس میتواند هم در زندگی فردی و هم در زندگی اجتماعی لطمات جبرانناپذیری را به بار وارد آورد. نباید بهطور کلی احساستان را بکشید، بلکه باید آنها را از طریق یک سری رفتار و گفتار موجه بروز دهید. اگر بتوانید همچنان خونسردی خود را حفظ کنید، همه شما را به عنوان "آدم خوبه"! داستان میشناسند.
بخشنده باشید. موفقیت شما به کمکهایی بستگی دارد که در میان راه از دیگران دریافت میکنید. بدون هیچ چشمداشتی به دیگران کمک کنید.
هر کدام از ما عیب و ایراداتی در شخصیت خود دارد. در شناخت عادات، ویژگیهای اخلاقی و بهطور کلی شخصیتتان تلاش کنید. به نظرات دوستان و اقوام در مورد صفات اخلاقی خودتان گوش کنید. ضعفهای خود را به تدریج از بین ببرید و نقاط قوت خود را تقویت کنید. به عنوان مثال اگر در زمینه کاری با مشکل مواجه هستید سعی کنید هر روز بیش از روز قبل بر روی مسائل کاری تمرکز کنید.
رفتار و گفتار شما در قبال دیگران تعیینکننده برخورد آنها در قبال شماست. شما یک تابلوی تبلیغاتی متحرک هستید که توجه همه را به خود جلب میکنید، پس بهتر است اخلاق خوب خود را به نمایش بگذارید.
کاری که تصور میکنید برایتان مناسب است انجام دهید نه کاری که دیگران فکر میکنند انجام آن برایتان لازم است. به عبارت دیگر در پی رسیدن به خوشی و سعادت باشید. هیچگاه خودتان را با کسی مقایسه نکنید، به ویژه در مورد مسائل مالی برای اینکه ممکن است احساس نارضایتی کنید. کارهایی که همیشه آرزوی انجام دادن آنها را داشتهاید اما هیچ وقت انجام ندادهاید را شروع کنید.
با اهدافتان روبرو شوید. افراد موفق دارای یک عادت ویژه هستند: هدفمندی و تلاش برای رسیدن به مقصود. بدون داشتن هدف و نقشه مناسب برای رسیدن به آن زندگی شما عادی شده و شادی و موفقیت ناچیزی را میتوانید به دست آورید. برای خود اهداف روزانه، هفتگی و ماهیانه تعیین کنید، سپس راه مناسب برای هر یک را طرحریزی کنید و تمام تلاش خود را برای رسیدن به آن به کار بندید و از آن به عنوان راهی برای رسیدن به آرزوهای نهایی خود بهره بگیرید.
عادات بد خود را ترک کنید. هر یک از ما بهطور متفاوت دارای عادات بدی هستیم. دیر یا زود پیامدهای منفی آن متوجه ما خواهند شد. با خودتان عهد ببندید که رفتار بد خود را کاهش داده یا بهطور کلی از میان میبرید.
روحیه جوان و شاداب داشته باشید. به خاطر داشته باشید که سن شما به آن اندازهای است که خودتان میخواهید. یک شیوه شاداب و جوانپسند را در زندگی پیش بگیرید تا بدن و ذهن شما همواره به تحرک واداشته شوند.
صبر و پافشاری شما را به سمت کامیابی و موفقیت رهنمون میسازند. بیشتر انسانهای بزرگ بیشتر از اینکه موفق شده باشند در زندگی خود با شکست مواجه میشدند. زمانی که بیحوصله میشوید باید یاد بگیرید که خونسری خود را حفظ کرده و آرام باشید.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#112
Posted: 2 Aug 2013 08:13
برای آنان که نمی توانند ببخشند...
هرگز به گذشته اجازه ندهید که مانع لذت بردن شما از زندگی پرهیجان کنونی شود. آیا می دانید که به ازای این کار چه چیزی را به دست می آورید؟ هیچ چیز، مگر بار سنگین مشکلاتی که بر دوش می کشید.بخشیدن همواره کلید پیش رفتن در آینده توام با موفقیت است. از این روست که از بخشیدن به عنوان جاده ای برای رسیدن به روشن بینی و بصیرت یاد می کنند. وقتی خودتان یا کسانی را که به شما آسیب رسانده اند می بخشید ، می توانید از شر انگاره های منفی که بارها و بارها راهتان را سد کرده اند خلاص شوید. از همه مهم تر اینکه سرانجام می توانید خود را از بند خاطرات ناراحت کننده رها سازید.لختی به جملات زیر بیندیشید ، تکرارشان کنید و معجزه تاثیر کلام تان را به چشم دل ببینید.
▪ اگر رویکرد منفی دارید: امروز با جـانـبـداری از یـک آرمـان تـازه، کانون توجه خویش را تغییر می دهم. من سفیر مثبت اندیشی هستم. هر کجا می روم، سلامتی، عشق و شادی را می پراکنم. دوست دارم شاهد باشم که چگونه کلام مثبت من، نگرش های منفی دیگران را زایل می کند. بابت هر کلام مثبتی که بر لبانم جاری می شود ، پاداشی دریافت خواهم کرد.
▪ اگر نمی توانید گذشته را رها کنید: امروز تمامی خاطرات ناراحت کننده ام را از اعماق وجود بیرون می کشم. تمامی اطرافیانم را میبخشم و از یگانه خالق کائنات می خواهم یاریام بدهد تا بتوانم بخشیدن را سرلوحه زندگیام قرار بدهم.
▪ اگراطرافیان فرصت شکوفا شدن را از شما سلب می کنند: می توانم صرف نظر ازجو حاکم بر زندگی ام شکوفا شوم زیرا هر روز به لحاظ معنوی رشد می کنم. امروز به این موضوع می اندیشم که چگونه به رغم جریانات پیرامون، چنین زیبا شکوفا شده ام. به خواست خدا هر روز بالا و بالاتر می روم و با این کار، شادی را هر چه بیشتر مهمان خانه دلم می کنم و می دانم که در عرصه رشد معنوی از جایگاهی بس محکم برخوردار شده ام.
▪ اگر گرفتار دعواهای خانوادگی مستمر هستید: من در چرخه تولید انرژی منفی، به انتخاب خویش یک نظاره گر هستم، نه یک شرکت کننده. با توسل به کمک های آسمانی،در مسیر برطرف شدن مشکلات خانواده ام گام بر می دارم و روند خاتمه بخشیدن به معضلات پیش روی آنها را تسهیل میکنم. هر واژه ای که از سر مهر و مثبت اندیشی درباره خانواده ام بر لبانم جاری می شود ، دیگران را بیشتر و بیشتر شفا می بخشد.
▪ اگر بخشیدن برایتان دشوار است: من می بخشم زیرا در ابراز شفقت و دلسوزی نسبت به دیگران توانا هستم. با بخشیدن، این جریان را از حوزه انرژی ام خــــارج کــــرده و احــســــاس فــــراغ بــــالـــی و شـــادمـــانـــی فـــراوان می کنم. من می بخشم زیرا می توانم به خویشتن برترم دست یافته و خود را از هر غم و اندوهی رها و رهاتر سازم.
▪ اگر پشیمانی به وجودتان چنگ انداخته است: زندگی سفری پرپیچ و خم و نامشخص است. چون همواره در حال گذر از جاده های هزار توی زندگی هستم، پس نمی توانم مدام نگاهی به گذشته انداخته یا گذشته ام را بار دیگر سبک و سنگین کنم. با دیگران ارتباط بــــــــرقــــــــرار کــــــــرده و پــــنــــــــدهــــــــا ی بــــســــیــــــــاری مــــــــیآمــــــــوزم. در زندگی، هیچ چیز نابخشودنی نیست. میدانم که تیمار از دل شکسته ام مانع از بودن تمام وقت در کنار دیگران است با وجود این، کائنات را شکر می گویم که فرصتی دیگر در اختیارم قرار داده است تا به واسطه شناخت دیگران بتوانم روح و روان خویشتن را پرورش دهم .
▪ اگر الگوها همچنان در زندگی تان تکرار می شوند : من همچنان به تجربه کردن برخی حوادث در زندگیام ادامه می دهم زیرا از این حوادث عمیقا درس زندگی نیاموخته ام. من خود را متعهد کرده ام که رفتار، رویکرد و افکار منفی ام را تغییر بدهم.از اشتباهات گذشته درس عبرت می گیرم. زندگی یک روند خودآموز است. من نیز فردی نکته بین، تیزهوش و ژرف اندیش هستم.در رفتار دیگران دقیق می شوم و آنها را سرمشق خویش قرار می دهم. همان طور که به استعدادهای درونی ام عشق می ورزم، کاستی هایم را نیز دوست میدارم زیرا همینها هستند که از من انسانی دوست داشتنی ساختهاند.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#113
Posted: 12 Sep 2013 13:13
نمودار خوشبختی در تمام انسانها به شکل حرف u است
دانشمندان انگلیسی و آمریکایی کشف کردند که نمودار خوشبختی در تمام انسانها بدون در نظر گرفتن موقعیت اقتصادی و جغرافیایی به شکل حرف انگلیسی U است.
به گزارش سلامت نیوز به نقل ازمهر، اندرو اوسوالد از دانشگاه وارویک انگلیس و دیوید بلانچ فلاور از کالج دارثموث آمریکا با بررسی اطلاعات مربوط به دو میلیون نفر از 80 کشور دنیا کشف کردند که تمامی این افراد با رسیدن به سن 40 سالگی که در حقیقت نیمه زندگی است با بیشترین درصد خطر افسردگی مواجهند و پس از رسیدن به سن 50 سالگی دوباره خوشبختی را تجربه می کنند.
این محققان که نتایج یافته های خود را در مجله Social Science e Medicine منتشر کرده اند، اظهار داشتند که شکل خوشبختی در سیکل زندگی تمام مردم روی زمین به شکل حرف انگلیسی U است که در سن جوانی دارای یک پیک مثبت است و سپس در سن 40 سالگی دچار افت می شود، به طوری که در این سن افراد با بیشترین درصد احتمال ابتلا به افسردگی مواجهند. این درحالی است که خوشبختی دوباره در سنین بعد از 50 سالگی اوج می گیرد.
این دو محقق که تحقیقات خود را مستقل از منشای جغرافیایی و شرایط اقتصادی افراد انجام دادند، در این خصوص اظهار داشتند: "بعضی افراد بیش از دیگران این مسئله رنج می برند اما این سیکل در بین تمام انسانها، مجرد یا متاهل، مرد یا زن، ثروتمند یا فقیر، بچه دار یا بدون فرزند وجود دارد و هیچ کس نمی داند که چرا دچار این حالت روحی است."
به گفته این دانشمندان، افراد در سن 40 سالگی دچار افسردگی می شوند و بیش از گذشته به مرگ می اندیشند. به خصوص این مسئله در بین زنان که این سن با دوره یائسگی آنها همراه است، بیشتر خود را نشان می دهد. به طوری که بیشتر زنان در این سن توانایی خود را برای قبول آن چیزی که هستند از دست می دهند و نقاط قوت و ضعف خود را نادیده گرفته و با بسیاری از زیباییهای زندگی وداع می کنند و تنها پس از 50 سالگی است که احسان خوشبختی در افراد دوباره قوت می گیرد.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#114
Posted: 12 Sep 2013 13:14
ذهن مثبت عامل موفقيت
همه ما روزانه بارها و بارها شاهد گفتوگوهايي هستيم كه در ذهنمان صورت ميگيرد و مخاطب آن خودمان هستيم.
آيا تا بهحال به اين مكالمات دروني توجه كردهايد؟ ميدانيد چرا اين گفتوگوهاي ذهني وجود دارد؟ آيا اين گفتوگوها، بر زندگيمان تأثيرگذار است؟ براي پاسخ به اين سؤالات جالب و اطلاعات بيشتر در مورد گفتوگوهاي ذهني، ميتوانيد اين نوشتار را مطالعه كنيد.
گفتوگوي ذهني ميتواند مكالمهاي دروني باشد كه هر روز صبح كه از خواب بلند ميشويم در ذهنمان تكرار ميشود. اين گفتوگوي ذهني صدايي است كه تشويق يا تنبيهمان ميكند و برگرفته از اطلاعاتي است كه در ضمير ناخودآگاه و نيمهخودآگاه ما وجود دارد.
به زباني ديگر، گفتوگوي ذهني، صحبتهايي است كه شما در طول روز با خودتان داريد. اين مكالمههاي دروني ميتواند حالتي مثبت يا منفي داشته باشد. مثلاً شما با خود ميگوييد: «من ميتوانم يا نميتوانم فلان كار را انجام دهم».
بهعنوان يك قانون كلي، هر نوع مكالمه دروني كه رفتار شما را محدود كرده و منزلت شما را پايين آورد، گفتوگوي ذهني منفي به حساب ميآيد، درحالي كه مكالمه دروني مثبت باعث ميشود احساس خوبي داشته و سرشار از انگيزه شويد.
مكالمه دروني معمولاً از عبارات و صحبتهايي كه طي دوران كودكي از زبان كساني كه از ديدگاه كودكانه، افرادي مقتدر به شمار ميآيند- بهطور مثال از پدر و مادرتان- شنيدهايد، نشأت گيرد.
«من آدم احمقي هستم»، اين جمله يا جملهاي مشابه با همين تأثير، يكي از معمولترين عباراتي است كه در گفتوگوي ذهني به كار ميرود.
قدرت گفتوگوي ذهني
با اينكه بسياري از افراد - بهدليل ناآگاهي از چگونگي تأثيرگذاري مكالمه دروني بر امور شخصي و حرفهايشان- نميتوانند قدرت گفتوگوي ذهني را برآورد كنند اما اگر شخصي بتواند از نوع مكالمههاي ذهني خود آگاهي يابد و بفهمد بر چه اساسي شكل گرفته است، اقدام بسيار مهمي انجام داده است.
وي از اين طريق ميتواند رفتارهاي خود را تحليل كرده و اگر گفتوگوي ذهنياش منفي و مانعي براي موفقيتش است، آن را با مكالمه دروني مثبت جايگزين كند.
بهطور متوسط افراد در هر روز 60هزار تا 80هزار فكر از ذهنشان ميگذرد. شمار بسياري از اين افكار ميتواند منفي باشد چرا كه خيلي از افراد از تأثير مكالمه دروني مثبت در دستيابي به اهداف شخصي و حرفهاي ناآگاهند.
اگر هر فرد به پس زمينه اصلي مكالمات ذهني خود كه بهطور پيوسته در ذهنش تكرار ميشود توجه كند، به تأثير مسلم و آني اين مكالمات نه تنها بر افكار بلكه بر عملكرد و رفتار خود نيز پيخواهد برد.
ضمير ناخودآگاهتان با شما سخن ميگويد
اگر تشخيص دهيد كه بيشتر از مكالمه دروني مثبت استفاده ميكنيد يا منفي، به نشانهاي خوب جهت پي بردن به نوع رويكردي كه در كودكي شاهد آن بودهايد، دست يافتهايد. شما با اين اطلاعات، ميتوانيد اعتقادات محدودكنندهاي را كه زائيده ضمير ناخودآگاه شماست و بهصورت مكالمه دروني نمود مييابد، شناسايي كنيد.
گفتوگوي ذهني مثبت بينهايت سودمند است و بر روشهاي برنامهريزي در آينده فرد مؤثر خواهد بود. مكالمه دروني مثبت همچنين ميتواند شما را به سوي رويكرد «هر كاري و هر چيزي امكانپذير است» سوق دهد.
تكنيكهاي گفتوگوي ذهني مثبت
براي دستيابي به اهداف بزرگ و نتايج مثبت بايد ذهن مثبتي داشته باشيد و از قدرت جادويي كلمات براي كسب انرژي در جهت انجام كارها استفاده كنيد. سعي كنيد از تكنيكهاي زير براي افزايش گفتوگوهاي ذهني مثبت درون خود استفاده كنيد.
- دائما افكار و اعمال خود را بازبيني كرده و بهبود ببخشيد.
- سعي كنيد اعتماد به نفس، عزت نفس و انگيزه را درون خود تقويت كرده و افزايش دهيد.
- به رويكردهاي مثبت رويآوريد.
- افكار مثبت، اميدواري و مثبتگرايي خود را افزايش دهيد.
- به سوي كسب صلاحيتهاي فردي و حرفهاي بيشتر و قابل تأملتر گام برداريد.
- بر عقايد محدود كننده، موانع و چالشهاي شخصي و حرفهاي غلبه كنيد.
- استرس و فشار عصبي خود را تسكين دهيد.
اصلاح گفتوگوي ذهني نامناسب
اين اقدام اصلا پيچيده نيست. بزرگترين گام در اين زمينه درك اهميت روشي است كه با خود سخن ميگوييد. با خواندن اين مقاله شما تاحدي به اين دريافت رسيدهايد.
گام بعدي شناسايي واژهها يا عباراتي منفي است كه دائماً آنها را در مكالمه با خود تكرار ميكنيد. اين كار ممكن است يك هفته يا مدت زمان بيشتري طول بكشد. شما بايد اجازه دهيد اين واژهها و عبارات بهصورتي طبيعي آشكار شوند زيرا مستقيماً از ضمير ناخودآگاهتان ناشي ميشوند.
هنگامي كه اين واژهها و عبارات منفي را شناسايي كرديد بايد تلاش كنيد به شكلي آگاهانه، واژهها و عبارات مثبت را جايگزين آنها كنيد.
گفتوگو با ضمير نيمه خودآگاه
اين مرحله به شما امكان ارزيابي ضمير نيمهخودآگاهتان را داده و اجازه ميدهد عقايد محدودكنندهتان را شناسايي كنيد.
با آگاهي از اين عقايد شما ميتوانيد از طريق جايگزيني اطلاعات جديد مثبت با اطلاعات قديمي ذخيره شده مستقيماً به اصلاح ضمير ناخودآگاهتان بپردازيد.
اگرچه اين اقدام در آغاز نياز به تلاش آگاهانه دارد اما با تمرين، بهصورت خودكار برايتان عادت ميشود و اين بدين معناست كه در اين مرحله شما توانستهايد با موفقيت به اصلاح ضمير نيمهخودآگاه خود بپردازيد. لطفا از اهميت بسيار زياد گفتوگوي ذهني غافل نشويد. در غيراين صورت اعتماد به نفستان براي اجراي تكنيكهاي برنامهريزي براي آينده كاهش مييابد.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#115
Posted: 12 Sep 2013 13:33
موفقیت برای افراد کم رو و خجالتی
آیا دنیای موفقیت فقط به افراد برونگرا اختصاص دارد؟ مطمئناً خیر. درواقع، برونگراترین افراد معمولاً در خطر عدم آگاهی از آنچه که بر اطرافیانشان میگذرد هستند. افراد برونگرا و خودخواه، به حرفهای هیچکس گوش نمیدهند مگراینکه از آنها تعریف و تمجید کند یا ضمیرشان را ارضاء کنند. بههمینخاطر احتمال موفقیت آنها کم است چراکه توانایی کسب علم آنها بهویژه درمورد اطرافیانشان محدود است. واقعیت امر این است که غلبه بر کمرویی بسیار راحتتر از برونگرا بودن با ضمیری خودستا و گمراه است.
از طرف دیگر افراد خجالتی خیلی آرام با یک مشاهده ساده که خارج از درک فرد بروگرایی است که مسحور نفس خود میباشد، دستاورد شگرفی کسب میکند. البته در شرایط ایدآل فرد موفق باید بتواند برحسب شرایط و نیاز، هم درونگرا و هم برونگرا باشد. یک فرد برونگرای قدرتمند که میداند چه زمان باید گوش کند و چه زمان حرف بزند، و چطور از فرد ساکت کنارش چیز یاد بگیرد، در هر چه که بخواهد موفق خواهد شد. اگر کمی محجوبیت به شخصیتش اضافه کند فردی خواهد بود که نیاز به اثبات هیچچیز ندارد چون خودبهخود موفقیت را به سمت خودش خواهد کشاند.
افراد خجالتی هم میتوانند در زمینه موردنظرشان موفق شوند و در بسیاری زمینهها از افراد برونگرا پیش بیفتند.
اگر فردی درونگرا یا کمرو هستید، به سمت موفقیت پیش بروید
درست است که کمرویی و خجالتی بودن موجب عقب ماندن فرد میشود. منظور من خجالتی بودن واقعی است نه کسی که فقط شخصیت آرامی دارد. اینکه کسی آرام و کمحرف باشد به این معنی نیست که خجالتی است. البته ممکن هم هست که اینطور باشد اما ممکن هم هست که آن فرد درحال گوش دادن یا نگاه کردن به شما باشد چون هنوز به شما یا کسی دیگر در جمع اطمینان ندارد. شاید هم فردی برونگرا و اجتماعی باشد اما در این جمع خاص ساکت است.
این را از تجربه شخصیام میگویم چون خود من میتوانم کاملاً درونگرا و ساکت باشم و گاهی هم اگر موقعیت اقتضاء کند برونگرا، اجتماعی و بسیار خوش مشرب شوم. در مورد من، چون آدمها، طبیعت و بقیه چیزهای اطرافم را دوست دارم، دوست دارم نگاه کنم و یاد بگیرم. اما بهخاطر خجالتی بودنم سالها پیش بهعنوان مدیر پروژه انتخاب نشدم، از مسابقات ورزشی و اجتماعی باخبر نشدم و باز هم به همین دلیل نمیتوانستم به دختر مورد علاقه ام نزدیک شوم.
وقتی با کسی آشنا میشدم، آنها سریع درموردم نتیجهگیری میکردند که چون معمولاً ساکت و آرام هستم، پس فردی خجالتیم. اشتباه میکردند اما ممکن است در برخی موارد هم حق با آنها باشد.
یک چیزی که از آن تجربیات یاد گرفتم این بود که آنهایی که بیشتر نگاه میکنند و گوش میدهند و کمتر حرف میزنند میتوانند صاحب مقام و قدرت شوند. این یعنی حتی کسی که واقعاً خجالتی است، آنهایی که زود از خجالت قرمز میشوند و درجمع اصلاً حرف نمیزنند، میتوانند در هر چه که بخواهند افرادی قدرتمند شوند. یادتان باشد، توانا بود هر که دانا بود و فرد درونگرای خجالتی خیلی بهتر از فرد برونگرا میتواند کسب علم و دانش کند.
نظر عموم است که افراد خجالتی خیلی درمورد شخصیت انسان میدانند، گرچه شهامت این را ندارند که با افراد زیادی ارتباط برقرار کنند. حتی اگر این افراد خیلی خجالتی کمی زندگی اجتماعی داشته باشند، میتوانند مدیران بخش منابع انسانی و روانشناسانی فوقالعاده شوند فقط به این خاطر که خیلی بهتر از افراد برونگرا میتوانند انسانها را تحلیل کنند. همچنین میتوانند کارهایی را انتخاب کنند که نیاز به روابطعمومی زیاد دارد چون نیاز دارند به خودشان ثابت کنند که میتوانند آنکار را انجام دهند.
افراد درونگرا میتوانند توجه فوقالعادهای به یادگیری نشان دهند و چون شنوندههایی عالی هستند میتوانند خیلی به دیگران کمک کنند. به مرور زمان، مردم خیلی بیشتر از افراد برونگرا که کاری نمیکنند جز خودستایی، به آنها احترام میگذارند.
تنها چیزی که این افراد به آن نیاز دارند کمی جرات و شهامت برای برداشتن قدم اول است و وقتی این قدم را برداشتند، همه دانشی که طی سالها کسب کردهاند به آنها در پیش رفتن در مسیری که انتخاب کردهاند کمک خواهد کرد.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#116
Posted: 12 Sep 2013 13:35
10 روش براي حمايت ديگران در رسيدن به موفقيت.
يکي از وظايفي که بـ دوش بسياري از ما است اين مي باشد که از ديگران پشتيباني کنيم تا آنها نيز بتوانند کـيـفيت زنـدگي خود را ارتقا داده و شرايط مطلوبي را براي زنـدگيشان فراهم آورند. حال چه ما مسئوليت پدر و مادري داشـتـه بـاشيـم، چـه شراکت، دوستي و يا حتي مديريت،
لازم اسـت کـه در هـر شـرايطـي به ديگران کمک کنيم تا از اين طريق استعدادهاي دروني شان را شکوفا سازند. با هر حرفي که مي زنيم و هر کاري که انجام مي دهيم در اطرافيان خود تاثير مي گذاريم- چه مثبت و چه منفي- . پس شايسته است که کارهاي خود را بادقت و توجه کامـل انـجـام دهـيـم. در ايـن قسـمـت شـمـا را بــا 10 روش آشنا مـي کـنـيم که از آن طريق مي توانيد به ديگران کمک کنيد تا خوبي هاي درونشان را شناسايي کنند. 1- آنها را باور داشته باشيد هر کسي ممکن است در طول زمان دچار ترديدهاي بيشماري شود و اعتماد به نفس خود را از دست بدهد. استعدادها و توانايي هايش را باور نداشته باشد به همين دليل نيروي ابتکار عمل خود را از دست دهد و در نتيجه در يک چنين شرايطي هيچ خبري از پيشرفت هم نخواهد بود. در اين زمان وجود شخصي که شما را باور داشته باشد هديه اي است که هيچ قيمتي نمي توان بر روي آن گذاشت. در داستان زندگي زنان و مردان بزرگ هميشه شخصي وجود داشته که توانايي هاي آنها را باور داشته حتي در زماني که خودشان آنها را به طور کامل باور نداشته اند. 2- آنها را تشويق کنيد " تو مي تواني اين کار را انجام دهي"، "من مي دانم که تو مي تواني." شايد اين ها به گوش شما آشنا باشند. تشويق هاي صادق و صميمانه کمک زيادي به فرد مي کنند تا بتواند موقعيت خود را حفظ کند. هر چه به جزييات توجه بيشتري مبذول کنيد، نتيجه بهتري بدست مي آيد. "من يادمه که تو پارسال واقعا شاهکار کردي و تونستي مناقصه رو ببري من باهات شرط مي بندم که ميتوني الان حتي خيلي بهتر هم عمل کني." 3- انتظارات خود را افزايش دهيد معمولا به ما گفته مي شود که آرزوهايمان را مطرح نکنيم و ما را تشويق مي کنند که انتظارات واقع بينانه اي داشته باشيم. اما هنگاميکه زمان حمايت از ديگران فرا مي رسد، آنها را براي رسيدن به بهترين ها ترغيب کنيد. شايد لازم است که گاهي سطح انتظاراتمان را بالا ببريم. خيلي خوب است که معلم و يا کارفرماي ما انتظار زيادي از ما داشته باشند. زيرا از اين طريق به مبارزه اي دعوت شده ايم که به طور حتم توانايي ما در زندگي افزايش مي دهد. 4- حقيقت را بازگو کنيد اغلب به اين دليل که نمي خواهيم کسي را آزرده سازيم از گفتن حقايق تلخ خودداري مي کنيم. چون مي خواهيم که هميشه مودب و مهربان جلوه کنيم. اما فراموش نشود که بيان حقايق کار درستي به شمار مي رود. شايد شما تنها فردي هستيد که مي توانيد به او چيزي را که لازم دارد تا بشنود بگوييد. البته در اين شرايط بايد خونسرد باشيد و به هيچ وجه چهره پرخاشگر و مبارزه طلب به خود نگيريد. 5- يک الگوي نمونه باشيد يکي ديگر از چيزهايي که ما از طريق آن مي توانيم در افراد تاثير بگذاريم رفتار و اعمال ما است. کارهاي ما خيلي بيشتر از گفته هايمان تاثير گذارند. تصور نکنيد که افرا رفتار شما را زير نظر نمي گيرند. آنها چنين کاري را انجام مي دهند و رفتار شما به صورت آگاهانه و يا ناخوداگاه ثبت و ضبط مي شود. همانطور که ما به صورت خودکار از الگوهاي خود تقليد مي کنيم ممکن است که خودمان هم براي فرد ديگري الگو باشيم و او رفتارش را مطابق با اعمال ما پيش گيرد. پس سعي کنيد که يک الگوي مناسب باشيد. 6- تجربيات خود را تقسيم کنيد شايد ما ارزش شکست هايمان را نمي دانيم، شايد نمي خواهيم در معرض آسيب قرار بگيريم به همين دليل از شکست ها و اشتباهاتمان چشم پوشي مي کنيم. با اين کار ما ديگران را از تجربيات خود محروم کرده ايم. هنگاميکه شما تجربياتتان را با ديگران در ميان مي گذاريد – به ويژه ناکامي ها - يکدلي خود را با آنها افزايش مي دهيد و قابل اعتماد جلوه مي کنيد و همين امر باعث مي شود تا طرف مقابل خود را به شما نزديکتر احساس کند. 7- آنها را به چالش وا داريد "چالش" معاني مختلفي دارد. چيزي که در اين قسمت مد نظر ما است "محاسبه توانايي فرد در يک آزمايش دشوار و طاقت فرسا اما در عين حال محرک و مشوق" مي باشد. همه ما در برهه هاي زماني مختلف دچار چالش هاي بيشماري مي شويم اما دعوت کردن ديگران به چالش بحث ديگري است و يک کار بي نظير به شمار مي رود. البته نبايد در اين راه زياده روي کنيد زيرا ممکن است که نتيجه معکوس حاصل شود. در کمال خونسردي اما با درايت کامل عمل کنيد تا آنها را متوجه تعهدات خود کنيد سپس آنها را به مبارزه دعوت کنيد "به نظر من تو بايد از اين عقايد پوچ دست بکشي و کار فعلي ات را دنبال کني و آنرا به اتمام برساني، اين کار رو انجام بده و بر طبق تعهدات خود عمل کن و غيره..." 8- سوالات مناسب بپرسيد يک متخصص خوب و يا يک مربي کارآزموده به مراجعين خود نمي گويد که چه کاري بايد انجام دهند بلکه با طرح سوالات مناسب موضوع را براي آنها روشن مي کنند و آنها مي توانند شرايط خود را بهتر درک کرده و تصميمات مناسب را اتخاذ کنند. شما هم مي توانيد چنين کاري را انجام دهيد. با پرسيدن سوالات دقيق و ظريف مردم را به فکر کردن واداريد تا آنها خودشان بتوانند راه حل مشکلات را پيدا کنند. آنها قدر دان شما خواهند بود." گري لاک وود" در اين خصوص اظهار مي دارد : سوالات زيرکانه را با نفوذ بيشتر بيان کنيد. 9- آنها را تاييد کنيد شما دقيقا چيزي را بدست مي آوريد که به دنبال آن هستيد. اگر به دنبال نقاط مثبت کسي مي گرديد پس آنها را پيدا کنيد و اگر مي خواهيد اشتباهاتشان را ببينيد به طور حتم اين اتفاق روي خواهد داد. هنگاميکه افراد کاري را درست انجام مي دهند آنها را تشويق کنيد. وقتي نسبت به اين مطلب آگاهي پيدا کنند به انجام دوباره آن گرايش خاصي پيدا مي کنند. براي آگاه ساختن آنها مي توانيد برايشان ياد داشت بگذاريد، يک کارت برايشان بفرستيد، به آنها تلفن بزنيد و يا از آنها در مقابل ديگران قدرداني کنيد. 10- براي آنها وقت صرف کنيد حتما عاشق چيزي هستيم که براي آن وقت صرف مي کنيم. با اين کار ما با ارزش ترين دارايي خود(زمان) را در اختيار آنها گذاشته ايم و اين امر ثابت ميکند که ما براي رابطه اي که با آنها داريم و همچنين خود آن ها اهميت قائل هستيم. در روابط خود براي ديگران وقت بگذاريد زيرا زندگي بشر از زمان درست شده است
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 291
#117
Posted: 4 Oct 2013 21:27
یکی از راههای آرامش بخشیدن به زندگی گذاشتن یک موسیقی آروم توی فضای خونست !
روشن کردن شمع هم خیلی کمک میکنه ....
تزیینات ساده اما زیبا ....
تفریحات و خوش گذرونی های هرچندوقت یک بار
و به نظر من بعضی وقتها لازمه که دو نفر مدتی از هم دور باشن تا قدر با همبودن و آرامش چند نفره کنار هم رو بدونن!!!
همشون خیلی کمک کنندن
ویرایش شده توسط: Atrinjoon
ارسالها: 14491
#118
Posted: 14 Nov 2013 18:03
چرا نباید منتظر تایید دیگران باشیم؟
چرا نبـاید منتظـر تاییـد دیگـران باشیـم؟!
یکی از بهترین و در عین حال ساده ترین ذهنیت ها برای احساس آزادی این است که به چیز هایی که مردم درباره ی شما فکر می کنند توجه نکنید. بعضی وقت ها باید بیرون بروید، قدم بزنید ، هوای تازه بخورید و با خود مرور کنید که چه کسی می خواهید باشید و از زندگیتان چه می خواهید.
بهترین راه گوش دادن به قلبتان است. خطر را قبول کنید، فقط بخاطر نظر دیگران و یا اتفاقاتی که شاید بیافتد راه های بی خطر و آسان را انتخاب نکنید. در غیر این صورت هیچ چیز تغییر نخواهد کرد. نگذارید ذهن های کوچک، شما را از رسیدن به رویاهای بزرگتان باز دارند.
از همین امروز شروع کنید و منتظر تایید دیگران نباشید.
۱- شما فقط یکبار فرصت زندگی دارید تا بتوانید به رویا هایتان برسید و احساس زندگی کنید.
بهتر است در کاری که دوست دارید شکست بخورید (و یاد بگیرید) تا در کاری که از آن متنفرید موفق شوید. به چیزی که به آن باور دارید یک فرصت بدهید .تلاش کنید، اگر شکست خوردید آنقدر ادامه دهید تا موفق شوید. از خود گذشتگی کنید و از محدودهی امن خود پا را فراتر ببرید.بسیار فراتر. با ترس هایتان با شجاعت روبهرو شوید. بر باورهای خودتان استوار باشید تا آن ها را وارد زندگیتان کنید.
۲-تایید شخص دیگر فقط نظر اوست
نگذارید نظر دیگران، حقیقت زندگی شما شود. هرگز خودت یا کسی که می خواهی باشی را قربانی نظر کسی نکن، زیرا به زودی فرد دیگری پیدا خواهد شد که با نظر آن فرد اول مخالف است. خودتان را از درون و بیرون دوست بدارید، عاشق خود باشید و خودتان را به جلو هل دهید. هیچکس نمی تواند شما را کوچک فرض کند، مگر اینکه شما این اجازه را به او بدهید. شما تنها کسی هستید که رویاها و شادی هایتان را می سازید.
۳-تنها نظری که واقعا اهمیت دارد، نظر خود شماست
در زندگی چیزی که انجام آن سخت است ولی در عین حال بسیار جذاب ، فارغ شدن از این خیال است که باید از دید دیگران کامل باشی. بی خیال کامل بودن از چشم دیگران شوید. به سمت چیزی بروید که عاشق آن هستید و آن را دوست دارید. زیرا چیزی که عاشق آن هستید تعیین کننده ی رویاهای شماست و رویاهای شما تعیین کنندهی عمل شماست و عمل شما تعیین کنندهی سرنوشت شماست.
۴- بعضی از مردم به هیچ وجه شما را تایید نخواهند کرد
اجازه ندهید نظرات منفی دیگران آرامش شما را به هم ریزد. انسان ها دو دسته اند، دستهی اول انرژی و خلاقیت شما را تخلیه می کنند و دستهی دوم به شما انرژی می دهند و موجب خلاقیت بیشتر شما میشوند حتی با یک لبخند ساده.از دستهی اول دوری کنید. شاد باشید. همان شخصی باشید که واقعا میخواهید.اگر کسی با این کار شما مشکل دارد ، او را به حال خود رها کنید. شاد بودن یک انتخاب است. زندگی، شاد کردن همه نیست. خودتان شاد باشید.
اجازه ندهید افکار منفی دیگران صدای درونتان ، قلب و بینشتان را غرق و مسموم کنند، افکار و احساسات شما خوب می دانند چگونه شما را تبدیل به چیزی کنند که می خواهید. باقی چیزها در رده های بعدی اهمیت قرار دارند. - استیو جابز
5- چشم انداز هر شخصی در زندگی متفاوت است
چیزی که شما هستید، همان چیزی است که شما را فوق العاده می کند. یکتایی خود را برای هیچ کسی تغییر ندهید.اتفاقات آینده و چیزهایی که پیش روی شماست همیشه در هاله ای از رمز و راز قرار دارد. از اکتشاف، یادگیری و رشد نترسید. با گام های بلند به جلو حرکت کنید. وقتی زندگی شما را به جلو هل میدهد، در برابر آن مقاومت نکنید. کاری کنید که در آینده بابت آن از خود ممنون باشید.
۶-اغلب برای رشد شخصیت، تجربهی خودمان نیاز است
برخی از تجربه های زندگی را فقط وقتی می توانیم درک کنیم که خودمان آن ها را تجربه کنیم. این کار به شما اجازه میدهد از تجربهی خود، برداشتی شخصی داشته باشید و نه برداشت شخص دیگر از این تجربه. این تجربهی شخصی به شما امکان تفکر منطقی و مثبت را می دهد.
۷-دیدگاه شما نیاز به تایید دیگران ندارد
هنگامی که با تمرین های پی در پی این موضوع را وارد ذهن خود کردید، باید سعی کنید آن چیزی را که میخواهید امتحان کنید، جایی که دوست دارید بروید، دیدگاه های خود را دنبال کنید. اشتباه انتخاب نکنید. اجازه ندهید دیگران ایده های شما را زندانی کنند.اگر چنین احساسی دارید ، این فرصتی است که از آن رها شوید. چون شما نمی دانید چگونه بهترین شوید، دلیل بهترین نشدن نیست.
استیو جابز می گوید: اجازه ندهید افکار منفی دیگران صدای درونتان ، قلب و بینشتان را غرق و مسموم کنند، افکار و احساسات شما خوب می دانند چگونه شما را تبدیل به چیزی کنند که می خواهید. باقی چیزها در رده های بعدی اهمیت قرار دارند.
۸-زندگی کوتاه تر از آن است که بخواهیم بیش از این منتظر بمانیم
اگر شما زمان کمی برای زندگی داشتید (مثلا بیماری سختی داشتید) هرگز حاضر نبودید لحظه ای از زندگیتان را تلف کنید. چشمهایتان را باز کنید شما واقعا وقت زیادی ندارید. هیچکس ندارد. پس به اطراف نگاه کن، به این هدیه ای که به شما داده شده است، به معجزه ای که دقیقا جلوی چشمان شما اتفاق میافتد. شادی را انتخاب کن ، بدون توجه به نظر دیگران .
در انتها یک جمله می گویم و از شما می خواهم که خوب روی آن فکر کنید. تا زمانی که نگران این باشید که دیگران دربارهی شما چه فکر می کنند ، متعلق به آنهایید. فقط زمانی به نظرات دیگران نیازی نخواهید داشت که خودتان باشید.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#119
Posted: 14 Nov 2013 18:05
با تنفس شکمی استرس را کم کنیم
اصغر دادخواه، روانشناس ، «تاب آوری» و کنار آمدن با مسائل را یکی از عوامل کاهش استرس در جامعه عنوان کرد.
وی گفت: استرس باری است که آن را حمل میکنیم و به دو شکل مثبت و منفی وجود دارد.
دادخواه افزود: استرسهای مثبت مثل پیدا کردن شغل مناسب، ازدواج یا شرکت در امتحان میتواند به پیشرفت فرد در زندگی کمک کند اما استرسهای منفی مثل آلودگی صوتی و ترافیک عملکرد فرد را پایین و به اختلالات اضطرابی و خلقی در او منجر میشود.
وی اظهار داشت: فضای عصبی که در جامعه حاکم است دلایل گوناگونی دارد و این امر موجب پایین آمدن آستانه تحمل مردم شده است.
این متخصص بهداشت روانی صدای بوق خودروها را عامل افزایش استرس در افراد عنوان و افزود: ممکن است صدای بوق خودروها در برخی تأثیر چندانی به وجود نیاورد اما موجب افزایش استرس در برخی دیگر میشود.
دادخواه «تاب آوری» و کنار آمدن با مسائل و موضوعات جامعه را موجب پیشگیری از استرس دانست و گفت: کنار آمدن با موضوعات راهکار خوبی است. باید «تابآوری» افراد بالا رود.
این متخصص بهداشت روانی اظهار داشت: افزایش آگاهی موجب میشود تا فرد رفتارهایش را بر اساس شرایط حاکم بر جامعه تنظیم کند و در نهایت استرس کمتری را تجربه کند.
وی با مدنظر قرار دادن برخی روشها برای کاهش استرس گفت: تنفس عمیق و شکمی استرس را کاهش میدهد.
دادخواه خاطرنشان ساخت: این روش برای کارگران کارخانهها بسیار مفید است چرا که انجام آن منجر به کاهش استرس و افزایش تولید میشود.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#120
Posted: 14 Nov 2013 18:10
راه کارهایی برای وسواس فکری
فکر، تکانه یا تصور سمج و مزاحم، مسایلی هستند که افراد مبتلا به وسواس فکری با آن در گیرند و میدانند که این شناختها، درون فرآیندهای فکر آشفته خودشان ایجاد میشوند. آنها ناامیدانه سعی میکنند این افکار مزاحم را نادیده بگیرند یا متوقف کنند و در برخی موارد میکوشند با انجام دادن کاری یا فکر کردن به چیزی دیگر، آن را خنثی کنند برای اینکه فکر وسواسی را درک کنید به زمانی فکر کنید که با فرد مهمی در زندگیتان جرو بحث کردهاید.
تفکرات وسواس فکری عبارتند از: شمارش ذهنی اعداد، تکرار ذهنی کلمات و عبارات معین، تجسم تصاویر دیداری معین و مطالب ذهنی.
و برای مدت چند ساعت یا چند روز بعد از آن، این جر و بحث را در ذهن خود مرور کردهاید. تفکرات وسواس فکری عبارتند از: شمارش ذهنی اعداد، دعا خواندن یا تکرار ذهنی کلمات و عبارات معین، تجسم تصاویر دیداری معین و مطالب ذهنی.
دیگر اختلال اساسی بعضی بیماران، نشخوارهای فکری است که ممکن است نوعی رفتار وسواسی باشد که در پاسخ به وسواس به وجود میآید. در این قبیل موارد، فرد گرفتار تفکر دور و دراز غیر خلاق درباره موضوع معینی میشود. موضوع این تفکرات ممکن است جنبه فردی و شخصی داشته یا دارای ماهیت مذهبی و فلسفی باشد. بیشتر افراد مبتلا به وسواس فکری با وسواس عملی هم دست به گریبانند.
وسواس عملی، رفتار تکراری و ظاهرا هدفمندی است که در پاسخ به تمایلات غیرقابلکنترل یا بر اساس یک رشته مقررات تشریفاتی یا قالبی انجام میشود. ترکیب این دو وسواس، اختلالی را ایجاد میکند به نام اختلال وسواس فکری و عملی که فرد به خاطر وجود فکرهای مزاحم که باعث اضطرابش میشود، دست به اعمال جبرانیای میزند تا آنها را خنثی کند که متاسفانه این اعمال وقتگیر، غیرمنطقی و پریشانکننده هستند و فرد نومیدانه نشخوارهای فکری ممکن است نوعی رفتار وسواسی باشد که در پاسخ به وسواس به وجود میآید.
آرزوی متوقفکردن آنها را دارد. این اختلالها میتواند شامل نگرانیهایی از آلودگی مانند میکروبها، تردید در مورد روشن گذاشتن گاز یا پرخاشگری مانند صدمهزدن به دیگران باشد. حتما متوجه شدهاید که وسواس عملی بیشتر با وسواس فکری مرتبط با آن همراه است. خیلی از مواقع، وسواس فکری میتواند با کمالگرایی اشتباه گرفته شود، ولی یکی از تفاوتهای مهم این دو در این است که فرد وسواسی معمولا درگیر موضوعهای پیشپا افتادهای است که خیلی به پیشرفت در زندگی مربوط نمیشود، ولی فرد کمالگرا به دنبال پیشرفت در زندگی شخصی، تحصیلی و شغلیاش است؛ البته اگر بتواند با واقعیت منطبق باشد و فرد از استانداردهای خشک و انعطافناپذیر مبری باشد. یکی از دلایل مهم این اختلال، یادگیری مشاهدهای است، یعنی والدینی که خودشان از این مشکل رنج میبرند، بدون شک فرزندان وسواسی خواهند داشت.
دلیل دیگر ماندگاری این اختلال، روبرو نشدن این یکی از دلایل مهم این اختلال، یادگیری مشاهدهای است، یعنی والدینی که خودشان از این مشکل رنج میبرند، بدون شک فرزندان وسواسی خواهند داشت.
افراد با موقعیتهایی است که در آن دچار اضطراب میشوند و با انجام رفتارهایی سعی در فرار از آن موقعیت دارند، در حالی که ماندن در آن موقعیت به بهبود آنها در طولانیمدت کمک خواهد کرد.
در حقیقت اضطرابی که آنها دارند یک اضطراب غیرواقعی است که فقط گذر زمان و دیدن اینکه مثلا ماندن در یک مکان عمومی مانند سینما و بیرون آمدن از آنجا بدون اینکه لباسهایمان را در منزل بشوییم و در آن هفته بیمار نشویم، میتواند این اطمینان را در فرد ایجاد کند که تخمین او از موضوع اضطراببرانگیز واقعی نبوده است. مشغولیت ذهنی مساله دیگری است که ممکن است با وسواس اشتباه گرفته شود. چنین چیزی گاهی اوقات سراغ هر فردی میآید ولی تفاوت آن با وسواس این است که زمانی که میخواهیم از شر آن خلاص شویم، میتوانیم، اما وسواس این ویژگی را ندارد.
درمان چیست؟
بیماری وسواس بیماری پیچیده و ناتوانکنندهای است که متاسفانه میتواند در بسیاری از موارد در صورت عدم دریافت درمان حرفهای، سیر صعودی داشته باشد و تبدیل به یک بیماری مزمن شود.
درمان این بیماری از طریق دو درمان همزمان یعنی دارودرمانی و رواندرمانی که به ترتیب بهوسیله یک روانپزشک و یک روانشناس صورت میگیرد، میسر است. همچنین همکاری اعضای خانواده فرد در انجام تکالیف درمانی او بسیار ضروری است.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟