ارسالها: 24522
#1,741
Posted: 28 Feb 2014 15:05
رَدی از تــو
فراموشکارترین زن زمینم
آنقدر که گاهی حتی یادم می رود
که به این دنیا آمده ام ؟ !
یا دارم از آن می روم ؟!
فراموشکارترینم اما
چیزهایی هست
که هرگز از یادم نمی رود
چیزهایی کوچک
خیلی خیلی کوچک
مثلا
لکه ای
روی
پیراهن
تو
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24522
#1,742
Posted: 28 Feb 2014 15:12
باید رفت
بادبانها را بکشید
با اولین باد
باید
ازاینجا رفت
این کشتی بی قرار که در سینه ی من می تپد
در هیچ بار اندازی آرام نخواهد گرفت
تنها ساکن این جزیره
دل نداشت
دلتنگ نمی شد
و من
از خلیجهای خالی می ترسم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24522
#1,743
Posted: 28 Feb 2014 15:13
زندان
دیوار سلول ات بوده ام شاید
که هر یک از روزهای زندانی
بر بند بند من
خطی کشیده است
تو
بی گمان
یک روز
آزاد می شوی اما
خط های روز شماری
تا ابد
بر این دیوار خواهد ماند
دلم
خشت
به
خشت
شکسته است
و از تو چه پنهان
دیگر
فرو ریخته ام
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24522
#1,744
Posted: 28 Feb 2014 15:15
کاش
کاش من پسر بودم
تو
دختر چهارده ساله ی همسایه.
می رفتم
سربازی...
هر روز دوستت داشتم
هر شب کشیک می دادم .
و تنها چیزی که پشتم را می لرزاند
ترس از گلوله ی دشمن بود و
مردی که ممکن بود
تا برگشتنم
عروسش شده باشی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24522
#1,745
Posted: 28 Feb 2014 15:16
بهار
بهار
شعبده باز ماهری باشد کا
که تو را
مثل کبوتری از کلاهش بیرون بیاورد و
. پرواز دهد
و بعد
سالهای از دست رفته را
از آستینش در بیاورد و
دوباره
آن خرگوشهای سفید
توی صحنه ها بدوند
بهار شعبده باز ماهری باشد کاش
که دستمال خیس گریه هایمان
را در مشتش جمع کند
و بعد
مشتش را که باز می کند
از آن همه گریه
فقط گلبرگهای گلی مانده باشد
که پرت می شود
به سمت تماشاچی ها
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24522
#1,746
Posted: 28 Feb 2014 15:17
آمده بودیم
در فاصله ی تولّد و مرگ
عاشق شویم
امّا در فاصله ی تولد و عشق
مرگ ...
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
اشیا کهنه می شوند
آدم ها پیر
روزها می میرند
و ما
گمان می کنیم گذشته اند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24522
#1,747
Posted: 28 Feb 2014 15:18
افسوس
چه زود از دست می دهیم
چیزهایی را که برای بدست آوردنشان ؛
سالها منتظر مانده ایم.
فنجان دیگری از دستم می افتد.
بوی قهوه ،
و من دوباره یاد چشمهایی می افتم
که قهوه ای نبودند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24522
#1,748
Posted: 28 Feb 2014 15:19
عشق
نمی تواند زیاد دور شده باشد
با گلوله ای که به قلبش شلیک کردیم
جای دوری نمی تواند رفته باشد عشق
بی گمان
در قلب یکی از ما دو نفر
پنهان شده است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24522
#1,749
Posted: 28 Feb 2014 15:19
بهشت
بهشت می تواند
کسی باشد که دوستش داری
کسی که دوستش داری
می تواند بهشت باشد
حتی اگر
بجای نهرهای شیر و عسل
غروبها
با قرصی نان تازه به خانه بیاید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24522
#1,750
Posted: 28 Feb 2014 15:20
اندوهمان
ما به اندوه هایمان
آب و دانه دادیم
پرنده شدند
پرشان دادیم
اهلی تر از آن بودند که تنهایمان بگذارند اما
دوباره برگشتند
با جفتهایشان
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand