انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 652 از 718:  « پیشین  1  ...  651  652  653  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۶۱۵

لاله است این که از جگر خاک سرزده؟
یا لیلی است سر ز سیه خانه برزده

عنبر به جام باده گلگون فکنده اند؟
یا بخت ماست غوطه به خون جگر زده

در چادر شکوفه نهفته است برگ سبز؟
یا طوطی است غوطه به تنگ شکر زده

از اشتیاق روی تو ای نوبهار حسن
دستی است شاخ گل که گلستان به سرزده

چون وا نمی کند گره از دل، چه حاصل است
زان دستها که سرو به طرف کمر زده؟

صائب چو زخم سینه گل بخیه گیر نیست
زخمی که روزگار مرا بر جگر زده
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۶۱۶

ای عالم از ظهور صفاتت عیان شده
بست و گشاد دست تو دریا و کان شده

پیدایی تو دست اشارات کرده قطع
عریانی تو پرده چشم جهان شده

از بی دریغ بخشی حسن کریم تو
هر ذره ای به هستی خود بدگمان شده

چندین هزار فاخته از مرغزار قدس
در جستجوی سرو تو بی آشیان شده

هر سبزه ای که از جگر خاک سرزده است
از جویبار ذکر تو رطب اللسان شده

اندیشه بلندخیالان عرش سیر
از دورباش کنه تو در دل نهان شده

آب روان ز حکم تو گردیده است سنگ
سنگ از حجاب حسن تو آب روان شده

از صد هزار فتنه یکی از ریاض تو
گل کرده است و نرگس چشم بتان شده

با یک زبان، به شکر تو هر سبزه ده زبان
با صد زبان، به حمد تو گل یک زبان شده

یک قطره عرق ز رخ لاله رنگ تو
بر برگ گل چکیده، لب دلستان شده

از خاک دانه سوز تو یک دانه ضعیف
بیرون فتاده، خال لب دلبران شده

چندین هزار قامت از تیر راست تر
در زیر بار عشق تو خم چون کمان شده

خواب گران به دیده ما پرده بسته است
ورنه چنان که هست جمالت عیان شده

بی سرمه چشم را که چنین می کند سیاه؟
عالم سیاه در نظر سرمه دان شده

گل را به روی تازه آتش چه نسبت است؟
دوزخ فسرده است که باغ جنان شده

این است اگر فریب تو، فرداست دیده ام
صائب یکی ز جمله دردی کشان شده
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۶۱۷

خط غبار گرد رخ یار آمده
خورشید حسن بر سر دیوار آمده

از خط شده است پشت لب آن نگار سبز؟
یا فوج طوطیی به شکرزار آمده

خالی کند خزینه عزیزان مصر را
این یوسفی که بر سر بازار آمده

رنگ حیا ز چهره گلها پریده است
تا عندلیب مست به گلزار آمده

امروز نیست در سر عشاق مغز هوش
در کوی او سر که به دیوار آمده؟

زندان شده است خانه به طفلان، مگر ز دشت
دیوانه ای به کوچه و بازار آمده؟

سر می رود به باد ز افشای راز عشق
منصور زین سبب به سردار آمده

خفاش را ز دیدن خورشید بهره نیست
ورنه ز ذره ذره پدیدار آمده

آسان بود شکستن سد سکندرش
هر کس برون ز پرده پندار آمده

خلق خوش است جوشن داود بیدلان
بی زخم، گل برون ز خس و خار آمده

رزقش ز آسمان و زمین است دود و گرد
تا جان برون ز عالم انوار آمده

دارد خبر ز راحت جان از وداع جسم
بیرون کسی که از ته دیوار آمده
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۶۱۸

تا سبزه خط از لب جانان برآمده
آه از نهاد چشمه حیوان برآمده

عشق است نازپرور راحت، وگرنه حسن
یوسف صفت به محنت زندان برآمده

در بزم وصل، داغ تهی چشمی من است
دلوی که خالی از چه کنعان برآمده

داند که من ز دامن صحرا چه می کشم
بر سنگ، پای هر که ز دامان برآمده

آن غنچه را که من به نفس باز کرده ام
صبح قیامتش ز گریبان برآمده

ما بی توکلیم، وگرنه درین چمن
رزق شکوفه از بن دندان برآمده

چون سبزه ای که در قدم بید بشکند
مژگان من به خواب پریشان برآمده

از داغ عشق، جن و ملک را نصیب نیست
این مه ز مشرق دل انسان برآمده

کی درهم از دم خنک تیغ می شود؟
صائب به سردمهری دوران برآمده
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۶۱۹

تا سبزه خط از لب جانان برآمده
آه از نهاد چشمه حیوان برآمده

عشق است نازپرور راحت، وگرنه حسن
یوسف صفت به محنت زندان برآمده

در بزم وصل، داغ تهی چشمی من است
دلوی که خالی از چه کنعان برآمده

داند که من ز دامن صحرا چه می کشم
بر سنگ، پای هر که ز دامان برآمده

آن غنچه را که من به نفس باز کرده ام
صبح قیامتش ز گریبان برآمده

ما بی توکلیم، وگرنه درین چمن
رزق شکوفه از بن دندان برآمده

چون سبزه ای که در قدم بید بشکند
مژگان من به خواب پریشان برآمده

از داغ عشق، جن و ملک را نصیب نیست
این مه ز مشرق دل انسان برآمده

کی درهم از دم خنک تیغ می شود؟
صائب به سردمهری دوران برآمده
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۶۲۰

چون غافل است دل ز حق از دل چه فایده؟
بی لیلی از نظاره محمل چه فایده؟

سیری ز مال نیست تهی چشم حرص را
غربال را ز کثرت حاصل چه فایده؟

از وصل شد تردد خاطر فزون مرا
پروانه را ز بودن محفل چه فایده؟

چون هست در تصرف دریاعنان موج
رفتن نفس گسسته به ساحل چه فایده؟

نجیر موج مانع رفتار سیل نیست
بی تاب شوق را ز سلاسل چه فایده؟

پر زر نساخت چون دهن عندلیب را
گل را ز نقد خویش چه حاصل، چه فایده؟

موج سراب سلسله جنبان تشنگی است
حق جوی را ز عالم باطل چه فایده؟

چون می شود زیاده ز ایثار، سیم و زر
بستن در سؤال به سایل چه فایده؟

تا شهرت است مطلب از احسان سیم و زر
از ریزش کریم چه حاصل، چه فایده؟

پیکان دلش ز خنده سوفار وا نشد
چون نیست خرمی ز ته دل چه فایده؟

چون گرد خجلت از رخ قاتل نمی برد
صائب ز پرفشانی بسمل چه فایده؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۶۲۱

آن را که نیست دلبری از دل چه فایده؟
جایی که برق نیست ز حاصل چه فایده؟

زنجیر تازیانه بود فیل مست را
دیوانه ترا ز سلاسل چه فایده؟

این سیل رخنه در دل فولاد می کند
بستن به روی عشق در دل چه فایده؟

اکنون که شد سفید مرا چشم انتظار
از سرمه سیاهی منزل چه فایده؟

مجنون چو نسخه از رخ لیلی گرفته است
دیگر ز پرده داری محمل چه فایده؟

آن را که هست چون گهر از آب خود خطر
از لنگر سلامت ساحل چه فایده؟

در چشم تنگ مور جهان چشم سوزن است
دلتنگ را ز وسعت منزل چه فایده؟

چشم گرسنه سیر ز نعمت نمی شود
غربال را ز کثرت حاصل چه فایده؟

تا روشن است دل ز دو عالم بشوی دست
چون غوطه خورد آینه در گل چه فایده؟

صائب ترا که طاقت دیدار یار نیست
از انتظار دوست چه حاصل، چه فایده؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۶۲۲

محجوب را ز صحبت جانان چه فایده؟
پوشیده چشم را ز گلستان چه فایده؟

حیرت بجاست حسنی اگر در نظر بود
آیینه را ز دیده حیران چه فایده؟

پیکان بود ز خنده سوفار بی نصیب
دلتنگ را ز چاک گریبان چه فایده؟

آب حیات را نبود نشأه شراب
مخمور را ز چشمه حیوان چه فایده؟

از خنده دل ز خون نتوان ساخت چون تهی
ما را چو پسته از لب خندان چه فایده؟

هر برگ گل بر آتش سوداست دامنی
پروانه را ز سیر گلستان چه فایده؟

خورشید بی نیاز ز سیر ستاره است
خاک شهید را ز چراغان چه فایده؟

با چشم شرمگین نتوان گل ز حسن چید
لب بسته را ز نعمت الوان چه فایده؟

برق فناست حاصل باران بی محل
در عهد شیب دیده گریان چه فایده؟

نشتر سبک عنان نکند خون مرده را
افسرده را ز سلسله جنبان چه فایده؟

چون نیست هیچ کس که به داد سخن رسد
صائب ز جمع کردن دیوان چه فایده؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۶۲۳

در دور خط به حرف رسیدن چه فایده؟
در وقت عزل شکوه شنیدن چه فایده؟

خط نیست دشمنی که بتابد ز تیغ روی
بر روی خویش تیغ کشیدن چه فایده؟

سر رشته نگاه چو از دست رفت، رفت
دنبال صید جسته دویدن چه فایده؟

اکنون که شعله زد ز جگر سوزش نهان
چون شمع دست خویش گزیدن چه فایده؟

ابر تنک نهان نکند آفتاب را
بر داغ عشق پرده کشیدن چه فایده؟

پست و بلند پیش نسیم خزان یکی است
چون تاک بر درخت دویدن چه فایده؟

گل می کند پیاله کشی از بهار رنگ
پیمانه را نهفته کشیدن چه فایده؟

چون تیر می جهد ز کمان گفتگوی حق
منصور را به دار کشیدن چه فایده؟

تیغ زمانه را به جگر آب رحم نیست
خون خوردن و به خاک تپیدن چه فایده؟

صائب چو یار با دگران باده می کشد
گردن ز انتظار کشیدن چه فایده؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۶۲۴

کی بخت خفته وا کند از کار ما گره؟
از رشته هیچ کس نگشاید به پا گره

از ناخن هلال طرب وا نمی شود
عهدی که بسته است به ابروی ما گره

در دل هزار مطلب و یارای حرف نه
صد عقده بیش دارم و دست از قفا گره

با سخت گیری فلک سفله چون کنیم؟
با ناخن شکسته چه سازیم با گره؟

ناخن نماند در سر انگشت شانه را
در زلف و کاکل تو همان جابجا گره

از ابروی تو چین به دم تیغ تکیه زد
از کاکلت فتاد به دام بلا گره

تا چند سایه بر سر این ناکسان کند؟
ای کاش می فتاد به بال هما گره!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 652 از 718:  « پیشین  1  ...  651  652  653  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA